سوره مبارکه بقره، آیه169
«إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاء وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ »
«او] شما را فقط به بدى و زشتى فرمان مىدهد و [وامىدارد] تا بر خدا چيزى را كه نمىدانيد بربنديد»
قرآن کریم میفرماید شیطان شما را امر به بدی و فحشاء میکند و وا میدارد نسبتی به خداوند دهید که نسبت به آن علم ندارید.
کلمه «سوء» در آیه مطلق ذکر شده است، بنابراین اعم از زبانی، عملی، فکری، عقیدهای و … است. هر نوع بدی و تصور ناصحیح، القایی از جانب شیطان است و به دستور او ایجاد میشود.
غصه خوردن القایی شیطانی است
- غصه خوردن القایی شیطانی است و مانع حرکت و سلوک بنده می شود. در این حالت انسان نه تنها فاقد قدرت تفکر صحیح است بلکه قادر به خروج از آن نیز نیست، چنین فردی خود را در بنبستی میبینید که قادر به خروج از آن نیست.
چگونه تفألی داریم؟!
- در تفکر ناصحیح غصهها برای انسان ماندگار محسوب میشود، در حالی که در تفکر صحیح انسان تفأل به خیر میزند و در انتظار گشایش و فرج است.
- یکی از مصادیق تفکرات صحیح این است که انسان با وجود ارتکاب گناهان توبه کند و خداوند را قابل التوبات بداند.
اعتدال
- برخی تفاسیر عرفانی تفکر ناصحیحی را که به فرمان شیطان القا میشود افراط و تفریط میدانند و معتقدند هرگونه دوری از تعادل در قوای شهویه غضبیه و … القایی است که به دستور شیطان اجرا می شود.
سوره مبارکه بقره، آیه179
«وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَاْ أُولِيْ الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»
«و اى خردمندان شما را در قصاص زندگانى است باشد كه به تقوا گراييد »
قصاص
- خداوند میفرماید اگر فردی دیگری را بکشد باید در مقابلش قصاص شود و کشته گردد، قرآن کریم میگوید این کشتن نیست بلکه زنده کردن است. در واقع با از بین بردن قاتل جامعهای احیا میشود و سنت قتل در جامعه از بین میرود.
مدارا
- یکی از تفکرات نادرست این است که در همه امور باید مدارا کرد درحالی که گاهی مدارا مفاسدی جبران ناپذیر دارد و در مقابل، جدیت و عدم مدارا مصالح بیشماری. همچنانکه مدارا نکردن با قاتل و قصاص او احیای یک جامعه است تا دیگران نیز گرفتار چنین اشتباهی نشوند و به قتل یکدیگر دست نزنند و مدارا با او سبب هرج و مرج در جامعه.
عدل بهتر است یا جود؟
- از امیرالمؤمنین سؤال شد عدل بهتر است یا جود. حضرت فرمودند: عدل هرچیزی را در جای خود قرار می دهد و جود آن را از جایگاه خویش خارج میکند، عدل سیاستی عام است و جود سیاستی خاص. «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا، والْجُودُ يُخْرِجُهَا عَنْ جِهَتِهَا، وَالْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ، وَالْجُودُ عَارضٌ خَاصٌّ، فَالْعَدْلُ أَشرفُهما»[1].
- این تصور که بیقانونی بهتر از قانون مداری است بسیار اشتباه است، زندگی درست در پرتوی قانون مداری است.
- قانون مداری سیاست اولیه است و قصاص مصداقی از قانون مداری. عفو به عنوان سیاست ثانویه باید در شرایطی خاص به کار رود.
- عقاب فعل خداوند است و قصاص فعل بنده. به تعبیری در قصاص خداوند به بنده دستور میدهد خود به احقاق حق بپردازد و انتقام مقتول را بگیرد اما در عقاب خداوند خود اقدام میکند.
سوره مبارکه بقره، آیه185
«شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»
«ماه رمضان [همان ماه] است كه در آن قرآن فرو فرستاده شده است [كتابى ] كه مردم را راهبر و [متضمن] دلايل آشكار هدايت و [ميزان] تشخيص حق از باطل است پس هر كس از شما اين ماه را درك كند بايد آن را روزه بدارد و كسى كه بيمار يا در سفر است [بايد به شماره آن] تعدادى از روزهاى ديگر [را روزه بدارد] خدا براى شما آسانى مىخواهد و براى شما دشوارى نمىخواهد تا شماره [مقرر] را تكميل كنيد و خدا را به پاس آنكه رهنمونيتان كرده است به بزرگى بستاييد و باشد كه شكرگزارى كنيد »
آسانی در اجرای تکلیف است!
قرآن کریم ابتدا ماه رمضان را معرفی میکند و پس از آن به بیان وجوب روزه در این ماه میپردازد.
- این تصور که انجام تکلیف و عمل به وظیفه سبب سختی و دشواری می شود تصوری اشتباه است بلکه انجام تکلیف انسان را در آسانی قرار میدهد. وجوب روزه برای تمام مکلفین به صورت یکسان شاید در ظاهر امری سهل و آسان نباشد اما قرآن کریم میفرماید سهولت در انجام تکلیف است نه رهاشدگی از تکلیف.
برکات مشکلات
مشکلات زندگی در ظاهر مشکل هستند اما به همراه آنان سهولت و آسانی وجود دارد، قرآن کریم در جایی دیگر میفرماید: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرا* إِنَ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرا»[2]. اثر مشکل و سختی در زندگی آن است که: به نوعی محرک محسوب می شود و موجب حرکت می گردد. مشکلات سبب رشد و کمال انسان می شود و به استعدادها و کمالات نهفته خود پی میبرد و در این صورت به نشاط و سرور دست خواهند یافت؛ زیرا زمانی که انسان به توان و قدرت خود پی میبرد و خود را عاجز و ناتوان ندارد انرژی و نشاطی دو چندان خواهد د اشت درحالیکه شانه خالی کردن از بار تکلیف سبب ناخوشی انسان میشود.
- یکی از تصورات نادرست این است که تکلیف سبب عذاب و اذیت انسان میشود بلکه با انجام تکلیف فرد در راحتی و آرامش قرار میگیرد.
سوره مبارکه بقره، آیه186
«وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ »
«و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزديكم و دعاى دعاكننده را به هنگامى كه مرا بخواند اجابت مىكنم پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند باشد كه راه يابند»
تقارن دعا با اجابت
خداوند سبحان میفرماید زمانی که بندگان از من درخواست کنند و من را بخوانند به یقین به آنان نزدیک هستم و پاسخ آنکه از من درخواستی داشته باشد را میدهم.
- این تصور که با عرضه نیازمان در محضر خدای سبحان پاسخی دریافت نمیکنیم بسیار اشتباه است.
- «اجیب» فعل مضارع است که بیانگر زمان حال و آینده است بنابراین اگر بنده درخواستی از خداوند داشته باشد به یقین نه نتها در این زمان بلکه در آینده نیز پاسخ خداوند را دریافت خواهد کرد.
- پاسخ خداوند به دعوت بنده همان لحظه ایست که بنده او را میخواند (إِذَا دَعَانِ)
- توفیق دعا ملازم با توفیق اجابت است، اگر توفیق دعا کردن نداریم بدانیم زمان استجابت دعایمان فرا نرسیده که چنین توفیقی حاصل نشده است. شاید بارها پیش آمده باشد که به مکانی زیارتی مشرف میشویم و از قبل با خود فکر کردهایم در زیارت برای فلان حاجتمان دعا میکنیم اما زمانی که مشرف میشویم آن را از یاد میبریم. حکمت این اتفاق ملازمت توفیق دعا و اجابت است.
سوره مبارکه بقره، آیه195
«وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»
«و در راه خدا انفاق كنيد و خود را با دست خود به هلاكت ميفكنيد و نيكى كنيد كه خدا نيكوكاران را دوست مىدارد»
مصرف نکردن موجودی سبب هلاکت است!
- قرآن کریم بعد از توصیه به انفاق و صرف موجودی میفرماید مبادا با دست خود خویش را به مهلکه بیندازید. مطابق این بیان خرج نکردن صحیح مال سبب هلاکت است.
- موجودی انسان فقط مال او نیست بلکه جان ابرو وقت و … نیز همه موجودی او محسوب میشود که اگر برای غیر خدا مصرف شود سبب هلاکت او میگردد.
موجودی انسان زمانی که برای خداوند و در راه او مصرف شود مضاعف میگردد؛ زیرا خداوند باقی است و آنچه برای خدا مصرف شود باقی میگردد.
تاریخ جلسه : 98/10/18 ـ جلسه 5
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] نهج البلاغه، حکمت 437
[2] سوره مبارکه انشراح، آیات 6 ـ 5