مقدمه
اگرچه انسان مایل است زندگی بدون اشتباه داشته باشد؛ اما اشتباهات میتوانند بهترین معلمان زندگی باشند. آنها درسهایی عمیق و کاربردی ارائه میدهند که تنها در صورتی ارزشمند خواهند بود که فرد اشتباهات خود را بهدرستی بشناسد، از آنها عبرت بگیرد و تصمیم بگیرد که آنها را تکرار نکند. خطاها همچون چراغی در تاریکی، راه درست را نشان میدهند و موجب رشد شخصیتی میشوند.
تشابه حق و باطل و نیاز به راهنمایی معصوم
حق و باطل در بسیاری موارد چنان به هم شبیه هستند که تشخیص آنها دشوار میشود. در چنین شرایطی، قرآن کریم و سخنان معصومین بهعنوان نورافکنهایی قدرتمند عمل میکنند و حقایق را آشکار میسازند. حضور در محضر معصوم هم موجب آگاهی از اشتباهات میشود و هم میتوان از ایشان خواست تا با دعاهایشان مانع تکرار آنها در زندگی شوند.
بیتوجهی به انذاردهنده
«مَنْ حَذَّرَكَ كَمَنْ بَشَّرَك»[1]
«كسيكه تو را بر حذر دارد (از بدیها بيم دهد) مانند كسى است كه تو را (بخير و نيكى) مژده دهد (زيرا دفع شرّ سود است.)»
این حدیث شریف بهوضوح نشان میدهد که ارزش هشداردهندهای که از خطرات آگاه میسازد، با بشارتدهندهای که خبرهای خوش میآورد، یکسان است.
یکی از اشتباهات این است که برای افرادی که ضررها را به ما گوشزد میکنند، بهاندازۀ افرادی که منفعت میرسانند، ارزش قائل نیستیم. به عبارت دیگر برای جلب منفعت ارزش ویژهای قائلایم؛ اما به دفع ضرر اهمیت نمیدهیم. در نظر عامۀ مردم هدیهدهنده بسیار عزیز و محترم جلوه میکند؛ اما از هشداردهنده دلخور و نگران میشوند. اشتباه این است که دفع ضرر را لازم نمیبینند. تنها امر لازم را جلب منفعت میبینند در حالیکه به قول شاعر:
اول ای جان دفع شرّ موش کن
وانگهان در جمع گندم کوش کن
هرگاه موجودی انسان زیاد میشود خوشحال است و وجود کسی را که موجب این ازدیاد شده است، مبارک و خوشایند میداند و نسبت به او نگرش مثبت دارد؛ اما نسبت به کسی که او را متنبه کند، غفلتهای او را یادآور شود و او را متوجه خطرات و آسیبها سازد، نهتنها توجهی نمیکند؛ بلکه در درازمدت از او متنفر خواهد شد.
توازن میان جلب منفعت و دفع ضرر
گاه انسان باور ندارد در زندگی سالم، جلب منفعت و دفع ضرر لازم است. او ضررها را جدی تلقی نمیکند و به بُعد تخریبی ضررها که قادر هستند ناگهان همۀ منافع زندگی او را از بین ببرند، واقف نیست؛ به همین جهت افرادی در نگاه او عزیزترند که خیررسان هستند. کسی که آاو را وادار به احتیاط کند، فردی سختگیر و بدبین قلمداد میکند، آرامآرام از او کنارهگیری میکند و در نهایت از او جدا میشود و عزلت میگیرد.
در حالیکه امیرالمؤمنین میفرماید رتبۀ این دو فرد یکسان است. کسی که انسان را از خطرات پرهیز میدهد همرتبۀ کسی است که بشارت میدهد. اشتباه است که انسان میان این دو فرد تفاوت قائل باشد و محبت او به کسی معطوف شود که فقط در زندگی او جلب منفعت دارد. گاهی افراد انتقادپذیر هستند و تذکرات و هشدارها را میپذیرند؛ اما قلبأ از تذکردهنده ناراضی هستند؛ زیرا مانع خوشی و عیش آنان شده است.
هنر مدیریت داراییهای مادی و معنوی
در نگاه کلان، شیوۀ نگهداری موجودی مادی و معنوی، به آموزش نیاز دارد، بنابراین به همان میزان که در زندگی جلب منفعت لازم است دفع ضرر نیز ضروری است. به طور مثال خوشی بعضی افراد یادگیری و ازدیاد علم است و اگر کسی به آنها تذکر دهد مراقب باشند تا آموختهها در زندگی روزمره در ذهن بایگانی نشود، مانند نهر جاری در جریان باشد و دائم بکار گرفته شود تا کسب علوم، حجتی علیه آنان نباشد، گمان میکنند این سخنان مانع خوشی و لذت آنها از یادگیری علوم جدید شده است و متضرر شدهاند.
یا اگر به شخصی گفته شود مراقب باشد هر چه بیشتر میآموزد متواضعتر شود تا گرفتار عُجب و خودبرتربینی که بیماری ابلیس است، نشود، ناراحت میشود! در حالیکه این افراد را باید جدی گرفت و برای آنها احترام قائل شد و دوستشان داشت.
باید مبشِّر و منذِر را یکسان دوست داشت. پیامبر اکرم مبَشِّر و منذِر است. اگر انسان به انذارها توجه نکند و در صدد رفع عیوب نباشد، ممکن است در نهایت به انکار عیوب منتهی شود و تذکردر نظرآنها بیجا و بیمورد جلوه کند.
خودداری از انفاق اندک
«لَا تَسْتَحْی مِنْ إِعْطَاءِ الْقَلِيلِ فَإِنَّ الْحِرْمَانَ أَقَلُّ مِنْه»[2]
«از بخشيدن اندك شرم مكن، زيرا نوميد كردن كمتر از آن (و به شرمندگى سزاوارتر) است.»
گاهی اوقات انسان برای پرداختهای خود حد و اندازه در نظر میگیرد. به طور مثال بعضی مایل هستند مقدار بسیار زیادی انفاق کنند؛ اما مال کمی در اختیار دارند و از پرداخت کم شرمنده هستند و چه بسا از پرداخت آن خودداری کنند! یا برای آمرزش اموات، خود را موظف به قرائت سوره یس، ملک و یا جزئی از قرآن میدانند؛ اما صلوات در نظرشان بسیار اندک است؛ بنابراین صلوات را کنار میگذارند تا در زمان مناسب عمل ارزشمندی برای اموات خود انجام دهند! چه بسا گاهی اوقات برای اموات حتی فاتحه هم نمیتوان خواند، فقط میتوان یک صلوات هدیه کرد، بنابراین نباید اموات را منتظر اعمال سنگین نگه داشت.
مولوی در مثنوی، داستان فرد روستایی را شرح میدهد که آب گوارا را به علت فقر در کوزۀ شکسته نزد سلطان برد. اطرافیان سلطان او را شماتت کردند؛ اما سلطان که واقعیت ماجرا را میدانست، هدیۀ او را پذیرفت؛ زیرا میدانست این هدیه، حداکثر توان روستایی است.
محروم نکردن خود ار انفاق، به بهانۀ اندک بودن
بنابراین نباید به بهانۀ موجودی اندک، خود را از عطا و بخشش محروم کنیم! بلکه بایستی به قدر توان خویش انفاق داشته باشیم. با پرداختهایی که در توان ماست عناوین زیبای کریم، جواد و… را کسب میکنیم.
اشتباه در اینجا شرم نامناسب و حیای مذموم است. به طور مثال اگر فردی قدرت تعریف و تمجید از دیگران را ندارد، بایستی تشکر و قدردانی را رها نکند و به قدر توانایی خویش در حق افراد دعا کند.
در نگاه دیگر این حکمت را از سه زاویه میتوان بررسی کرد:
1. بهرهگیری از صفات الهی؛ فرصتی برای خیررسانی
پرهیز از انتخاب القاب زیبایی که از صفات خداوند سبحان هستند، نادرست است. از جمله این صفات، «مُعطی» است که انسان میتواند حتی در کمترین حد، این ویژگی را در خود پرورش دهد. محروم کردن خود از این فضیلت، خطایی آشکار است. افراد میتوانند با کسب اندک این صفت، به زندگان و درگذشتگان نیکی رسانند.
حتی اگر فردی قادر به انفاق مالی نیست، میتواند سائل را در دعای خود بگنجاند و در حق او دعای خیر داشته باشد تا با سهولت، رزقِ واسعِ حلالِ طیب نصیب او شود. همچنین میتوان اعمال نیک را با نیت رفع محرومیت از نیازمندان انجام داد. نباید خود را از بخششهای غیرنقدی محروم ساخت. گاهی خداوند فرصتهایی برای کسب پاداش فراهم میکند؛ اما انسان بهدلیل حیای نابجا، آنها را از دست میدهد، تنها به این دلیل که بخشش خود را ناچیز میپندارد، از مقامی که خداوند برایش مقرر داشته است، چشم میپوشد. بنابراین، شرم بیجا از دادن اندک، اشتباهی است که باید از آن پرهیز کرد. انسان باید بداند که موقعیت بخشش، مانند تاجی بر سر اوست و خداوند با همان هدیۀ ناچیز، برکات بسیاری به زندگیاش بازمیگرداند.
2. بخشش اندک بهتر از دریغ کامل
در نگاهی واقعبینانه، انسان درمییابد که کمک کوچک از کمک نکردن بهتر است. در میان مردم، ضربالمثل نادرستی رواج دارد که میگوید: «سفره نینداخته یک عیب دارد و انداخته هزار عیب» و از این گفته نتیجه میگیرند که از کار خیر دوری کنند؛ چرا که انتقادات دربارۀ میزان و کیفیت عمل خیر بهسوی نیکوکار سرازیر میشود.
نخست آنکه هر فرد باید تا حد توان خود برای خدمت به دیگران تلاش کند. دوم آنکه در انجام کار نیک نباید به سخنان بیپایه دیگران توجه کرد؛ بلکه باید تا حد امکان به وظیفۀ خود عمل نمود. این وظیفه شامل کمک مالی، حفظ آبرو، استفاده از تواناییها و دیگر اَشکال خیررسانی است. نباید گمان کرد که مقدار این کمک، ناچیز است. اگر فرصت خدمت از دست برود، ممکن است دیگر نصیب انسان نشود. این تصور که بخشش کم را ناپسند بدانیم، نادرست است؛ زیرا محروم کردن بندگان خدا از خیرات است.
برای مثال، اگر کسی میزبان مهمانی است، باید از کوچکترین کمک به او، حتی به اندازه یک مشاورۀ ساده، دریغ نورزد. حتی کمکهای به ظاهر ناچیز به نیازهای دیگران، خدمتی ارزشمند محسوب میشود. البته شایسته است که انسان هرگز کمکهای خود را بزرگ نشمارد، حتی اگر کارهای خیر بزرگ انجام داده باشد، باید آنها را ناچیز بپندارد. در مقابل، باید نعمتهایی را که از سوی دیگران دریافت میکند، بزرگ و ارزشمند بداند.
3. پیامدهای محرومسازی دیگران از خیرات
انسان معمولاً از عواقب محروم کردن دیگران از نیکیها آگاهی ندارد و نمیداند این کار چه تأثیری بر زندگی خودش خواهد گذاشت. اغلب تصور میکند رد درخواست کمک دیگران بدون پیامد است. همانطور که اشاره شد، هر خیری که انسان به دیگران میدهد باید در نظرش ناچیز جلوه کند؛ اما وقتی همین مقدار ناچیز را هم دریغ میکند، در حقیقت آن فرد را نادیده گرفته است.
نتیجۀ این محرومسازی و بیتوجهی، از دست دادن توفیقات در زندگی است. در چنین حالتی، انبساط روحی ندارد و گرفتار قبض میشود. زمانی که شخصی – زنده یا مرده – از انسان طلب خیر دارد و او به بهانۀ کمبود امکانات یا ناچیز شمردن تواناییهایش، این درخواست را رد میکند، در واقع خود را در بند محدودیتها اسیر میسازد. این محرومیتسازی باعث میشود درهای رحمت به روی فرد بسته و وجودش از معنویت خالی شود.
کمکاری در بخشش به دیگران
«إِذَا أُسْدِيَتْ إِلَيْكَ يَدٌ فَكَافِئْهَا بِمَا يُرْبِی عَلَيْهَا»[3]
«و هرگاه دستى به احسان و نيكى سوى تو دراز شد آن را به افزون بر آن، پاداش ده (نيكى را به نيكى بهترى تلافى كن)»
با توجه به مفهوم مخالف حکمت فوق، اشتباه این است که فرد، تنها دریافتکنندۀ احسان باشد و هیچ بخششی نداشته باشد. فقط دستِ گیرنده داشته باشد و دستِ دهنده نداشته باشد. چنین فردی معتقد است باید دیگران دعاگوی او باشند.
خطاست که افراد تصور کنند دیگران باید به آنها کمک مالی کنند؛ اما آنها هیچ خیری به دیگران نرسانند، یا انتظار داشته باشند دیگران از آنها تعریف کنند؛ اما خودشان از کسی تقدیر نکنند.
حقیقت این است که شیوۀ درست زندگی، دادن بیش از گرفتن است. زمانی این توازن معنادار میشود که نیت بخشش، خالصانه باشد و فرد در عمل نیک، با خدا معامله کند. لازم نیست کمکها حتماً جنبۀ مادی چشمگیری داشته باشد. مهم کیفیت بخشش است که باید در بهترین شکل و با والاترین نیت انجام شود، حتی اگر در ظاهر کوچک و ناچیز به نظر آید.
توانایی جبران الطاف دیگران
هر فردی در حدّ خود، قابلیت پرداخت دارد. حتی وقتی به توانمندیها و داراییهای خود مینگرد متوجه خواهد شد قادر به پرداختهای بیشتری نیز هست.
انسان این قابلیت را دارد تا بدهکار دیگران نماند. همۀ افراد قدرت جبران الطاف مادی یا معنوی، ظاهری یا باطنی دیگران را دارند. حتی قدرت جبران اضافه را هم دارند. خدا درون انسانها توانمندی گستردهای قرار داده است. بنابراین نباید از این توانمندیها غافل شد و خود را حقیردید و گمان کرد فقط در حد گیرنده لیاقت دارد. بلکه قادر است در حدّ خود پرداخت کننده هم باشد.
بایستی به ذهن خویش برنامه بدهیم و با خود قرار بگذاریم که پرداخت ما بیش از دریافت باشد. بهیقین هر برنامهای که به ناخودآگاه خود بدهیم، امکانپذیر خواهد شد. وقتی انسان به ناخودآگاه خویش برنامۀ کار زیادتر برای دیگران دهد، قطعأ خدای سبحان شرایط را فراهم میکند و او موفق به انجام این امر میشود.
اشتباه است انسان از توانمندیهای خویش استفاده نکند. اشتباه است همیشه خود را گیرنده فرض کند. اشتباه است گمان کند که قدرت لطف بیشتر در او نیست. در حالیکه تمام این موارد در توان او منظور شده است.
افراط و تفریط
«لَا يُرَى الْجَاهِلُ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطا»[4]
«ديده نمى شود نادان مگر آنكه تندرو است (از حدّ و اندازه خود مىگذرد) يا كَند رو (به حدّ و اندازۀ خود نمىرسد.)»
یکی از خطاهای شایع در زندگی، زیادهروی یا کوتاهی در رفتارهاست. دور شدن از میانهروی همواره ناپسند است. برای نمونه، در روابط خانوادگی معمولاً در ابتدای ازدواج، خانوادهها به یکدیگر هدیه میدهند، مهمانی برگزار میکنند و از عروس و داماد تجلیل میکنند؛ اما به مرور از این توجهات کاسته میشود و این کاهش، این تصور نادرست را ایجاد میکند که احترام سابق وجود ندارد! حال آنکه اگر در ستایش، احترام، میزبانی و هدیهدهی و میانهروی رعایت شود، این سنتهای حسنه تداوم خواهد یافت.
مثالی دیگر: اگر کسی در ابتدای آشنایی، چندین نوع غذا برای مهمان تهیه کند؛ اما بهدلیل مشغلههای زندگی نتواند این سطح را حفظ کند، ممکن است موجب ناخرسندی شود. در حالیکه با رعایت اعتدال در پذیرایی، هم ارتباطات حفظ میشود و هم از تأخیر در معاشرت که خود نوعی کوتاهی است، جلوگیری میشود. البته برخی بانوان خانهدار با مهارت و هنرمندی خود قادرند این سطح از پذیرایی را به شکلی متعادل ادامه دهند.
اعتدال در عبادت
در امور عبادی نیز باید از افراطوتفریط پرهیز کرد. برای نمونه، در مورد اعمال ماههای رجب و شعبان که مقدمهای برای ورود به ماه مبارک رمضان هستند، عبادات به صورت تدریجی و پلکانی از ماه رجب آغاز میشود و تا رمضان اوج میگیرد. این برنامهریزی حکیمانه به گونهای است که عبادات به یکباره و ناگهانی بر افراد تحمیل نمیشود، فرصت کافی برای آمادهسازی دل و جان فراهم میشود و امکان تداوم عبادات در طول این ماهها افزایش مییابد.
اعتدال نشانۀ خردمندی در زندگی
انسان ناآگاه در برنامهریزی و عمل، اعتدال را رعایت نمیکند. همانطور که در روانشناسی، افراد دوقطبی به عنوان افراد دارای سلامت روان شناخته نمیشوند؛ چرا که از تعادل روحی برخوردار نیستند، گاه شادمانی افراطی دارند و گاه دچار افسردگی میشوند و رفتارشان غیرقابل پیشبینی است. افراطوتفریط در تمام جنبههای زندگی نیز نشانهای از نداشتن سلامت روانی و رفتاری انسان محسوب میشود.
فواید رعایت اعتدال
- آرامش وجدانی: هنگام بازنگری در زندگی، فرد از رفتارهای خود پشیمان نخواهد شد.
- تعادل در انفاق: فرد معتدل نه چنان بخیل است که نیازمندان را محروم کند، نه چنان بخشنده که معیارهای زندگی اطرافیان را دگرگون سازد.
- ثبات رفتاری: در گفتار، رفتار، احساسات و روابط اجتماعی تعادل دارد.
برخی در کمک به دیگران گاه از ترس افزایش توقعات، بهشدت خسیس میشوند (تفریط) و گاه چنان بخشش میکنند که معیارهای زندگی دیگران را تغییر میدهند (افراط) در حالیکه راه میانه، همان مسیر سلامت و خردمندی است. زندگی خردمندانه، همچون قطاری است که باید بر ریل اعتدال حرکت کند تا به مقصد سعادت برسد.
خطای رایج؛ ارزشگذاری نادرست بر افراط وتفریط
یکی از اشتباهات گسترده در جامعه، ارزشدادن به افراطوتفریط بهجای اعتدال است. معمولاً بسیاری از رفتارهای افراطی به اشتباه، ارزشمند تلقی میشوند. از سوی دیگر، برخی افراد تفریط و کوتاهی را نیز – که خود ضد ارزش است – بهعنوان ارزش میپذیرند. متأسفانه در جامعۀ امروز، این نگرش نادرست رواج یافته است که افراد عمداً در انجام وظایف خود کوتاهی میکنند تا زمانی که بهندرت کاری انجام میدهند، بیشتر به چشم بیاید! آنها با این توجیه که «همیشه کم گذاشتهایم، پس حالا که کاری میکنیم برجسته میشود!» به این رفتار ناپسند ادامه میدهند. حال آنکه هم افراط و هم تفریط، هر دو به یک اندازه ناپسند و مخرب هستند.
اعتدال؛ راه نجات فرد و جامعه
ناآگاهی از مفهوم اعتدال و پایبند نبودن به آن، خطایی بزرگ است. ارزش دادن نابجا به افراط و تفریط، اشتباهی است که زندگی فردی و اجتماعی را تباه میسازد. در جامعهای که این نگرش نادرست رواج یابد، نه آرامش دنیوی حاصل میشود و نه سعادت اخروی.
اصول اخلاقی که علمای اسلام در کتابهای خویش بیان میکنند از جمله مرحوم نراقی در کتاب معراج السعاده، بر اساس اعتدال در قوای انسان است. قوّۀ غضبیه، قوّۀ شهویه، قوّۀ واهمه به دور از افراط و تفریط و بر طریق اعتدال استقرار دارند. وقتی در زندگی عقل حاکم شد، عدالت حاکم است. و همه چیز بدون ذرهای افراط و تفریط سرجای خودش قرار میگیرد.
زندگی بدون عقلانیت که جهل در آن حاکمیت دارد، اشتباه است ؛ زیرا وقتی جهل حاکم شد چیزی غیر از زیادهروی یا کم گذاشتن مشاهده نمیشود.
پیامدهای جهل و بیخردی
- غلبه افراط یا تفریط در رفتارها؛
- از بین رفتن تعادل در تصمیمگیریها؛
- نابسامانی در نظام فکری و عملی.
ذکر «يَا عَاصِمَ مَنِ اسْتَعْصَمَهُ» «ای خدایی که محافظت میکنی از هرکسی که میخواهد از تو که محافظتش کنی.» در دعای جوشن کبیر، عصمتی نسبی برای فرد ایجاد میکند و مانع انجام عمل جاهلانه در گفتار، رفتار و افکار میشود.
تاریخ جلسه: 1400/9/15 ـ جلسه 10
«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»
[1]. نهجالبلاغه مرحوم فیض، حکمت 56
[2]. نهجالبلاغه مرحوم فیض، حکمت 64
[3]. نهجالبلاغه مرحوم فیض، حکمت 59، فراز 2
[4]. نهجالبلاغه مرحوم فیض، حکمت 67