شرح نامه 31 نهجالبلاغه
1. فرزند، تجلیگاه والدین
امیرالمؤمنین علیهالسلام بعد از جنگ صفین در نامهای خطاب به امام حسن علیهالسلام که در آن زمان جوانی 30 ساله بودند میفرماید:
«وَجَدْتُكَ بَعْضِی بَلْ وَجَدْتُكَ كُلِّی حَتَّى كَأَنَّ شَيْئاً لَوْ أَصَابَكَ أَصَابَنِی وَ كَأَنَّ الْمَوْتَ لَوْ أَتَاكَ أَتَانِی فَعَنَانِی مِنْ أَمْرِكَ مَا يَعْنِينِی مِنْ أَمْرِ نَفْسِی»
« من تو را پاره تنم یافتم، بلکه دانستم که همۀ جان منی! به گونهای که اگر آسیبی به تو رسد، چنان است که به من رسیده و اگر مرگ به سراغ تو آید، گویی به سراغ من آمده است؛ به این جهت اهتمام به کار تو را اهتمام به کار خود یافتم.»
در محضر حضرت میآموزیم که تمام افراد خانواده در هر سنی که باشند دارای اعتبار هستند و باید برایشان دغدغۀ خاصی داشته باشیم. باید افراد خانواده را جزء یا کلّی از وجودِ خودمان ببینیم و هر آنچه خیر برای خودمان در نظر گرفتهایم برای آنها نیز در نظر بگیریم و همان طور که دغدغۀ خودمان را داریم، دغدغۀ افراد خانواده را نیز داشته باشیم، به گونهای که اگر مصیبتی بر آنها وارد شود گویا بر ما وارد شده است. چشمانداز را هم تا قیامت ببینیم نه فقط برای دنیای محدود و امور دنیوی. دغدغهای که منجر به تحیّر نشود، بلکه راهکاری برای آن ارائه شود؛ یعنی اول همدردی، دوم همفکری و سپس همراهی.
حضرت با مطرح کردن این موضوع در قالب نامه، اشاره دارند که فقط صرف دغدغه داشتن کافی نیست و هر آنچه که از دستمان برمیآید باید در این زمینه انجام دهیم. برای مثال نگوییم که چون فرزندمان بزرگ شده است پس در کارش دخالتی نداشته باشیم، بلکه او را جزئی از وجود خود بدانیم. حضرت خطاب به امام حسن علیهالسلام میفرماید: برایت نامه نوشتم؛ زیرا دغدغه به تنهایی کفایت نمیکند. اگر مرگ سراغ تو بیاید گویا سراغ من آمده است. همانطور که در زندگیِ خودم سعی میکنم بدون توشه دنیا را ترک نکنم و کاری برای آخرت کرده باشم، برای تو هم دغدغۀ کوچ از این دنیا را دارم.
2. توصیههایی عاقلانه
در ادامه حضرت میفرماید:
« قَبْلَ أَنْ یعْجَلَ بیأَجَلِی دُونَ أَنْ أُفْضِيی إِلَيْكَ بِمَا فِي نَفْسِی أَوْ أُنْقَصَ فِي رَأْیی كَمَا نُقِصْتُ فِي جِسْمِی أَوْ يَسْبِقَنِی إِلَيْكَ بَعْضُ غَلَبَاتِ الْهَوَى وَ فِتَنِ الدُّنْيَا فَتَكُونَ كَالصَّعْبِ النَّفُور»
«مبادا اجلم فرا رسد در حالی که آنچه را در درون داشتهام بیان نکرده باشم و پیش از آنکه در رأی و فکرم نقصانی حاصل شود آن گونه که در جسمم (بر اثر گذشت زمان) به وجود آمده است و پیش از آنکه هوا و هوس و فتنههای دنیا بر تو هجوم آورد و همچون مرکبی سرکش شوی، به تعلیم و تربیت تو مبادرت کردم.»
در این فراز حضرت به ما میآموزد که والدین و بزرگترهای خانواده باید حتماً توصیههایی را به فرزندان و دیگر اعضای خانواده داشته باشند. اما صِرف بزرگتر بودن کافی نیست؛ زیرا گاهی مواردی پیش میآید که موجب میشود توصیههای ما از نظر شرع ارزشمند نباشد. طبق فرمایش حضرت در بعضی موارد ممکن است نظرات فرد پذیرفته نباشد:
- در هنگام مرگ: در این شرایط ممکن است توصیههای فرد، حق مطلب را تمام و کمال بازگو نکند؛
- زمانی که فکر سالم نیست: فکر ناسالم به دلایل متفاوتی میتواند عارض شود، مثل ناقصالعقل بودن یا کهولت سن یا فکری که درگیر غصه است. چنین فردی فکر و تدبیر درستی نخواهد داشت و توصیهاش برای اطرافیان صحیح نیست؛
- عارض شدن هوایِ نفس: فردی میتواند نظر بدهد که عقل، حاکم بر نفسش باشد، در غیر این صورت نظرش عقلانی و صائب نیست؛
- در اوج گرفتاری: زمانی که فرد غرق در مصیبت است یا مشغول گرفتاریهای دنیاست، یا حتی مست نعمات دنیاست شایستگی نصیحت کردن ندارد.
3. بازگویی خدمات برای خانواده
«فَبَادَرْتُكَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ يَقْسُوَ قَلْبُكَ وَ يَشْتَغِلَ لُبُّكَ، لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأْيِكَ مِنَ الْأَمْرِ مَا قَدْ كَفَاكَ أَهْلُ التَّجَارِبِ بُغْيَتَهُ وَ تَجْرِبَتَهُ، فَتَكُونَ قَدْ كُفِيتَ مَئُونَةَ الطَّلَبِ وَ عُوفِيتَ مِنْ عِلَاجِ التَّجْرِبَةِ، فَأَتَاكَ مِنْ ذَلِكَ مَا قَدْ كُنَّا نَأْتِيهِ وَ اسْتَبَانَ لَكَ مَا رُبَّمَا أَظْلَمَ عَلَيْنَا مِنْهُ»
«بنابراين پيش از آنكه دلت سخت شود، و مغزت گرفتار گردد اقدام به ادبآموزى تو كردم، تا با عزمى جدّى به امورت روى آورى، امورى كه اهل تجربه مشقّت تجربه كردن آن را كشيدهاند و تو از زحمت طلب كفايت شده، و از تجربه دوباره آسوده گشتهاى، و آنچه ما در صدد تجربۀ آن بوديم به دست تو رسيده، و قسمتى از آنچه بر ما پوشيده مانده براى تو روشن گرديده است.»
در این فراز حضرت به ما میآموزد که گاهی باید بزرگتر خانواده، گزارشی از خدمات و کارهایی که به لطف و عنایت حق توانسته است در خانواده انجام دهد، برای اعضای خانواده بازگو کند. هدف از بیان این گزارش نه به خاطر اعلام زحماتی است که کشیده است یا اینکه منّتی بر خانواده بگذارد، بلکه صرفاً اعلام میکند که بخشی از وظایفی را که به عهده داشته، انجام داده است. برای مثال مادرِ خانواده بدون گلایه و منّت، از دورۀ بارداری خود گزارش میدهد که من در این دوره، توجه به تغذیۀ خود برای فرزندانم داشتم یا گزارشی از الطاف خدا که از ابتدای این دوره شامل حال مادر شده است.
4. تعریف و تمجید، پیششرط توصیه
«أَنْتَ مُقْبِلُ الْعُمُرِ وَ مُقْتَبَلُ الدَّهْرِ ذُو نِيَّةٍ سَلِيمَةٍ وَ نَفْسٍ صَافِيَة»
« عمر تو رو به پیش است و روزگارت رو به جلو و دارای نیتی سالم و روحی باصفا هستی.»
در این فراز حضرت به ما میآموزد که قبل از توصیه،حتماً از فرد تعریف و تمجید کنیم و خوبیهای او را بستاییم. برای مثال وقتی میخواهیم به فرزندان یا همسر نصیحتی داشته باشیم در ابتدا از او تعریف کنیم. به عبارت دیگر برای ارتباط با فرزندان، حتماً کمالاتشان را مطرح کنیم. طرح کمالات قبل از توصیه موجب میشود توصیههای ما پذیرفته شود. اگر ما فرزندان خود را عاری از کمالات بدانیم و بدون درنظر گرفتن صفات نیک آنها به توصیه اقدام کنیم، نه تنها سخنان ما مورد پذیرش قرار نمیگیرد، بلکه قصد مقابله با آن نیز میشود؛ بنابراین پیش شرط توصیه، تعریف و تمجید از صفات نیک فرد است؛ اما یادمان باشد که در دنیای تعریف غرق نشوند تا خود را مستغنی از مواعظ بدانند.
5. سرمایهگذاری دینی در فضای خانواده
«وَ أَنْ أَبْتَدِئَكَ بِتَعْلِيمِ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَأْوِيلِهِ وَ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ وَ أَحْكَامِهِ وَ حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ لَا أُجَاوِزُ ذَلِكَ بِكَ إِلَى غَيْرِه»
«و چنین دیدم که در آغاز، کتاب خدا را همراه تفسیر و اصول و احکامش و حلال و حرام آن، به تو تعلیم دهم و تو را به سراغ چیزی غیر از آن (که ممکن است منشأ گمراهی شود) نفرستم.»
گاهی خانواده سرمایهگذاری فراوانی برای دیانت فرزندانش انجام میدهد تا آنها روزی حداقل با یک آیه قرآن آشنا شوند؛ اما در نهایت مشاهده میکنند که فرزندانشان حتی نماز هم نمیخوانند! حضرت در این فراز بیان میکند که برای آموزشِ قرآن باید ابتدا به تأویل که باطنِ قرآن است، پرداخت.
کلام مولای متقیان، امیرمؤمنان علیهالسلام مربوط به همۀ زمانهاست؛ بنابراین لازم است سرمایهگذاری دینی برای فرزندان، قبل از تولدشان باشد، اگر هم قبل از تولد انجام نشده است،جلوی ضرر را هر وقت بگیریم منفعت است. از آنجاکه فرزندان با ما زندگی میکنند، اگر تدین ما خوب جلوه کند، آنها هم جذب دین میشوند؛ ولی اگر ما را متدیّنِ سطحی و متعصّب ببینند، از دینگریزان میشوند. اگر میخواهیم به فرزندانمان حلال و حرام و دیانت را بیاموزیم باید جریانِ آن را در وجودِ ما مشاهده کنند؛ گرچه فضای مجازی و مدرسه هم تأثیر بسزایی دارد؛ اما آنچه که فرزندان در فضای خانواده میآموزند، مؤثرتر است.
6.تداوم و به روزرسانی آموزش
«ثُمَ أَشْفَقْتُ أَنْ يَلْبِسَكَ مَا اخْتَلَفَ النَّاسُ فِيهِ مِنْ أَهْوَائِهِمْ مِثْلَ الَّذِي لَبَسَهُمْ وَ كَانَ إِحْكَامُ ذَلِكَ لَكَ عَلَى مَا كَرِهْتُ مِنْ تَنْبِيهِكَ لَهُ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ إِسْلَامِكَ إِلَى أَمْرٍ لَا آمَنُ عَلَيْكَ فِيهِ الْهَلَكَة»
«سپس از این ترسیدم که آنچه بر مردم بر اثر پیروی هوا و هوس و عقاید باطل مشتبه شده و در آن اختلاف کردهاند، بر تو نیز مشتبه گردد. بنابراین روشن ساختن این قسمت را بر خود لازم دانستم هرچند مایل نبودم آن (شبهات) را آشکارا بیان کنم؛ ولی ذکر آنها نزد من محبوبتر از آن بود که تو را تسلیم امری سازم که از هلاکت آن ایمن نباشم.»
از فرمایشات حضرت میآموزیم که در آموزش نباید به آموزههای قبلی اکتفا کرد. در گذر زمان انسانها، هواهای نفسانی و نظرات و سلائق شخصی خود را وارد دین کردهاند و ما با وجود تمام آموزههای قبلی که به فرزندان خود داشتیم باید همواره نگران باشیم که مبادا این تشتت آراء و شبهاتی که در میان مردم است در فرزندان ما تأثیر بگذارد. باید دغدغۀ دینی داشته باشیم. قرآن میفرماید: زمانی که جهنمیها از بهشتیها میپرسند چرا اینجا هستید؟ میگویند:
«قَالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنَا مُشْفِقِين»[1]
«ما در میان خانواده خود ترسان بودیم مبادا گناهان آنها دامن ما را بگیرد.»
و وقتی بهشتیها از یکدیگر میپرسند شما چگونه این جا آمدید؟ جواب میدهند:
«فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُوم»[2]
«خداوند بر ما منّت نهاد و از عذابِ کشنده ما را حفظ کرد.»
در مفهوم این دو آیه بهشتیها اشارهای به نماز و روزه و حج خود نمیکنند، بلکه میگویند ما در خانواده اهل «اشفاق» بودیم. «اشفاق» ترسی از روی محبت و دغدغۀ عاشقانه است که انسان هر کار صحیحی را که در توان دارد، انجام میدهد. در این صورت خدا هم منّت میگذارد و آنها را از عذاب جهنم حفظ میکند. دغدغۀ سازنده برای فرزندان، امری است ستودنی.
راهکارهای ارتباط با فرزندان
«وَ رَجَوْتُ أَنْ يُوَفِّقَكَ اللَّهُ فِيهِ لِرُشْدِكَ وَ أَنْ يَهْدِيَكَ لِقَصْدِكَ فَعَهِدْتُ إِلَيْكَ وَصِيَّتِي هَذِه»
«امیدوارم خداوند تو را در طریق رشد و صلاح، توفیق دهد و به راهی که در خورِ توست هدایتت کند به همین دلیل این وصیتم را برای تو بیان کردم.»
طبق فرمایش حضرت نبایستی از سخن گفتن با فرزندان به بهانۀ اینکه برای سخنان ما ارزش قائل نیستند، غافل شد. با توجه به آموزۀ حضرت باید با فرزندان خود به گونهای صحبت کنیم که باور داریم آنها دارای پذیرش زیادی هستند. اگر رشدی نصیب آنها شود، همه را از فضل و توفیق خدا بدانیم و آن را به خود نسبت ندهیم. همچنین امیدوار باشیم که خدای سبحان آنها را به راه میانهای که افراط و تفریط در آن نیست هدایت میکند. با این باور، برای بهتر شدن فرزندانمان گاهی اوقات بعضی از امور را به آنها تذکر میدهیم. ارتباط برقرار کردن با جوانان به مراتب سختتر از کودکان است. در ارتباط با جوانان باید مهارتهای لازم را رعایت کنیم.
7. مبانی تربیتی امیرالمؤمنین
«وَاعْلَمْ يا بُنَيَّ أَنَّ أَحَبَّ مَا أَنْتَ آخِذٌ بِهِ إِلَيَّ مِنْ وَصِيَّتِی تَقْوَى اللَّهِ وَ الِاقْتِصَارُ عَلَى مَا افْتَرَضَ عَلَيْكَ وَ الْأَخْذُ بِمَا مَضَى عَلَيْهِ الْأَوَّلُونَ مِنْ آبَائِكَ وَ الصَّالِحُونَ مِنْ أَهْلِ بیتک»
«پسرم! بدان محبوبترین چیزی که از میان وصایایم باید به آن تمسک جویی، تقوا و پرهیزکاری است و اکتفا به آنچه خداوند بر تو فرض و لازم شمرده است و حرکت در راهی که پدرانت در گذشته آن را پیمودهاند و صالحان از خاندانت از آن راه رفتهاند.»
حضرت در این فراز سه امر را حائز اهمیت میداند:
- تقوی، یعنی ترک حرام و پرهیز از مخالفت با خدا
- اتجام واجبات
- ادامه سیرۀ پیشینان
بنابر فرمایش حضرت ابتدا باید خود را از انجام کار حرام باز داریم. حرام در گفتار و رفتار از ما مشاهده نشود. سپس اهمیت و دقت در انجام واجبات داشته باشیم؛ که در این صورت ذائقۀ ما به سوی عمل به مستحبات میرود. گفتنی است حضرت در ابتدا توصیه بر مستحبات ندارد. اصل بر اکتفا کردن به واجبات و ترک حرام است. گاهی لازم است که تاریخچۀ خانوادگی خود و کارهای نیک آنان را برای فرزندان خود بازگو کنیم و ذکرِ خیر آنها را داشته باشیم. نباید از پیشینیان خود با تحقیر یاد نکنیم، بلکه از کارهای خوب و کمالاتشان بگوییم و تأکید کنیم که فرزندانمان نیز دنبالهرویِ همین سیره باشند تا گرفتار بحران هویت نشوند. مثلا بیان اینکه روضۀ اجدادی را ادامه دهد و بداند این امر تاریخچۀ مناسبی دارد. در اینجا بحث فخرفروشی نیست، بلکه بحث اجرا و ادامۀ یک سیرۀ خوب است. بسیاری از اوقات افراد به علت اینکه نمیدانند چه پیشینهای دارند و از هویت خود آگاهی ندارند، دچار انحراف و خلاف میشوند.
8.اهمّیت تجارب والدین
«وَ إِنَّكَ لَنْ تَبْلُغَ فِي النَّظَرِ لِنَفْسِكَ وَ إِنِ اجْتَهَدْتَ مَبْلَغَ نَظَرِی لَكَ»
«تو هرقدر برای آگاهی از صلاح و مصلحت خویش کوشش کنی به آن اندازه که من دربارۀ تو تشخیص دادهام نخواهی رسید.»
امیرالمؤمنین علیهالسلام در این فراز میفرماید: من در توصیههایی که بایستی برای تو داشته باشم،کم نگذاشتم. در نصیحت کردن به فرزندان و جوانان، نباید گمان کنیم چون از تحصیلات بالایی برخوردار هستند، نیازی به توصیه ندارند. هرچند برای فرزندانمان ارزش قائل هستیم؛ اما باید بدانیم نظرِ صحیحِ ما دارای عمق بیشتری است. در واقع چیزی که جوان در آیینه میبیند، پیر در خشتِ خام میبیند. بعضی از امور، نیاز به زمان دارد که فرزندان هر چقدر هم که علم داشته باشند، به دلیل سپری نکردن آن زمان، هرگز نظرشان به پای نظر بزرگترها نمیرسد. پس فرزندان باید باور کنند که نظرِ صاحب نظر، صائب و پسندیده است.
9.دعا و تضرّع به درگاه خدا
در فرازهایی از نامه، امام به نکاتی برای دعا کردن برای فرزندان بیان کردهاست و تأکید میکند که فرزندانِ خود را خداشناس بار بیاورید و خدای مُجیب را به آنها بشناسانید. دعا کردن را نه فقط در مواقع اضطرار، بلکه در همۀ عمر به او بیاموزیم، به او متذکر شویم که دعا کردن برای برخی از امور نیست، بلکه برای همۀ امور، محتاج دعا هستیم. به فرزندان خود یادآوری کنیم که در هیچ امری مستغنی و بینیاز از خدا نیستند. در دعا کردن باید نحوه و نوع دعا کردن را هم به فرزندان خود آموزش دهیم. حضرت نوح، هم اصلِ دعا کردن را یاد میدهد و هم نوع دعا کردن. باید دائم دست نیاز به درگاهِ بی نیازِ دراز باشد، نه فقط در هنگام اضطرار. اگر چیزی را از خدا میخواهیم با عافیت و عاقبت به خیری بخواهیم.
10. طلب امورِ باقی
«فَلْتَكُنْ مَسْأَلَتُكَ فِيمَا يَبْقَىلَكَ جَمَالُهُ وَ يُنْفَى عَنْكَ وَبَالُهُ فَالْمَالُ لَا يَبْقَى لَكَ وَ لَا تَبْقَى لَه»
«باید تقاضای تو از خدا همیشه چیزی باشد که جمال و زیباییاش برای تو باقی بماند و وبال و بدیاش از تو برود (و بدان مال دنیا این گونه نیست) مال برای تو باقی نمیماند و تو نیز برای آن باقی نخواهی ماند!»
حضرت میفرماید درخواستهای ما از خدای سبحان باید به گونهای باشد که زیباییِ باقی داشته باشد و ناپایدار نباشد. به عبارت دیگر طالبِ امور بیارزش نباشیم. مال، چیزی است که گاهی زیاد است و گاهی کم؛ امّا رزق، اموری است که از آن استفاده میکنیم؛ بنابراین ما باید از خدا خواهان وسعت رزق باشیم نه وسعت مال. چیزی بخواهیم که جمالش برایمان باقی بماند.
تاریخ جلسه: 95/6/2 ـ جلسه 6
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. سوره طور، آیه 26
[2]. سوره طور، آیه 27