عالم آل محمّد (ص) ـ بخش هفتم

او شادی قلب‎هاست

 

در زیارت جوادیه به حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام این‌گونه سلام می‌دهیم:

«السَّلَامُ عَلَى فَرْحَةِ الْقُلُوبِ وَ فَرَجِ‏ الْمَكْرُوب‏»

«سلام بر شادی دلها و گشایش غم‌ها»

هرکس به سوی او رفته باشد، درمی‌یابد که او موجب خوشی و شادی ِهمه‌ی قلب‌هاست نه تنها قلوب مؤمنین و متقین، و برطرف‌کننده همه غم‌هاست.

تنها باید او را با این عنوان بخوانم و باور داشته باشم که ارتباط با او فرد را از پریشان‌حالی و دل افسردگی خارج کرده و موجب نشاط و انبساط باطنی می‌گردد.

و این عنوان در بین همه معصومین تنها برای علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام آورده شده است و چه با سعادت هستیم ما که چنین امام رئوفی درسرزمین ما ماءوا دارد.

به کوی رضا جان صفـا می پذیرد

که ایـزد به پاسش دعـا می پذیرد

تو ای بی نوا رو به سوی رضا کن

که این پادشه خوش گدا می پذیرد

امیـد دل من به من کـن نگـاهـی

که جان از نگاهت صفـا می پذیرد

 

او محافظ ما در سفرها

 

همه ی ما در این دنیا مسافریم مسافرانی که گاه از یاد می‌بریم که:

ز کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود

به کجا می‌بری آخر ننمایی وطنم

و وجود مقدس حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام محافظ ما در همه سفرها و خصوصاً در این سفر ابدی است.

به این مطلب در دعای توسل دیگر در مفاتیح الجنان اشاره شده است:

«اللّهم انّی اسئَلُکَ بِحَقِّ علی ابنِ موسی الرّضا الاّ سَلّمتَنی فِی جَمیعِ اَسفاری وَ فِی البَراری وَ البِحار وَ الجِبال وَ القفار و الاودیه وَ الغیاض وَ مِن جَمیع ما اَخاف وَ احذر انّک رئوف الرحیم»

«خدایا از تو درخواست می‌کنم به حق ولی‌ات علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام مرا در همه سفرهایم درخشکی‌ها ودریاها وکوه‌ها وبیابان‌های خشک و درّه ها وبیشه‌ها و از آنچه می ترسم و پرهیز دارم در امان بداری همانا تو رئوف ومهربانی»

و چه بسا منظور از کوه و بیابان و دریاو…‌ سختی‌ها وگرفتاری‌ها خوشی‌ها و ناخوشی‌ها داشتن‌ هاونداشتن هاوپستی وبلندی های زندگی است که وجود مقدس امام رئوف در تمام این لحظه ها محافظ ‌ما خواهد بود.

 

علی‌بن‌موسی‌الرضا! امام رئوف و مهربانم!

من همان مسافری هستم که هر لحظه بیشتر به مرگ نزدیک می‌شوم.

مرا در منزل جانان چه جای عیش چون هردم

جرس فریاد می‌دارد که بر بندید محمل‌ها

همان مسافری که قرار بود دنیا را سرای فانی بداند و به آن دل نبندد که:

« إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ»

مولای مهربانم!

در هر مرحله از این سفر دنیا خطرات بسیاری مرا تهدید می‌کند. حب جاه و مال و مقام و… و رذائل اخلاقی چون عجب و ریا وحسد و… و این وجود مقدس امام مهربانی چون شما است که محافظ هر مسافری از این آفات است.

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم

از بـد حادثه اینجـا به پنــاه آمده ایم

رهـرور منـزل عشقیـم ز سر حـد عـدم

تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم

آبــرو می‌رود ای ابـر خطـاپوش ببـار

که به دیـوان عمل نامه سیـاه آمده ایم[1]

 

درودی ماورای زمان و مکان

 

در صلوات خاصه سلطان دو سرا، حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضاعلیه‌السلام می‌خوانیم:

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏»

«بارالها درود و رحمت فرست بر على‌بن‌موسى‌الرضا علیه‌السلام امامی که پسنديده ی خدا پيشوا پارسا و منزه و حجت تو بر هر كه روى زمين است و هر كه زير خاك است، امامی بسيار راستگو و شهيد درود و رحمتى فراوان و كامل و با بركت و متصل و پيوسته و پياپى و دنبال هم همچون بهترين رحمتى كه بر يكى از اوليائت فرستادى.»

با لفظ «زاکیه» از خدا درخواست می‌کنیم درودی بر سرور و مولای ما فرستاده شود که همواره در حال رشد و نمو باشد.

«متواصله»: درودی پشت درود دیگر متصل وبی وقفه گویا به هم متصل اند.

«متواتره»: درودی در حد تواتر که در عین پشت سرهم بودن یک یک درودها جداگانه منظور شود
«مترادفه»: درودهایی که سلسله‌وار ردیف و منظم شده‌اند.

گویا نمی‌خواهم خوشی یا ناخوشی‌های زندگی‌ام لحظه‌ای مرا از اظهار محبّت و مودّت نسبت به ساحت مقدس ولی‌نعمتم دور کند.

درودی از عمق جان در سختی‌ها، گشایش‌ها، پستی و بلندی‌ها، در تمام مراحل زندگی همواره از جانب من بر ساحت ملکوتی شما فرستاده شود درودی فراوان، منظم، مرتب بدون درنگ و توقف که حاکی از عشقی صادق و خالص باشد چه حاجت‌روا باشم یا نباشم.

سلطان رئوف! مولای مهربانم!

چنین درود و سلامی همواره بر ساحت مقدس شما جاری است.

اما آیا مرا نیز در آن مقام جایی است؟

می‌توانم حقیقتاً وارد مقام چنین درود و صلواتی شوم؟

از بذل و بخشش و کرامت شما دور نیست که بنده‌ی حقیری را چون همیشه مشمول لطف و محبت خود گردانده و قلب و زبانش را گویای حقیقی این سلام و درود نمایید.

درودی چو نـور دل پارسـایان

بدان شمع خلوتگه پارسـایی

زکوی مغان رخ مگردان که آنجا

فروشند مفتاح مشکل گشایی

مراگر تو بگذاری ای نفس طامع

بسی پادشـاهی کنم ‌در گـدایی[2]

 

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] حافظ

[2] حافظ

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *