مقدمه
در محضر قرآن بحث تربیت را از نگاه قرآن دنبال می کردیم، مکرر عرض شده تربیت فراهم کردن زمینه برای نمایاندن توانایی ها است، در حقیقت آزادساختن استعدادهایی که بالقوه در انسان موجود است اما به دلایلی حبس شده است، قرار دادن فرد در شرایطی که آن استعدادهای بالقوه را به فعلیت برساند و کمالات باطنی خود را آشکار کند به همین جهت تربیت ساخت فرد نیست، ساخت به گفته مرحوم شهید مطهری در صنعت صدق می کند اگر صحبت از ساخت افراد شود گویا ما افراد را شیء لحاظ کردهایم و این شیئ در حال ساخته شدن است، در حالیکه در تربیت ما واقعیت را در نظر میگیریم.
انسان انسان است و پرورش او یعنی به فعلیت در آوردن همه توانمندی هایی که توسط ربّ در وجود او به ودیعت گذاشته شده است، استعدادهای کشف نشده فرد از طریق تربیت کشف و ظاهر میشود، به همین جهت در تربیت قطعاً ارعاب و تهدید و ضرب حاکم نیست به تعبیر مرحوم شهید مطهری همان طور که ممکن نیست غنچه را از طریق زدن یا ترساندن تبدیل به گُل کرد و زور در این زمینه هیچ نقشی ندارد، بلکه قرار گرفتن در شرایط طبیعی مناسب و دادن زمان خاص به آن موجب تبدیل غنچه به گل می شود در تربیت انسانی نیز برای تحول این قانون لازم است لحاظ شود.
در تربیت هم نیز باید از ابزار لازم برای رویش استعدادهای انسان استفاده شود و زمان مناسب در اختیار او قرار گیرد تا این شکوفایی صورت پذیرد
بسیاری از امور گرچه علیالظاهر در نگاهی سطحینگرانه تربیت است اما فی الواقع تربیت نیست عادت دادن تربیت نیست، سرعت دادن به بعضی از افراد تربیت نیست، شکوفا کردن از بیرون تربیت نیست، رام کردن فرد تربیت نیست.
با این مقدمه بقیه مباحث را در محضر قرآن ادامه می دهیم، مستحضر هستید که قرارمان بر این بود از آغاز قرآن این امر را با هم دنبال کنیم.
ادامه سوره مبارکه نساء، آیه 32
«وَلاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا »
« و زنهار آنچه را خداوند به [سبب] آن بعضى از شما را بر بعضى [ديگر] برترى داده آرزو مكنيد براى مردان از آنچه [به اختيار] كسب كردهاند بهرهاى است و براى زنان [نيز] از آنچه [به اختيار] كسب كردهاند بهرهاى است و از فضل خدا درخواست كنيد كه خدا به هر چيزى داناست»
طلب امتیاز
«وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ» خدای سبحان به عنوان ربّ، مربی را به گونهای پرورش میدهد که نیاز او شکوفا گردد، اولاًّ نیاز خویش را شناسایی نموده ثانیاً سرکوب نکند، ثالثاً به احسن وجه این نیاز تأمین شود.
خدای سبحان به مربوب خویش نفرموده است موجودی شما همین است درخواست اضافه ممنوع و نفرموده به دارایی و توانایی خویش قناعت نمایید، و همچنین نفرموده در عرصه کمالات محدودیتی قائل شوید بلکه فرموده است حال که نیاز خویش را شناسایی کرده اید اظهار نمایید اما نه به هرکس، به وجودی که این نیاز را به بهترین وجه مدیریت مینماید و حال که به او اعلام نیاز میکنید، اعلام نیاز محدود و موقت نداشته باشید، از فضل خدا طلب کنید، فضل، زیادهای خدای سبحان است، زیادهای که با هیچ مقیاسی قابل اندازه گیری نیست، خدای سبحان به ضعفاء دستور میدهد در درون شما قابلیت دریافت انواع کمالات در سطح گسترده قرار داده شده است، خود بخواهید تا این قابلیت ظهور نموده و به فعلیت برسد، یعنی در عالم تربیت، مربی باید مربوب را علاوه بر توجه به نیازهایش او را به اعلام نیاز وا دارد او را به زیادهطلبی در نیازهای معنوی وادار نماید، زیاده ای که در نگاه ما زیاده است اما در نگاه حکیمانه مربی عالم عدل است؛ زیرا حضرت حق استحقاق دریافت این زیادهها را نیز به ما عطا نموده «وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ» یعنی در جریان تربیت قبل از اینکه تأمین نیاز صورت گیرد باید فرد واقف به احتیاجات خویش شده و قدر نیازمندیها را دانسته و آن را مقدمهای جهت رسیدن به کمالات مختلف قرار دهد.
در نگاهی دیگر نیازها ضعف نیست بلکه مقدمهای برای رسیدن به انواع قدرتهای حقیقی است و مربی این هنر را دارد که نیازهای فرد را شکوفا نموده و از خود وی بخواهد تا نیازش را با توانایی صحیح ساماندهی کند، گاه این خطر بخصوص در جوانان در جامعه فعلی مشاهده میشود که آنان از نیازهای خود مطلع نیستند به همین جهت گاه با سرگردانی و رها شدگی عمر را سپری میکنند در حالی که اگر فرد نیاز صحیح خود را بیابد خود به خود برای تامین آن اقدام نموده و حرکتی صحیح آغاز میکند.
آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
سوره مبارکه نساء،آیه 37
«الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُّهِينًا »
« همان كسانى كه بخل مىورزند و مردم را به بخل وامىدارند و آنچه را خداوند از فضل خويش بدانها ارزانى داشته پوشيده مىدارند و براى كافران عذابى خواركننده آماده كردهايم»
این آیه ادامه آیه سابق است که در پایان آیه قبل خدای سبحان اعلام می کند گروهی محبوب وی نیستند، در این آیه خصوصیات آن گروه را مطرح نموده و میفرماید اینان کسانی هستند که «يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ» بخل میورزدند سپس دیگران را نیز توصیه به بخل میکنند و با این دو امر تواناییها و داراییهایی که خدای سبحان در اختیارشان قرار داده، نادیده میگیرند.
از نگاه تربیتی این آیه نشان میدهد که اعمال ناصحیح ریشه در افکار ناصحیح دارد؛ یعنی اگر فردی فیض حق را به صورتی صحیح دریافت نکرد نمیتواند پرداخت مناسبی به دیگران داشته باشد و دریافت نکردن فیض به دلیل مانعی است که او خود در فکر خویش و برسر راه دریافت قرار داده است؛ یعنی هر کمالی که انسان به سلامت و بدون عجب (خود شیفتگی) از حضرت حق دریافت میکند میتواند در زنجیرهای قرار گرفته و آن را به دیگری منتقل نماید اما اگر فردی دریافتیها را در خویش حبس نماید و مانع جریان الطاف حق از طریق خود به دیگران گردد علامت ضعف او بوده استعداد خویش را برای دریافت و پرداخت کشف نکرده به همین جهت علی الدوام گرفتار ذلت و خواری میگردد از نگاه تربیتی این فرد وجودی آسیب آفرین است، حبس استعداد او در خود موجب میشود که گرفتار کج فکری شده این امر به نظر او امتیاز جلوه نموده و به همین جهت به دیگران نیز توصیه نماید.
با ادبیاتی بسیار ساده فردی که فاقد تربیت است «الَّذِينَ يَبْخَلُونَ» میتواند به سادگی موجب فقدان تربیت در مجموعه آسیب پذیر شود «وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ» فردی که فاقد تربیت است در حقیقت توانمندیهای خویش را در خود دفن نموده و در مزرعه وجودی او به جای مشاهده انواع گل و گیاه نافع، خارزار بخل مشاهده می شود.
در عبارت «وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ» میتوان با دقت مشاهده نمود که غیر از امتیازات مادی، مربی(خدای سبحان) به فرد انواع امتیازات معنوی را عطا کرده است اما خود فرد امتیازات را کتمان نموده و موجب خواری و ذلت خویش میشود.
با اندک ملاحظهای میبینیم بخیل فردی منفور است، حتی در میان نزدیکان خویش و با دید عمیق بخل او ناشی از کتمان امتیازاتی است که در باطن وجود وی قرار دارد، یعنی نبود تربیت، فرد را از محبوبیت جدا کرده و گرفتار اهانت خالق و خلق میکند.
سوره مبارکه نساء، آیه 38
«وَالَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَن يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاء قِرِينًا»
«و كسانى كه اموالشان را براى نشاندادن به مردم انفاق مىكنند و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارند و هر كس شيطان يار او باشد چه بد همدمى است»
قرآن افشای امتیازات را همواره علامت تربیت و پرورش صحیح نمیداند، بلکه در صورتی اظهار امتیازاتی که حضرت حق به انسان عطا کرده موجب پرورش و کمال او میگردد.
مربوب در این اظهار و در این از قوه به فعلیت رسیدن استعدادها مربی خویش را معرفی مینماید نه خود را، او میخواهد این اظهار را به مربی نشان دهد نه به دیگران به همین جهت اگر ظاهراً از ما کمالاتی بروز کند اما انگیزه ما از ابراز این کمالات الهی نباشد بلکه فخر یا کبر یا منیت باشد در این صورت نیز در عین این که ظاهرا فردی رشد یافته ای محسوب میشویم اما در حقیقت فاقد تربیت هستیم؛ زیرا خود، خود را به نمایش میگذاریم، در این زمان فرد میخواهد دیگران او را ببینند نه خدای او را، خدای سبحان در سوره مبارکه واقعه، آیه 64 میفرماید «أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُون»؛«آیا شما آن را می رویانید یا ما رویاندیم» شاید به همین دلیل است هر گیاهی که از زمین می روید وحده لا شریک له میگوید؛ یعنی حتی گیاه نیز میخواهد قدرت مربی را به نمایش بگذارد نه توانمندی خویش را، پس اظهار استعدادها و کمالات همیشه نماد تربیت نیست، گاه این اظهار با انگیزههای شیطانی است، در این صورت نه تنها فرد رشد نیافته بلکه در اسفل السافلینی ظلمانی سقوط نموده است.
سوره مبارکه نساء، آیه 56
«إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا»
«به زودى كسانى را كه به آيات ما كفر ورزيدهاند در آتشى [سوزان] درآوريم كه هر چه پوستشان بريان گردد پوستهاى ديگرى بر جايش نهيم تا عذاب را بچشند آرى خداوند تواناى حكيم است»
خدای سبحان به عنوان مربی برای مربوب ملکوت امور و حقیقت پنهان اعتقادات و افعال را به نمایش گذاشته و تداوم این امور را در صورت ادامه سیر او اعلام می کند.
«سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا» هر زمان پوست این افراد نرم میشود و میسوزد، به جای آن پوست پوست دیگری جایگزین میشود یعنی حقیقت پرورش نیافتن سوختنی است که مرتبا تجدید میشود و البته این سوختن فعلا به عنوان چشیدن مطرح می گردد «لِيَذُوقُواْ الْعَذَابَ »؛«به تحقیق عذاب را میچشند»
با مراجعه به عنوان بحث متوجه میشویم تا زمانی که فرد خود نخواهد تغییر کند هیچ تغییری بر او عارض نمیشود هر روز زندگی او مثل روز سابق سوزان است و حتی ورود در صحنه عذاب هم موجب تحول او نمیگردد، در صحنه عذاب هم تضرع و استغاثه حقیقی ندارد، برای او امور تغییر میکند اما خود او تغییر وتحولی ندارد، پوسته او عوض میشود یعنی ظاهرش تغییر میکند اما حقیقت وجودیش در گرفتاری تغییر نیافته وهمچنان باقی میماند، در حقیقت او استفاده صحیح را از صحنههای مصیبت ننموده است .
به عنوان مثال حتی خود ما متدینین در این روزگاری که روزگار شیوع بیماری کرونا است و توفیق عبادت و قرائت قرآن بیشتری نصیبمان شده اما همین قرائت قرآن که توفیقی ربانی است چنانچه خود فرد نخواهد هیچ تغییری در او ایجاد نمیکند تغییر وتحول در ذات تربیت است و انسان باید خواهان این تغییر باشد و خود نیاز به تغییر را احساس کند و از قرآن استمداد بطلبد که به عنوان واسطه فیض موجب اصلاح او بشود در غیر این صورت انسان در صحنه گرفتاری قرار میگیرد «بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا» ظاهر او موقتاً تغییر میکند اما این پوست گرفتار سوختن در آتش میشود، با این ظاهر جدید آتش برای او خاموش نشده و گلستان نمیگردد، شاید به این دلیل است که چنین فردی اصلا خود را در عرصه ورود به مشکلات حق به جانب میبیند و فریاد اعتراض سر داده و استغفار لازم را انجام میدهد یعنی در عین این که مشکلات صحنهای است که به راحتی می تواند موجب رشد انسان گردد اما فردی که احساس نیاز به رشد نمینماید از این صحنه بهرهبرداری صحیحی نمیکند و در نهایت بازهم آغاز راه است.
سوره مبارکه نساء،آیه57
«وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا لَّهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِيلًا»
« و به زودى كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند در باغهايى كه از زير [درختان] آن نهرها روان است درآوريم براى هميشه در آن جاودانند و در آنجا همسرانى پاكيزه دارند و آنان را در سايهاى پايدار درآوريم »
ملکوت کمالات به فرد تربیت یافته نشان داده میشود «وَنُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِيلًا» یعنی مربی به فرد این حقیقت را اظهار میکند که پرورش صحیح تو قرار گرفتن در آسایشگاه امنی است که قابل توصیف نیست، آسایشگاهی که از انواع اکرام در آن جا بهرهمند میگردی به همین جهت در وجود مربوب ایجاد انگیزه میشود که از طریق ایمان و عمل صالح امکان حضور در آن جایگاه را برای خویش فراهم کند،
«وَنُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِيلًا» این قسمت از آیه در حقیقت نشانگر عملکرد بنده است ایجاد امنیتی دائمی برای او میکند ، مربی وجود پرورش یافته (مربوب خویش) را این چنین پرورش میدهد که برای آسایش خویش اقدام میکند به تعبیر عامیانه هر گلی بزند به سر خودش زده است، و به تعبیری قرآنی «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ »[1]
با این نحوه تربیت نیازی به زور و ضرب نیست تا مربوب در مسیر تربیت بماند بلکه با مشاهده باطن این امر خود راغب شده و در خلوت و جلوت اقدام به امر تربیت مینماید، مربی به او میگوید تا زمانی که پاک نشوی همنشینی با پاکان برایت میسر نیست و اگر هم همنشینی با پاکان را میطلبی و این نیاز را در خود احساس میکنی خود باید از طریق اقدامات صحیح دست به کار شده تا مطلوب میسر گردد.« لَّهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ»
مربی با صراحت برای مربوب خویش این امر را به نمایش میگذارد که افعال و اعمال میتوانند درون فرد را نجس نموده یا طاهر گردانند و هر یک پیامدهای خاص خودرا دارد، به همین جهت اگر فرد خواستار پیوست به پاکان و خوبان است که قطعا هر فرد سالمی این نیاز را دارد باید خود اقدام کند و منتظر اقدام احدی نباشد و مربی به فرد متذکر می شود که اگر در مسیر پرورش قرار گرفت و رشد صحیح را خواهدداشت
« وَنُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِيلًا » با توجه به این قسمت از آیه مربی از حرمت ویژه ای بهره مند می شود به گونه ای که طیفی از ملائک ملازم رکاب او گردیده یا خدای سبحان او را اکرام خاصی نموده و در جایگاه امنی قرار می دهد؛ یعنی نمی شود هم فردی فاقد تربیت باشد و هم خواستار تکریم و احترام باشد.
نیاز به احترام یکی از نیازهای فطری ما است، اما در صورتی این نیاز تامین می گردد که توانمندی های بالقوه خویش را که در سرشتمان قرار گرفته کشف نموده و به حول و قوه الهی آنان را به فعلیت برسانیم.
سوره مبارکه نساء، آیه 58
«إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا »
« خدا به شما فرمان مىدهد كه سپردهها را به صاحبان آنها رد كنيد و چون ميان مردم داورى مىكنيد به عدالت داورى كنيد در حقيقت نيكو چيزى است كه خدا شما را به آن پند مىدهد خدا شنواى بيناست »
پلکان تربیت
« إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا» یعنی مربی به مربوب خویش صفت امین بودن می دهد، خدای سبحان نمیفرماید در امانت خیانت نکنید، چون این نوع تربیت بار منفی دارد، پشت پرده این قسمت از آیه، این معنا نهفته است شما که امین هستید امین بودن خود را اظهار کنید، شما که اهل خیانت نیستید امین بودن خود را در مقابل همه اطرافیانتان نشان دهید، نمیفرماید ان یامرکم بالامن، به امین گفته می شود امانت را تحویل بده یعنی در حریم تربیت باید مخاطب را با موجودی خود آشنا نمود و همان موجودی را وسیله و پلکانی برای طی کردن مسیر تربیت او معرفی کرد.
طبق این آیه خدای سبحان مربوب خود را امین خود قرار می دهد و با نگاهی عرفانی به او متذکر می شود که بار امانتی را که (آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من دیوانه زدند) در عهد الست برداشته بود اکنون نیز می تواند به سلامت وبرطبق نظر مربی حمل نموده و هیچ گرد خیانتی بر آن بار امانت ننشیند، این تکریمی که از ناحیه مربی نسبت به مربوب صورت می گیرد و در حقیقت خدا پیشینه صحیح بنده را به رخ او می کشد تا مانع بسیاری از لغزشهای مربوب گردد.
ان شالله خدای سبحان ما را از تربیت صحیح با عفویت و سهولت به دست اولیائمان بهره مند فرماید صلوات بفرستید.
تاریخ جلسه : 99/1/18 ـ جلسه 21
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه اسراء، آیه 7