گفتگوی پدر و پسر(3)
در روایتی، امیرالمؤمنین علیهالسلام از امام حسن مجتبی علیهالسلام مجموعه سؤالاتی پرسیده و ایشان پاسخ دادهاند[1]؛ به عبارت دیگر پرسش و پاسخ هر دو از معصوم است. نکته قابل توجه دیگر در این روایت، پاسخهای کوتاه و عمیق امام حسن علیهالسلام میباشد که بر این اساس بایستی مختصر و مفید حرف زدن را از این بزرگوار آموخت.
در جلسه قبل، قسمتی از این روایت مطرح شد، اکنون به بیان ادامه آن میپردازیم:
تعریف بزرگواری
«حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام از امام حسن مجتبی علیهالسلام پرسیدند: «فمَن السید؟» «آقا و بزرگ کیست؟» ایشان پاسخ دادند: «الأحمقُ فی ماله و المتهاونُ فی عرضه یشتَم فلا یجیبُ و المهتمّ بأمرِ عشیرته هو السید» «کسی که در خرج کردن نادان و در آبروداری خویش آسانگیر است؛ ناسزا میشنود و پاسخ نمیگوید و نسبت به امور خانواده خویش اهتمام میورزد؛ به راستی که او آقا و بزرگ است».»[2]
«الاحمَقُ فی المال»
اولین ویژگی فرد بزرگوار آن است که در خرج کردن مال خویش، مانند افراد نادان عمل میکند نه آن که ناآگاهانه خرج کند. به تعبیر عامیانه «در خرج کردن چرتکه نمیاندازد» و راحت خرج میکند.
«المُتهاوِنُ بعِرضِه»
برای حفظ دین یا انجام امور خیر، به راحتی آبروی خود را خرج میکند. از طرفی برای حفظ آبروی خود، هرگز مرتکب خلاف نمیشود.
«یشتَم فلا یُجیبُ»
به بدگویی دیگران اهمیت نداده و وقت خود برای دفاع از خود هدر نمیدهد.
«المُهتَمُّ بأمرِ العَشیرَة»
این شخص، توجه خاصی به امور خانوادهاش دارد. این توجه، به معنای غصه و اندوه نیست؛ بلکه توجهی از روی دلسوزی همراه با مراقبت و تلاش است. درقرآن آمده است که جهنمیان از بهشتیان درباره علت رستگاریشان سؤال میکنند؛ آنان پاسخ میدهند:
«…إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فی أَهْلِنا مُشْفِقین»[3]
«ما پیش از این همیشه نسبت به خانواده خویش شفقت داشته (و دلسوز بودیم)»
با توجه به این روایت نتیجه میگیریم؛ شخصی که در خرج کردن سختگیر بوده و آبروی خود را برای انجام امور خیر و حفظ دین هزینه نمیکند؛ سرزنش و توهین افراد برای او مهم بوده و به همین دلیل با افراد درگیر است و کسی که توجهی به امورات مادی و معنوی خانواده خویش ندارد؛ هر چند از نظر جایگاه و سن نسبت به دیگران بزرگتر باشد؛ لکن در حقیقت حقیر است.
تعریف حماقت
«حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام از امام حسن مجتبی علیهالسلام پرسیدند: «فما الخرق؟» «خشونت چیست؟» ایشان پاسخ دادند: «معاداتُك إمامَك و رفعُكَ عَلیه كَلامَك» «اینکه با امام خود دشمنی کرده و صدای خود را در محضر او بالا بری».»[4]
در محضر امام خمینی رحمةاللهعلیه در کلاس جنود عقل و جهل آموختیم که خرق، یکی از جنود جهل بوده و به معنای حماقت، بیعقلی و عادات درست را پاره کردن است.
منظور از «إمامک» در روایت، ابتدا وجود مقدس حضرات معصومین علیهمالسلام و در مراتب پایین، به معنای هر جلوداری است؛ یعنی شخصی که بر سایر افراد ولایت فکری دارد. دشمنی کردن با جلودار و بلند کردن صدا در مقابل او حماقت و نشانه جهالت فرد است.
«بلند کردن صدا» نیز دو معنا دارد: به معنای با صدای بلند با شخص حرف زدن و یا به معنای ترجیح نظر خود بر او میباشد(حرف روی حرف او زدن) به عبارت دیگر، جایگاه نظر خود را برتر از جایگاه نظر جلودار دانستن نیز نشانه بیعقلی است.
تعریف غنیمت
«حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام از امام حسن مجتبی علیهالسلام پرسیدند: «فَما الغَنیمَة؟» «غنیمت چیست؟» ایشان پاسخ دادند: « الرّغبةُ فی التّقوى و الزهادةُ فی الدُّنیا هی الغَنیمَة البارِدَة» «مشتاق تقوا بودن و بیرغبتی نسبت به دنیا همان غنیمت گواراست».»[5]
غنیمت در دیدگاه امام حسن مجتبی علیهالسلام آن است که انسان مشتاق متقی بودن باشد؛ به این معنا که رغبت به اطاعت اوامر و نواهی الهی داشته و تمایلی به مخالفت با خداوند نداشته باشد. صرف علاقه مندی و رغبت به تقوا بسیار باارزش است؛ چرا که این رغبت، انگیزهای برای به دست آوردن مطلوب میشود. به عبارت دیگر، علاقه انسان به «خوب بودن»، او را به سوی «خوب شدن» سوق میدهد.
جزء دیگر غنیمت، بیرغبتی به دنیا و مادیات است. زهد، به معنای نداشتن و فقیرانه زندگی کردن نیست؛ بلکه به معنای عدم وابستگی به دارائیهاست.
تعریف بخشندگی
«حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام از امام حسن مجتبی علیهالسلام پرسیدند: «فما السَّماح؟» «بخشندگی چیست؟» ایشان پاسخ دادند: «البذلُ فی العُسر و الیُسر» «بخشش در سختی و آسانی».»[6]
سماح به معنای بلندنظری و بخشندگی.
سخاوتمند حقیقی کسی است که سختی و آسانی روزگار بر میزان سخاوتمندی او تأثیر ندارد و در هر حال عطا میکند؛ چرا که بر این باورند مالی که در راه خدای سبحان انفاق میشود؛ نه تنها از دست نرفته است بلکه نورانیتی در زندگی دنیوی او ایجاد کرده و ذخیره قیامت او خواهد شد.
البته باید توجه داشت که این بخشندگی از مال خود شخص پذیرفته است؛ تصرف در مال دیگری ولو همسر بدون اجازه او صحیح نیست.
بخیل کیست؟
«حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام از امام حسن مجتبی علیهالسلام پرسیدند: «و ما الشّح؟» «بخل چیست؟» ایشان پاسخ دادند: «أن تَرى ما فی یدیكَ شَرفا و ما أنفقتَه تَلَفا» «اینکه آن چه در دست داری(خرج نکردی) موجب شرافت دانسته و آن چه انفاق کردهای از بین رفته بدانی!»» [7]
بخیل کسی ست که بابت آن چه نزد خود حفظ کرده است احساس شرافت و بابت آن چه که انفاق کرده است افسوس میخورد. خوشحالی او با میزان دارائی مالیاش است نه میزان انفاقش.
با توجه به فعل «تری» این نکته به دست میآید ولو این دیدگاه تنها در ذهن فرد بوده و بر عملکرد او تأثیر نداشته باشد؛ باز هم چنین فردی در مکتب حسنی بخیل محسوب میشود.
یکی از ویژگیهای بخیل آن است که بعد از بخشش، افسوس میخورد. برای مثال لطفی به شخصی میکند و اگر او تشکر نکرده یا مطابق میل او با او رفتار نکند؛ از لطف خود پشیمان میشود.
تاریخ جلسه: 87/10/2 ـ جلسه 10
این جلسه ادامه دارد…
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] حلیة الأبرار فی أحوال محمد و آله الأطهار علیهم السلام، ج4، ص50
[2] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط – القديمة)، ج1، ص569
[3] سوره مبارکه طور، آیه26
[4] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط – القديمة)، ج1، ص569
[5] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط – القديمة)، ج1، ص568
[6] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط – القديمة)، ج1، ص568
[7] معاني الأخبار، النص، 245