در محضر آیاتی از سوره مبارکه کهف

سوره مبارکه کهف، آیه34-32

 

آیه 32: «وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا»

« براى آنان آن دو مرد را مثل بزن كه به يكى از آنها دو باغ انگور داديم و پيرامون آن دو [باغ] را با درختان خرما پوشانديم و ميان آن دو را كشتزارى قرار داديم»

 

آیه 33: « كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا »

« هر يك از اين دو باغ محصول خود را [به موقع] مى‏‌داد و از [صاحبش] چيزى دريغ نمى‏‌ورزيد و ميان آن دو [باغ] نهرى روان كرده بوديم »

 

آیه 34: «وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا »

« و براى او ميوه فراوان بود پس به رفيقش در حالى كه با او گفت و گو مى‏‌كرد گفت: مال من از تو بيشتر است و از حيث افراد از تو نيرومندترم »

 

 آيات بيانگر داستان دو فردی است که يکي از آنها بر ماديات تکيه می‌کند و قرارش بر آبادی دنياست و محصولش فوری و نقدی است و با مردم معامله می‌کند و علی‌الدوام خود را می‌بينيد و من من می‌کند، به همين جهت دارايی‌اش باعث غرور و فخر فروشی‌اش می‌شود، و ديگری بر معنويات اتکاء دارد و قرارش بر آبادي آخرت است و در آخرت از سرمايه‌اش پرده برداری می‌شود، هرقدر کار می‌کند در نظرش نمی‌آيد و همه را فضل و توفيق الهی می‌داند و معتقد است «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَني‏ أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُر»[1] به همين جهت عجب و فخر بر او عارض نمی‌شود.

 

***** 

سوره مبارکه کهف، آیه 35

 

«وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا »

«و در حالى كه او به خويشتن ستمكار بود داخل باغ شد [و] گفت گمان نمى‏‌كنم اين نعمت هرگز زوال پذيرد»

 

  • ظلم به نفس چيست و چه زمانی به خود ظلم می‌کنيم؟

«هُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ»

– هر زمان ادعايی از خود داشته باشيم و خود را ببينيم و فخرفروشی کنيم و خود را مستحق امتيازات و نعماتی که نصيب‌مان شده بدانيم و خداوند را مالک توفيقات و نعمات‌مان ندانيم گرفتار ظلم به نفس شده‌ايم.

– ظلم دو معنی دارد :1.جابجا کاری  2. کم کاری. جابجا کاری به اين معناست که خود را مالک توفيقات و نعمات‌مان بدانيم درحالی که مالک خدای سبحان است. و کم کاری به معنی عدم بندگی يا کم گذاشتن در عرصه بندگی است.

 

  • راهکار بقای نعمات

«مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا»

ـ يکي از مصاديق ظلم به خود اين است که گمان کنيم امتيازات و نعمات‌مان ماندنی و زوال‌ناپذير است.

ـ راهکار بقای نعمات شکر است. اگر بنده شکر کند خداوند علی‌الدوام نعمات او را زياد می‌کند و اگر ناشکری کند نعمت از او سلب مي شود.

ـ « أَبَدًا » همه ما علی الدوام نيازمند پناهندگی دائمی به خدای سبحان هستيم تا ما و نعمات‌مان را حفظ کند و آسيبی بر ما وارد نشود. عدم اين پناهندگی ظلم محسوب می‌شود.

 

*****

سوره مبارکه کهف، آیه36

 

« وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا »

«و گمان نمى‏‌كنم كه رستاخيز بر پا شود و اگر هم به سوى پروردگارم بازگردانده شوم قطعاً بهتر از اين را در بازگشت‏ خواهم يافت»

 

  • با اموال و دارایی‌هایمان آزمایش می‌شویم

آيات از باغ‌داری سخن می‌گويد که دارايی‌اش به اعتقاداتش آسيب وارد کرده بود و سبب انکار قيامت شده بود. اين نگرانی در ارتباط با ما نيز وجود دارد. ما نگران هستيم دارایی‌مان به دين‌مان آسيب وارد کند.

– اين فرد از مُردن هراس دارد، از همين رو از مرگ با صيغه مجهول «رُدِدتُ» ياد می‌کند درحالی که متدين از مرگ هراس ندارد و به فرموده روايات مرگ را برادر خواب می‌داند «النَّوْمَ أَخُ الْمَوْت». اين خطر در ارتباط با متدينی که گرفتار مال و منال دنيا شده نيز وجود دارد.

– بسياری اوقات دارايی‌های ما در اين عالم سنت استدراج الهی است و به جهت عملکرد ناصحيح مان مال به ما عطا می‌شود تا روز به روز تنزل پيدا کنيم و بيشتر گرفتار دنيا شويم.

– هرزمان مال‌مان ازدياد پيدا کرد ولي دين‌مان کم شد گرفتار عذاب الهی شده‌ايم.

 

*****

سوره مبارکه کهف ، آیه 39-37

 

آیه 37: « قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا»

«رفيقش در حالى كه با او گفت و گو مى‏‌كرد به او گفت آيا به آن كسى كه تو را از خاك سپس از نطفه آفريد آنگاه تو را [به صورت] مردى درآورد كافر شدى»

 

آیه 38: « لَّكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا »

« اما من [مى‏‌گويم] اوست‏ خدا پروردگار من و هيچ كس را با پروردگارم شريك نمى‏‌سازم »

 

آیه 39: « وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاء اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِن تُرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالًا وَوَلَدًا »

« چون داخل باغت ‏شدى چرا نگفتى ماشاء الله نيرويى جز به [قدرت] خدا نيست اگر مرا از حيث مال و فرزند كمتر از خود مى‌‏بينى »

 

  •  دوست خوب، نعمتی بزرگ

ـ دوست خوب نعمت بسيار بزرگی است مشروط به آنکه انسان قدر آن را بداند.

ـ دوست خوب، گفتمان صحيحی دارد.

ـ  در آيه دوست اين فرد باغ‌دار او را به ياد خدا می‌اندازد و از او می‌پرسد آيا تو خداوندی که تو را از هيچ خلق کرد کتمان می‌کنی؟!  مربی من مرا به نحوی تربيت کرده که هم عطايای او را دريافت کنم و هم آن را به درستی مصرف کنم و هيچ کس را شريک او قرار ندهم و می‌دانم هر نعمتي فيضی از جانب اوست. چرا زمانی که به باغت وارد می‌شوی نمی‌گويی اين باغ را خداوند برايم اراده کرده؟! چرا مشيت خدا را در نظر نمی‌گيری؟!

ـ او (باغ‌دار) اين سخنان را نگفت و از گفتن «ماشا‌ءالله» امتناع کرد و اراده خداوند را نديد و با يک باد تمام باغش از بين رفت و سوخت.

 

*****

سوره مبارکه کهف، آیه 40

 

« فَعَسَى رَبِّي أَن يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِّن جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا»

«اميد است كه پروردگارم بهتر از باغ تو به من عطا فرمايد و بر آن [باغ تو] آفتى از آسمان بفرستد تا به زمينى هموار و لغزنده تبديل گردد»

 

  • معامله‌ با خدا، معامله‌ای پر منفعت

ـ دوست مؤمن اين فرد باغ‌دار چندين بار از خداوند به عنوان مربی خود ياد کرد و «‌رب» بودن خداوند را عنوان کرد و گفت مربّی من مرا اينطور تربيت کرده که الطاف او را ببنيم و عطايای او را به ديگران نيز پرداخت کنم و پرداخت‌ها را از خود ندانم و لطف الهی بدانم. اگر چنين معامله‌ای با ربّم داشته باشم او باغی بهتر از اين باغ را به من عطا خواهد کرد زيرا باغ تو فانی و محدود به دنياست و باغ من باقی و جاودان است.

ـ هرزمان بويی از خو‌دبينی و منيّت در بين باشد و خداوند را نبينيم موجودي‌مان آتش مي‌گيرد. همانطور که اين فرد باغ‌دار با نديدن خداوند موجودی‌اش را از دست داد و بعد از آن گفت:«يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا»[2] اي کاش برای خداوند شريکی قرار نمی‌دادم و فاعليت او را مشاهده می‌کردم.

 

«برگرفته از کلام استاد زهره بروجردی»

تاریخ جلسه: 97/3/10 ـ جلسه 13

 

 


[1] سوره مبارکه نمل، آیه40

[2] سوره مبارکه کهف، آیه42

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *