ادامه حدیث 3: پیامدهای عجب

   عجب اهل معصیت

 

در ادامه بحث عجب حضرت امام (ره) می‌فرمایند: اهل معصیت گاهی با سیئاتشان گرفتار عجب می‌شوند واین امر از آن جهت است که تقیدی به بندگی، اخلاق حسنه، ایمان به خدا و… ندارند. آنان خود را مستحق مدح و ثنا می‌دانند و به کسانی که پایبند به چنین تقیداتی هستند با دیده حقارت می‌نگرند. عادات قبیح بر آنها چنان مزین گشته که این نوع برخوردهای ناپسند را نشانه کمال و رشد می‌دانند و این همان چیزی است که ابتدای حدیث سوم کتاب اربعین حدیث (فصل عجب) به عنوان یکی از درجات عجب مطرح شد «یکی از درجات عجب این است که برای بنده عملش زینت پیدا کند و آنرا نیکو بیند». در این حالت شخص زیان دیده‌ترین افراد است، زیرا گمان می‌کند کار درستی انجام داده در حالیکه کار درستی انجام نداده است. همانطور که در قرآن آمده است:

«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکم بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالاً الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیهُمْ فىِ الحَیوةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یحسَبُونَ أَنّهُمْ یحسِنُونَ صُنْعًا أُوْلَئک الَّذِینَ کفَرُواْ بایاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَائهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ وَزْنًا.»[1]

«بگو: آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانى هستند؟ آنها که تلاشهایشان در زندگى دنیا گم (و نابود) شده با این حال، مى‏‌پندارند کار نیک انجام مى‌‏دهند! آنها کسانى هستند که به آیات پروردگارشان و لقاى او کافر شدند به همین جهت، اعمالشان حبط و نابود شد! از این رو روز قیامت، میزانى براى آنها برپا نخواهیم کرد!»

 

   عجب اهل طاعت

 

آنچه تاکنون مطرح شد بیان عُجبی بود که دامنگیر اهل معصیت می‌شود.

شیطان در رابطه با اهل طاعت از ابواب مختلف اما سنجیده و زیرکانه وارد می‌شود و برای هرکس بر اساس ملکات روحی‌اش طرحی نو می‌ریزد و او را گرفتار عجب و خودبینی می‌کند. به عنوان مثال شیطان متقی را به گناهانی چون دزدی یا زنا وسوسه نمی‌کند، بلکه سعی می‌کند تا از همان طریق ملکه تقوا بر او وارد شود و او را دچار بزرگ‌بینی توفیقاتش در امر تقوا کند و یا مثلاً برای کسی که بر مستحبات مداومت دارد چنان القا می‌کند که وضع تو از آن دیگری که اهل فلان معصیت است بسیار بهتر است و در نتیجه‌ی این قیاس، فرد علاوه بر آنکه گرفتار عجب است، گرفتار بدبینی نسبت به دیگران نیز می‌شود. گاهی حضرت حق مومن را گرفتار گناهی می‌کند تا او را از عجب رها سازد.

امام صادق (ع) فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ عَلِمَ‏ أَنَّ الذَّنْبَ خَیرٌ لِلْمُؤْمِنِ مِنَ الْعُجْبِ‏، وَ لَوْ لَا ذلِک مَا ابْتُلِی مُؤْمِنٌ بِذَنْبٍ أَبَداً»[2]

«خداوند دانست گناه برای مومن از عُجب بهتر است و اگر چنین نبود هیچ گاه مومن را مبتلا به گناهی نمی‌کرد.»

 این روایت در رابطه با مومنی است که بر اعمالش مراقبه دارد ولی با این وجود گاهی به واسطه انجام معصیت افعالش فاسد می‌شود با توجه به روایت، ابتلاء به گناه، برای مومن نوعی رحمت است.

آیة الله شاه آبادی (ره) در تأیید این مطلب فرمودند:در قلبتان سرزنش کافر را نکنید شاید نور فطرتش او را هدایت کند و سرزنش کردن شما باعث سوء عاقبت خودتان می‌گردد. حتی کفاری را که معلوم نیست با حال کفراز دنیا بروند لعن نکنید شاید هنگام مرگ هدایت شود و صورتی روحانی پیدا کنند، اثر سوء و لعن شما مانع از پیشرفت کمالی خودتان می‌گردد.

امام خمینی (ره) می‌فرمایند: به هرحال شیطان گام به گام در انسان نفوذ کرده و او را وا‌می‌دارد از مراحل اولیه عجب به مراحل بالاتر و بدتر راه پیدا کند تا جائی که انسان با وسوسه شیطان به دلیل ایمان و اعمالش به خداوند منّت می‌گذارد.

 

   روایات در باب عجب

 

حضرت امام (ره) در ادامه بحث عجب مفاسد دیگری برای آن ذکر کرده و روایاتی را در این باب مطرح می‌کنند.

  • در وصیت پیامبر اکرم (ص) به امیر المومنین (ع) آمده است:

«لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْب‏»[3]

«هیچ تنهایی ترسناک تر از عجب نیست.»

 زیرا انسان معجب، تنها خود را می‌پسندد و دیگران را تحقیر می‌کند لذا مردم از او آزرده می‌شوند و از اطرافش پراکنده می‌گردند و در نهایت هیچ آشنایی نخواهد داشت.

  • امیرالمومنین (ع) فرمودند:

«مَنْ دَخَلَهُ الْعُجْبُ‏ هَلَک‏»[4]

«کسیکه عجب در او راه پیدا کند هلاک می‌شود.»

در روایت عجب تنها عامل هلاکت انسان بیان شده است که باعث فساد تمام اعمال فرد می‌گردد، بنابراین عجب از هر معصیتی شدیدتر است.

  • خداوند به حضرت داوود (ع) فرمود:

«یا دَاوُدُ بَشِّرِ الْمُذْنِبِینَ‏ وَ أَنْذِرِ الصِّدِّیقِینَ‏ قَالَ کیفَ أُبَشِّرُ الْمُذْنِبِینَ‏ وَ أُنْذِرُ الصِّدِّیقِینَ‏ قَالَ یا دَاوُدُ بَشِّرِ الْمُذْنِبِینَ‏ أَنِّی أَقْبَلُ التَّوْبَةَ وَ أَعْفُو عَنِ الذَّنْبِ وَ أَنْذِرِ الصِّدِّیقِینَ‏ أَلَّا یعْجَبُوا بِأَعْمَالِهِمْ فَإِنَّهُ لَیسَ عَبْدٌ أَنْصِبُهُ لِلْحِسَابِ إِلَّا هَلَک.»[5]

«ای داوود بشارت ده گناهکاران را که من توبه آنان را قبول می‌کنم و معصیت را می‌بخشم و بترسان صدیقان را که به اعمالشان عجب نکنند زیرا من هیچ بنده‌ای را برای حساب به پا نمی‌دارم مگر آنکه هلاک شود.»

  • امام صادق (ع) فرمودند:

«قَالَ إِبْلِیسُ‏ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَیهِ لِجُنُودِهِ إِذَا اسْتَمْکنْتُ مِنِ ابْنِ آدَمَ فِی ثَلَاثٍ‏ لَمْ أُبَالِ مَا عَمِلَ فَإِنَّهُ غَیرُ مَقْبُولٍ مِنْهُ إِذَا اسْتَکثَرَ عَمَلَهُ وَ نَسِی ذَنْبَهُ وَ دَخَلَهُ الْعُجْبُ.»[6]

 «شیطان گوید اگر در سه چیز پیروز شوم از هر چه بنی آدم انجام دهد نگران نیستم زیرا از او قبول نمی‌شود: وقتی عملش را بسیار حساب کند و گناهش را فراموش کند و عجب در او راه یابد.»

 

   مفاسد عجب

 

یکی از مفاسد عجب کوچک شمردن معاصی است .شیطان در انسان گرفتار به عجب رخنه کرده و با کوچک و ناچیز نشان دادن آن معصیت فرد را وادار به انجام آن کرده و بعد از آنکه فرد گرفتار معصیت شد و تصور کرد هیچ سیئه‌ای مرتکب نگردیده ،سیئات و معاصی بزرگتر از آن را نیز در نظرش حقیر و ناچیز جلوه داده تا نهایتاً شخص را مبتلا به انجام این عمل نماید و این سیره چندان ادامه می‌یابد تا جایی که هیچ یک از معاصی در نظر وی عنوان معصیت پیدا نمی‌کند و هر یک از آنها را مرتکب می‌شود در نتیجه چنین فردی خدا، پیامبر (ص)، دین و دستورات دینی را انکار می‌کند.

دیگر مفسده عجب آن است که انسانِ خودبین، به دلیل اعتماد به نفسی که دارد، اعمال خود را کامل و صحیح می‌پندارد احساس بی نیازی از خداوند می‌کند و در مقابل، به دیگران نگاه تحقیرآمیز دارد و اعمال آنها را هرچند کامل‌تر از اعمال خود باشد کم و ناقص می‌شمارد.

انسان مُعجب با آنکه نواقص زیادی دارد و سیئات فراوانی مرتکب شده است چون هیچ عیبی در خود نمی‌بیند در صدد اصلاح نفس خویش بر نمی‌آید و این امر او را از حرکت به سوی کمالات بازداشته و عاقبت او را هلاک می‌گرداند. در نتیجه هیچ طبیب دوّاری، حتی وجود مقدس پیامبر اکرم (ص) که طبیب دوّار هستند، معالجه او را به عهده نمی‌گیرد و اقدامی برای علاج او نخواهند کرد؛ زیرا پیامبر (ص) درمان کسی را به عهده می‌گیرند که به ایشان مراجعه کرده و تقاضای طبابت داشته باشد.

امام خمینی (ره) علاوه بر مفاسدی که بیان گردید، می‌فرمایند: عجب شجره خبیثی است که ثمره و نتیجه آن بسیاری از گناهان کبیره است و هنگامی که در انسان ریشه پیدا کند او را به کفر و شرک می‌کشاند.

 

تاریخ جلسه: 1386/2/19- جلسه10

«برگرفته از کلام استاد زهره بروجردی»

 

» حدیث 3- عجب و درجات آن

» ادامه حدیث 3- ریشه های عجب و راه درمان آن

 


 

[1] سوره مبارکه کهف، آیه 103 تا 105

[2] اصول کافی، ج3 ص761

[3] تحف العقول، ص6

[4] اصول کافی، ج2 ص313

[5] اصول کافی، ج2 ص314

[6] خصال، ج1 ص112

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *