سوره مبارکه انعام ، آیه59
«وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ »
«و كليدهاى غيب تنها نزد اوست جز او [كسى] آن را نمىداند و آنچه در خشكى و درياست مىداند و هيچ برگى فرو نمىافتد مگر [اينكه] آن را مىداند و هيچ دانهاى در تاريكیهاى زمين و هيچ تر و خشكى نيست مگر اينكه در كتابى روشن [ثبت] است »
مقام عند اللهی
- آیه بیانگر مقام عنداللهی است. در مقام عنداللهی نه تنها متقین و شهدا قرار دارند (چنانکه قرآن در ارتباط با متقین می فرماید:
«إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ* فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ»[1]
و در ارتباط با شهداء می فرماید:
«عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون»[2]
بلکه مطابق آیه کلید های غیب نیز جای دارد، کلیدهایی که جز خداوند آن را نمیداند:
«وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ»[3]
خزائن غیب
- «وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ» خزائن غیب در اختیار خداوند است خزائنی پایان ناپذیر، گویا خدای سبحان به بنده میفرماید کلیدهای غیب در اختیار خلق نیست، بلکه در اختیار من است، باید به حضور راهیابی تا به وسیله این کلیدها گشایشی نصیبت شود.
- برای رسیدن به ملکوت غیب باید موانع را کنار زد.
رهایی از غفلت
- اگر برای گشایشهای معنوی به دنبال طریق دیگری غیر از راه یابی به مقام عند اللهی هستیم سخت در اشتباهیم. برای نیل به این گشایش تنها کافی است از غفلت خارج شویم و حضور حق را ادراک کنیم، در این صورت نه تنها از یک گشایش بهره میبریم که گشایشهای مختلفی در انتظارمان است (در آیه از کلمه مفتاح به معنی کلید استفاده نشده بلکه کلمه مفاتیح به معنی کلیدها آمده که از دیدگاه صرفی، جمع نیست بلکه صیغه منتهیالجموع است و به معنی بسیاری از کلیدها است).
حضور بیشتر معرفت بیشتر
- هر قدر بیشتر به مقام عنداللهی دست یابیم و حضورمان قویتر شود از گشایشهای معرفتی و معنوی بیشتری برخوردار خواهیم شد.
راه گشایش
- تا زمانی که در زمین عالم ماده و گرفتار اشتغالات و تعلقات مادی هستیم گشایشی وجود ندارد اما به مجرد انکه به حضور دست یابیم از گشایشهای مختلفی برخوردار میشویم.
- یکی از مفسرین میفرماید: کلید غیب در اختیار خداوند است اسرار صفات الهی، اسرار عالم ملکوت، اسرار عالم جبروت و … همه در اختیار خداوند است. اگر بنده بخواهد به این اسرار دست یابد باید به مقام عند اللهی برسد و از غفلتها و حجابهای مختلفی عبور کند به عنوان مثال اگر بنده بخواهد متصف به صفت کریم حق شود باید از غفلت رها شود و به قرب حق دست یابد، این صفت تا قبل، برای مؤمن غایب بود اما بعد از دستیابی برای او حاضر میشود.
شهود
- در مقام عنداللهی شهود نصیب انسان میشود و از غیب و پنهان همه امور پرده برداری میشود، به همین جهت کسی که به این مقام دست یافته نسبت به افراد نیز بصیرت و شهود دارد همچنان که این امر برای بسیاری از عرفا و علما محقق شده به عنوان مثال فردی نزد شیخ جعفر مجتهدی رفت و گفت همسرم صاحب اولاد نمیشود. ایشان فرمودند مشکل از ایشان نیست بلکه از شماست و دستور العملی به آن فرد دادند.
علم حق
- «وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ» خدای سبحان به آنچه که در خشکی و دریا است علم دارد. علمی کامل که تمام جزئیات امور را نیز در برمیگیرد و جهلی در آن راه ندارد. این علم در درجه بعد برای وجود مبارک حضرات معصومین و بعد از آن برای اولیاء الهی نیز وجود دارد.
- برخی تفاسیر عرفانی معتقدند اعمال عبادی ما از جنس «بَرّ» (خشکی) است و علوم ما از جنس «بحر»(دریا) است که خداوند نسبت به هردو آگاه است، هم آمار دقیق دانستههایمان را میداند و هم به میزان عباداتمان واقف است از همین رو بنده باید تمام تلاش خود را در عرصه بندگی به میدان آورد تا بهترین بندگی را داشته باشد.
علمی نسبت به جزئیات
- « وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا» گاهی اوقات گمان میکنیم خداوند تنها نسبت به امور کلی علم دارد در حالی که علم خداوند حتی جزئیات امور را نیز در بر میگیرد مانند برگی که از درخت بر زمین میافتد.
- بعضی تفاسیر «ورق» (برگ) را جنین سقط شده تفسیر کردهاند و میگویند خداوند نسبت به آن عالم است.
شیعیان
- برگ، را شیعیان که برگ درخت ولایت هستند نیز تفسیر کردهاند. خداوند نسبت به شیعیانی که در تند باد زندگی از درخت ولایت فاصله گرفتهاند و کسانی که باوجود تمام حوادث تلخ و شیرین با این درخت اتصال و پیوست خود را حفظ می کنند و یا کسانی که جدیداً به این درخت متصل می شوند علم دارد.
- «وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ» خداوند حتی به تعداد دانههایی که کشاورزان در زمین میکارند نیز علم دارد، به سبز شدن یا نشدن دانه علم دارد.
- برخی تفاسیر زمین را زمین وجود تفسیر کردهاند و معتقدند در زمین وجود انسان هر بذری کاشته شود خداوند نسبت به آن عالم است، خواه این بذر بذر نیت باشد یا علم و عمل یا همت و اراده.
- خداوند میداند کدام یک از نیات بنده خالصانه است و کدام از روی ریا، کدام نیت استمرار مییابد و کدام نیت فانی و موقتی است.
- « َلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ» خداوند نسبت به گیاه سبز یا خشکیده نیز علم دارد،علمی که در کتابی آشکار ثبت شده است.
مؤمن یا کافر
- بعضی تفاسیر «رطب» (تر) را مؤمن تفسیر کردهاند و «یابس» (خشک) را کافر. مؤمن جذب اولیای الهی میشود و کافر هیچ قدرت جذبی ندارد.
با معرفت یا بی معرفت
- بعضی دیگر از تفاسیر «رطب» را انسان با معرفت تفسیر کرده اند و «یابس» را کسی که عملی بی معرفت انجام میدهد.
عشق در بندگی یا صبر در بندگی
- برخی دیگر «رطب» را کسانی که با خداوند عاشقانه بندگی میکنند تفسیر کردهاند و «یابس» را آنان که صبورانه و به دور از عشق بندگی میکنند.
- در بندگی حق صبوری کافی نیست بلکه باید راضی به قضای الهی بود .بنده زمانی که راضی به رضای حق باشد خشک و شکننده نیست بلکه خوش و مسرور است.
- برگ درختان، دانهها، خشکی و تری همه در آیه نکره عنوان شده ولی خداوند نسبت به آن عالم است. در دستگاه الهی گمنامی وجود ندارد بلکه تمام ناشناختهها معرفه و شناخته شده هستند.
سوره مبارکه انعام،آیه60
«وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُم بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَى أَجَلٌ مُّسَمًّى ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ »
«و اوست كسى كه شبانگاه روح شما را [به هنگام خواب] مىگيرد و آنچه را در روز به دست آوردهايد مىداند سپس شما را در آن بيدار مىكند تا هنگامى معين به سر آيد آنگاه بازگشت شما به سوى اوست سپس شما را به آنچه انجام مىدادهايد آگاه خواهد كرد »
معرفی خداوند از خود
- آیه بیانگر یکی از معرفیهای خداوند از خود است که در این معرفی از مقام غیب الغیوبی حق پردهبرداری میشود. خداوند میفرماید شب جانتان را در هنگام خواب میگیرم(توفی گرفتن روح از بدن است) و در روز نیز نظارت خاصی بر شما دارم و از آنچه شما کسب میکنید مطلع هستم. روح را به بدنتان باز میگردانم تا زمانی که اجلتان فرا رسد سپس به سوی او رجوع میکنید و شما را از اعمالتان آگاه میکنم.
بر عهده گرفتن امور بندگان
خواب
- یکی از لطفهای خداوند به بنده این است که مصالح و امور بنده را خود بر عهده میگیرد و آن را به کسی واگذار نمیکند به عنوان مثال با آنکه خواب زمان استراحت است اما خداوند میفرماید من استراحتتان را بر عهده میگیرم و این زمان را با من سپری میکنید و من در این هنگام جانتان را نزد خود نگه می دارم. این امر نشانه حبّ خدا به بنده است، اگر این حبّ وجود نداشت خداوند روح بنده را هر شب نزد خود نگاه نمی داشت. این حبّ به میزانی است که بنده در هنگام خواب و استراحت به طور کامل از عالم ماده فارغ می شود و آسایش کامل پیدا میکند.
ارتباط نشاط روزانه و خواب شبانه
- اگر روز بندگی حق را با نشاط به جا میآورید به این جهت است که شب روحتان در اختیار حق قرار میگیرد و خستگی و کسالتتان به واسطه ربّ مرتفع میشود.
- هر زمان روح از قفس جسم و ماده رها شود انسان به راحتی و آسایش میرسد.
- «لقاء الله» فقط در هنگام مرگ نیست بلکه مرگ تنها نوعی از آن است. نماز نیز، زیارت خداوند و لقاء الله است.
علم به کسب بندگان
- خداوند به کسب بندگان علم دارد و میداند هریک مشغول چه کسبی هستند. برخی کسب قرب میکنند، بعضی کسب رضا و برخی کسب وصال حق را.
قبض و بسط
- برخی مفسرین میگویند بنده گاه در حالت بسط است و گاه در حالت قبض. شب زمان قبض است در این زمان خداوند روح بنده را کامل در اختیار خود میگیرد. روز نیز زمان بسط است در این هنگام نیز خداوند نسبت به حال بنده عالم است و به او از آنچه کسب می کند اطلاع میدهد.
خواب و رؤیای صادقه
- یکی از مفسرین میگوید اگر در روایات آمده که خواب یکی از مبشرات است و رویای صالحه یک جزء از چهل و شش جزء نبوت است به این جهت است که خدای سبحان با عنایت خود بنده را در خواب سیر میدهد.
ارتباط خواب شب و کسب روز
- میان خواب شب و کسب روز رابطه وجود دارد.خداوند در شب بنده را به خواب میبرد تا به او کسب روزانه اش و ملکوت اعمالش را نشان دهد.
- همانطور که خداوند در سیر شبانه ملکوت اعمال روزانه را به بنده نشان میدهد در هنگام مرگ نیز ملکوت اعمال را نشان می دهد.
علم به ملکوت امور
- به میزانی که بنده بیشتر با خداوند ارتباط داشته باشد به باطن و ملکوت امور بیشتر واقف میشود.
برپایی قیامت
- پس از سیر شبانگاهی خداوند در روز، قیامت بنده را برپا می کند به این معنا که او را بر قیام در محضر خود و بندگی حق قادر می گرداند.
سهولت مرگ
- اگر در زندگی دائم رجوع به خدا را انتخاب کرده باشیم لحظه مرگ برایمان سخت و دشوار نیست و در ان زمان نیز به سهولت و سرعت رجوع به خداوند داریم به جهت این رجوع است که یکی از اداب محتضر این است که او را در سجاده اش قرار دهند یعنی جایی که نماز می خوانده و رجوع به حق داشته است.
تفویض امور به خداوند
یکی از مفسرین میفرماید در آیه ابتدا قبض عنوان شده (قبض روح در هنگام خواب) و سپس بسط عنوان شده (کسب جوارح در هنگام روز) مطابق این ترتیب اگر خواهان روزی خوب و مفید هستید باید شب مفیدی را سپری کرده باشید، همانطور که شب، در قبضه حق هستید روزتان را نیز به او واگذار و تفویض کنید و مصداق آیه «أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد»[4] باشید. در این صورت هیچ نگرانی و اندوهی تهدیدتان نمیکند.
کربلایی احمد تهرانی در ذیل آیه: «مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه»[5] میفرماید: «فَهُوَ حَسْبُه» به این معناست که اگر کسی توکل به خدا کند خداوند برایش کافی است نه آنکه فقط اموراتش ساماندهی شود بلکه به سرچشمه رسیده و دیگر هیچ کاستیای ندارد.
الهی تو را دارم، پس چه کم دارم؟ پس چه غم دارم؟
- گرچه خداوند قادراست فوراً بندگان را به بندگی خود قائم کند اما پس از مدتی آنان را به خدمت در محضرش قائم می کند («ثم» که بیانگر تأخیر است) این تراخی لطف الهی است همچنانکه آگاه کردن بندگان از آنچه کسب کردهاند نیز با تراخی صورت میگیرد و این تراخی نیز لطف است.
سوره مبارکه انعام، آیه 61
« وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُم حَفَظَةً حَتَّىَ إِذَا جَاء أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لاَ يُفَرِّطُونَ»
« و اوست كه بر بندگانش قاهر [و غالب] است و نگهبانانى بر شما مىفرستد تا هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد فرشتگان ما جانش بستانند در حالى كه كوتاهى نمىكنند »
- خداوند بر بندگان سلطنت دارد و قاهر بر آنان است. سلطنت حق مانع تسلط شیطان میشود«وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ ».
- بنده به میزانی نزد حق جایگاه دارد که خداوند برای هریک از بندگانش نگهبان و پاسبانی گماشته است.
تاریخ جلسه: 98/2/23 ـ جلسه 6
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه قمر، آیات 55-54
[2] سوره مبارکه آل عمران، آیه 169
[3] سوره مبارکه انعام، آیه 59
[5] سوره مبارکه غافر، آیه 44
[6] سوره مبارکه طلاق، آیه 3