در محضر آیاتی از سوره مبارکه انبیاء

سوره مبارکه انبیاء، آیات 88 ـ 87

 

آیه 87: «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ »

«و ذوالنون را [ياد كن] آنگاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداريم تا در [دل] تاريكي‌ها ندا در داد كه معبودى جز تو نيست منزهى تو راستى كه من از ستمكاران بودم»

 

آیه 88: «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ»

«پس [دعاى] او را برآورده كرديم و او را از اندوه رهانيديم و مؤمنان را [نيز] چنين نجات مى‌‏دهيم»

عصبانیت ممنوع!

 

در آیات سابق خدای سبحان پیامبرانی را برشمرد؛حضرت هود، صالح، سلیمان، ایوب، اسماعیل، ادریس ذی الکفل، در این آیه نام یونس رسماً ذکر نمی‌شود، و با عبارت «ذَا النُّونِ» از ایشان یاد می‌کند.

«نون» به معنی ماهی و «ذا» به معنی صاحب است. قرآن، حضرت یونس را به ‌عنوان کسی که همراه ماهی بود معرفی می‌کند.

خدا به  پیامبر می‌گوید قصه قهر حضرت یونس را یادآوری کن، زمانی که با عصبانیت قومش را ترک کرد و گمان کرد ما بر او سخت نخواهیم گرفت.

زمانی‌که با امتحان الهی در شکم ماهی و تاریکی دریا و شب اسیر شد خدا را صدا زد: «لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» خدایا تو منزهی از این که نقصی داشته باشی من همیشه در زمره ستمگران بودم. «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ» پس ما بی درنگ به او پاسخ دادیم و نجاتش دادیم و همه مؤمنین را چنین نجات خواهیم داد.

آنچه سبب عصبانیت یونس و سرپیچی او از فرمان خدای سبحان شد این بود که بعد از سالها تبلیغ اثری از تبلیغ شریعت خود در میان مردم ندید، از این رو تصمیم بر فرار از میان قوم گرفت و آنها را ترک کرد.

رسالت اقتضای صبر می‌کند و حلیم و صبور بودن از پایه‌های اصلی آن است، یونس هشتاد و چند سال مردم را به حق دعوت کرد اما اجازه ترک صحنه و حضور در میان مردم را نداشت و چون تصمیم به هجرت از میان مردم گرفت گرفتار عقوبت خدای سبحان شد.

مفسرین می‌گویند هر کس در هر رتبه‌ای هست باید خود را ملزم به قوانین همان رتبه بداند، اگر کسی جز عوام مردم است تحت قوانین عوام باشد و آنکس که چون یونس در شمار خواص مردم است باید پیرو قوانین خواص باشد، اما عملکرد یونس چنین نبود، او خاصی بود که چون عموم مردم عمل کرد و قوم خویش را با قهر ترک کرد.

البته بعضی می‌گویند یونس از آن‌رو که نسبت به قوانین و اوامر الهی غیور بود نمی‌توانست نادیده گرفتن آن قوانین را از سوی مردم چشم پوشی کند و همین امر سبب خروج او از میان مردم شد، اما همچنان که اشاره شد صبوری و حلم اقتضای رسالت است که یونس از این دو رکن کناره گرفت.

 

رعایت ادب

 

هرچه انسان رشد کمالی بیشتری داشته باشد در جایگاه متعالی‌تر قرار خواهد گرفت و مطالبه ادب  بیشتری از او خواهد شد، هرچقدر انسان خاصتر باشد تأدب او به آداب بیشتر است. چنانچه خواص از قوانین مربوط به خود پیروی نکنند عقوبت خاصی در انتظار آنان است. گمان یونس بر این بود که چون خدای سبحان از قدیم به او عنایت داشته مورد عتاب حضرت حق قرار نخواهد گرفت و عقاب نخواهد شد.

یونس بر این باور بود رها کردن قوم به دلیل مخالفتشان با شریعت نوعی ادب است اما این عمل در بارگاه الهی ترک ادب محسوب می‌شد؛ زیرا جایگاه او جایگاه رها کردن مردم نبود و همین امر سبب شد که یونس گرفتار عقوبت شود.

مفسرین داستان یونس را چنین بیان می‌کنند: زمانی‌که سوار بر کشتی بود و کشتی سنگین شد باید یکی از سرنشینان کشتی بیرون انداخته می‌شد، ناخدا گفت حتماً در میان ما معصیت کاری هست او باید بیرون انداخته شود. سخن از قرعه انداختن مطرح شد، سه بار قرعه کشیده شد و هر سه مرتبه نام یونس در قرعه افتاد.  یونس خود را معرفی کرد و گفت: دیگران نباید بخاطر من عقوبت شوند و داستان خود را بیان کرد.

همین امر معلوم می‌دارد که اگر غضب از حد خود فراتر رود اولین اثرش این است که انسان را گرفتار خطای در فکر می‌کند و فرد نمی‌تواند درست بیاندیشد و تصمیم بگیرد در حالیکه اگر غضب مدیریت شود چنین عواقبی را بدنبال نخواهد داشت. اگر خدای یونس با او چنین معامله می‌کند از آن روست که می‌داند چنانچه غضب مدیریت نشود حتی ذره‌ای از آن می‌تواند آثار و عواقب ناخوشایندی را در زندگی او بر جای بگذارد.

 

تصمیمی اشتباه

 

«فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ»: این قسمت از آیه معلوم می‌دارد که یونس در تصمیم خود اشتباه کرده است زیرا اگر از آن قوم کافر جدا نمی‌شد گرفتار چنین عقوبت سختی نمی‌گشت.

مفسری می‌گوید در میان قوم کافر بودن برای یونس بهتر بود؛ زیرا به واسطه برکت وجودی او خدای سبحان به قوم نظر رحمت داشت و بواسطه او عذاب از قوم برداشته می‌شد و همین صبر و تحمل در میان قوم کافر سبب ارتقاء درجه یونس می‌گشت و برای او به عنوان مأموریت الهی محسوب می‌شد.

یونس راحتی خویش و میل خود را بر نظر الهی ترجیح داد درحالی‌که عنوان بندگی به معنای انجام وظیفه در مقابل خدای سبحان است و اینجا ترک صحنه وظیفه یونس نبود، او گمان کرد که با چنین تصمیمی به آسایش خواهد رسید اما  این تصمیم شروع عقوبتی بود که شاید هرگز در گمان یونس نبود.

 

استفاده صحیح از موقعیت‌ها

 

وقتی یونس در شکم ماهی قرار گرفت چنین گفت: « لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ»، او خلوت شکم ماهی و ظلمت دریا و شب را حجله ای برای ذکر با خدا قرار داد و شروع به ذکر‌گویی کرد این ولیّ‌ خدا چندان مدیریت بحران داشت که در مقابل این عقوبت نه تنها ناشکری نکرد بلکه سکوت نیز نکرد بلافاصله و بدون تأخیر اقدام بر ذکر و ارتباط با محبوب داشت. این اقدام صحیح سبب شد که زمان از دست نرود و ثمره و نتیجه آن به نجات یونس انجامید. یونس گرفتار خطای گذشته خویش نشد تا در آن توقف کند و به اصطلاح عامیانه بگوید کار از کار گذشته است بلکه برای جبران آن فوراً تصمیم صحیح و اقدام درست را آغاز کرد.

یونس شروع به ذکر کرد، ذکری با توجه مؤدبانه و در حضور از همین روست که بعضی از مفسرین می‌گویند شکم ماهی معراج یونس شد و اسارت در زندان شکم ماهی وسیله قرب بیشتری برای او شد.

او در این خلوت با خدای خود چنین نجوا کرد: «لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» خدایا غیر از تو معبودی نیست، تو منزهی از هر عیب و نقصی، من همیشه نقیصه در کارم داشتم.

مفسرین در رابطه با نجوای یونس می‌گویند که او به خدای خویش گفت : خدایا تو منزهی از این که حلم و صبرت حکیمانه نباشد، من جسارت کردم که درباره قوم خویش به سرعت قضاوت کردم، من بی ادبی نمودم که عرصه مسئولیت را خالی کردم، در قانون تو هیچ نقیصه‌ای نیست. خشم من نسبت به قومم بی‌جا بود، تو منزهی از این که توابین را نپیذیری، تو منزهی از این که فرصت لازم را به گنهکاران ندهی. تو منزهی از اینکه نسبت به قوم فرمان نادرستی صادر کنی  اگر تو به آنان مهلت دادی و مؤاخذه ای برایشان نداشتی حکمت توست من گرفتار خویش شدم که رد مقابل فرمان تو سر تسلیم فرود نیاوردم.

 

 فرا فکنی ممنوع!

 

آنچه بیش ازسایر موارد در داستان یونس توجه را به خود جلب می‌کند آن است که یونس هرگز فرا فکنی ندارد و در برابر مشکلاتی که برایش پیش آمده در پی متهم نیست، او خود را متهم ردیف اول می‌داند و مناجات او با خدا بیانگر این است که سعی در تغییر نگاه و عملکرد خویش دارد زیرا می‌داند اگر خود تغییر کند بازگردان این تغییر نه تنها در زندگی خود او هویدا می‌شود و او را نجات می‌بخشد بلکه به نفع قوم او و دیگران نیز خواهد بود.

اگر این قسمت از آیه را کاربردی نگاه کنیم خواهیم گفت اگر در مشکلات متهم ردیف اول را خود بدانیم گشایش زودتر صورت می‌گیرد؛ زیرا در حل مشکل ما از تغییر دیگران ناتوانیم و به اصطلاح عامیانه دستمان به آنان نمی‌رسد اما دستمان به خویش می‌رسد و می‌توانیم با تحلیل مشکل در رابطه با رفع آن با عملکرد خویشش تجدید نظر کنیم که به یقین در پی این نظر تصمیم درست و عملکرد درستی می‌تواند پنهان باشد. این فرافکنی نداشتن چندان مهم است که پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله در روایتی می‌گوید:

«لَا تُفَضِّلُونِي‏ عَلَى يُونُسَ بْنِ مَتَّى‏»[1]

«من را بر برادرم یونس ترجیح ندهید»

 

در توضیح روایت باید گفت: این سخن نشانگر آن است که حرکت یونس حرکت بسیار مهمی است اینکه او در جریان این عقوبت خود را مقصر می‌داند و ذره‌ای دیگران را در این امر شریک نمی‌داند نوعاً افراد چنین‌اند که اگر خود را مقصر بدانند خواهند گفت اگر نود درصد من مقصر باشم  ده درصد دیگران، اما یونس با گفتن «إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» تأکید کرد که خدایا به یقین من و تنها من از ظالمین هستم. من به خود ظلم کردم که گمان نمودم اگر از صحنه مأموریت مفارقت یابم در امور گشایشی ایجاد خواهد شد، در حالیکه دریافتم چون صحنه بندگی را رها کنم گرفتار عقوبت خواهم شد.

در توضیح کاربردی این قسمت از آیه می‌توان گفت که اگر می‌بینیم زندگی‌مان سخت و قبض و دچار مشکل شده شاید وظیفه‌ای بر عهده ما بوده  که از انجام آن شانه خالی کرده‌ایم و دیگران را در این عدم مسئولیت شریک کرده‌ایم.

اما چون متوجه این خطا شویم و به گناه خویش اعتراف کنیم خدای سبحان این اعتراف را می‌پذیرد و مسیر جدیدی را در زندگی ما ایجاد خواهد کرد . گاه خلوتی به انسان عطا می‌کند که در آن انسان با خدای خویش راز و نیاز کند و به جای غصه خوردن بر گذشته پر از خطای خویش تصمیم بر حرکت صحیح بگیرد و به جای قهر با خالق، قدمی به سمت او بردارد و به جای فرصتی که از دست رفته به آینده‌ای نگاه کند که در اختیار اواست.

 

میزان توقعتان را از اطرافیان کم کنید

 

هر کس که مدیریت جمعی را به عهده دارد(خانواده و اجتماع) باید به ذهن خود فرمان بدهد اگر از جماعتی که با آنان کار می‌کند تنها عده قلیلی تربیت شوند و مسیر را درست حرکت کنند تربیت همین تعداد باید برای ادامه راه او کافی باشد.

اگر انسان میزان توقع خود را از اطرافیانش کم کند همه چیز خوب و مطلوب می‌گردد. مشکل از زمانی آغاز می‌شود که سطح انتظار از دیگران بالا می‌رود و همین امر سبب درگیری میان افراد می‌شود.

اگر من سطح انتظارم را از نزدیکانم بالا قرار دهم حقیقتاً ظلم کرده‌ام؛ زیرا فضا با این توقع تاریک و ظلمانی می‌شود، امر تشویق از میان می‌رود و سیر کمالی مسدود می‌گردد.

اگر سطح انتظار از ابتدا پایین باشد همه چیز مطلوب می‌شود زیرا هم تشویق تأثیر خود را نشان می‌دهد و هم حرکت کردن دیگران به سمت جلو مشاهده می‌شود اما چون میزان توقعات بالا باشد امور ساماندهی خود را از دست می‌دهد و افراد انگیزه‌ایی برای حرکت نخواهد داشت.

آنکس که مدیریت جمعی را به عهده دارد باید باور کند که تمام افراد زیر مجموعه او دریافت یکسانی از تربیت او نخواهند داشت، حتی گاهی کسانی که دارای مدارک بالای دانشگاهی یا حوزوی هستند از درک امور بسیار آسان ناتوانند.

 اگر انسان اطرافیان خود را همان‌گونه که هستند بپذیرد به یقین در تربیت موفق‌تر است هم خود آسیبی نمی‌بیند و گرفتار عقوبت سخت نمی‌شود هم خود آسیب نمی‌بیند هم فضا را برای اطرافیان خود تاریک نمی‌کند.

بیه میتوان گفت اگر گاهی در زندگی گرفتار سختی و فشار و قبض میشویم شایدد و ظیفه ای را باید انجام میداده ایم که نسبت به آن بی توجه بوده و غفلت ورزیده ایم اما خدای سبحان جایی بریا جبران خطا کاری انسان ایجاد می‌کند و به او اجازه میدهد چون یونس بلافاصلخ به گناه و جرم و کم کاری خویش اعتراف کند                

 

آثار و برکات ذکر یونسیه

 

ذکر یونسیه یعنی گفتن: «لا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ»

این  ذکر  از آن جهت یونسیه نام گذاری شد  که اعتراف یونس به خطایش او را از  غم  و غصه  نجات داد.

در رابطه با مشکل گشایی این ذکر روایات فراوانی بیان شده است :

1- پیامبر گرامى صلّى‌الله‌علیه‌و‌آله: هر بیمار مسلمانى که این دعا را بخواند، اگر در آن بیمارى (بهبودى نیافت و) مُرد پاداش شهید به او داده مى شود و اگر بهبودى یافت خوب شده در حالى که تمام گناهانش آمرزیده شده است .

2-  رسول خدا صلّى‌الله‌علیه‌و‌آله: آیا به شما خبر دهم از دعایى که هرگاه غم و گرفتارى پیش آمد آن ادعا را بخوانید گشایش ‍ حاصل شود؟ اصحاب گفتند: آرى اى رسول خدا. آن حضرت فرمود: دعاى یونس که طعمه ماهى شد: «لا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ»

3- امام صادق علیه‌السلام : عجب دارم از کسى که غم زده است چطور این دعا را نمى خواند «لا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» چرا که خداوند به دنبال آن مى فرماید: ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این چنین مؤمنان را نجات مى‌دهیم .

