ادامه حدیث 21: تعریف شکر و انواع آن

تعریف شکر

 

  • حضرت امام (ره) در بیان معنای شکر می‌فرمایند: شکر یعنی قدردانی از نعمت مُنعِم.

آثار این قدر‌دانی باید هم در دل مشاهده شود، یعنی دل از ولی نعمتش (خدای سبحان) راضی و خشنود باشد،‌ هم در زبان، زبان ثناگوی خدای سبحان باشد و هم در اعضاء و جوارح، اعضاء‌ و جوارح در اطاعت و خدمت خدای سبحان باشند.

  • بعضی می‌گویند:‌ کلمه «شکر» در اصل «کشْر» به معنی کشف بوده است و به اصطلاح صرفی مقلوب شده است. مطابق این تعبیر شکر یعنی نعمات مُنعِم را کشف کردن به این معنا که هر صاحب نعمتی از نعمت خود پرده‌برداری کند و آن را به دیگران نمایش بدهد.

در مقابل این وضعیت، کفر است یعنی پرده انداختن روی نعمات و فراموش کردن نعماتی که از آن‌ها بهره‌مند است.

«دابّة شکور» حیوان چاقی است که با چاقی‌اش، طعام، نعمات و خدماتی که صاحبش در حق او انجام داده ‌است به نمایش می‌گذارد.

«عینٌ شکری» یعنی چشمه‌ای که پر از آب است و به همین دلیل آب از آن فوران می‌کند.

  • مرحوم خواجه عبدالله انصاری (ره) در تعریف شکر می‌گوید:‌ «شکر اسمی است برای معرفت و شناخت نعمت و وسیله‌ای است برای معرفت مُنعِم.»

وقتی نعماتی که خدای سبحان به ما عطا کرده را بررسی می‌کنیم پی می‌بریم آن مُنعِم کیست که تمام آسمان‌ها و زمین ملک اوست و از این ملک ما را هم بهره‌مند کرده است.

  • عبدالرزاق کاشانی (ره) که شارح کتاب منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری است در توضیح عبارت خواجه عبدالله می‌گوید:‌ «تصور نعمت از مُنعِم و معرفت اینکه آن نعمت از اوست شکر است.»

این تصور که می‌دانید تمام نعمات منحصراً از یک طریق به شما می‌رسد و دیگران تنها اسبابی هستند که خدای سبحان قرارداده است شکر نام دارد.

حضرت امام (ره) می‌فرمایند:‌ تعاریفی که مرحوم خواجه عبدالله انصاری یا مرحوم عبدالرزاق کاشانی بیان کردند بر مبنای مسامحه است و الّا تعریف درست شکر این است که: شکر حالتی درونی است که در فرد ایجاد می‌شود و باعث معرفت قلبی نسبت به مُنعِم می‌شود و پی می‌برد که تمام نعمات از ناحیه خدای سبحان است. ثمره این معرفت سرور و خوشی درونی است که فرد را به اظهار شکر زبانی و اطاعت با اعضا و جوارح ترغیب می‌کند.

  • محقق دیگری در تعریف شکر می‌گوید:‌ شکر یعنی در برابر هر نعمتی،‌ فعل و قول و نیّتی را قرار دهی.

 

انواع شکر

 

شکر بر سه نوع می‌باشد:‌

  1.  شکر قلب
  2.  شکر زبان
  3. شکر اعضا

شکر قلبی: یعنی بنده بر این باور و تصور باشد که خدای سبحان او را از کلیه نعمات بهره‌مند کرده است.

شکر زبانی: یعنی بنده دائم ثناگوی مُنعِم باشد و بابت نعماتی که به او داده از خدا قدردانی کند. ذکر «الْحَمْدُ لِلَّه‏» یک مصداق برای این ثناگویی است.

شکر اعضاء:

شکر زبان این است که با آن کلام ناروائی ادا نکنم.

شکر چشم این است که با آن نگاه خلاف و معصیتی نداشته باشم.

شکر دست این است که انفاق و خدمات رسانی به دیگران داشته باشم و …

 

ارکان شکر

 

شکر سه رکن دارد:‌

  1. شناخت مُنعِم و شناخت اینکه چه صفاتی دارد:‌ اینکه بر همه چیز قادر و تواناست، به همه امور علیم و آگاه است، بر بندگان رحیم و مهربان است و … و شناخت نعماتی که از آن بهره‌مند است. این معارف کامل نمی‌شود مگر اینکه انسان باور کند تمام نعمات ظاهری و باطنی که نصیبش شده از ناحیه خدای سبحان است و همه چیز تحت قدرت و سیطره او و مجری اوامر حضرت حق هستند.
  2. حالتی که ثمره این معرفت است. این حالت خضوع و تواضع و سروری است که به واسطه بهره‌مندی از نعمت در دل فرد ایجاد می‌شود. سرور بابت نعماتی که مُنعِم برای او فراهم کرده و عنایاتی که مُنعِم به او مبذول می‌دارد. در این حالت فرد نه بابت هیچ امر دنیوی مغموم و نه خوشحال می‌شود،‌ بلکه تنها سرور و لذتش از هر امری است که موجب تقرب او به خدای سبحان می‌شود.
  3. عملی که ثمره آن سرور است، زیرا اگر سرور در قلب ایجاد شود انسان در محضر حق بهتر انجام وظیفه می‌کند و کمتر مرتکب قصور در بارگاه حق تعالی می‌شود و تمام سعی و توجه‌اش بر خدمت کردن در محضر مولاست.

در اینجا چند عمل مطرح است:

  • عمل قلب: فرد قلباً قصد تعظیم،‌ تحمید و تمجید خدای سبحان، تفکر در مخلوقات خداوند، احسان کردن بر بندگان او و … را داشته باشد.
  • عمل زبان: فرد قصدی را که در بالا عنوان شد بر زبان بیاورد و زبان به حمد و ثنای حضرت حق باز کرده او را تسبیح کند، امر به معروف و نهی از منکر، اصلاح ذات البین و… داشته باشد.
  • عمل اعضا و جوارح: اعضا و جوارح را از هرگونه مخالفت با مولی پرهیز بدهد و در اطاعت و عبادت خدی سبحان شرکت بدهد و به آن‌ها در انجام اطاعت و ترک معصیت کمک لازم را مبذول کند، مثلاً چشم را در مطالعه قرآن و نگاه متفکرانه در مصنوعات خدای سبحان مصرف کند.

 

از دست و زبان که برآید، کز عهده شکرش به در آید! [1]

 

شکر نعمت‌های ظاهری و باطنی خدای سبحان یکی از وظایف لازم عبودیّت و بندگی است که هر کس در حد ممکن باید به آن اقدام کند گر چه هیچ کس از عهده شکر حضرت حق بر نمی‌آید.

غایت و نهایت شکر این است که بدانیم هیچ‌گاه نمی‌توانیم حق شکر خدای سبحان را ادا کنیم و از قیام به شکر عاجزیم، همان طور که غایت بندگی این است که بگوییم حق بندگی را ادا نکرده‌ایم.

وجود مبارک پیامبراکرم (ص)، که حد اعلای بندگی خدای سبحان را به جا آورده است و هیچ یک از موجودات مثل ایشان قیام به شکر و بندگی حضرت حق نکرده‌اند، می‌فرمایند:‌

«مَا عَبَدْنَاک حَقَّ عِبَادَتِک وَ مَا عَرَفْنَاک حَقَّ مَعْرِفَتِک‏»

«خدایا، تو را چنانچه حق بندگی تو است، بندگی نکردم و آن چنان که شایسته توست، نشناخته‌ام»

 

رابطه معرفت و شکر

 

حضرت امام (ره) می‌فرمایند:‌ کمال و نقص شکر وابسته به کمال ونقص معرفت مُنعِم و نِعَم اوست. یعنی اگر می‌خواهیم بدانیم میزان شکرمان در چه حد است، باید ببینیم خدای سبحان و نعمات او را تا چه حد شناخته‌ایم. گاهی اوقات ما فراموش می‌‌‌کنیم که فلان نعمت را داریم، نعماتی که هیچ‌گاه به چشم نعمت به آن‌ها نمی‌نگریم و تصور می‌کنیم طبق روال عادی باید از آن بهره‌مند باشیم؛ مثلاً‌ نعمت سلامتی، نعمت داشتن دستی که می‌تواند حرکت کند و نیازمان را برطرف کند، پایی که می‌تواند گام بردارد، زبانی که می‌تواند سخن بگوید، گوشی که می‌تواند بشنود، چشمی که می‌تواند ببیند و… لذا متوجه می‌شویم هیچگاه نمی‌توانیم حق شکر حضرت حق را ادا کنیم.

 

تاریخ جلسه: 87/10/4- ادامه جلسه 49

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

» حدیث 21- معنای «ذنب» مطرح شده برای پیامبر (ص)

» ادامه حدیث 21- انواع ناشکری

» ادامه حدیث 21- فضیلت شکر در لسان اهل بیت (ع)

» ادامه حدیث 21- بررسی تکمیلی

 


[1] جناب سعدی

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *