امام صادق (ع) میفرمایند:
«إِنَّ فِی کتَابِ عَلِی ع أَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً النَّبِیونَ ثُمَّ الْوَصِیونَ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ وَ إِنَّمَا یبْتَلَى الْمُؤْمِنُ عَلَى قَدْرِ أَعْمَالِهِ الْحَسَنَةِ فَمَنْ صَحَّ دِینُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ اشْتَدَّ بَلَاؤُهُ وَ ذَلِک أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یجْعَلِ الدُّنْیا ثَوَاباً لِمُؤْمِنٍ وَ لَا عُقُوبَةً لِکافِرٍ وَ مَنْ سَخُفَ دِینُهُ وَ ضَعُفَ عَمَلُهُ قَلَّ بَلَاؤُهُ وَ أَنَّ الْبَلَاءَ أَسْرَعُ إِلَى الْمُؤْمِنِ التَّقِی مِنَ الْمَطَرِ إِلَى قَرَارِ الْأَرْض»[1]
«همانا در کتاب علی (ع) آمده است: همانا سختترین مردم از حیث بلا، پیامبرانند و پس از آن جانشینانشان پس نیکوتر و نیکوتر. و به درستی که مؤمن به میزان کارهای نیک خویش به بلا مبتلا میشود. کسی که دین او درست و نیکو باشد، امتحان او سخت میگردد، این برای آن است که خدای متعال قرار نداده دنیا را ثوابی برای مؤمن و نه سزای اعمال برای کافر، کسی که دین او ضعیف و عقل او کم است بلای او کم است. همانا بلا تندتر به سوی مؤمن پرهیزگار حرکت میکند نسبت به رسیدن باران به سوی زمین»
واژگان روایت:
کلمه «ناس»: بعضی گفتهاند مراد از این کلمه افراد کامل و تکامل یافتهای چون انبیا و اولیا و اوصیا هستند و سایر مردم «نسناس» هستند، اما حضرت امام (ره) این سخن را رد میکنند و معتقدند منظور از ناس عموم مردماند، نه افراد تکامل یافته.
کلمه «بلاء» به معنی اختبار و آزمایش است. این کلمه در آزمودن برای تشخیص خوبی یا بدی چیزی به کار میرود، در کتاب «الصحاح» در معنی این کلمه آمده است: «البلاُء الاختبارُ یکون بالخیر و الشّر. یقال: أبلاه الله بلاءً حسناً و ابتلیه معروفاً»
بنابراین هرآنچه که خدای سبحان به وسیله آن بندگان را امتحان کند بلاء و ابتلاء نام دارد خواه با بیماری، فقر، ذلت و…باشد یا با صحت و غنی و عزت. اما اگر کلمه بلا به طور مطلق به کار رود منظور از آن بلا و امتحان در سختی است.
کلمه «امثل» به معنی اشرف و افضل است. به عنوان مثال وقتی گفته میشود: «هذا امثلُ من هذا» به این معنی است که این چیز یا این فرد، از آن برتر و به خوبی نزدیکتر است. بنابراین عبارت «الامثلُ فلامثل» که در روایت به کار رفته است این چنین معنی میشود که: هرکس پس از اوصیا افضل و نیکوتر است، بلای او سختتر از دیگران است.
کلمه «سخف» به معنی خفت و کمی عقل است.
کلمه «قرار» به معنی محل استقرار است. البته به زمین آرام هم، قرار اطلاق میشود. شاید منظور آن است که همان طور که زمین قرارگاه و محل استقرار باران است و باران در آن فرو میرود و مستقر میشود، مؤمن نیز قرارگاه و محل استقرار بلا و آزمایشهایی است که به او تهاجم میکند و همواره با اوست.
انسان، نیازمند مربّی و آموختن
هنگامی که انسان متولد میشود و به عالم ماده پا میگذارد، تمام علوم و معارف و تمام ملکات حسنه و سیئه در او بالقوّه موجود است، یعنی او بالقوه همه استعدادها را دارد. به همین جهت اگر تحت آموزش و پرورش صحیحی قرار گیرد، زیباییها و محاسن اخلاقیش ظهور مییابد و اگر تحت آموزش صحیح قرار نگیرد گرفتار سوء اخلاق میگردد؛ زیرا بعضی انگیزههای درونی انسان مثل شهوت و غضب و … در صورتی که کنترل نشود و تحت پرورش صحیحی قرار نگیرد او را به تجاوز، تعدی و زشتی وامیدارد. اگر انسان تحت تاثیر این امیال قرار بگیرد و از آنها تبعیت کند به مرتبهای تنزل مییابد که حتی از حیوان هم پستتر میشود:
«أُولئِک کالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل»[2]
اما خدای سبحان از باب رحمت و لطفی که به انسان دارد دو نوع مربّی در اختیار او قرار داده تا او را از آلودگیهای عالم ماده جدا کنند. این دو مربّی مانند دو بال به او کمک میکنند تا از حضیض جهل و نقصان، زشتی و شقاوت نجات یابد و به قله رفیع معرفت و کمال، زیبایی و سعادت نائل گردد. این دو نیروی کمکی او را از تنگناهای عالم ماده رها میکنند و او را به ملکوت عالم نزدیک میکنند این دو مربّی یکی عقل و دیگری انبیاء و اولیاءالهی هستند.
عقل مربّی باطنی و درونی انسان است و انبیاء و اولیاء مربی و راهنمایانی در خارج از وجود او هستند، هماهنگی این دو مربی سبب صعود فرد به قله رفیع انسانیت میشوند.
لازم به ذکر است که هیچکدام از این دو مربّی به تنهایی و بدون همراهی دیگری نمیتواند این امر را عهدهدار شوند، بلکه این دو تنها استعدادهای خوب و مخفی وجود انسان را ظاهر میکنند و او را به اوج کمال میرسانند. زیرا عقل بشر به خودی خود نمیتواند راههای سعادت را کشف کند و به عالم غیب و ملکوت دست یابد از طرفی هم رهنمونها و هدایتهای انبیاء و اولیاء بدون ادراک و تشخیص عقل نمیتواند موثر واقع شود. خدای متعال این دو نعمت را در اختیار انسان قرار داده و آنها را مایه آزمایش او ساخته است، زیرا بر اثر حسن استفاده یا سوءاستفاده از این دو نعمت افراد سعید و شقی، مطیع و عاصی، کامل و ناقص از یکدیگر متمایز میگردند. یعنی به میزانی که انسان از این دو مربّی حُسن استفاده را بکند خوش بخت و سعید است و به میزانی که بهرهای از این دو نعمت نبرد شقی و ناقص خواهد ماند.
حضرت امام (ره) در ادامه میفرمایند: ارسال رُسل و کتب آسمانی، امتحان الهی برای بشر است تا شقی و سعید، عاصی و مطیع از یکدیگر متمایز شوند. اگر کسی در امتحانِ پذیرش و تسلیم بودن در برابر این دو مربی موفق شود، باید بداند که موفقیت او تنها با هدایت و توفیق خداوند سبحان است؛ زیرا لوازم و اسباب موفقیت او با لطف و عنایت خدای سبحان است.
کسیکه خود راه شقاوت را انتخاب کند و از نفس امّاره تبعیت نماید، خود عامل هلاکتش را فراهم ساخته است.
اجتناب ناپذیری ابتلاء افراد
حضرت صادق (ع) میفرمایند:
«لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَنْ یمَحَّصُوا وَ یمَیزُوا وَ یغَرْبَلُوا وَ یسْتَخْرَجُ فِی الْغِرْبَالِ خَلْقٌ کثِیرٌ.» [3]
«چارهای نیست برای مردم از اینکه خالص شوند و امتحان شوند و تمیز داده شوند و غربال گردند و در غربال مردم بسیاری خارج شوند»
بنابراین اصل امتحان شدن مردم امری قطعی و اجتناب ناپذیر است.
در روایت دیگری از امام صادق (ع) آمده است:
«یا مَنْصُورُ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا یأْتِیکمْ إِلَّا بَعْدَ إِیاسٍ وَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى تُمَیزُوا وَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى تُمَحَّصُوا وَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى یشْقَى مَنْ یشْقَى وَ یسْعَدَ مَنْ یسْعَدُ»[4]
«ای منصور به درستیکه این امر(امر قیام حضرت حجت (ع)) برای شما نمیآید مگر بعد از مأیوس شدن مردم و به خدا قسم تا تمیز داده شوید و به خدا قسم تا خالص شوید و به خدا قسم تا شقی شود هرکس شقی میشود و سعید شود هر کس سعید میشود.»
انصار و اعوان حضرت مهدی (عج) آزمایشهای سخت و بزرگی را در زندگی باید پشت سر گذارند تا بتوانند حکومت حضرت در زمان ظهورش را درک کنند. به همین جهت از خدا میخواهیم ما را در این ابتلائات کمک کند و ما را در زمره اعوان و انصار حضرتش قرار بدهد.«اللّهم اجعلنا من أنصاره و أعوانه»
در روایت دیگری از ابوالحسن (ع) امده است:
«یخْلَصُونَ کمَا یخْلَصُ الذَّهَبُ»[5]
«خالص شوند همان طور که طلا خالص میشود»
یعنی همان طور که طلا هنگامی خالص میشود که درون کوره قرار میگیرد، افراد هم با قرار گرفتن در صحنههای بلا و آزمایش خالص و پاک میشوند و از آلودگیها جدا میشود.
خوشی و ناخوشی، صحنه آزمایش افراد
نکته جالب توجه آن است که تنها سختیها و مشکلات عامل ابتلا و آزمایش انسان نیست، بلکه تمام قبض و بسطها و تمام خوشیهایی که در زندگی وجود دارد، میتواند عامل آزمایش محسوب شوند.
چنانچه از امام صادق (ع) نقل شده است:
«إِنَّهُ لَیسَ شَیءٌ فِیهِ قَبْضٌ أَوْ بَسْطٌ مِمَّا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَوْ نَهَى عَنْهُ إِلَّا وَ فِیهِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ابْتِلَاءٌ وَ قَضَاءٌ»[6]
«به درستیکه چیزی که در آن منع و عطایی باشد از چیزهایی که امر فرموده خدای تعالی به آن یا نهی فرموده از آن نیست مگر آنکه در آن برای خدای عزوجل امتحان و حکمی است»
کلمه قبض که در روایت مطرح شده به معنی امساک و منع کردن است و کلمه بسط به معنی اعطا است. بنابراین همانطور که گفته شد هر نعمتی که در زندگی به ما عطا شده، به دلیل مصلحتی است که خدای سبحان به آن واقف است و اگر نعمتی دیگر از ما منع شده حضرت حق ما را با منع نعمت مورد آزمایش قرار میدهد. و طبق فرمایش حضرت امام (ره) اگر دقیقتر به حدیث بنگریم با تمام اوامر الهی و یا نواهی خدای سبحان آزمایش میشویم.
هدف خداوند از آزمایش افراد چیست؟
اگر سوال شود خداوند سبحان که خود عالم به امتحان انسان است پس آزمایش و ابتلاء الهی به چه معناست؟
خواهیم گفت: «به این معناست که انسان در صحنه آزمایشات به حقیقت خود پیبرد و در واقع خودشناس شود. کسی خوشبخت و سعید است که در این خودشناسی به حضرت حق پناهنده شود و از خداوند طلب کند که مسیر خودشناسی او را به خداشناسی ختم کند، که اگر پایان راه خودشناسی به شناخت معبود ختم شود، فرد برای همیشه سعید میماند و اگر در این مسیرگم شود و چراغی در مسیر سلوک خود نیابد حقیقتاً شقی و بدبخت خواهد ماند.
تاریخ جلسه: 87/1/21- جلسه 33
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
» ادامه حدیث 15- نتیجه ابتلائات الهی
» ادامه حدیث 15- دلایل شدت ابتلاء انبیاء
» ادامه حدیث 15- ابتلاء جسمی پیامبران
[1] اصول کافی، ج2، ص259
[2] سوره مبارکه اعراف، آیه 179
[3] اصول کافی، ج1، ص370
[4] اصول کافی، ج1، ص370
[5] اصول کافی، ج1، ص370
[6] اصول کافی، ج1، ص152