سوره مبارکه یوسف،آیات 93
«اذْهَبُواْ بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»
«اين پيراهن مرا ببريد و آن را بر چهره پدرم بيفكنيد [تا] بينا شود و همه كسان خود را نزد من آوريد»
بوی پیراهن یوسف
این آيات مربوط به بهترين قصص است، زيرا قصه يوسف بهترين و زيباترين حكايت قرآن است. آيات از قسمتی آغاز میشود كه برادران، یوسف را شناختند، یوسف به آنان گفت پیراهن من را ببرید و آن را بر صورت پدرم بيافكنيد و او در لحظه و بدون هيچ معطلی بینا خواهد شد و چون خواستید بازگرديد خانواده هایتان را با خود بیاورید.
و چون زمان حركت قافله رسيد و برادران از مصر كه محل سلطنت يوسف بود خارج شدند و به سوی کنعان كه محل سکونت یعقوب بود به راه افتادند، یعقوب بوی یوسف را استشمام کرد و به همه اطرافیان اظهار کرد البته بعد از اينكه اين سخن را گفت به اطرافيان خويش گفت اگر با اين سخن شما به من نسبت بیعقلی و جنون به من ندهید من بوی یوسف را استشمام میکنم.
حاضرین در محضر یعقوب به وي گفتند به خدا قسم شما هنوز در همان عشق سابق خود نسبت به يوسف باقی ماندهای، بویی كه استشمام میکنی، همان افراط در محبتت نسبت به یوسف است که این گونه ابراز عشق میکنی.
یهودا برادر يوسف بود که سالها پيش پیراهن خونی يوسف را به یعقوب نشان داده و گفته بود گرگ یوسف را دريده و حال براي رهايي از عذاب وجدان ميخواست با بشارت آوردن پيراهن يوسف گناه خود را پوشش دهد و آن را جبران كند.
زماني كه یهودا به عنوان بشیر رسید، و پيراهن بر چشم يعقوب انداخته شد یعقوب بینایی از دست رفتهاش باز گشت.
وبه پسرانش گفت من قبلا به شماگفته بودم، وقتی به رحمت خدا امیدوار باشيد من چیزی در مورد خدا می دانم که شما نمی دانید.
رسيدن عاشق به معشوق
مفسرين عرفاني ميگويند: یعقوب حقيقتاً درخواست پیراهن نکرده بلكه عاشقی بوده که میخواسته به يوسف برسد، پیشنهاد پیراهن را کرده است و خودش نشانی برای عاشق میفرستد.
کار معشوق این است که وقتی عاشق را ثابت قدم ببیند، نشان خودش را به معشوق میدهد و اظهار محبتش را به عاشق میکند و عاشق خود را ناکام نمی گذارد.
نکات کاربردی آیه:
- وجود مقدس امام زمان عجّلاللهفرجه که به یوسف عالم، مشهور است آن کس که در عاشقی ثابت قدم باشد و از سرزنش دیگران ملول و رنجیده خاطر نشود در نهایت نشانی از دوست را دریافت خواهد کرد، یعنی خود حضرت نشانی از خویش را برای عاشق می فرستد«اذْهَبُواْ بِقَمِيصِي هَذَا».
- «فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي» همان کسی که موجب فصل میشود باید موجب وصل شود. یوسف به برادرها گفت که من را از پدرم جدا کردید حال واسطه وصل شوید و مسیری که خود خراب کرده اید آباد نمایید.
- مردم نوعاً امام زمان شناس نیستند همانگونه که براداران یوسف او را نشناختند و در چاه انداختند اگر معرفت نسبت به امام حاصل شود انسان مسیر حرکت خود را تغییر میدهد همانگونه که برادرهای یوسف مسیر را تغییر داده و حامل پیراهن او میشوند.
- بزرگتر زمانه، چنانچه انسان را توبه کار ببینند از جفا و خیانت او چشم میپوشد. توبه اثری ایجاد میکند که میان امام زمان و فرد رابطهی خاصی برقرار میگردد، با توجه به آیه آثار توبه آن است که سابقه سوء انسان را از بین میبرد و ورق زندگی او را چنان برمیگرداند که فرد میتواند حامل نشانی از مقدسات باشد. همچنان که برادران یوسف بعد از توبه حامل لباس یوسف برای پدرشان شدند.
لباس عشق
- «اذْهَبُواْ بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا» یوسف نگفته لباس من را به پدرم نشان دهید بلکه گفته است آن را روی صورت پدرم بیاندازید، و این اشاره دارد که نزدیک شدن به مقدسات گره گشاست.
بعضی از بزرگان بعد از نماز دست به مهر کشیده دستشان را به همه بدن میکشند مثلا آیتالله شبیری و آیتالله جوادی آملی مقید به این عمل هستند. در روایت داریم دست کشیدن بعد از نماز به موضع سجده و مالیدن بر بدن سبب درامان ماندن از همه دردها است. این نزدیک شدن به مقدسات باید با همه وجود حس شود.
پدرم
یوسف به برادران خود گفت که من را از پدرم (أبی) جدا کنید، او از عبارت «أبانا» استفاده نمیکند تا به براداران یادآوری کند قبل از اینکه یعقوب به عنوان پیامبر زمان پدر شما باشد پدر من است؛ زیرا من از اعتقاد او جدا نشدم و شما جدا شدید و امروز شرمندگی این جدایی برای شما باقی است.
یوسف با به کاربردن کلمه «أبی» به برادران خود گوشزد میکند که پیشینه شما پیشنه خوبی نیست؛ زیرا در گذشته قصد نمامّی و تفرقه داشتید گرچه امروز متوجه شدهاید اما آن پیشینه برای هر یک از شما باقی است. و شما که در آن روز میان من و پدرم عاملی برای گسست شدید امروز به جبران آن عامل پیوست شوید.
نشانی از حضرت دوست
«يَأْتِ بَصِيرًا» خاصیت پیراهن یوسف این است که یعقوب نابینا را بینا میکند، هر نشانی که از حضرت دوست به ما برسد چشم دل را باز می کند و بی درنگ اثر خویش را میگذارد.
یکی از مفسرین عرفانی میگوید اگر پیراهن معرفت بر چشم حقیقت بیافتد، چشم حقیقت که تا کنون نابینا بود بینا میشود، اگر پیراهن عصمت بر چشم شریعت بیافتد شریعت در زندگیمان ظهور پیدا میکند این پیراهن باید از منبع و اصل دریافت شود ، این پیراهن انحصاری است، در اختیار اولیای دین است.
اگر بخواهم چشم دلمان به یوسف فاطمه روشن شود باید چشم حقیقتبین داشته باشم و تدین در زندگیام جاری شود تا به واسطه امام زمان پیراهنی از معرفت به دست من برسد.
پیراهن معرفتی باید از عالم بالا برای ما نازل شود و لازمه این دستیابی، رفع موانع و طلب و عشقی است که در وجود فرد قرار دارد. به عبارتی عامیانه این معرفت باید چون روپوشی همه وجود فرد را فرا گیرد.
با خانواده تشریف بیاورید
«وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ» یوسف به برادران خویش میگوید اگر خواستید بازگردید با خانواده باز گردید.
مفسرین از این قسمت آیه به چند نکته اشاره کردند:
- ارتباط پر از رافت یوسف با برداران جفاکار
- هجرت کردن به جایی که به یقین امکان رشد بیشتر است
- هجرت به منطقهای که ولی زمان در آنجا جای دارد
- بازگشت برادران به کنعان باید چندان پر از انرژیهای مثبت باشد که مردم بعد از شنیدن سخنان آنان قصد رفتن به کنعان می کنند.
نکته های تربیتی آیه
- تاکید یوسف به برادران برای آوردن خانواده به مصر نشان میدهد که همه افراد یک فضای خانوادگی باید احساس شخصیت کنند، به عبارت عامیانه به آنها گفته میشود با خانواده تشریف بیاورید.
- یوسف از فضای خانوادگی آنان سؤالی نمیکند و هیج قیدی را برای دعوتشدگان بیان نمیدارد بلکه همه را هم پای یکدیگر دعوت میکند؛ جفا کار و وفادار، عالم و یا ناسپاس را.
- خانواده، انرژیهای مثبت را دریافت میکنند؛ زیرا یوسف مطمئن است اگر برادران خبرهای مصر را به خوبی بیان کنند خانواده مشتاق آمدن به مصر خواهند بود. و از دیدگاه روانشناسی معلوم می دارد که اگر خانوادهای با بزرگتر فکری خویش همراه نیست به یقین آن بزرگتر در عملکرد خویش ناموفق بوده است.
- از گفته یوسف مشخص می شود هرکس به تنهایی میتواند با ایجاد جذبه، حامل انرژیهای مثبت باشد، از این رو یوسف به همه برادران میگوید بار بعد که بازگشتید با خانواده باز گردید (یعنی همه شما توانایی این دعوت را دارید)
- هر کس باید تلاش کند عملکردش به گونهای باشد که جذبه خویش را در فضایی که زندگی میکند ایجاد کند از آن رو که مفسرین «أهلکم» را تنها شامل خانواده نمی دادند بلکه برای آن معنای گسترده تری در نظر می گیرند( محل کار، شریک و … ) ، هرکس باید تلاش کند عملکردش به گونهای باشد که ایجاد انرژی مثبت کند.
سوره مبارکه یوسف، آیه 94
آیه 94:«وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ »
«و چون كاروان رهسپار شد پدرشان گفت اگر مرا به كمخردى نسبت ندهيد بوى يوسف را مىشنوم»
عاشق هیچگاه با تردید سخن نمی گوید سخن او قطعی است و قید حتماً دارد. یعقوب به خود یادآوری می کند:
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
این دل غمدیده حالش به شود دل بد مکن
این سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
پدری که عاشق فرزند است قطعاً اعلام میدارد که بوی یوسف را استشمام میکند حتی اگر دیگران به او عنوان ناقص عقل یا پیری یا جنون را بدهند. [1]
«قَالَ أَبُوهُمْ» یوسف در آیه قبل یعقوب را با عنوان «أبی» مورد خطاب قرار داد اما در این آیه قرآن از عبارت «أبوهم» استفاده می کند، بعضی میگویند چون یعقوب پیامبر زمان خویش است و به عنوان کامل زمان خود شناخته شده است.
قرآن از این عبارت استفاده میکند که بگوید یعقوب هرچند پدر همین پسران خیانت کار بوده اما چون آنان تحت تربیت چنین پدری قرار گرفتهاند مسیر خود را تغییر داده و از جفا کاری رها شدند.
« إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ»
یعقوب از فاصله دور بوی یوسف را استشمام کرد این امر شاید دلیل آن باشد که گاهی نعمات به انسان نزدیک است اما فرد نه تنها قدر آن ها را نمی داند بلکه اصلا متوجه ان ها نیست. و گاهی نعمات از انسان دور هستند اما اهل معرفت از فاصله دور شاکر آن نعمات هستند. برادران یوسف در حالیکه پیراهن را در دست داشتند بوی یوسف را نمی فهمیدند اما یعقوب از فاصله دور آن بو را استشمام میکرد.
در روایتی آمده است:
«أَنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا»
خداوند سبحان در روزگار شما نسیم هایی از مژده وصل را به شما می دهد، خود را در معرض آن نسیمها قرار دهید و به گفته شاعر:
مژده وصل تو کو از سر جان برخیزم
طایر قدسم و از کون و مکان برخیزم
نکته قابل توجه این قسمت از آیه آن است که افراد توانا و مردان بزرگ هیچگاه از رحمت حق ناامید نمی شوند یعقوب بعد از سالهای طولانی جدایی امیدوار به وصال یوسف بود تا جایی که بالاخره نسیم وصل به یوسف وزیدن گرفت.
با صبا همراه بفرست از رخت گل دسته ای
بد که بویی بشنویم از باغ و بستان شما
تاریخ جلسه: 98/2/29 ـ جلسه 11
این جلسه ادامه دارد…
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] عرب به دیوانه ای که ذاتا دیوانه است فند نمی گوید به دیوانه ای که یک زمانی عاقل بود به جهت کهولت بیمار شده است فند می گویند، حضرت یعقوب معلوم است سابقه داشتند با وجود اینکه پیامبر زمان است ولی حاضرین کشش عاشقی او را نداشتند به همین جهت حرف حسابی که در مورد یوسف می زد را قبول نمی کردند.