امر به معروف و نهی از مُنکَرـ بخش بیست و دوم

ابن عباس از پیامبر اکرم‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل می‌کند:

«لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُوَقِّرْ كَبِيرَنَا وَ يَرْحَمْ صَغِيرَنَا وَ يَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ»

«ازما نیست کسی که حرمت سالمندان را رعایت نکند و به کوچکترها ترحمی نداشته و امر به معروف و نهی از مُنکَر انجام ندهد.»

حضرت می‌فرمایند: آنان که پای‌بند به آداب ذکر شده نباشد از ما اهل بیت نیستند؛ از مفهوم مخالف روایت در می‌یابیم گروهی به جهت رعایت آداب فردی و اجتماعی «منّا اَهلَ البیت» می‌شوند، به این معنا که برای ورود به حریم خصوصی حضرات معصومین باید به هنجارهای اجتماعی پای‌بند بود.

روایت به رعایت آداب زیر اشاره دارد:

  • باید بزرگان و سالمندان را احترام کرد و آنان را مکرّم داشت حتی در ذکر نامشان باید حرمت رعایت شود.
  • افراد کوچکتر مورد لطف و رحمت قرار بگیرند.
  • امر به معروف و نهی از مُنکَر داشته باشید.

گویا عمل به این حکم الهی «امر به معروف و نهی از مُنکَر» موانع نزدیک شدن به اهل بیت را مرتفع  کرده و اجازه ورود به حریم خصوصی آنان را فراهم می‌سازد.

با توجه به روایت ذکر شده محدوده «امر به معروف و نهی از مُنکَر» را گسترده‌تر بررسی می‌کنیم و از نگاه تنگ‌نظرانه نسبت به آن چشم پوشی می‌کنیم.

 

مصادیق امر به معروف و نهی از منکر

 

منکر؛ دور ماندن از معنویات

 

قرآن می‌فرماید:

«قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِي أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِن قَبْلِهِ مِنَ القُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا وَلَا يُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ»[1]

«(قارون) گفت: «این ثروت را بوسیله دانشی که نزد من است به دست آورده‌امآیا او نمی‌دانست که خداوند اقوامی را پیش از او هلاک کرد که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامی که عذاب الهی فرا رسد،) مجرمان از گناهانشان سؤال نمی‌شوند.»

آیه دور ماندن از معنویات را به عنوان مُنکَری عظیم معرفی می‌کند، زمانی که قارون به مادیات خویش فخرفروشی می‌کرد و رسیدن به مادیات را هدف خود قرار داده بود نه وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف مردم، به او اعتراض شد و وی در پاسخ گفت: اندوخته و سرمایه‌های من محصول و دست آورد زحمات خودم است؛ خداوند سبحان در این آیه قارون را مخاطب قرار می‌دهد که از حال گذشتگان غافل است که افراد زیادی با همین خصیصه فخرفروشی و با توانمندی‌ها و ثروت‌های بیش از قارون در خاک خوابیده‌اند.

باید دانست، آنچیزی برای انسان باقی می‌ماند که مُهر و نام خدای سبحان بر آن زده شده باشد و آنچه را انسان دست‌آورد خویش بداند به یقین ناپایدار و آسیب‌پذیر است.

کاربرد آیه

اگر انسان توفیقات و توانمندی‌های خود از جمله تربیت فرزند صالح، زندگی آرام، امنیّت و … را دست آورد زحمات خویش بداند و خود را مستحق داشتن آنان بداند گرفتار تفكر قارونی شده است؛ معمولاً افراد اینچنین می‌گویند: با توجه به زحماتی که در طول عمر کشیده‌ام این نعمات حق من است و باید از آنها بهره ببرم، غافل از اینكه توان انجام كار و جمع‌آوری ثمره کار از الطاف حضرت حق است و آنكس كه منّت خدا را نادیده بگیرد گرفتار مُنکَری عظیم شده است.

به عبارت دیگر مُنکَر آن است که انسان کمالات را به خود نسبت دهد و نعماتش را نتیجه زحمات خویش ببیند و معروف نسبت دادن کمالات به خدای سبحان است؛ اینكه بداند هر آنچه هست منسوب  به حضرت حق است؛ زیرا انسان از انجام کوچک‌ترین کارها بدون اذن حق و بدون الطاف الهی ناتوان است؛ به عنوان مثال از پله بالا رفتن و پایین آمدن فعالیتی است که شاید هرگز به چشم كسی نیاید اما اگر خدای سبحان توان حرکت را برای لحظه‌ایی از فرد بگیرد نه تنها از پله بالا یا پایین نخواهد رفت بلکه از جای خویش نمی‌تواند برخیزد.

مؤمنین  نیز گاهی گرفتار تفکر قارونی می‌شوند و دست به چنین مُنکَری می‌زنند اما در پوشش مذهب. به عنوان مثال به خدای سبحان می‌گویند: من پای خودم را در جهت شرکت در مجالس ابا عبدالله علیه‌السلام به کار گرفته‌ام، زبانم را برای حسین خرج كرده‌ام، مالم را برای مجالس اباعبدالله هزینه كرده‌ام … تو برای من چه خواهی كرد و چه پاداشی نصیب من می‌كنی؟! اینان نیز غافل از این نکته هستند كه هر قدمی که بر می‌دارند به اذن حق است و اگر خدای سبحان اراده كند در لحظه همه توفیقات از آنان سلب می‌شود.

اگر الطاف خدای سبحان را در زندگی روزمره خود مشاهده نکنیم گرفتار مُنکَر عظیمِ تفكر قارونی شده‌ایم و باید دقت داشت گرفتار چنین منكری شدن از هیچ‌كس به دور نیست .

 

معروف: اعتدال و رعایت كردن استانداردهای عرف

 

«فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِی زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ»[2]

«(روزی قارون) با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها که خواهان زندگی دنیا بودند گفتند: «ای کاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم! به راستی که او بهره عظیمی دارد!»

رعایت کردن استانداردهای عرف معروفی است که گروهی از آن غافل‌اند. آیه از ورود قارون بر قومش سخن می‌گوید که چون او بر قوم وارد شد مردم خواستار زندگی دنیایی چون قارون شدند و گفتند: ای کاش مثل آنچه به او داده شده به ما داده می‌شد!

درخواست به چشم آمدن میان مردم و درخشیدن در میان جمع مُنکَری است که گروهی از مردم گرفتار آن هستند و از آن لذت می‌برند و آن را مُنکَر نمی‌دانند؛ ایشان غافل از آنند که گرفتار منکر شده‌اند؛ چون از متعارف عدول کرده و حواس دیگران را به خود معطوف کردند و به عبارتی موجب پرت شدن حواس دیگران شده‌اند.

آنچه فقه به آن لباس شهرت می‌گوید آن است که فرد از میانگین و متعارف جامعه بالاتر و یا پایین‌تر باشد. آنکس که در جمع، لباسی متفاوت با رنگ‌های خاص می‌پوشد و یا کسی که ماشین‌های عجیب و غریب او را اسکورت می‌کنند و یا خانمی که در جشن‌ها از زیور آلات متفاوت استفاده می‌کند؛ همه و همه نشان‌گر تفکر قارونی است زیرا حواس دیگران را به خود معطوف داشته است؛ این منكری است عظیم با اثرات تخریبی فراوان که نوعا افراد از آن غافلند.

این امر در میان عامه مردم چندان عادی است که در مواجهه با این موارد می‌گویند: فلانی به این نوع پوشش و یا به این نوع زندگی و یا به داشتن فلان ماشین عادت کرده‌اند؛ اما شریعت یادآوری می‌کند این تفكری است قارونی و مُنکَری است كه باید شناخته و از آن دور شد.

 

مُنکَر؛ حسرت خوردن بر زندگی مرفهین

 

در این مُنکَر باید یادآوری کنیم همان اندازه که عدول از عرف جامعه و هماهنگ نبودن با استانداردهای عرف نازیبا است، به همان اندازه چشم دوختن به سرمایه‌های قارونی نازیبا است.

در ابتدای آیه بیان شد قارون با کوکبه خاص، بر قوم خویش نمایان شد و گروهی از مردم خواستار زندگی چون قارون شدند، قرآن در همین قسمت از آیه به دو مُنكر اشاره می‌كند، ابتدا به خارج شدن قارون از عرف و سپس منكر چشم دوختن مردم به سرمایه قارون.

بررسی مُنکَرات به ما آموزش می‌دهد 1- سرمایه‌دارانی که با سرمایه‌های گزاف در فضای اجتماعی وارد می‌شوند 2-  مردمی که به دارایی خویش راضی نبوده و چشم به سرمایه‌های دیگران می‌دوزند هر دو به یک میزان گرفتار مُنکَر شده‌اند.

در توضیح منكر گروه اول مطالبی ذكر شد اما در توضیح منكر دوم باید گفت: گروه دوم خدای خویش را ناتوان می‌بینند كه چشم به سرمایه دیگران می‌دوزند، همچنین این گروه غافل از آن هستند که بركت بخشیدن به نعمات امری فراتر از داشتن نعمات مادی است زیرا بسیار اتفاق می‌افتد كه سرمایه‌داران و یا كسانی كه ظاهرا از نعمات مادی فراوانی برخوردارند نمی‌توانند از داشته‌های خویش استفاده كنند و یا لذت لازم را از سرمایه خود ببرند اما اگر انسان از خدای سبحان طلب كند كه به دارایی او برکت عطا کند یا نعمت لذت بردن از دارایی را به وی ببخشد بیش از همه سرمایه‌داران عالم می‌تواند از داشته‌های خویش بهره ببرد، زیرا روزی زمانی لذت بخش است كه به اذن حق بركت داشته و مبارك باشد.

 

معروف؛ یاد آوری فنای امور فانی و بقای امور باقی

 

«وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ»

«اما کسانی که علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند: «وای بر شما ثواب الهی برای کسانی که ایمان آورده‌اند و عمل صالح انجام می‌دهند بهتر است، اما جز صابران آن را دریافت نمی‌کنند»»

آیه یادآور می‌شود که اهل علم به عوام جامعه می‌گویند: وای بر شما باد که حسرت ثروت قارون را می‌خورید زیرا پاداش‌های معنوی که خدای سبحان در اختیار خلق قرار می‌دهد قابل مقایسه با مادیات قارون نیست.

در روایت آمده است: ابو هاشم جعفری خدمت امام هادی علیه السلام رسید و آهی کشید قبل از اینکه شروع به سخن گفتن کند حضرت فرمودند: ابوهاشم آیا حاضری چند دینار بگیری و ما ولایت خویش را از تو برداریم؟ ابوهاشم گفت: هرگز حاضر نیستم، حضرت چندین بار این جمله را تکرار کردند و قیمت را بالاتر بردند ابوهاشم  گفت: من هرگز ولایت شما را نمی‌فروشم، حضرت رو به ابوهاشم کردند و گفتند: ببین چقدر غنی هستی چرا گمانِ نداری می‌کنی؟!

– درباره ثواب سوره توحید از قول عالمی نقل شده به فقیری گفتم: آیا حاضری ثواب ده سوره توحید را به من بفروشی؟ گفت: نه، گفتم: ثواب پنج سوره؟ گفت: نه، گفتم: یک سوره؟ گفت: نه، گفتم: پس چرا احساس نداری می‌کنی؟!

با توجه به آیه باید گفت: دریافت و درك الطاف معنوی حضرت حق معروفی است كه نوعاً افراد از آن غافلند.

ثروت‌های معنوی قابل قیاس با کل نعمات مادی دنیا نیست؛ زیرا اگر ثروت اولین و آخرین به انسان داده شود تا از او یک سرمایه معنوی گرفته شود قابل جبران نیست؛ قرآن می‌گوید: «مَتَاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ»[3]

قیمت‌ها باید دستمان باشد و از فنای امور فانی و بقای امور باقی آگاه باشیم. هر کس به خود یادآوری کند که جوانی خویش را به چه بهایی فروخته است؟ میانسالی خویش را با چه چیزی معاوضه کرده است؟ عنایات معنوی که خدای سبحان در مقابل با چین و چروک‌های ظاهری صورت به انسان عطا می‌کند غیرقابل قیاس است.

اگر كسی معنویات را با مادیات معاوضه كند گرفتار منكری غیر قابل جبران شده آنان كه در جریان عاشورا در مقابل امام حسین علیه‌السلام صف‌آرایی كردند حقیقتا گرفتار همین مُنكَر شدند و نامشان برای همیشه در شمار دشمنان اهل‌بیت در تاریخ ثبت شد.

 

معروف؛ عبرت گرفتن 

 

«وَأَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكَانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَوْلَا أَن مَّنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيْكَأَنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُون»[4]

«و آنها که دیروز آرزو می‌کردند بجای او باشند (هنگامی که این صحنه را دیدند) گفتند: «وای بر ما! گویی خدا روزی را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش می‌دهد یا تنگ می‌گیرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو می برد! ای وای گویی کافران هرگز رستگار نمی‌شوند!»

 

آیه به عوام جامعه‌ای اشاره دارد که چشم به اموال قارون دوخته بودند اما بعد از فرو رفتن قارون در زمین از این حادثه عبرت گرفتند وگفتند: وای بر ما! گویا خدا مقدر کرده رزق و روزي گروهی گسترده و روزی گروه دیگر تنگ باشد اگر ما به آن آرزوی باطل ادامه می‌دادیم اکنون به سرنوشت قارون دچار شده بودیم.

 

معروفی که از آیه دریافت می‌شود آنست که بعد از روشن شدن تفکر غلط و واضح گشتن حقیقت از آن تفکر فاصله گرفته شود و خط مشی فرد تغییر كند.

عاقل از حوادث روزگار عبرت می‌گیرد و از طرز تفکر ناصحیح خود و از عمل نامناسب خویش جدا می‌شود، دو معروفی که آیه از آن سخن گفته یکی عبرت گرفتن از حوادث روزگار و دیگری شناخت الطاف خدای سبحان است.

با نمونه‌هایی، معروف‌های بیان شده را كاربردی می‌كنیم.

به عنوان مثال آنکس که مال خویش را برای مجالس اهل بیت و نشر شریعت بکار نمی‌گیرد و جهت صحیح به آن نمی‌دهد ممکن است بنا به هر دلیلی از دارایی خود نه تنها لذت نبرد بلكه این سرمایه سبب نگرانی او گردد، مثلا دزد آن را به سرقت ببرد و یا هزینه درمان … بشود.

عمل به معروف آنست كه انسان از این نمونه‌ها عبرت بگیرد و برای سرمایه و دارایی خویش جهتی مناسب و صحیح كه مرضی خدای سبحان باشد پیدا كند.

قرآن می‌گوید: عوام جامعه قارون آرزوی سرمایه او را داشتند اما چون قارون در زمین فرو رفت همین عوام خدا را شکر کردند که گرفتار این مصیبت نشدند و از حال او عبرت گرفتند.

معروف دیگر آنست كه انسان شاكر نعماتی باشد كه از سوی حضرت حق به او عطا می‌شود، مردمی كه آیه از آنان سخن می‌گوید شاكر حضرت حق شدند كه آنان به لطف حق گرفتار سرنوشت قارون نشدند.

این دو نکته نشان می‌دهد که عوام جامعه از معرفتی اجمالی نسبت به حضرت حق برخوردارند و الطاف حضرت حق را نسبت به خود می‌شناسند.

اگر به آیه از منظر دیگری توجه شود می‌توان گفت: معمولاً هر مُنکَری مُنکَر دیگری را در پی دارد، مُنکَر چشم دوختن به سرمایه‌های دیگران، مُنکَر نادرست فکر کردن درباره دارایی‌های آنان را در پی دارد، اینکه انسان گمان کند آنکه سرمایه‌دارتر است خوشبخت‌تر و بی‌غصه‌تر است مُنکَر است. اگر کسی فکر کند دیگری چون ساختمان‌های فراوان و سرمایه‌‌ی زیادی دارد به یقین حال او خوبتر از دیگران است گرفتار گمان نامناسب شده و این منكری است كه معمولا گروهی از مردم هر چند آنرا بر زبان جاری نكنند اما در پشت پرده ذهن خود به آن می‌پردازند غافل از آن كه اگر به درد دل آنان گوش فرا دهند خواهند دید گرفتاری‌های آنها به مراتب بیش از دیگران است زیرا از قدیم گفته‌اند: آن كه بامش بیش برفش بیشتر.

هركس برای رهایی از این مُنکَر باید خود را از آن منع کند و به خود یادآوری نماید که چه بسیار افرادی که سرمایه‌های کذایی داشته اما امروز هیچیک باقی نمانده‌اند.

روایتی می‌گوید: «دین بر چهار ستون استوار است: عالم  با علم خود، ثروتمند با ثروت خویش، جاهل با کسب علم از عالم و فقیر با ارتباط صحیح با غنی» یعنی هر کس در جایگاه خویش می‌تواند به دین خدمت کند و در پیشگاه حضرت حق بندگی نماید فقط کافی است جایگاه خویش را بشناسد و بپذیرد.

 

مُنکَر؛ اعتماد بر غیر خدا

 

«مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاء كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ»[5]

«داستان كسانى كه غیر از خدا دوستانى اختیار كرده‌‏اند همچون عنكبوت است كه (با آب دهان خود) خانه‏‌اى براى خویش ساخته و در حقیقت سست‏‌ترین خانه‌‏ها همان خانه عنكبوت است اگر مى‏‌دانستند»

کسانی که بر غیر خدا اعتماد می‌کنند و خدا را کفیل زندگی خود نمی‌دانند مانند عنکبوتی هستند که بر ساخت خانه خویش اعتماد می‌كند، عنكبوت خانه‌ای با مهندسی دقیق برای خود می‌سازد اما ساخته او هیچ امنیّتی برای او در پی ندارد،  نه او را از سرما و گرما حفظ می‌کند و نه مانع آسیب دشمنان به او می‌شود؛ هر گاه انسان بر غیر خدا اعتماد کند گویا برای خویش خانه‌ای عنکبوتی ساخته كه شاید ظاهری آراسته داشته باشد اما هیچ امنیتی برای او نخواهد داشت؛ او ساخت خانه را تدبیر خویش می‌داند و گمان می‌کند فضاسازی این امر برنامه خود اوست و در ایجاد این امنیت ظاهری خود را دخیل می‌داند اما غافل از این است كه خانه را بر پایه‌های سست و بی‌اساس برپا كرده است.

مفسرین می‌گویند: هر تمسک و تعلق به غیر خدایی مُنکَر است. گاه غیر خدا شامل مال و فرزند و زندگی و شغل … می‌شود و گاه تكیه بر توانایی‌های فكری خویش و تدبیری كه گمان می‌كنی از آن خود توست، مثلاً مادری می‌گوید: من برای بزرگ كردن فرزندانم تدبیرهای فراوان كردم تا آنها را به گونه‌ای پرورش دهم كه در بزرگسالی عصای دست من باشند اما همین مادر در پیری یا تنها زندگی می‌كند و یا با پرستار و یا در خانه سالمندان است زیرا تكیه بر هر غیر خدایی ماندگار نیست.

تفاسیر عرفانی می‌گویند: تمسک به غیر خدا مُنکَر و کاری بی‌ثمر است.

 

 

تاریخ جلسه: 98.6.30 ـ جلسه بیست و دوم 

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]  سوره مبارکه قصص، آیه 78

[2]  سوره مبارکه قصص، آیه79

[3]  سوره مبارکه نساء، آیه 77

[4]  سوره مبارکه قصص، آیه 82

[5]  سوره مبارکه عنکبوت، آیه 41

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *