امید ـ بخش بیست و ششم

استغفار نمادی از امید

 

«وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاء عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلاَ تَتَوَلَّوْاْ مُجْرِمِينَ»[1]

«و ای قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوی او بازگردید، تا (باران) آسمان را پی در پی بر شما بفرستد؛ و نیرویی بر نیرویتان بیفزاید! و گنهکارانه، روی (از حق) بر نتابید!»

 

حضرت نوح قومش را به اعتراف به خطا تقصیر و استغفار و پس از ان به رجوع به خداوند امر کرد تا خداوند از آسمان، باران برکتش را بر آنان نازل کند؛ بارانی از محبت، معرفت، ولایت و… ؛ بارانی که آنان را تطهیر کند و خطاهایشان را از بین ببرد.

استغفار و درخواست مغفرت عملکردی امیدوارانه است که موجب فزونی قوت می‌شود و استعدادها و کمالات انسان را افزایش می‌دهد. آنکس که به رحمت حق امیدوار است هرقدر خطاکار باشد رو به او می‌آورد و از او طلب مغفرت می‌کند.

 

امید نیرویی توانبخش

 

امید  محرکی است نیروبخش؛ نیرویی که قرآن کریم در تعریف آن می‌فرماید: «وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ»

درخواستی که در دعای مکارم الاخلاق به خداوند عرضه می‌کنیم و می‌گوییم: «أَقْوَى قُوَّتِكَ فِيَّ إِذَا نَصِبْت‏» خدایا بیشترین قوتت را در من هنگام خستگی‌ام قرار بده ،به نوعی درخواست امید است.

 

مجرم از خداوند بریده است

 

قرآن کریم در انتهای آیه می‌فرماید: «وَلاَ تَتَوَلَّوْاْ مُجْرِمِينَ» جرم به معنای قطع است، هر زمان انسان از خداوند منقطع شود مجرم است، آنگاه که انسان بر حول و قوه خود اعتماد می‌کند مصداقی از این زمان است.

 

جرمی به نام نا امیدی

 

ناامیدی مصداقی دیگر از جرم است، ناامید مجرم است نه متهم، جرم و مجرمیت برای ناامید ثابت و قطعی شده است نه آنکه تهمت و افترایی باشد که باید از آن دفاع کند و رفع اتهام نماید، جرمی که عزت و آبروی او را نزد خداوند و مردم از بین می‌برد و او را ذلیل و بی‌اعتبار و بی‌احترام می‌کند.

 

یاداوری الطاف خداوند

 

«قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ»[2]

گفت: «ای وای بر من! آیا من فرزند می‌آورم در حالی که پیرزنم، و این شوهرم پیرمردی است؟! این راستی چیز عجیبی است!»

 

«قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ»[3]

گفتند: «آیا از فرمان خدا تعجب میکنی؟! این رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است؛ چرا که او ستوده و والا است!»

 

زمانی‌که ملائک به ساره همسر حضرت ابراهیم، بشارت اسحاق و فرزندش (یعقوب) را دادند ناگهان از او گفتاری شنیده شد که نیازمند اصلاح است گفتاری تعجب‌آمیز که نشان از اعتماد بر اسباب دارد و قدرت خداوند را از یاد برده است، ساره در پاسخ ملائک گفت آیا من درحالی‌که پیرزنی بیش نیستم صاحب فرزند شوم؟! حال آنکه همسرم نیز پیرمرد است. ملائک به او گفتند آیا از امر خداوند تعجب می کنی؟!

پاسخ ملائک نمادی از امیدواری است و انسان را به الطاف بی شمار خداوند بر بنده متوجه می کند الطافی که در زندگی بندگان علی الدوام جریان داشته و دارد .بنابراین یکی از رموز امیدواری توجه به الطاف خداوند در زندگی است.

 

نا امیدی خطری همگانی

 

ناامیدی ممکن است هرکسی را فرا گیرد همچنان‌که ساره را در برگرفت با آنکه او در روزگاری که غالب افراد مشرک بودند و اعتقادی به خداوند نداشتند زنی موحد بود، زنی که چنان کفویتی داشت که همسر حضرت ابراهیم شد، زنی که از ملامت ملامت‌کنندگان هراسی به دل راه نداد زنی در اوج کرامت اما لحظه ای ناامیدی او را فراگرفت و به دلیل کهولت سن از اینکه در آینده مقام مادر بودن را دارا باشد ناامید بود و از بشارت ملائک تعجب کرد تعجبی که چهارصد سال تحقق بشارت ملائک (تولد فرزند) را به تاخیر انداخت.

 

سبب یا مسبب؟

 

اصل رجاء نادیده گرفتن اسباب و توکل بر مسبب الاسباب است تا برای انسان کمال انقطاع از خلق ایجاد شود و به هیچ کس و هیچ چیز غیر او امیدوار نباشد کمالی که در مناجات شعبانیه از خداوند درخواست می کند:«إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْك‏»

 

تقوا ثمره امید

 

«وَجَاءهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِن قَبْلُ كَانُواْ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلاء بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَلاَ تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ»[4]

«قوم او (بقصد مزاحمت میهمانان) بسرعت به سراغ او آمدند ـ و قبلاً کارهای بد انجام می‌دادند ـ گفت: ای قوم من! اینها دختران منند؛ برای شما پاکیزه‌ترند! (با آنها ازدواج کنید؛ و از زشتکاری چشم بپوشید!) از خدا بترسید؛ و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید! آیا در میان شما یک مرد فهمیده و آگاه وجود ندارد؟!»

 

آیه در ارتباط با قوم لوط است که به همجنس بازی شهرت داشتند. خدای سبحان ملائکی را در قالب دختر با شمایلی علی القاعده زیبا نزد آنان فرستاد لوط به قومش گفت در عوض پرداختن به همجنس بازی با آنان ازدواج کنید.

آنچه در این جریان جلب توجه می کند امیدی است که حضرت لوط به قوم داشت و از هدایت آنان مأیوس نبود. او به قومش پیشنهاد ازدواج با دخترانش (ملائکی که در قالب دختر نازل شده بودند) را داد .

رحمت خداوند انسان عاصی را متقی می کند. حضرت لوط در ارتباط با قومش امید به تقوا داشت او به آنان گفت آنان برای شما حلال و طیب هستند این کار برای شما بهتر است و به تقوا نزدیک تر.

امید به هدایت قومی که مرتکب چنین گناه کبیره‌ای می‌شدند از جانب نبی خدا که امیدوار به رحمت خداوند است امری عجیب نیست، امید به نزول رحمت به قوم لوط امیدی است که از جانب حضرت ابراهیم خلیل نیز مطرح شده است امیدی که قران کریم آن را جدال با خدای سبحان عنوان کرد و در  آیه 74 سوره مبارکه هود خدای سبحان می‌فرماید: «فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ» هنگامی که ترس ابراهیم فرو نشست، و بشارت به او رسید، درباره قوم لوط با ما مجادله می‌کرد…

 

تاریخ جلسه: 99/6/25 ـ جلسه 26

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] سوره مبارکه هود، آیه 52

[2] سوره مبارکه هود، آیه 72

[3] سوره مبارکه هود، آیه 73

[4] سوره مبارکه هود، آیه 78

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *