از امام صادق (ع) روایت شده است:
«مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الدُّنْیا أَكْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى الْفَقْرَ بَینَ عَینَیهِ وَ شَتَّتَ أَمْرَهُ وَ لَمْ ینَلْ مِنَ الدُّنْیا إِلَّا مَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ وَ مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الْآخِرَةُ أَكْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ الْغِنَى فِی قَلْبِهِ وَ جَمَعَ لَهُ أَمْرَهُ.»[1]
«کسی که صبح و شام کند درحالیکه دنیا بزرگترین همت او باشد خداوند فقر را بین دو چشمش قرار دهد و امور او را پراکنده و نابسامان گرداند واز دنیا بهرهمند نمیشود مگر به مقداری که برای او تقسیم شده است و کسیکه صبح و شام کند در حالیکه آخرت بزرگترین همت او است خداوند بینیازی را در قلبش قرار میدهد و امورش را جمع آورد»
باتوجه به این روایت دنیای افراد به دو دسته تقسیم میشود:
- دنیای ممدوح و پسندیده که در روایات و لسان ائمه اطهار مورد مذمت واقع نگشته و طلب کنندهی آن سرزنش نشده است.
- دنیای مذموم و ناپسند که در لسان ائمه اطهار مورد نهی قرار گرفته است و طالب آن به شدت سرزنش شده است. بنابراین شایسته است به شناخت دنیای مذموم و ناپسند بپردازیم تا از مشغولیت به آن بپرهیزیم.
دنیای مذموم کدام است؟
علامه مجلسی (ره) در معرفی دنیای مذموم میفرمایند: دنیای مذموم مُرکب از اموری است که انسان را از طاعت خدا و دوستی او و تحصیل آخرت بازدارد. بنابراین دنیا و آخرت رابطه متقابلی با یکدیگر دارند. هرچه باعث جلب رضایت خداوند و تقرب به او شود شامل امور اخروی نیز میشود هر چند در ظاهر جزء دنیا باشد مانند تجارت، زراعت یا هرکاری که هدف از آن تامین معیشت خانواده باشد یا کمک به نیازمندان و… همه این امور جزء امور اخروی هستند، هرچند مردم آنها را از دنیا بدانند. در مقابل آن اعمالی است که از روی ریا صورت گیرد یا ریاضتهایی که در شرع نیامده است- هر چند با سختی فراوان انجام شوند- ولی شامل امور دنیوی است به این جهت که سبب دوری انسان از خدا میگردد و هیچگونه تقرّبی به حضرت حق ایجاد نمیکند همانطور که اعمال کفار چنین است.
تعلق به دنیا، سر منشأ تمام سیئات
هر بهرهای که انسان از عالم طبیعت میبرد در قلبش اثری ایجاد میکند که باعث تعلق پیدا کردن و وابسته شدن قلب به دنیا میگردد. هرچه انسان از دنیا بیشتر بهرهمند گردد و لذات بیشتری برد قلبش نسبت به دنیا متأثر شده و تعلّق و حبّش به عالم ماده بیشتر میگردد تا آنکه تمام توجه قلب به دنیا و زینتهای آن جلب شده و هرلحظه تمایل به وسیعتر کردن زندگی مادی خود پیدا میکند که این امر منشأ مفاسد بسیاری است.
تمام خطاهای انسان و ارتکاب معاصی به جهت حبّ دنیاست.
همانطور که امام صادق (ره) فرمودند:
«رأسُ کلِّ خطیئۀ حبُّ الدُّنیا»[2]
اگر این حبّ تا هنگام مرگ ادامه پیدا کند آن لحظه انسان متوجه خواهد شد که خداوند بین او و محبوب او که دنیا است برای همیشه جدایی میاندازد و از این رو با بغض و غضب نسبت به خدای سبحان از دنیا میرود حال آنکه سکرات موت حتی برای کسی که با حب به خدای سبحان از دنیا رود سختترین لحظات است.
امام صادق (ع) فرمودند:
«مَثَلُ الدُّنْیا كَمَثَلِ الْبَحْرِ الْمَالِحِ، كُلَّمَا شَرِبَ الْعَطْشَانُ مِنْهُ ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّى یقْتُلَهُ.»[3]
« مَثل دنیا، مَثل آب دریاست. هرچه تشنه از آن بیاشامد تشنگیاش را زیادتر میکند تا آنکه او را بکشد.»
بنابراین محبّت دنیا انسان را به هلاکت میرساند و عامل تمام گرفتاریها و سیئات است.
همانطور که پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
«إِنَّ الدِّینَارَ وَ الدِّرْهَمَ أَهْلَكَا مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ وَ هُمَا مُهْلِكَاكُمْ.»[4]
«درهم و دینار، کسانی را که قبل از شما بودند کشتند و هلاک کنندهی شما هم آنها هستند.»
بنابراین صرف تعلق داشتن به دنیا عامل گرفتاری است. طبق فرمایش امام (ره) مقدار طولانی بودن برزخ هرکس به میزان علاقه و حبّ به دنیاست، که هرچه این دلبستگی کمتر باشد برزخ انسان کوتاهتر و قبرش نورانیتر خواهد بود. به همین جهت برزخ اولیاء خدا بیشتر از سه روز نخواهد بود.
دیگر مفاسد حبّ به دنیا
یکی دیگر از مفاسد حبّ دنیا این است که انسان را از مرگ میترساند و علت عمده سخت جان دادن بعضی افراد فشاری است که بابت قطع تعلقات دنیوی به فرد وارد میگردد.
از مفاسدِ دیگر علاقه به دنیا این است که انسان را از ریاضات شرعیه و عبادات باز دارد و باعث سست شدن ارادهی انسان گردد، در حالیکه انسان باید برای طیّ مراحل کمال انسانی بعضی ریاضات شرعیه را تحمل کند تا نفس، مطیع روح گردد و بتواند بدون مشقت و تکلف و از روی رغبت اوامر الهی را اطاعت کند و از نواهی پرهیز نماید.
همانطور که سِرّ بعضی عبادات سخت این است که این هدف بیشتر تحقق پیدا کند و انسان به واسطهی این امر اهل عزم شود و ارادهاش تقویت گردد که اگر چنین شود او هم مانند ملائکه خواهد شد، در همه حال اطاعت خدای سبحان را کرده و هیچگاه معصیت نخواهد کرد. داشتن عزم و اراده راسخ در آخرت نیز کارساز است چرا که یکی از بهترین بهشتهای آخرت، بهشت اراده و عزم است و کسیکه در دنیا اهل عزم راسخ و قوی نباشد در آخرت داخل آن نخواهد شد.
در روایت است وقتی اهل جنت در جنت مستقر شوند نوشتهای از خدای سبحان برایشان صادر گردد که مضمون آن چنین است:
«مِن الحَیّ القَیّوم الّذی لایَموتُ إلی الحیّ القیّوم الّذی لایَموتُ. أمّا بعدُ، فإنّی أقولُ لِلشیء کُن فیَکون و قَد جعلتُکَ تَقولُ لِلشّیء کُن فیَکونُ»[5]
«از زنده پایدار جاویدان به زندهای پایدار و جاویدان .من آنطور هستم که به هرچه امر کنم همان میشود تو را نیز امروز چنین کردم که به هرچه امر کنی (باش) همان میشود.»
بنابراین بهشت عزم و اراده از سایر جنات بالاتر است و به سهولت قابل اکتساب نیست و کسیکه ارادهاش فقط برآوردن خواستههای نفسانی باشد به این مقام نمیرسد زیرا همانطور که در عالم دنیا رابطه علت و معلولی بین اشیاء و افعال وجود دارد عالم آخرت نیز چنین خواهد بود.
پی بردن به حقیقت دنیا، مانع دلبستگی به آن
به فرموده حضرت امام (ره) چون انسان در دنیا متولد شده و در آن پرورش یافته، دنیا مادر اوست و همانطور که انسان به مادرش علاقمند است، به دنیا نیز علاقه دارد و حب دنیا در دلش کاشته شده و هرچه انسان بزرگتر میشود این محبت در قلبش بیشتر رشد میکند و دلبستگیاش به دنیا افزونتر میگردد و چون تنها عالم دنیا را محل لذت و خوشگذرانی خود میداند و مرگ را سبب انقطاع آنها تصور میکند لذا علاقهاش به آن روز افزون میگردد و از آن جهت که انسان به طور فطری حب به بقا دارد و از فنا شدن بیزار است و از آنجا که حقیقتا به آخرت ایمان ندارد لذا مردن را فنا میپندارد و چون دنیا را سرای باقی تصور میکند به آن علاقمند است. درحالی که اگر متوجه شود که دنیا، پستترین عوالم است و نه تنها دیار باقی نیست بلکه دار فانی و هلاکت است و فقط عالم آخرت سرای باقی و ابدی و بهجت و سرور میباشد، نه تنها فطرتا حب به آن عالم در او ایجاد نخواهد شد بلکه از عالم دنیا که فناپذیر است نفرت پیدا خواهد کرد و اگر به مقام شهود رسد و صورت باطنی دنیا را ببیند از آن متنفر شده، زندگی در آن برایش سخت و ناگوار خواهد شد. لذا اشتیاق پیدا میکند از عالم دنیا که چون زندانی ظلمانی است رها گردد و در آخرت که دار باقی و نورانی است سکنی گزیند. همانطور که در فرمایشات امیرالمومنین (ع) آمده است:
«وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْی أُمِّه.»[6]
«به خدا سوگند پسر ابوطالب به مرگ مأنوستر است از بچه به سینه مادرش.»
با وجود آنکه وجود مقدس حضرت علی (ع) و یا سایر حضرات معصومین تعلق و دلبستگی به دنیا نداشتند و گرفتار حجابهای این عالم نشدند ولی حضور در عالم دنیا خود حظی طبیعی است که بر اثر آن خود به خود لذتی برای انسان ایجاد میکند هرچند این لذت برای حضرات معصومین بسیار کم باشد، چنانچه پیامبراکرم (ص) فرمودند:
«لَیُغَان علی قلبی و إنّی لاستغفرُ الله فی کُلّ یومٍ سبعین مرّه.»[7]
«گاه کدورتی دلم را میپوشاند و من هر روز هفتاد بار از خداوند طلب آمرزش میکنم.»
شاید علت رانده شدن حضرت آدم از بهشت و خوردن گندم، محتاج شدن به عالم طبیعت و دنیاست که این امر برای اولیای خدا خطیئه محسوب میشود .
تاریخ جلسه:86/8/9- جلسه 16
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] اصول کافی، ج2 ص319
[2] اصول کافی، ج2 ص319
[3] اصول کافی، ج2 ص136
[4] اصول کافی، ج2 ص316
[5] علم الیقین، ج2 ص1016
[6] نهج البلاغه، خطبه 5
[7] مستدرک الوسائل، ج5 ص320