4- مرحوم کلینى نقل مى‌کند: مردى خراسانى بین مکه و مدینه در ربذه به امام صادق علیه‌السلام برخود و عرضه داشت: فدایت شوم من تا کنون فرزند دار، نشده ام، چه کنم ؟حضرت فرمود: هرگاه به وطن برگشتى و خواستى به سوى همسرت روی آوری، آیه 78 سوره انبیاء را بخوان انشاء الله فرزند‌دار خواهی شد.

5- عارف و عالم بزرگوار حاج میرزا جواد تبریزی (ره) در دستورالعملی جامع به محقق کم نظیر شیخ محمد حسین اصفهانی معروف به کمپانی می فرمید: مرحوم مغفور (استاد اکبر سلوک و عرفان ملاحسینقلی همدانی) می‌فرمودند که: «در سجده ذکر یونسیه و مداومت آن در شبانه روز ترک نشود. هرچه زیادتر، اثرش زیادتر. اَقَلِّ اَقَلِّ آن چهارصد مرتبه است. خیلی اثرها دیدم» بنده خود هم تجربه کردم و چند نفر هم مدعی تجربه اند.

برای تقویت نفس و قلب و مکاشفات بسیار خوب است و برای رفع حجب و نورانیت موثر است و استجابت دعا و نجات مؤمنین از طرف خدا شامل گوینده آن می شود.

مرحوم آخوند ملا حسنقلی همدانی: هر قدر  در هر وقت بتوانید  این ذکر را بگوئید.

وقتی از مرحوم آیت الله کشمیری پرسیدند بهترین کار برای سالک در کدام یک از اعمال عبادی است؟ فرمودند : بهترین آن سجده است که ذکر یونسیه در آن گفته شود و فرمودند : امان ذکر یونسیه موجب اتصال به ارواح و باز شدن چشم برزخی می گردد.

مفسرین عرفانی می‌گویند هر گرفتاری ذکر یونسیه را بگوید دعای او مستجاب می‌شود از همین رو چون یونس این ذکر را گفت از ظلمات عالم ماده نجات پیدا کرد خدای سبحان یونس را از لایه‌های نامناسبی که در آن جای گرفته بود با این ذکر نجات داد بعضی گفته اند یونس سه ساعت و برخی گفتند چهل روز و بعضی مفسرین سه روز را برای ماندن یونس در شکم ماهی بیان کرده‌اند اجمالاً آنچه واضح و مشخص است آن است که این ذکر زمانی به یونس کمک کرد که او متوجه مشکل و خطای خویش شد و حضرت حق هیچ توبه کاری را رها نمی‌کند بلکه برای او مسیرهای جدیدی را ایجاد می‌کند از جمله اینکه ذکر یونسیه را به یونس آموزش داد تا او بواسطه آن از ظلملت دریا و شکم ماهی نجات یابد و اگر ما این ذکر را با نیت رها شدن از هوی و هوس گمانهای باطل ، ظلمات رذایل اخلاقی، گرفتار شدن از ظلمات عالم ماده بگوییم امید خلاصی از آنان می‌رود.

 

 قانون درباره مؤمنین چیست؟

 

قرآن در آیه‌ای نام یونس را به  صراحت بیان می‌دارد و در آیات فوق او را «وَذَا النُّونِ» می‌خواند و این نشان می‌دهد که برخورد او، نام ایشان را تغییر داد. هر کس باید بداند در چه موقعیتی قرار دارد و چه عنوانی بر او بار می‌شود تا گویش و پویش و روش همان گروه را رعایت نماید، اگر کسی مؤمن است باید برخورد او برازنده عنوان او باشد، اگر کسی طلبه است حجاب و منش او و …  باید شایسته طلبگی باشد؛ زیرا گفته شده «حَسَنَاتُ‏ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِين‏»[2]. وقتی عنوانی به فردی داده می‌شود انتظار دیگری از او می‌رود و قوانین عامه مردم درباره او قابل اجرا نیست بلکه باید مسئولیتها و قوانین خاص آن عنوان را رعایت کند تا نام او در آن عنوان باقی بماند.

 

سوره مبارکه انبیاء، آیه 89

 

 ادب دعا

 

«وَ زَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ»

«وزكريا را [ياد كن] هنگامى كه پروردگار خود را خواند پروردگارا مرا تنها مگذار و تو بهترين ارث برندگانى»

 

پیامبر! زکریا را به یاد آور، نجوای او را با خدای خودش بیاد آور،  زمانیکه از خدای خویش خواست که او را تنا وا نگذارد.

قلب از آنکه به تفسیر آیه بپردازیم باید به نکته کاربردی اشاره کنیم: اینکه زکریا در هیچ حال از رحمت خدا نا امید نبود و ی در حالیکه در سن 99 سالگی و همسرش در 98 سالگی بود هنوز امید به داشتن فرزند و دنباله‌ای بعد خود بود اما آنچه در ارتباط با زکریا قابل توجه است این است که او ادب دعا و در خواست را رعایت می‌کند او در محضر حق ادعای طلبکاری ندارد . بلکه با گفتن «وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ» ثناگویی خود را به محضر خدا اعلام می‌دارد . اگر این آیه را کاربردی نگاه کنیم به چند راهکار دست می یابیم :

  • در درخواستهای صحیح  اصلاً  نباید بر اسباب ظاهری تکیه کرد.
  • درخواستهای صحیح اما عجیب و غریب در نگاه خدای سبحان درخواست بی‌ربطی نیست.
  • از خدای سبحان بدون هیچ حجابی تقاضای درخواست صحیح را داشته باشیم و از بیان آن  در محضر حق خجالت زده نباشیم. به زبان عامیانه با خدا «رویَم نمی‌شود» نداشته باشیم.
  • درخواستها باید به بهترین وجه و با حُسن ادب بیان شود.
  • درخواستها باید کامل و با عافیت طلب شود؛ زیرا گاه درخواست ناقص نه تنها برای فرد سودی نمی‌بخشد بلکه فضایی با مشکلات جدید ایجاد می‌کند. در این رابطه شاید این مورد با مثالی روشن تر شود: جوانی به امیرالمؤمنین مراجعه کرد و چون خجالت کشید که از حضرت تقاضا کند که خدا برای او شرایط ازدواج را فراهم کند به حرم حضرت رفت و به ایشان گفت آقا من اینجا غریبم فرزندی برای من تدبیر کن! امیرالمومنین شرایط ازدواج را  برای او فراهم کرد اما همسر او زمان زایمان از دنیا رفت!  این نمونه ای از درخواستهای ناقص است.
  • با توجه به این قسمت از آیه باید دانست برای خدا، خلق یک ریگ یا خلق کوه هیمالیلا تفاوتی ندارد ،خدایی که به درخواست ناقص من پاسخ می‌دهد همان خدا درخواست کامل  من پاسخ می‌دهد مهم  این است که من چه چیزی را در‌خواست کنم.
  • درخواست زکریا نشان می‌دهد که او در پی وراثت نسب و حسب نیست بلکه بالاتر از این دو را طلب می‌کند. او فرزندانی طلب می‌کند که از نسل نبی و دنباله رو نبوت باشند، در حقیقت او امتداد نبوت خدای سبحان طلب می‌کند. زکریا با این درخواست برای نسلهای آینده طلب خیر کرد و درخواست او از محدوده بشری فراتر رفت.
  • نکته بسیار کاربردی آن است انسان به خود دروغ نگوید و عیب خویش را باطناً و ظاهراً بپذیرد، آنچه مؤمنین نوعاً گرفتار آن هستند دروغ گفتن به خویش است اگر گرفتار فلان عیب اخلاقی هستند به راحتی آن را نمی‌پذیرند و چنانچه به آنان تذکر داده شود یا روی‌گردان می‌شوند و یا دل‌خور و نارحت می‌شوند اما زکریا در این قسمت از آیه عیب خویش را برای بچه دار شدن ( کهولت سن) می‌پذیرد اما چون به خدای خویش امیدوار است باور دارد که فضل خدا جای‌گزین نقص او خواهد شد.
  • زکریا درخواست خویش را مطرح کرد اما در مقابل آن برای حضرت حق برنامه‌ای از پیش تعیین شده مشخص نکرد بلکه به خدای سبحان گفت من راضی به رضای تو هستم چه اینکه درخواست مرا با فضل پاسخ گویی وی از آن بر مبنای مصلحت چشم بپوشی.

 

 سوره مبارکه انبیاء، آیه 90

 

خانواده سالم

 

«فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ »

«پس [دعاى] او را اجابت نموديم و يحيى را بدو بخشيديم و همسرش را براى او شايسته [و آماده حمل] كرديم زيرا آنان در كارهاى نيك شتاب مىنمودند و ما را از روى رغبت و بيم مىخواندند و در برابر ما فروتن بودند»

          خدای سبحان به درخواست درست زکریا پاسخ داد، طبق تفاسیر همسر زکریا در ابتدا پذیرش این امر را نداشت. عدم پذیرش همسر زکریا بیانگر این مطلب است که گاه با وجود اینکه اطرافیان پذیرش نعمت درخواست شده را ندارند اما خدای سبحان به دلیل حضور یک فرد صالح جمعی را مورد لطف و عنایت خویش قرار می‌دهد.

مفسرین عدم پذیرش همسر زکریا را به این قسمت از آیه منوط کرده‌اند «وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ» آنان می‌گویند این زن قبل از نعمت باردار شده خوش اخلاق نبود و از این امر برداشت می‌شود که گاه عدم نعمت وابسته به بد اخلاقی و نواقص خود ماست. اما یک دعای مستجاب می‌تواند رفع مانع کند و خواسته‌ای‌ که انسان سالها در انتظار آن بوده محقق شود. همچنان‌که دعای زکریا در حق خود و همسرش محقق شد. اگر کاربردی به آیه نگاه کنیم مفسرین از این آیه نماد و علاماتی چند برای خانواده سالم بیان داشتند:

  • برنامه مرتب همیشگی دارند«كَانُوا يُسَارِعُونَ» فعل ماضی در کنار مضارع دلیل استمرار است،
  • خانواده سالم در خیرات سرعت دارد.
  • قدردان خیرات خویشند تا خیرات از دستشان نرود.
  • مسامحه کار نیستند و  کارها را به تعویق نمی اندازند.
  • از درخواست خیر آغاز می‌کنند و با سرعت به سوی خیر در حرکتند.
  • دائما در حال دعا و راز و نیازند و اعلام فقر خود را به خدای سبحان می‌کنند.
  • دعا نشان می‌دهد که افراد یک خانواده سالم امیدوار به رحمت خدا هستند، آنان در حد فاصل دو امر حرکت می‌کنند؛ هم نگران کم و کاستی‌های خویشند و هم به لطف خدا امیدوارند به عبارتی میان خوف و رجا در حرکتند.
  • « رَغَبًا وَرَهَبًا» کمال طلبند و عطش کمال دارند می‌خواهند از جایی‌که هستند بالاتر روند.
  • بر خدا توکل دارند نه بر خویش به عبارتی خودکار نیستند بلکه توان خود را و انجام امر را  همه را از سوی حضرت حق می‌دانند.
  • آنان درخوشی و ناخوشی تضرع به محضر حق دارند.
  • خانواده سالم بسیار امیدوار زندگی می‌کنند و درحالیکه قصد تأدب به آداب الهی را دارند و خود را میان جلال و جمال خدای سبحان در حرکت می‌بینند.
  • «كَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ» همیشه مقابل خدای سبحان خضوع و خشوع دارند. خشوع  خوفی است باطنی که منجر به مراقبه بیشتر و به کار گیری آداب  به شکل کاملتر می‌شود و کمترین بزرگ بینی در آنان مشاهده نمی‌شود هرگز از حق بی نیاز نیستند.

 

تاریخ جلسه: 98/3/2 ـ جلسه 15

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] بحارالأنوار، ج30، ص505

[2] بحارالأنوار، ج25، ص205

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *