تربیت دینی ـ بخش دهم

مقدمه

 

در کلاس تربیت دینی سخن از به فعلیت رساندن استعدادهای بالقوه ومرتفع نمودن نواقص بشری است و همچنین سخن از شناخت موانعی است که بر سر راه تربیت وجود دارد.

 

 مربی مجهز به عقل و حرکت صحیح

 

قرآن در آیه 170 سوره بقره می‌فرماید:

«وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ»

«و چون به آنان گفته شود از آنچه خدا نازل کرده است پیروی کنید می‌گویند: نه بلکه از چیزی که پدران خود را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم آیا هر چند پدرانشان چیزی را درک نمی‌کرده و به راه صواب نمی‌رفته‌اند [بازهم در خور پیروی هستند]»

 

«هدایت» به معنای راهنمایی کردن برای رسیدن به مطلوب است، همچنین در معنای قبول حقیقت نیز بکار رفته است.

آنکس که می‌خواهد مربی باشد و زیردستانش وی را در آن جایگاه بپذیرند باید به فرموده قرآن خود اهل عقل و هدایت باشد؛ زیرا اگر مربی به جای عقل از هوای نفس تبعیت کند و به جای حرکت صحیح به بیراهه برود قابلیت تربیت دیگران را ندارد.

چنانچه مادری از فرزند خویش به جهت بی‌توجهی به درخواست‌هایش شکایت دارد ابتدا باید نسبت به خویش بازنگری داشته باشد که آیا خود او عامل  دو کد مطرح شده  از سوی قرآن هست یا خیر؟ آیا اهل عقل است یا احساس؟ آیا در مسیر صحیح حرکت می‌کند یا راه را از بیراهه تشخیص نمی‌دهد؟ حاکمیت مربی باید بر مبنای حاکمیت عقل و ادراک صحیحی باشد. خود باید حقیقت پذیر باشد تا بتواند حقیقت را به دیگران القا کند.

اگر گاهی فرزندان، والدین خود را زیر سؤال برده نباید لبه تیز شکایت به سوی آنان نشانه رود؛ زیرا ممکن است والدین برخوردی عاقلانه نداشته‌ و هدایت پذیر نبوده‌ و به گفته قرآن در شمار«لا یعقلون» و«لا یهتدون» قرار گرفته‌اند، درست تعقل نکرده و مسیر را اشتباه طی نموده‌اند.

اگر بزرگان فکری وتربیتی عاقل باشند و مسیر حرکت را درست انتخاب کنند درنهایت نظریه‌پردازان قابلی خواهند شد و می‌توانند دیگران را به حق دعوت کرده و مورد تبعیت مردم قرار گیرند.

خطری که مربی ‌را تهدید می‌کند آنست که گاه نه تنها خود مسیر هدایت را اشتباه طی ‌کند بلکه باعث به خطا رفتن گروهی از زیر دستانش گردد؛ زیرا گروهی در پی او حرکت کرده و از وی تبعیت می‌نمایند.

مربی در هر پایه‌ای از این مقام که قرار گیرد باید دقت نماید تا دست به  کاری نزند که انجام  ندادن  آن کار را از زیر دستان خود طلب کند و از آنان بخواهد چون او مسیر هدایت را اشتباه طی نکنند! به عبارت عامیانه شایسته مربی نیست که بگوید: «من این کار را کرده‌ام اما تو نکن!» نوعاً مردم تربیت‌پذیرند و هر چه این تربیت در سنین کودکی انجام شود اثر صحیح یا ناصحیح‌اش مشهودتر است.

کودک یکساله‌ای را دیدند که با آب دهان میزها را دستمال‌کشی می‌کند پدر و مادر تعجب کردند که خود هرگز چنین ‌نکرده‌اند کودک از چه کسی آموخته بود؟  والدین متوجه شدند کودک این کار را از کارگر منزل آموخته بود.

همچنین مربی باید شاکر باشد؛ زیرا مربی شاکر می‌تواند زیر مجموعه شاکر تربیت کند، آنکس که اهل غٌر زدن و ناشکری است به یقین زیرمجوعه‌ای ناشکر تربیت خواهد کرد، نباید از چنین مربی توقع داشت تا زیر مجموعه‌ای شاکر و صبور داشته باشد.

نکته قابل توجه برای هر مربی آن است که نه تنها شایسته است تا  نیکی‌ها در وجود وی نهادینه شود بلکه باید نیکی و خوبی در زندگی‌اش جریان داشته باشد؛ زیرا تکرار اشتباه و خطا نشان سفاهت است چون انسان بر نفس خویش بصیر می‌باشد و کاملاً آگاه است کدام عملکرد او خطاست و نباید آن را ادامه ‌دهد.

مادری که خود غیبت می‌کند نباید از فرزند خود توقع غیبت نکردن یا هرکار ناصحیح دیگری را داشته باشد؛ زیرا خطای غیبت در شمار مذموم‌ترین رذایل اخلاقی است که می‌تواند علاوه بر غیبت خطاهای دیگری را در پی داشته باشد.

با توجه به مطالب ذکر شده باید گفت هر بزرگتری قابلیت تربیت زیردستان خود را ندارد. قرآن نیز به این امر اشاره می‌کند؛ زیرا مخاطبین آیه گفته‌اند: ما به سراغ پدرانمان می‌رویم و همان کاری که آنان انجام داده‌اند ما انجام می‌دهیم.

اگر هر یک از ما مایل‌ایم در جایگاه مربی باقی بمانیم و فرزندان‌مان ما را به عنوان مربی بپذیرند باید مجهز به عقل و حرکت صحیح باشیم در غیر این‌صورت تنها ملاک بزرگتر بودن کافی نیست و امتیازی ایجاد نمی‌کند.

 

تربیت به فعلیت رساندن نیست بلکه به فعلیت رسیدن است

 

خدای سبحان در سوره مبارکه بقره، آیه 172 می‌فرماید:

 

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ»

« ای کسانی که ایمان آورده اید از نعمتهای پاکیزه ای که روزی شما کرده‌ایم بخورید و اگر تنها او را می‌پرستید خدار ا شکر کنید»

 

جلوه تربیت در این آیه به فعلیت رسیدن انواع کمالات و رفع موانع در مسیر حرکت است.

تربیت به فعلیت رساندن نیست بلکه به فعلیت رسیدن است؛ زیرا به فعلیت رساندن گاه همراه با زور و سختی صورت می‌پذیرد مانند جوجه‌ای که با تزریق هورمون آن را رشد می‌دهند اما به فعلیت رسیدن جوجه‌ای است که به طور طبیعی مسیر رشد را طی می‌کند. تربیت به اجبار نیازی ندارد اگر موانع تربیت مرتفع شود و فضا فراهم گردد تربیت به ثمر می‌نشیند.

قرآن می‌گوید: مؤمنین! از بعضی ارزاق طبیعی که برای شما قرار داده‌ایم بخورید:«كُلُوا» و استفاده صحیح داشته باشید:«وَاشْكُرُوا»؛ بدین معنا که هم از نعمت استفاده کنید و هم نعمت به نگاه شما کثیر باشد و بعد از استفاده ثناگوی منعم شوید.

اگر سخن از استفاده کردن است از آن روست که گاهی انسان گمان می‌کند عدم استفاده از نعمت‌های لذت بخش و گوارا موجب تربیت نفس می‌شود. او با محروم کردن خویش از نعمات لذت بخش، خود را رشد یافته و به کمال رسیده در آن موضوع می‌داند، از این رو گمان می‌کند کار درست کاری است که او انجام می‌دهد و در قبال به فعلیت رساندن این تصمیم از دیگران طلبکار است.

ما گاه برای تربیت خویش تصمیم می‌گیریم از خوردن شیرینی خود را محروم ‌کنیم و یا میزان خواب خود را کم کنیم چنین تصمیماتی ممکن است  به بد اخلاقی ما ختم ‌شود؛ زیرا خواب و خوراک اوامری طبیعی است که خدای سبحان  در اختیار ما قرار داده، لازم نیست ما خود از این مباحات محروم سازیم کافی است جهت آن صحیح باشد.

شریعت می‌گوید: اگر می‌خواهید خود را تربیت کنید از نعمتی که در اختیارتان قرار گرفته استفاده کنید و از آن لذت ببرید و شاکر باشید قبل و بعد و زمان استفاده از نعمت به خود یادآور شوید چه بسیار کسانی از خوابیدن و خوردن و بهره‌مند شدن از سایر نعم ناتوانند حال که ما نعمت بهره‌مندی از نعمات حلال و طیب خدای سبحان را داریم از آنها استفاده کنیم و شکرش را بجا آوریم.

بسیاری از اوقات ارزاق مباح بسیاری از اوقات زندگی ما را تشکیل می‌دهد، به عنوان مثال سفرِ مباح از مصادیق «طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ» می‌باشد، اما مردم نوعاً از آن لذت نمی‌برند و چون به سفر روند به جای آنکه شاکر نعمت باشند و آن را کلاس تربیتی ببینند و از آن بهره ببرند و خود را مخاطب خدای سبحان ببینند که می‌فرماید:

«قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»[1]

« بگو در زمين بگرديد و بنگريد چگونه آفرينش را آغاز كرده است‏ سپس [باز ] خداست كه نشاه آخرت را پديد مى ‏آورد خداست كه بر هر چيزى تواناست»

با افکار منفی چون «جای بچه‌ها خالی است و ای کاش فلانی با ما بود!» از نعمت سفر لذت کافی ‌نبرده و نعمت طیب سفر را بر خود سخت می‌کنند و به تبع این سخت‌گیری شاکر نیستند.

خدای سبحان برای لذت بردن ما امور بسیاری را در اختیارمان قرر داده که معمولاً ما خود را محروم می‌کنیم.

مثلاً امسال پاییز سردی پیش روی ماست اگر بنا باشد به دلیل سردی هوا مدارس تعطیل شود از تعطیل شدن آن ناراحتیم و غر می‌زنیم، اگرتعطیل نشود در مقابل عدم تعطیلی غر می‌زنیم. درحالیکه اگر راضی باشیم از هر دو زمان بهره کافی را ‌ببریم، باور داریم خدایی که برای تعطیلی مدارس رزقی قرار داده برای تعطیل نبودن آن رزقی دیگرقرارداده است. برای سفر یک رزق و برای حضر رزق دیگری، برای نبودن با فرزندان یک رزق و برای جمع سفر رفتن رزق دیگری تربیت دراینجا به معنای بهره برداری از ارزاق است.

مجدد بحث را مصداقی ادامه می‌دهیم و می‌گویم مثلاً مادری که دخترش ازدواج نکرده برای ازدواج نکردن او ناراحت است و از حضور دخترش در جمع خانواده خوش نیست و لذت کافی را نمی‌برد و همیشه دغدغه تجرد وی را دارد و چون ازدواج کند همچنان خوش نیست وخود را درگیر امور دیگری می‌کند و یا پدر و مادری که فرزندان و نوه‎ها به دیدنشان می‌آیند به دلیل شلوغی منزل شکایت می‌کنند، اگر کمتر به دیدنشان بیایند همچنان شاکی می‌باشند  در حالیکه اگر بچه‌های خود را مهمان چند ساعتی ببیینند که آمده‌اند تا حال و هوای آنها عوض شود شاکرند و از بودن با آنها لذت می‌برند و چون دیرتر به دیدار آنها بیایند دعاگوی فرزندان خویش‌اند که هریک زندگی مستقل را در کنار خانواده‌ سپری می‌کنند.

متأسفانه در طیف کثیری از مردم لغت شکر کردن رشد نکرده و تربیت نشده و این استعداد در وجودشان به فعلیت نرسیده که الطاف حق را در زندگی ببینند و شاکر باشند.

هر کس باید به خود یادآور شود غصه خوردن برای نعماتی که وجود ندارد در حالیکه دوست می‌داشتیم از آنها بهره‌مند باشیم باعث خشکاندن ریشه شکر می‌شود.

مجدد به متن آیه برمی‌گردیم و عرض می‌کنیم: «كُلُوا…وَاشْكُرُوا» یعنی استفاده از نعمت به ضمیمه شکر؛ زیرا با این ضمیمه زیبا استعدادهای بالقوه به فعلیت می‌رسد و توانایی‌های پنهان آشکار می‌شود. اگر استفاده نعمت به ضمیمه  ناشکری و غر زدن باشد، مانع از رشد توانمندی‌ها می‌گردد و  مانع از  ظهور و بروز آنان می‌گردد.

 

چهار امر مهم در تربیت  

 

خدای سبحان در سوره مبارکه بقره، آیه 173 می‌فرماید:

«إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»

« خداوند تنها مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که هنگام سر بریدن نام غیر خدا برآن برده شده بر شما حرام گردانیده است ولی کسی که برای حفظ جان خود به خوردن آنها ناچار شود در صورتی که ستمگر و متجاوز نباشد بر او گناهی نیست زیرا خدا آمرزنده و مهربان است »

 

قرآن می‌گوید: شما در یک سلسله امور تحریم هستید، چهار امر برای شما حتماً حرام است و طیب نیست

 

1.«الْمَيْتَة»

 

«میته» به معنای مردار است که مفسرین عرفانی آن را باطن دنیا دانسته‌اند.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام‌ فرمودند:

«الدُّنْيَا جِيفَة»

«دنیا مردار است»

 ای انسان! هیچگاه از امور فانی لذت مبر! اگر می‌خواهید به کمال برسید نفس‌هایتان را به گونه‌ای تربیت کنید که برای امور فانی از آن جهت که فانی است ارزشی قائل نشوند و بدانند که امور فانی قابلیت لذت بردن حقیقی را ندارد.

یک زلزله، یک سیل ، یک تصادف و…. می‌تواند تمام نعمات مادی را یک لحظه زیر و رو ‌کند به همین جهت دل خوش کردن به امور گذرا و فانی ممنوع است. اگر دل به امور گذرا خوش شود رشد نمی‎کند و استعدادهای بالقوه انسان به فعلیت نمی‎رسد و خوبیها در درونش  دفن میگردد.

 

2.«وَ الدَّمَ»

 

«دم» را غضب گرفته‌اند و به مزاج زود جوش«دم» می‌گویند.

همچنین «دم» به معنای اعتدال نداشتن نیز به کاررفته است. غضب هرگاه به جوش آید فرد دموی مزاج می‌شود. آیه می‌فرماید: خدا «دم» را بر شما حرام کرده است یعنی عدم اعتدال و منحرف شدن بر شما حرام شده. در امر تربیت خروج از تعادل و غضب حرام است.

قرآن می‌فرماید: عدم اعتدال بر شما حرام است. اگر می‌خواهید استعدادهای بالقوه‌ای که حضرت حق در درون‌تان قرار داده به فعلیت برسد، اگر می‌خواهید قدرت سمع و بصر و…  شما به فعلیت برسد باید اعتدال داشته باشید.

آنکس که اعتدال پیشه کند کمالاتش به فعلیت می‌رسد. قرآن می‌فرماید: دموی بودن و عدم اعتدال حرام است چون مانع  رشد شما می‌شود و کمالات درونی‌تان به فعلیت نمی‌رسد. این توضیح قرآنی در مثالی بسیار آسان کاملاً قابل درک است، ماشینی که در روزهای برفی و یا روزهای به شدت گرم آب و روغنش مخلوط ‌شود، ازحرکت باز می‌ماند.

 

3.«وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ»

 

«خوف» نماد شهوت است آنچه برشما حرام شده شهوانی بودن است، حرام است به امیال حیوانی خود توجه داشته باشید. البته باید گفت انسان خواسته‌های حیوانی دارد، خوردن ، خوابیدن و … اما نباید همه زندگی‌اش را در برگیرد.

آنچه مانع رشد می‌شود آنست که تمام توجه فرد به خواسته‌های حیوانیش معطوف گردد. شهوت‌ها فقط شامل خوردن و خوابیدن و … نیستند بلکه میل به مقام یا مال و یا … در شمار شهوات است.

هر یک از این شهوات اگر بیش از اندازه  مورد توجه فرد باشد مانع رشد و کمال او می‌گردد.

 

4.«وَ مَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ»

 

هر گاه نیت امری یا انجام امری  غیر الهی باشد در شمار «مَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ»  قرار می‌گیرد.

به عبارت ساده‌تر«مَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ»  چیزهایی است ‌که برای غیر خداست.  مثلاً  ما کار مثبتی انجام می‌دهیم که نیت آن خالصانه نبوده و یا در مسیری حرکت می‌کنیم که برای رضای خدا در آن قدم نگذاشته‌ایم این امور در شمار« ما اهل به لغیر الله»  است. عدم نیت‌های صحیح سبب می‌شود استعدادهای بالقوه به فعلیت نرسد و کار درست صورت نپذیرد.

مثلاً سرمایه‌داری که سرمایه خود را در محل صحیح به کار نگیرد  و زمانی که باید پرداختی ‌داشته باشد پرداختی ندارد و زمانی که نیاز به پرداخت زیادی نبوده به جهت خودنمایی دو برابر پرداخت نموده از مصادیق این قسمت از آیه است. چنین فردی در حقیقت نیت غیر الهی کرده و برای  مطرح نمودن خویش دست به انفاق زده است.

اگر بسیاری از کمالات درونی انسان بالقوه می‌ماند و دفن می‌گردد و رشد نمی‌کند در حالیکه شرایط رشد فراهم بوده، از آن روست که نیت‌هایش درست نبوده هر چقدر نیات خالص‌تر باشد امکان رشد استعدادهای درونی فراهم‌تر است و هر چه نیت نادرست باشد استعدادها بیشتردردرون ما دفن می‌شود و در عالم خارج به فعلیت درنمی‌آید.

 

تاریخ جلسه : 98/8/27 ـ جلسه 10

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] سوره عنکبوت، آیه20

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *