حضرت اباعبدلله علیهالسلام فرمودند:
«أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَر»[1]
«من اراده کردم امر به معروف و نهی از منکر کنم»
قرار بود نگاه صحیح و جامعی به این بالاترین واجب داشته باشیم، واجبی که در روایات ما بسیاری از واجبات زیرمجموعه آن قرار میگیرد، واجبی که اگر فردی توان داشته باشد چه در درون خودش و چه در برون جامعه باید آن را به ظهور و بروز برساند.
قرار بر این بود که در هر روز ابتدا به چند روایت در این زمینه اشاره شود و بعد با مصادیق «معروف و مُنکر» آشنا شویم، گفته شد معروف هر آن چیزی است که از نگاه عقل و شرع حسن است و منکر هرچیزی است که از نگاه عقل و شرع قبیح است بیآنکه اعتباری باشد.
به میزانی که ارزشها در جامعه بیشتر و کاملتر معرفی شود، ضد ارزشها به خودی خود عقبنشینی میکند به همین جهت اسلام ابتدا «امر به معروف» میکند و سپس «نهی از منکر». در معروف نیز مَعروفی که با عمل مُعرفی شود به قدری جاذبه دارد که قابل قیاس با زبان نیست.
نحوه امر به معروف و نهی از منکر
انجام معروف و ترک مُنکر با تمام توان
مرحوم شیخ طوسی (ره) در کتاب «النهایه» میفرماید: «امر به معروف» هم با «ید» (دست) و هم با «لسان» (زبان) انجام میشود، اما با «ید» به این نحو است که انسان خودش معروف را انجام دهد و از مُنکر اجتناب کند، به گونهای که دیگران به او تأسی کنند و اما با «لسان» آن امر و نهیی است که زبانی صورت گیرد.
از دیدگاه شیخ طوسی (ره) در «امر به معروف» «یدی» بحث ضرب و جرح و اِعمال قدرت نیست بلکه به این شکل محقق میشود که انسان توانش را به کار بگیرد و این معروف را به حدی در خودش اجرا کند که نماد معروف شود و دیگران به او اقتدا کنند و به قدری خودش مُنکر را ترک کند که دیگران با مشاهده او از مُنکر منصرف شوند.
آرام و به تدریج
در بحث امر و نهی زبانی نیز میگویند باید امر و نهی آهسته، به تدریج و خزنده شروع شود، ابتدا باید معروف و منکر برای خودمان شناخته شده باشد در این صورت نیاز به توصیه و امر و نهی دیگران نیست بلکه خود با دیدن معروف به آن مایل میشویم و با دیدن مُنکر از آن روی بر میگردانیم. گاهی اوقات شناخت قلبی برای ما وجود ندارد به عنوان مثال میدانیم هر خدمتی که در منزل به اهل خانه داشته باشیم مورد تایید شرع و عقل است و رضای الهی در آن قرار دارد اما متمایل به آن نیستیم و میخواهیم با هر بهانهای از آن شانه خالی کنیم.
گاه نیز با آنکه قلباً به حُسن و قُبح معروف و مُنکر واقفیم اما به آن بیتوجهیم و در محضر وجدان نیز خود را از محکومیت این بیتوجهی خارج میکنیم.
نماد مسئولیت پذیری
«امر به معروف و نهی از منکر» یکی از نمادهای مسئولیتپذیری و توجه است، خواه نسبت به خود باشد که مراقبه نام دارد و خواه نسبت به دیگران زیرا بنیآدم اعضای یکدیگرند، همانطور که اگر گوشهای از ناخن باقی باشد تاثیر منفی در روانما میگذارد کمترین آسیب به دیگران نیز در ما تاثیرگذار است.
نتیجه امر به معروف و نهی از مُنکر نکردن
غضب الهی
عبادت دایم باید انسان را مسئولیتشناس کند نه آنکه او را به حال خود رها کند تا تنها به عبادتش بپردازد، اهمیّت این امر به حدی است که بیتفاوتی و عدم احساسمسئولیت سبب لعن و غضب الهی میشود.
امام صادق علیه السلام میفرمایند:
«كَانَ رَجُلٌ شَيْخٌ نَاسِكٌ يَعْبُدُ اللَّهَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ فَبَيْنَا هُوَ يُصَلِّي وَ هُوَ فِي عِبَادَتِهِ إِذْ بَصُرَ بِغُلَامَيْنِ صَبِيَّيْنِ قَدْ أَخَذَا دِيكاً وَ هُمَا يَنْتِفَانِ رِيشَهُ فَأَقْبَلَ عَلَى مَا هُوَ فِيهِ مِنَ الْعِبَادَةِ وَ لَمْ يَنْهَهُمَا عَنْ ذَلِكَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى الْأَرْضِ أَنْ سِيخِي بِعَبْدِي فَسَاخَتْ بِهِ الْأَرْضُ فَهُوَ يَهْوِي فِي الدُّرْدُورِ أَبَدَ الْآبِدِينَ وَ دَهْرَ الدَّاهِرِين»[2]
«پیرمرد اهل عبادتی بود که همیشه مشغول عبادت خود بود و زمانی که در معبد خود نماز میخواند چشمش به دو پسر بچه افتاد که خروسی را گرفتهاند و زندهزنده پرهایش را میکنند، او به عبادتش ادامه داد بیآنکه آن دو را از این کار نهی کند، خدای سبحان به زمین وحی کرد بنده من را در خودت فرو ببر، زمین نیز فوراً او را در خود فرو برد.»
دوری از رحمت
امیرالمومنین علیهالسلام در نهج البلاغه میفرمایند
«فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يَلْعَنِ الْقَرْنَ الْمَاضِيَ (الْقُرُونَ الْمَاضِيَةَ) بَيْنَ أَيْدِيكُمْ إِلَّا لِتَرْكِهِمُ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَلَعَنَ اللَّهُ السُّفَهَاءَ لِرُكُوبِ الْمَعَاصِي وَ الْحُكَمَاءَ لِتَرْكِ التَّنَاهِي.»
«خدای سبحان اقوام سابق را به دلیل ترک امر به معروف و نهی از منکر از رحمت خود دور کرد پس سفیهان را به دلیل ارتکاب معاصی لعن کرد و حکیمان را به دلیل ترک نهی از منکر»
در این روایت هر دو گروه جاهل و عاقل از رحمت خداوند دور شدند، جاهل به این دلیل که مرتکب مُنکر میشود و عاقل به این دلیل که ترک از مُنکرش را به طور صحیح انجام نمیدهد تا دیگران آموزش بگیرند.
مصادیق معروف و مُنکر
در ادامه به بیان برخی مصادیق معروف و منکر میپردازیم.
فرهنگ نظم
نظم معروفی است که در جامعه متروک است، حتی در میان تحصیل کردگان نیز جایگاه خاص خود را ندارد، برای ترویج نظم میتوان هم امر به آن کرد و هم میتوان در عوض امر به نظم، منظم بود و به این نحو فرهنگ نظم را در جامعه ترویج داد.
عبوس بودن چهره
یکی دیگر از مُنکرات محزون بودن و گرفته بودن چهره است که البته در عزاداری حضرت اباعبدالله علیهالسلام محزون بودن نه تنها مُنکر نیست که معروفی است توصیه شده، اما در شرایط عادی حتی با وجود گرفتاریها و مشکلات مختلف اجازه محزون بودن نداریم و باید بشّاش باشیم، اینکه دیگران به مشکلات و غصههایمان پیببرند سودی برایمان ندارد بلکه مرتکب مکروه شدهایم.
اگر در برخورد با گرفتاران به آنان حق دهیم به دلیل مشکلشان عبوس و گرفته باشند آنان را به مُنکری تشویق کردهایم که باید ترک میکردند.
همراه آوردن کودکان در مجالس
گاهی اوقات به گمان خود معروف انجام میدهیم اما حقیقتاً مرتکب مُنکر شدهایم به عنوان مثال اگر فرزندان خردسال خود را در تمام مجالس روضهای که روزانه شرکت میکنیم با خود همراه بیاوریم مرتکب مُنکر شدهایم، زیرا همراهی هر روز و بیقید و شرط آنان سبب خستگی و کسالتشان میشود و در عوض آنکه هنگام خستگی در فضای آرام خانه استراحت کنند آنان را به روضه میآوریم و با این کار سبب میشویم به مرور زمان از مجالس روضه گریزان شوند.
کلامی امنیت آفرین
«قَالَ سَلَامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا»[3]
«(ابراهيم) گفت درود بر تو باد به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مىخواهم زيرا او همواره نسبت به من پُر مِهر بوده است»
حضرت ابراهیم با لطایف الحِیل از اعتقادات ناسالم منع کرد و با کسانی که مشرک بودند امر به معروف و نهی از منکر داشت.
شیوه حضرت ابراهیم جدال و پرخاش و دشنام نبود بلکه با کلامی مملو از لطف با او روبرو شد و فرمود «سَلَامٌ عَلَيْكَ» (سلام به معنای امنیت و عدم ناخوشی است) و سپس فرمود: «سَأَسْتَغْفِرُ …» و در خلوت خود بابت ارتکاب سیئه او نزد خداوند درخواست مغفرت کرد تا آنان به قبح کار خود پی ببرند و دست از آن بردارند و سپس میگوید پروردگار من نسبت به من لطیف و مهربان بوده از او میخواهم نسبت به شما نیز چنین باشد.
آیا ما نیز در برخورد با مُنکر و انجام دهندگان آن چنین برخورد میکنیم و از خداوند میخواهیم آنان را با عافیت متوجه قُبح کارشان کند تا از آن دست بردارند؟!
معروفی که مُنکر شده و مُنکری که معروف گردیده
«أَفَرَأَيْتَ الَّذِي كَفَرَ بِآيَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالًا وَوَلَدًا»[4]
«آيا ديدى آن كسى را كه به آيات ما كفر ورزيد و گفت قطعا به من مال و فرزند (بسيار) داده خواهد شد»
بسیاری اوقات در میان ما مُنکراتی به عنوان مُنکر مرسوم شده که حقیقتاً معروف است و یا معروفاتی به عنوان معروف مرسوم شده که در واقع مُنکر است.
قرآن میفرماید: آیا دیدی کسی را که آیات ما را ندیده میگیرد و از آینده خودش اطمینان دارد؟
بسیاری از ما با خود گمان میکنیم خداوندی که دنیای ما را آباد کرده و در دنیا ما را مورد لطف خاص خود قرار داده آخرتمان را نیز آباد خواهد کرد و با این تصور خیال راحتی از آینده داریم و غیر از حُسنظن هیچ اقدامی برای آبادی آن انجام نمیدهیم، درحالیکه این دیدگاه نوعی مُنکر به شمار میرود و تصور کفار است. آنان با خود چنین گمانی میکنند، درحالیکه شاید اگر دنیای آبادی دارند به این دلیل باشد که گرفتار سنّت استدراج الهی شده است.
بنده در عرصه بندگی باید نهایت تلاش خود را مبذول کند تا رضای حق را به دست آورد نه آنکه از خود خاطر جمع باشد و برای جلب رضای مولا تلاشی نکند، گرچه اگر به وظایف خود عمل کند و خوب بندگی کند مولی نیز لحظهای او را واگذار نمیکند و نه تنها دنیای او را آباد میکند در آخرت نیز بهترین عطایا را به او مبذول میکند.
تاریخ جلسه: 98.6.13 ـ جلسه پنجم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] بحار الانوار (ط – بیروت)، ج ۴۴، ص ۳۲۹
[2] بحارالانوار، ج 100، ص88
[3] سوره مبارکه مریم، آیه 47
[4] سوره مبارکه مریم، آیه 77