امر به معروف و نهی از مُنکَر ـ بخش بیست و سوم

ویژگی خلیفه خدا و رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله

 

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمایند:

«مَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَى عَنِ الْمُنْكَرِ فَهُوَ خَلِيفَةُ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ وَ خَلِيفَةُ رَسُولِهِ»[1]

«هر کس امر به معروف و نهی از مُنکَر کند خلیفه خدا در زمین و خلیفه پیامبر اوست»

خلیفه نمادی از قدرت و توان است و در بسیاری از صفات شباهت به کسی‌که دارد که او را به خلیفگی برگزیده است. آمر به معروف هم، خلیفه خدا است و اتصاف به بسیاری از صفات خداوند دارد و هم خلیفه رسول خدا است و در بسیاری از خُلقیات شباهت به ایشان دارد.

خدای سبحان جامع تمام کمالات است و وجود مبارک پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله آیینه تمام کمالات خداوند، آمر به معروف نیز اتصاف به مجموعه‌ای از کمالات دارد و از مجموعه‌ای صفات ناپسند دور است.

 

معرفت قلبی و اجرای عملی

 

این امر در ارتباط با «آمر به معروف و ناهی از مُنکَر» در صورتی است که او ابتدا قلباً معروفیت معروف و قبیح بودن مُنکَر را بپذیرد و پس از آن خود مجری امر و نهی در باطن و وجود خویش باشد تا حدی که دیگران او را به انجام معروف و ترک مُنکَر بشناسند، در این هنگام است که او فردی مقتدر محسوب می‌شود و امر و نهی او نزد دیگران نافع است، اما کسیکه چنان قدرتی ندارد که ابتدا خود از مُنکَر دست بردارد و به معروف بپردازد فردی ناتوان محسوب شده و امر و نهیش نزد دیگران اعتباری نخواهد داشت.

 

نماز

 

 بازدارنده از فحشا و مُنکَر 

 

در آیه 45 سوره مبارکه عنکبوت آمده است:

«إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ»

«…. نماز از كار زشت و ناپسند باز مى‏‌دارد»

عبادتی که موجب نهی ما از مُنکَر می‌شود و در روزمره زندگی ما جاری است، نماز است، اگر نمازمان به صورت صحیح  و نمازی حقیقی باشد به فرموده قرآن این فریضه به خودی خود نقش ناهی از مُنکَر را دارد و ما را از امور ناپسند و قبیحی که عقل و شرع قبح آنرا تایید می‌کنند باز می‌دارد بی‌آنکه ما خود را از مُنکَر بازداریم.

 

علت نقش بازدارندگی نماز

 

این بازدارندگی به آن جهت است که نماز نوری ایجاد می‌کند که سبب می‌شود به خطاها و اشتباهات خود پی ببریم و آنرا ترک کنیم.

 

نماز حضور در محضر رب العالمین است

 

همانطور که اگر عبدی در محضر مولا حاضر شود و یا ناقصی در جوار کاملی اذن حضور یابد به نقص و ناآراستگی خود پی می‌برد و سعی در اصلاح آن می‌کند، نماز نیز حضور در محضر خدای سبحان است و از همین رو انسان را از مُنکَر باز می‌دارد.

 

  • شیطان نقص را کمال جلوه می‌دهد

 

گرچه ما هرگز راضی به نقص و عیب نیستیم و فطرتاً میل به کمال داریم اما یکی از کارهای شیطان این است که عیوب ‌ما را در نظرمان می‌آراید و آنرا زیبا جلوه می‌دهد، همچنانکه قرآن کریم می‌فرماید:

«زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ»[2]

«و (به یاد آور) هنگامی را که شیطان، اعمال آنها را در نظرشان جلوه داد»

 

چرا مرتکب مُنکَر می‌شویم با آنکه نماز می‌گزاریم؟!

 

اگر با وجود مداومت بر نماز همچنان مرتکب مُنکَر می‌شویم به این دلیل نیست که نماز اعوذ بالله این اثر را ندارد بلکه به این جهت است که یا نمازمان، نماز حقیقی نیست و تنها دارای صورت و هیئت ظاهری نماز است یا آنکه نماز چنین اثری را دارد اما هنوز اثرش در این فرد محقق نشده است.

در روایت آمده است:

«أَنَّ فَتًى مِنَ الْأَنْصَارِ كَانَ يُصَلِّي الصَّلَاةَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ يَرْتَكِبُ الْفَوَاحِشَ فَوُصِفَ ذَلِكَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ إِنَّ صَلَاتَهُ تَنْهَاهُ يَوْماً مَا فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ تَابَ»[3]

«جوانی از اهل مدینه همراه پیامبر نماز می‌گزارد ولی مرتکب گناهان زشت نیز می‌شد، به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله که اطلاع دادند فرمودند: همانا نمازش روزی اورا از این گناه باز می‌دارد طولی نکشید که توبه کرد»

 

نماز ظاهر و باطن، سِر و عَلَن، دنیا و آخرت انسان را اصلاح می‌کند، به این معنا که ابتدا عیوب و نواقص را به او نشان می‌دهد، بعد از آن او را برای رفع نواقص و عیوب تحریک می‌کند. به میزانی که نماز با روح و باطن بهتری ادا شود منع از فحشا و مُنکَر بیشتری صورت می‌گیرد.

 

****

در آیات 31 تا 33 سوره مبارکه روم آمده است:

«وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُم مُّنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُم مِّنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُم بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ»

«از مشركان مباشيد از كسانى كه دين خود را قطعه قطعه كردند و فرقه فرقه شدند هر حزبى بدانچه پيش آنهاست دلخوش شدند چون مردم را زيانى رسد پروردگار خود را در حالى كه به درگاه او توبه مى‌‏كنند مى‏‌خوانند و آنگاه كه از جانب خود رحمتى به آنان چشانيد بناگاه دست‌ه‏اى از ايشان به پروردگارشان شرك مى‏‌آورند»

 

ویژگی مشرکین

 

قرآن کریم خطاب به مومنین می‌فرماید: از مشرکین نباشید.

چند خصوصیت برای مشرکین ذکر شده است:

  • آنان فرقه فرقه و گروه گروهند.
  • کسانی هستند که دینشان را به دست خود قطعه قطعه کردند و در امر دینی تفکیک و جداسازی دارند، نسبت به بعضی امور تمرکز ‌نند و نسبت به برخی دیگر بی‌توجه‌اند.
  • در هنگامه گرفتاری رجوع پی در پی به خداوند دارند و در هنگامه خوشی مشرک می‌شوند و از یاد خدا غافلند.

 

مصادیق امر به معروف ونهی از منکر

 

منکر؛ تفکیک دین

 

یکی از مُنکَرات این است که به برخی از احکام دین بها دهیم و به بعضی دیگر بی‌توجه باشیم.

در تطبیق آیه با خود باید گفت: اگر ما نسبت به بعضی محرمات دقت لازم را داریم و سعی می‌کنیم از آن اجتناب کنیم، اما نسبت به بعضی دیگر بی‌تفاوتیم و اهمیت خاصی قائل نیستیم گرفتار صفت مشرکین شده‌ایم (تفکیک در دین).

به عنوان مثال نسبت به غیبت دقت داریم و از آن به شدت پرهیز می‌کنیم اما نسبت به مراعات حجاب حساس نیستیم.

مثال دیگر: توجه به وفای به عهد داریم اما برای کسب روزی حلال اهمیتی قائل نیستیم.

 

  • بهترین انتخاب

 

سید مهدی بحرالعلوم (ره) مکرر خدمت حضرت ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه تشرّف داشت و سالها امام جماعت مسجد کوفه بود، خادم مسجد ارادت زیادی به سید داشت و هر روز به این امید که سید به مسجد بیاید برای او قلیانی چاق می‌کرد، سید نیز نیم ساعتی زودتر از نماز در مسجد حاضر می‌شد؛ روزی سید هنگام اذان وارد مسجد شد، خادم مسجد که مدتی بود قلیان را چاق کرده بود و انتظار سید را می‌کشید از آنکه با وجود تاخیر سید و فرا رسیدن وقت اذان، سید قلیان بکشد ناامید شده بود اما ناگهان مشاهده کرد سید بعد از ورود به مسجد نزد او آمد تا به عادت هر روز قلیان بکشد. گویا از ایشان سوال شد چگونه با وجود انتظار مأمومین نزد خادم رفتید؟ ایشان فرمودند اگر به محض ورود برای نماز حاضر نمی‌شدم مامومنین ناراحت نمی‌شدند و اول وقت بودن نماز نیز فوت نمی‌شد اما اگر نزد خادم نمی‌رفتم او مغموم می‌شد و ناراحتی او به صف نماز جماعت آسیب وارد می‌کرد و ایذاء مومن صورت گرفته بود. علامه طهرانی ذیل عملکرد سید ‌می‌فرمایند: هر کسی چنین رفتاری را قادر نیست در زندگی روزمره‌اش اجرا کند.

بسیاری از ما نیز از انتخاب صحیح در زمان‌های خاص غافلیم به عنوان مثال مادری فرزندش گریه و بهانه‌گیری می‌کند و در عین حال وقت اذان نیز فرا رسیده است، بها ندادن به گریه او ایذاء مومن است و نباید به بهانه اینکه نمی‌توان حق الله را به تاخیر انداخت بی‌توجه به کودک بود.

 

منکر؛ خوشنودی از خود

 

یکی دیگر از مُنکَرات این است که انسان از اینکه خود موفقیتی دارد خوشنود باشد، گرچه دیگران گرفتار باشند این نیز از خصوصیات مشرکین است «كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ». آنان از هر موفقیتی که خود داشتند و دیگران فاقد آن بودند خوشنود بودند. چنین دیدگاهی به طور کل جایز نیست حتی در ارتباط با امور دینی، به عنوان مثال اگر بابت قوّت دینی خود زمانیکه دیگران گرفتار ضعف دین هستند خوشنود باشیم گرفتار صفت مشرکین شده‌ایم.

 

منکر؛ رضایت بی‌ثمر

 

یکی دیگر از مُنکَرات این است که نسبت به آنچه از دین بهره‌مندیم خوشنود گردیم بی‌آنکه در پی باقی آن باشیم. چنین رضایتی توقف ایجاد می‌کند و انسان را از بسیاری توفیقات باز می‌دارد.

 

منکر؛ غفلت از یاد حق در همه احوال

 

یکی دیگر از مُنکَرات توجه نکردن به یاد خداوند در همه احوال است. بسیاری افراد در هنگام سختی لحظه‌ای از یاد حق غافل نمی‌شوند و رجوع دائم به خداوند دارند اما در هنگامه خوشی خداوند را فراموش می‌کنند.

 

منکر؛ غفلت از مُسبِّب الاسباب

 

مُنکَر دیگر این است که بعد از رفع گرفتاری در عوض توجه به خداوند و مُسبِبَ الاسباب به اسباب ظاهری بپردازیم و گمان کنیم رفع گرفتاری به واسطه اسباب ظاهری صورت گرفته است، به عنوان مثال گمان کنیم مال، مدرک، حسب و نسب‌مان سبب رفع گرفتاری ما شده است.

 

****

در آیات 49 و50 سوره مبارکه روم آمده است:

«وَإِن كَانُوا مِن قَبْلِ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْهِم مِّن قَبْلِهِ لَمُبْلِسِينَ فَانظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِكَ لَمُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»

«و قطعاً پیش از آنکه بر آنان نازل شود مایوس بودند! به آثار رحمت الهی بنگر که چگونه زمین را بعد از مردنش زنده می‌کند؛ چنین کسی (که زمین مرده را زنده کرد) زنده‌کننده مردگان (در قیامت) است؛ و او بر همه چیز تواناست!»

 

منکر؛ نا امیدی

 

یکی دیگر از امور مُنکَر یأس و ناامیدی است. برخی اوقات افراد در عرصه‌های مختلف زندگی از قدرت خداوند غافلند و از همین رو گرفتار ناامیدی می‌شوند.

به میزانی که بنده معرفت داشته باشد قدرت لایزال حق را باور دارد و گرفتار ناامیدی نمی‌شود.

هر زمان انسان گرفتار ناامیدی شود متصف به صفت شیطان شده است زیرا در رأس ناامیدان ابلیس قرار دارد.

مرحوم حاج ملاهادی سبزواری (ره) معتقد است ابلیس به معنای «أبُ لیس» یعنی پدر نا امیدی است و علی الدوام نیستی را در گوش انسان زمزمه می‌کند.

 

معروف؛ ذکر رحمت حق

 

یکی از معروف‌ها توجه به برکات الهی در زندگی و مشاهده آثار آن است؛ زیارت اباعبدالله علیه‌السلام و حضور در مجالس حضرت یکی از این مصادیق است.

قرآن کریم بعد از ذکر نا امیدی توصیه به پرداختن معروف می‌کند و سخن از آثار رحمت الهی به میان می‌آورد و می‌فرماید: به آثار رحمت خداوند بنگرید که چگونه زمین را بعد از مردنش زنده کرد و با بارش باران آنرا سبز کرد و بذری در دل خاک رویاند.

در زندگی هریک از ما بارها نا امیدی سایه افکنده، زمانی گمان نمی‌کردیم رهایی از فلان مشکل و گرفتاری ممکن شود اما خداوند یکباره گشایش ایجاد کرد.

 

منکر؛ نا امید شدن از خود

 

گاهی اوقات گرفتار نا امیدی از خود می‌شویم و گمان می‌کنیم بعد از گذشت سالیان سال از عمرمان امکان اصلاح نداریم، این نا امیدی نیز مُنکَر است و برای رفع آن باید به قدرت خداوند توجه کنیم و از خداوند توفیق درخواست کنیم.

نا امیدی از رشد و تکامل نیز مُنکَر است و نباید بر انسان سایه بیافکند.

 

 

تاریخ جلسه: 98.6.31 ـ جلسه بیست و سوم 

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]  مستدرک الوسائل، ج2، ص 358

[2]  سوره مبارکه انفال، آیه 48

[3]  بحارالانوار، ج79، ص198

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *