مقدمه
به حول و قوۀ حضرت حق در محضر امیرالمؤمنین بحث ارتباطات سازنده را پیگیری میکنیم؛ با این باور که دریافت این معارف از زبان حضرت، نوعی نوشیدن از حوض کوثر محسوب میشود و خیرات کثیری که در زندگی مادی و معنوی ما جریان پیدا میکند، بهواسطۀ دریافت این معارف است که از چشمهسار کلام علوی جاری است. خدای سبحان را سپاسگزاریم که این امکان را برای یکایک ما مهیا فرمود تا با عناوین مختلف از معارف حضرتش بهرهمند شویم.
مصونیت از آفات روابط
غرض از بیان بحث ارتباط در این مجال ساخت دیگران نیست؛ بلکه همۀ افراد مایلند تا از طریق زندگی اجتماعی خود رشد صحیح داشته باشند. در این سلسه مباحث اعتقاد بر این است که انسان در هر جایگاهی که قرار بگیرد امکان رشد و سکوی پرش برای او مهیاست. از جایگاههایی که امکان رشد را نصیب ما میکند همین روابط با اطرافیان است. اگر این روابط تنظیمشده باشد و از آفات فکری، فعلی، اعتقادی و اخلاقی مصون بماند، از بهترین مواردی است که امکان رشد را برای ما فراهم میکند.
خود ایمن پنداری
از آفاتی که در روابط آدمیان وجود دارد و به انسان صدمه میزند نگرانی است که فرد دربارۀ اطرافیان خود دارد. این آفت بیشترین آسیب را به خود انسان وارد میکند. شاید این حرف عجیب باشد؛ اما گاه نگران نداریهای اطرافیان خود هستیم؛ نگران نداشتن مال، رتبه، امتیاز و نداشتنهای مختلف عزیزانمان. این نگرانی در روابط اجتماعی ما اثر مهلکی دارد؛ زیرا زمانی که این نگرانیها را نسبت به اطرافیان خود داریم، در پشت پردۀ این نگرانی، خود را در امان میبینیم و میپنداریم که این مشکل ما را تهدید نمیکند!
خطری بزرگ که ما را تهدید میکند آن است که دلنگران ایمان خود نباشیم؛ اما ایمان و عاقبت بهخیری فرزندان را در خطر ببینیم یا نگران مشکلات مالی خود نباشیم؛ اما نگران کمبود مالی عزیزان خود باشیم، یا فضای اطراف خود را امن میبینیم؛ اما فضای ناامنی را در پیرامون اطرافیان تجسم میکنیم! این مشکل تقریبا اکثریت ما را تهدید میکند.
چنین فردی از نگاه امیرالمؤمنین دارای یک شخصیت مذموم است. شاید گفته شود نگرانی در مورد فرزند بهجاست؛ اما در جواب باید گفت او هم خدا دارد، فرزند، همسر، دوست انسان، خدا دارند و یقیناً خدای آنها ایشان را تأمین میکند. اما اگر نگران خود نباشیم خداوند ما را به حال خود رها میکند؛ این واگذاری به خود، بسیار خطرناک است.
خطری که معمولا بزرگ هر خانوادهای را تهدید میکند؛ این است که بزرگترها همیشه نگران نداری و کمبودهای کوچکترها هستند؛ اما هرگز نگران نداریهای خود نیستند، نگران کمبود ایمان، تقوا، بد فکر کردن، بیاراده بودن و … خود نیستند. زاویۀ نگاه خود را بر روی اطرافیان بردهاند و دائماً نگران انواع فقر و نداری آنها هستند.
این نوع نگرش یک ارتباط بسیار غلط و رایج است. در واقع به وسیلۀ این نوع نگرش، همواره از خودشان و از سرمایههای وجودیشان کم میشود و دچار سیر نزولی میشوند. این نوع رفتار باعث میشود که رشد اطرافیان ایشان هم دچار سیر نزولی شود.
تمام مدت دغدغۀ بیدینی فرزندشان، ایشان را آزار میدهد؛ اما از دردهای خود بیخبرند! آنها درد اخلاقی، درد روانی، درد علمی، درد عملی و کلکسیونی از دردهای معنوی را یدک میکشند؛ اما آنقدر که به دیگران توجه دارند به درمان خود بیتوجهاند. غافل از آنکه شاید اگر به درمان خود بپردازند، چهبسا دردهای اطرافیان هم درمان شود! شاید عامل دردهای اطرافیان خود همین افراد باشند!
آفت نگرانی برای اطرافیان
امیرالمؤمنین میفرماید:
«النَّاسُ فِي الدُّنْيَا عَامِلَانِ عَامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنْيَا لِلدُّنْيَا قَدْ شَغَلَتْهُ دُنْيَاهُ عَنْ آخِرَتِهِ يَخْشَى عَلَى مَنْ يَخْلُفُهُ الْفَقْرَ وَ يَأْمَنُهُ عَلَى نَفْسِهِ فَيُفْنِي عُمُرَهُ فِي مَنْفَعَةِ غَيْرِهِ»
«مردم در دنيا دو دستهاند: يكى در دنيا براى دنيا كار میكند كه او را دنيا گرفتار ساخته و از (كار) آخرتش باز داشته است، مىترسد باز ماندگانش به تنگدستى دچار شوند و از تنگدستى خود ايمن و آسوده است؛ پس زندگى خود را در سود ديگرى به سر مىرساند.»
چنین فردی نگران هر نوع فقری اعم از فقر ایمان، فقر آبرو، فقر مدرک و فقر ثروت برای بازماندگان خویش است؛ اما دربارۀ خود نگرانی ندارد! اینجاست که حتماً آدمی به خود صدمه وارد کرده است. این سوال دائماً در ذهن اوست که دین و ایمان عزیزانش چه میشود؟ از نظر مادیات پول و مقام ایشان در چه ردهای قرار میگیرند؟
با این همه نگرانی، از اوضاع خود خاطر جمع است! او تمام عمرش را در میان این همه نگرانی فنا کرده است تا دیگران بهره ببرند.
چرا باید انسان اینگونه زندگی کند که همه هَمُّ و غم و فکر و ذکرش را برای منفعت رساندن به دیگران صرف کند؟ چه کسی چنین توصیهای داشته است؟
اسلام و شریعت میگوید:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ »[1]
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد، به خودتان بپردازيد. هر گاه شما هدايت يافتيد، آن كس كه گمراه شده است به شما زيانى نمىرساند»
آفت خاطرجمعی
هنر دستهای از انسانها در این است که تمام وقت نگران دیگران باشند. اکثریت این افراد را جمعیت بانوان تشکیل میدهند. آنها تمام وقت نگران هستند که مبادا منفعتی نصیب دیگران نشود یا نکند کسی عقب بماند، یا مبادا از ایمان فرزندانشان چیزی کم شود، نکند اعتقادات عزیزانشان آسیب ببیند، نکند از مالشان چیزی کم شود، مبادا از لحاظ علم و مدرک از بقیه جا بمانند. چنین فردی همواره نگران دیگران است؛ اما نگران بیدینی خود نیست، نگران لغزیدن خود نیست، نگران نیست که ممکن است با یک معصیت آبروی خود را ببرد!
آفت کبر و عجب
اگر همواره خود را محتاج پروردگار بدانیم، ارتباطات ما با فرزندان و اطرافیان رابطۀ سالمی خواهد بود. اگر نگران آسیبهایی هستیم که بر اطرافیانمان وارد میشود و خود را از آسیب درامان میدانیم؛ به این معناست که خود را مستغنی میدانیم و این استغنا، بدترین نوع رابطه را برای ما با اطرافیان برقرار میکند؛ زیرا خود را مستغنی از خدا میدانیم و همین احساس استغناء ما را دچار کبر و عُجب میکند.
وقتی اطرافیان خود را محتاج خدا میدانیم و خود را مستغنی از پروردگار؛ رابطۀ ما با اطرافیان دچار نوسان میشود؛ زیرا خود را در معرض خطر نمیبینیم؛ اما بقیۀ مردم را در خطر میبینیم؛ در این هنگام است که سایرین را خوار و خفیف میبینیم و دچار خودبزرگبینی میشویم و اینجاست که زندگی ما دچار تخریب میشود.
احساس بیمشکلی باعث میشود برای خود بتی بسازیم و پناهندگی دائم به خدای سبحان را ضروری ندانیم! چون نگران هجوم انواع مشکلات برای اطرافیان هستیم، در هر بار مراجعه به خداوند برای اطرافیان درخواست اصلاحات داریم؛ اما برای کسب کمالات خود، هیچ درخواستی نداریم، و این امر بسیار خطرناک است! قرآن کریم در اینباره میفرماید:
«كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى.أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى»[2]
«حقاً كه انسان سركشى مىكند، همين كه خود را بىنياز پندارد.»
بهجای تذکر بیش از اندازه به اطرافیان و نگرانی بیش از حد، باید نگران خود باشیم! اگر فردی تذکر بیش از اندازه میدهد برای این است که از خودش آسودهخاطر است. نگران فقر معنوی خود نیست، فقط نگران فقر معنوی عزیزان خود است. آیا چنین کسی مراقبه دارد؟ آیا دائم به خدا پناه میبرد که مبادا عُجبی بر او عارض شود؟!
وقتی کسی از خودش آسودهخاطر باشد، با خاطرجمعی هرچه تمام به توصیه و پند و نصیحت کردن دیگران میپردازد؛ اما وقتی خیالش از خودش راحت نیست، بیش از آنکه نگران اطرافیانش باشد، نگران خود است. زیرا خود را در انتهای مسیر زندگی میبیند. او میداند فرصتی برای اصلاح خود ندارد واز خود خاطرجمع نیست. پس نگاهش به منِ خود تغییر پیدا میکند.
بنابراین قبل از هر خیر و منفعتی که برای دیگران طلب میکند؛ نگران خود است. او میداند که بدست آوردن سود ابدی بسیار دشوار است و ممکن است با یک لحظه غفلت، همۀ آنچه بدست آورده است، از کف بدهد. چه بسا فردی با یک منت یا اذیت و یا غرور، سرمایۀ معنوی خود را از دست بدهد. پس نباید نسبت به احوالات و داراییهای خود خاطرجمع بود.
بیش از این که اطرافیان چنین فردی رشد کنند، خود او نیز رشد میکند و ناخودآگاه با اعمال، رفتار و با برخوردهای مناسبش، عامل رشد اطرافیان را نیز فراهم میکند. در این راه عجله لازم نیست؛ زیرا در درازمدت این موفقیت حاصل میشود. در درازمدت اطرافیان فرد وقتی رشد او را ببینند، داوطلبانه طالب رشد میشوند. آن زمان که منیت، غرور، کبر و عجبی از او مشاهده نکنند، در نهایت خواهان پیوست به او و رشد خواهند بود.
ضرورت خودمراقبتی
با کدام دلیل و سند شرعی و عرفی انسان باید در تمامی زندگیاش برای دیگران منفعت بخواهد؟ درحالیکه در شرع اسلام بیش از آنکه امر به مراقبت از دیگران شده باشیم، امر به خودمراقبتی شدهایم:
«عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ»[3]
«شما (ایمان) خود را محکم نگاه دارید.»
هرچقدر انسان توجه به خود داشته باشد، پاداش او دو بهشت است: یک بهشت بهجهت کمال او نصیبش میشود و یک بهشت نیز جهت تکمیل دیگران به او ارزانی میشود.
«وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتان»[4]
«و هر كس را كه از مقام پروردگارش بترسد دو باغ است.»
اگر در جهت کمال خود گام برداریم و کامل شویم، خدای سبحان از طریق این تلاش، توفیق کامل نمودن دیگران را هم نصیب ما میکند؛ زیرا دیگران زمانی که خوبیهای اطرافیان را میبینند، خودبهخود خوب میشوند. بهطورکلی این زاویه دید که همه نگاه فرد برای اصلاح و رشد دیگران است و اصلا به خود توجه ندارد در روابط اجتماعی رابطه ناسالمی است.
اعتدال در دوستی و دشمنی
امیرالمؤمنین میفرماید:
«أَحْبِبْ حَبِيبَكَ هَوْناً مَا عَسَى أَنْ يَكُونَ بَغِيضَكَ يَوْماً مَا»[5]
«دوست خود را دوست دار به اندازهاى كه تجاوز در آن نباشد (او را بر همه اسرار آگاه مساز) شايد روزى از روزها دشمنت شود (و پشيمان شوی).»
واژه «یوماً» اشاره به روز نامعلوم دارد. حضرت به ما توصیه میکند که در ارتباطاتمان باید حد و حدود را نگه داریم. صحبت از حب و بغضی است که افراد نسبت به یکدیگر دارند. عشق و علاقۀ به افراد باید تنظیم باشد؛ آنقدر که اگر دوستی، دشمن انسان شد، دچار شکست عاطفی نشود. اگر از ابتدا با احتیاط قدم برداریم و با این دید نگاه کنیم که ممکن است روزی فردی که به او بسیار علاقمند بودیم، دشمنمان شود، در ارتباطاتمان حدود را رعایت میکنیم. چهبسا فرزندی برای آدمی عزیزترین است؛ اما روزی همین فرزند، رسانهای علیه والدین شود. باید به دیگران بهگونهای محبت کنیم که اگر زمانی در مقابل ما قرار گرفتند، دچار شکست عاطفی نشویم.
این بحث را باید از چند وجه و زاویۀ مختلف بررسی کرد. اول اینکه رابطۀ میان افراد مورد بحث ما، رابطۀ حبیب و محبوب است و صحبت از فرد معمولی و عادی نیست؛ اتفاقاً فرد مقابل بسیار عزیز است.
دوم اینکه صحبت از معاشر، مصاحب و جلیس نیست؛ بلکه بحث حبیب است. حبیب، دوستی است که دلربایی میکند؛ اما میزان محبت ما به او نیز باید عقلانی باشد و حد و مرز در آن رعایت شود.
آیا فردی را دیدهاید که فرزند خود را بسیار دوست دارد و تمام اموال خود را به نام او سند میزند، چنین والدی اصلا احتمال نمیدهد که فرزندش در مقابل او جبهه بگیرد. همین فرزند بعد از ازدواج به اصرار همسرش این اموال را از آنِ خود میداند و به نام همسرش میکند! گاه خانۀ سالمندان محل زندگی چنین والدینی میشود! آنها اصلا احتمال نمیدادند که فرزندانشان در مقابل ایشان بایستند.
این به این معناست که باید در ارتباط با اطرافیان خود، هر احتمالی را بدهیم. چرا فکر میکنیم بعضی از احتمالات محال است؟ این بخشنامه به افراد داده نشده است که همه، همیشه پای همدیگر بایستند. اکثر افراد طالب منافع خود هستند، اگر زمانی منفعتشان آسیب دید؛ حتماً برای حفظ منافع خود در مقابل عزیزانشان قرار میگیرند.
باید خود را به گونهای برای اطرافیان خرج کنیم که اگر در مقابل آنان قرار گرفتیم، چیزی را از دست نداده باشیم. اگر به عزیزان خود به اندازه ای که خدای سبحان امر فرموده است، محبت کنیم، هیچ وقت پشیمان نمیشویم.
«وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُورا»[6]
«و دستت را به گردنت زنجير مكن و بسيار [هم] گشادهدستى مکن تا ملامتشده و حسرتزده بر جاى مانی!»
وقتی در بخششهای خود اعتدال را رعایت کنیم، درمانده و پشیمان نمیشویم. در اینجا غیر از کمیت، کیفیت محبت نیز مهم است. در ارتباطاتمان با اطرافیان اگر رضایت و قرب خدا مورد توجه باشد؛ کمیت و کیفیت ارتباط نیز تنظیم میشود.
اگر با خدا معامله کنیم و اوقاتی از زمانهای آسایش خویش را برای دیگران بگذاریم؛ خدای خیرالشاکرین حتی اگر دیگران علیه ما حرف بزنند یا نسبت به این ایثارها بیاهمیت باشند، بیشترین تشکر را از ما میکند.
بعضی والدین همواره اعتراض دارند و معتقدند که فرزندان، خدماتشان را از والدین دریغ میکنند! اگر فرزندان به خاطر خداوند به والدین خود خدماترسانی داشته باشند؛ باید بدانند کار برای پروردگار کاری معتدل است و افراط و تفریط در آن راه ندارد.
انسان الهی میداند خدماترسانی حدواندازه دارد؛ به همین دلیل از وابستگی شدید به افراد خودداری میکند. اگر به دلیل افراط و تفریطها به هم وابسته شویم؛ در دلخوریها و ناراحتیها و یا دشمنیهای به وجود آمده شکست عاطفی سختی میخوریم و آزرده میشویم.
دشمنی دوستان
از نگاه امیرالمؤمنین ممکن است همۀ انسانها که حبیب و دوست و عزیز یکدیگر باشند روزی به هم آسیب بزنند؛ پس باید روابط بسیار کنترلشده باشد؛ به این معنا که باید واقعاً برای روابط خود حریم نگاه داریم. باید بدانیم این فرد عزیز، ممکن است روزی دشمن ما شود و اسرار ما را فاش کند! نباید همۀ اسرار خود را حتی به عزیز و حبیب خود گفت. اگر احتمال دهیم که ممکن است روزی حبیب ما دشمن ما شود، در روابط خود با دیگران با احتیاط عمل میکنیم.
اعتدال در روابط زوجین
حتی در روابط زوجین نیز این اصل صادق است. گمان نکنید که این توصیۀ حضرت دربارۀ زوجین مصداق ندارد. این توصیه برای آن است که در روابط، برای ایثار و فداکاری، حدود را رعایت کنیم و تا اندازهای مهر بورزیم که وابستگی ایجاد نشود و با کوچکترین گسستی، آسیب نبینیم. گاه بعضی افراد با گسست عاطفی بعد از جانفشانی و ایثارهای فراوان، افسرده میشوند. از ابتدا باید با سرعت مجاز رانندگی کرد. اگر در روابط دوستانه سرعت را بیش از اندازه بالا ببریم احتمال تصادف نیز هست.
امیرالمؤمنین به مخاطبان خود به این دلیل هشدار میدهد که اکثریت افراد نمیتوانند دشمنی عزیزان خود را علیه خود بپذیرند و این معنا را به ذهن خود القا کنند که حبیب آنها ممکن است روزی دشمنشان شود. این افراد احتمال نمیدهند که فرزندشان روزی در مقابل ایشان بایستد. حتی اگر احتمال این دشمنی بسیار اندک هم باشد، باید توصیۀ امام را جدی گرفت.
دوستی دشمنان
حضرت دربارۀ دشمن هم به ما توصیهای دارد و میفرماید: باید دقت کنید امکان دارد کسانی که با ایشان در ارتباطاید متحول شوند؛ به همین جهت باید در روابط خود با دیگران بسیار مراقب باشید. هر انسانی حتی اگر با کسی اختلاف فکری دارد، نباید همۀ اسرار و روابط خانوادگی او را برملا کند. دشمنی و بغضتان نیز باید کنترلشده باشد، شاید همین دشمن، زمانی در زمرۀ دوستان صمیمی شما قرار گرفت!
متغیر بودن روابط
این حکمت در ابتدا متغیر بودن روابط را گوشزد میکند و تأکید دارد که روابطی که انسانها با افراد دارند هیچ وقت ثابت نیست، همواره امکان تغییر و تحول در این روابط هست. این تغییر و تبدیلها در درجات بالا باعث میشود محبت افراد به یکدیگر زیاد و حتی بسیار کم شود! تا جایی که روزی حبیب انسان، دشمن او شود؛ بهعکس دشمن آدمی یعنی او که مبغوض فرد است، به محبوبیت برسد.
در نتیجه در ارتباطات باید به این باور برسیم که این احتمال تنها برای ما نیست؛ بلکه تاریخ همواره تکرار میشود. باید دقت کنیم تا هنگامی که افراد با ما ابراز دوستی میکنند، اگر یک بار خطا کردند و بیوفایی از خود نشان دادند به رخشان نکشیم. باید با همه کسانی که دوستشان داریم، بسیار با احتیاط رابطه برقرار کنیم.
آدمی توانایی مدیریت محبت به دیگران را دارد. این قدرت را خدا به انسان داده است. او باید از این قدرت مدیریت محبت، حُسناستفاده را داشته باشد. در محبت به اطرافیان بایستی از افراطوتفریط بپرهیزیم. نباید بیش از حد تصور و یا بیش از حد لیاقت از کسی تعریف کنیم؛ زیرا او با این تعریفهای افراطی به عُجب و کبر میرسد و اگر روزی این دوستی به دشمنی بیانجامد، حسرت و پشیمانی بسیار به بار میآورد.
باید هم در تعریفها و هم در انتقادها حد اعتدال را رعایت کنیم و کنترل شده در مورد دیگران نظر دهیم تا حتی انتقادات هم به حریم دیگران خسارت وارد نکند.
وقتی در ارتباطات خود تعادل برقرار کنیم؛ آنگاه اگر بین ما و کسی که دوستش داریم، جدایی اتفاق افتاد، رنجیدهخاطر نمیشویم؛ زیرا از ابتدا اعتماد خود را کنترلشده به میدان دوستی آوردیم و هرکسی را معتمد ندانستهایم. اگر با کسی هم که او را دشمن خود میدانیم با تقوا رفتار کنیم چهبسا طرف مقابل وقتی ببیند فرد متقی با اعتدال، بدون جار وجنجال و آبروریزی با رفتار صحیح، عمل میکند، دیگر بغضش را ادامه ندهد و دوست صمیمی شود.
سنجش محبت و بغض
نکته این است که کلمات «هوناً ما» و «یوماً ما»، نکره هستند؛ به این معنی که نمیتوان در مقدار محبت، میزان و مقدار تعیین کرد. این را تنها خود آدمی متوجه میشود که در تندی و غضب با دشمن زیادهروی کرده یا اعتدال را رعایت کرده است. گاه فردی در برخورد با دشمن، رفتار تندی نشان داده و زیادهروی کرده، این را تنها خود فرد پرخاشگر با احساس بدی که داشته است، میفهمد.
گاهی اوقات انسان در محبت به کسی احساس میکند که کمی زیادهروی کرده است تا جایی که اجازه میدهد از محبتش سوءاستفاده شود و دیگران امکان پیدا کنند که بار خود را بر دوش او بیندازند؛ در نهایت این محبت افراطی باعث میشود تا اهل محبت مغلوب شود. در این امر خود انسان متوجه اندازه و مقدار آن میشود.
اما مهم این است که هر فردی در ابراز محبت و دشمنی اعتدال در رفتار را پیشه کند و باور کند که امکان تحول رفتاری در هر انسانی وجود دارد. در اینصورت اگر تحول شخصیتی، رفتاری و گفتاری در دوست و دشمن او ایجاد شد و آن کسی که دوست بود دشمن او شد و یا دشمن او در زمانی دیگر محبوب و دوست شد؛ بهطور یقین این اتفاق غیرمنتظره و عجیب نیست.
این امر همیشه در تاریخ بوده و همواره نیز پیش میآید؛ اگر با همین دیدگاه روابط خود را شروع کنیم و از ابتدا به ذهن خود برنامۀ صحیح دهیم و گمان نکنیم تا ابد با دیگری در صلح هستیم، خیلی راحت میتوانیم در ارتباطات خود حساب شده عمل کنیم. باید احتمال دهیم که هر صلح و دوستی ممکن است روزی به جنگ و دشمنی تبدیل شود؛ آنگاه دیگر از خطر افسردگی و بیماری در این وضعیت جدید، دور میمانیم.
رعایت اعتدال در روابط
توصیۀ امیرالمؤمنین به ما این است که روابط خود را بهدور از افراط و تفریطها و بهگونهای تنظیم کنیم که باعث پشیمانی نشود. باید در همۀ زندگی خود با نگاه درست و قدرت مدیریت صحیح، روش اعتدال و سرعت مجاز را طبق دستور شرع رعایت کنیم تا آسیب نبینیم و دچار شکست عاطفی در روابط با دیگران نشویم.
قابل توجه آنکه به جهت افراط در ارتباطات، بعضی از اطرافیان، با ما دشمن میشوند؛ زیرا افراط در محبت به اطرافیان، آنها را پرتوقع میکند و الطاف ما را حق مسلم خود میدانند! در نتیجه همواره متوقع و خواهان لطف زیاد هستند؛ در این میان اگر دامنۀ الطاف آدمی به این اطرافیان پُرتوقع کم شود، تبدیل به دشمن میشوند.
این افراد متوقع در ابتدای آشنایی و در روزهای اول ارتباط، رابطۀ خوبی داشتند؛ اما آنچه موجب مشکل میشود، محبت افراطی است. وقتی محبت از حدِّ خود بگذرد و به درجۀ بالای خود برسد؛ فردی که ظرفیت ندارد آن را وظیفۀ طرف مقابل خود میپندارد که اگر شعلۀ این محبت کمسو شود، مشکل ایجاد میکند.
باید در روابط خود حد اعتدال را نگه داریم. برای حفظ روابط با دیگران و اطرافیان، باید کنترلشده خدمات ارائه دهیم و کنترلشده محبت کنیم. محبت دائم و بیدریغ و ترک اعتدال در محبت به افراد، آنها را با ما دشمن میکند!
در عبارت «هوناً ما» حضرت توصیه میکند که اندازه را در همۀ امور، حتی محبت نگاه دارید تا موجب دشمنی نشود. بسیاری از دشمنیهایی که در روابط به وجود میآید ناشی از رعایت نکردن اعتدال در محبت است. این حکمت باید مورد توجه جامعۀ بانوان قرار گیرد؛ ایشان به علت احساسی بودن، امکان دارد احساساتشان بر عقلشان غلبه کند؛ در این هنگام با محبتهای افراطی دوستان خود را به دشمن تبدیل میکنند.
توجه و دقت در رفتار
در نتیجه مهمترین پیام این حکمت آن است که متوجه رفتارهای خود باشیم تا با دست خود دوستان را دشمن نکنیم. از طرف دیگر میتوان با اعتدال در دشمنی با دیگران، آنها را در زمرۀ دوستان خود جا داد. مثلاً تفکر کسی را قبول نداریم؛ اما میدانیم که او از بسیاری از خلقیات مناسب بهرهمند است. گرچه با اعتقادات او مشکل داریم؛ اما شخصیتش را زیر سوال نمیبریم.
زمانی که دشمن این عدالت و اعتدال را ببیند؛ در درازمدت دیگر از او دشمنی دیده نمیشود؛ این اعتدال جاذبه ایجاد میکند. در واقع آنچه به جاذبۀ هر انسانی صدمه میزند، افراط و تفریط در اِعمال محبت و لطف به دیگران است. در صورتی که اکثراً اینگونه فکر نمیکنیم و گمان میکنیم، هرچه بیشتر لطف کنیم جاذبۀ بیشتری در میان مردم خواهیم داشت.
طبق فرمودۀ امیرالمؤمنین، جاذبه با اعتدال بهوجود میآید، نه با افراط و تفریط. انشاءالله که خدای سبحان یکایک ما را یاری کند تا ارتباطاتمان به نوعی باشد که در قیامت بابت همۀ روابطمان بهترین جوایز را دریافت کنیم.
تاریخ جلسه: 1401/10/3 – جلسه سیزدهم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. سوره مائده، آیه 105.
[2]. سوره علق، آیه 6 و 7.
[3]. سوره مائده، آیه 105.
[4]. سوره الرحمن، آیه 46.
[5]. نهجالبلاغه، حکمت 268.
[6]. سوره اسراء، آیه 29.