ادامه حدیث 19: حرمت استماع و وجوب ردّ غیبت

حضرت امام (ره) این فصل را به حرمت استماع غیبت اختصاص دادند و روایاتی را در این باب عنوان کردند. در ابتدا روایتی از قول پیامبر اکرم (ص) بیان کردند که حضرت فرمودند:

«الْمُسْتَمِعُ أَحَدُ الْمُغْتَابَین‏»[1]

«شنونده‌ غیبت، خود یکی از غیبت کنندگان است»

یعنی همانطور که غیبت کننده مرتکب عمل حرامی می‌شود و اگر بخواهد بابت آن توبه کند باید از کسی که غیبت او را می‌کند حلالیت بطلبد، شنونده‌ غیبت نیز همین حکم را دارد.

امیرالم‍ؤمنین (ع) نیز روایتی دقیقاً به همین مضمون دارند.

 

وجوب ردّ غیبت و چگونگی آن

 

روایات بسیاری نیز در رابطه با وجوب ردّ غیبت (برای کسی که شنونده‌ غیبت است) وجود دارد که به ذکر بعضی می‌پردازیم.

  1. امام صادق (ع) از قول پیامبر (ص) در ارتباط با نهی از غیبت و استماع آن فرمودند:

«أَلَا وَ مَنْ تَطَوَّلَ عَلَى أَخِیهِ فِی غِیبَةٍ سَمِعَهَا فِیهِ فِی مَجْلِسٍ فَرَدَّهَا عَنْهُ رَدَّ اللَّهُ عَنْهُ أَلْفَ بَابٍ مِنَ السُّوءِ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ فَإِنْ هُوَ لَمْ یرُدَّهَا وَ هُوَ قَادِرٌ عَلَى رَدِّهَا كَانَ عَلَیهِ كَوِزْرِ مَنِ اغْتَابَهُ سَبْعِینَ مَرَّة»[2]

«آگاه باش که کسی که بر برادر خود منّت بگذارد و غیبتی را که در مجلسی درباره‌ او شنید از او رد نماید، خدای تعالی هزار باب از شرّ در دنیا و آخرت از او رد می‌کند. و اگر آن را رد نکند با آنکه قادر بر ردّ غیبت باشد گناه هفتاد بار غیبت او را دارد.»

 

  1. پیامبر اکرم (ص) نیز در ضمن وصایای خود به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند:

«یا عَلِی مَنِ اغْتِیبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ الْمُسْلِمُ فَاسْتَطَاعَ نَصْرَهُ فَلَمْ ینْصُرْهُ خَذَلَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ»[3]

«ای علی کسی که نزد او غیبت برادر مسلمانش شود و بر یاری او قادر باشد و او را یاری نکند، خداوند او را در دنیا و آخرت رسوا کند.»

شیخ انصاری (ره) در رابطه با ردّ غیبت می‌فرماید: ظاهراً رد غیبتی که در روایات مطرح شده، غیر از نهی از غیبت است و منظور از آن کمک و یاری به فرد غایب است با سخنی که مناسب می‌باشد. مثلاً اگر عیبی که فرد غیبت کننده مطرح می‌کند عیب دنیایی باشد به غیبت کننده بگوید عیب چیزی است که خداوند آنرا عیب محسوب کرده است، مثل معاصی و همین غیبت تو از او خودش بالاترین معصیت است. با این سخن غیبت شونده را یاری کنید.

اگر عیب، عیبی دینی باشد اینطور غیبت کننده را توجیه کنید که این مورد گر چه نقصانی در دین اوست اما معصیت نیست و در نهایت اگر عیب مذکور قابل توجیه نبود و حقیقتاً معصیت بود، بگوئید مؤمن گاهی گرفتار معصیت می‌شود اما بهتر است حتی در این زمان هم از جانب او استغفار کنیم تا از معصیت منصرف شود نه اینکه او را تعییر و سرزنش کنیم. شاید سرزنش ما نزد خدای متعال از معصیتی که او مرتکب شده است بدتر باشد. (زیرا چه بسا او بابت معصیتش توبه کند اما ما مرتکب غیبتی شده‌ایم که با توبه از آن خلاص نخواهیم شد.) و خلاصه با این سخنان فردی که از او غیبت می‌شود را یاری می‌کنیم.

 

تشویق غیبت کننده ممنوع!

 

حضرت امام (ره) می‌فرمایند: گاهی مُستمِع غیبت نه تنها ردّ غیبت نمی‌کند (که وظیفه‌ واجب اوست) بلکه خودش نیز غیبت کننده را به غیبت وا می‌دارد. یا با هم حجتی با او و عَجَب، عَجَب گفتن‌های پی در پی و بی‌موقع و اگر ظاهری موجه و مؤمن داشته باشد با شنیدن غیبت، کلماتی چون استغفر‌الله، پناه بر خدا و یا .. را بر زبان می‌آورد تا هم از طرفی تعجب و افسوس خود را از وضعیّت غیبت شنونده اعلام کند و هم خود را مبرّای از این عیب مطرح کند و از همه مهم‌تر غیبت کننده را به بیان غیبت تشویق کند.

 

کلام شهید ثانی (ره) در باب غیبت

 

حضرت امام (ره) در انتهای مبحث غیبت فصلی را به بیان کلمات شهید ثانی (ره) در باب غیبت اختصاص دادند.

شهید ثانی می‌فرماید: «از پلید‌ترین انواع غیبت، غیبتی است که بعضی اشخاص که در ظاهر اهل علم و فهم هستند و حقیقتاً اهل ریا هستند، مرتکب می‌شوند، زیرا که آن‌ها مقصود خود را با ظاهر اهل صلاح و تقوی بیان می‌کنند. ایشان غیبت می‌کنند و اظهار می‌کنند که ما از آن عیوب پرهیز می‌کنیم، ولی به علت جهل و نادانی خود، نمی‌دانند که خودشان جمع بین دو زشتی نموده‌اند، یکی ریا و یکی غیبت. مانند اینکه نزد کسی ذکری از فلان فرد به میان بیاید و او بگوید: «الحمدلله که ما مبتلا به حبّ ریاست نیستیم، یا مثلاً مبتلا به حبّ دنیا نیستیم. یا ما فلان صفت را نداریم. یا بگوید پناه می‌برم به خدا از بی‌حیایی یا بی‌توفیقی. یا بگوید خداوند ما را حفظ کند از فلان عمل.»

حتی گاهی حمد خدا غیبت محسوب می‌شود: اگر از حمد خدا، عیب کسی فهمیده شود. منتها این غیبتی است که در صورت اهل صلاح واقع شده است. کسی که با «الحمدلله» گفتن تنها خواسته عیب دیگری را بیان ‌کند و غیبت او را مرتکب شود و خود را مبرا از عیب بداند در حقیقت هم غیبت کرده و هم ریا.

یکی دیگر از انواع غیبت آن است که گاهی پیش از آنکه بخواهد غیبت کسی را کند، از او مدحی کند و یا مثلاً بگوید: «فلانی چه حالات خوبی دارد! در عباداتش کوتاهی نمی‌کند. ولی به واسطه‌ کم صبری، که همه‌ ما به آن مبتلا هستیم، سستی در عبادت در او پیدا شده است.»

در اینجا غیبت کننده در ظاهر اول خودش را مذمت می‌کند اما در حقیقت مقصودش مذمّت او است! او می‌خواهد از خودش تعریف کند این طور که با مذمت کردن خودش، خود را به اهل صلاح تشبیه کند. این شخص بین سه فاحشه‌ غیبت و ریا و تزکیّه‌ نفس جمع کرده است و گمان می‌کند از صالحین است و از غیبت پرهیز می‌کند. شیطان این چنین با اهل جهل بازی می‌کند و اعمال خیر آن‌ها را با مکاید خود حبط می‌کند و آنان را از این‌همه جهل و نادانی مسخره می‌کند.

از این قبیل است آن که اگر در مجلسی غیبتی شود و بعضی حاضرین نشنوند و یکی از آن‌ها بخواهد غافلین را متوجه‌ غیبت کند، بگوید: سبحان الله عجب چیز عجیبی است! این شخص ذکر خدا را می‌کند و آن را وسیله‌ تحقق باطل و خبث خود قرار می‌دهد؛ مع الوصف به حق تعالی در این ذکر منّت گذارد و این امر دلیلی جز جهل و غرور ندارد.

و از این قبیل است کسی که بگوید برای فلان شخص فلان اتفاق افتاد یا مبتلا به فلان چیز شد، و بگوید: «برای رفیق ما یا دوست ما چنین ابتلایی پیش آمد کرد، خداوند ما و او را بیامرزد.» این شخص اظهار دعا و تألم و دوستی و رفاقت می‌کند و غیبت خود را با این امور انجام می‌دهد تنها خداوند از خبث باطن و فساد نیّت او مطلع است و او به واسطه‌ جهل به حق نمی‌داند که غضب حق نسبت به او بیشتر است از جهال که متجاهر به غیبت هستند.

و از اقسام خفیه‌ غیبت، گوش کردن به آن است از روی تعجّب، زیرا او اظهار تعجّب می‌کند که نشاط مغتاب زیاد گردد تا او وادار به غیبت بیشتر شود. مثلاً می‌گوید: «من تعجب می‌کنم از این حرف! من تا کنون نمی‌دانستم آن را! من از فلانی این کار را نمی‌دانستم!» می‌خواهد تصدیق کند با این کلمات مغتاب را و از او طلب زیادت کند با لطایف، با آن که تصدیق غیبت نیز غیبت است و گوش کردن به آن، بلکه سکوت کردن موقع شنیدن آن غیبت است.»

 

غیبت و نفاق

 

حضرت امام (ره) در ادامه می‌فرماید: گاهی ممکن است عناوین دیگری نیز بر غیبت افزوده شود و زشتی و قبح آن را دو چندان کند مثلاً فرد مغتاب در حضور کسی که غیبتش را کرده به او اظهار دوستی و مودت می‌کند و چه بسا مدح و ثنایش را کند اما در غیابش غیبت او را. و این یکی از مراتب نفاق است که در روایت آمده است.

امام صادق (ع) می فرماید:

«مَنْ لَقِی الْمُسْلِمِینَ بِوَجْهَینِ وَ لِسَانَینِ جَاءَ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ لَهُ لِسَانَانِ مِنْ نَار»[4]

«کسی که ملاقات کند مسلمانان را با دورو و دو زبان، بیاید در روز قیامت و حال انکه از برای او دو زبان است از آتش.»

این است صورت این عمل قبیح و نتیجه‌ این نفاق در عالم آخرت.

پناه می‌برم به خدای تعالی از شرّ زبان و نفس امّاره‌ی خود.

از خداوند متعال خواستاریم با حول و قوه‌ خویش ما را از این رذیله نجات بدهد.

 

تاریخ جلسه: 87/8/29- ادامه جلسه 45

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

» حدیث 19- تعریف غیبت و بیان شاخصه‌های آن

» ادامه حدیث 19- حقیقت غیبت از لسان معصومین علیهم السلام

» ادامه حدیث 19- ضررهای اجتماعی غیبت

» ادامه حدیث 19- راهکار علمی و عملی ترک غیبت»

» ادامه حدیث 19- موارد وجوب و جواز غیبت

 


[1] بحارالانوار، ج72، ص226

[2] وسائل الشیعه، ج8، ص600

[3] وسائل الشیعه، ج8، ص606

[4] اصول کافی، ج2، ص343

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *