راهکار اعتدال در مشغولیات
«لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ لَا تَجْعَلَنَّ أَكْثَرَ شُغْلِک بِأَهْلِک وَ وَلَدِک فَإِنْ یكُنْ أَهْلُک وَ وَلَدُک أَوْلِیاءَ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یضِیعُ أَوْلِیاءَهُ وَ إِنْ یكُونُوا أَعْدَاءَ اللَّهِ فَمَا هَمُّک وَ شُغْلُک بِأَعْدَاءِ اللَّهِ»[1]
«امام علیهالسلام به یكى از اصحابش (در باره زن و فرزند) فرموده است: بیشتر كار خود را براى زن و فرزندت قرار مده كه اگر آنان دوست خدا باشند خدا دوستانش را تباه نسازد و اگر دشمن خدا باشند همت و كار تو براى دشمنان خدا چیست؟»
در این حکمت امام در مورد اشتغالات زندگی به مخاطب خود هشدار میدهد. عمدۀ این اشتغالات، فکری و ذهنی است که ممکن است به نماز و عبادات ما صدمه بزند. حضرت میفرماید بیشترین میزان تلاشها و کارهایت را برای فرزندان و نزدیکانت قرار مده؛ اگر نزدیکان تو دوست خدا و نزدیک به خدا هستند که خدا نزدیکان خود را قطعاً رها نمیکند؛ اگر نزدیکان تو از دشمنان خدا هستند؛ كار تو براى دشمنان خدا چیست؟ براى اصلاح حال دشمنان او كوشش مكن كه كمك به آنها مستلزم عذاب و كیفر است. اگر اینها از دوستان خدا هستند؛ بهطور یقین خداوند مراقب دوستان خود هست و نیازی به یاری کسی ندارد. ایشان یا انسانهای شایستهای هستند یا نه.
امام با این تقسیمی كه بیان فرمود، پیروان خود را از اهتمام بیش از حد به امور زن و فرزند باز میدارد و به آنان توصیه مىكند كه بیش از حد در این راه تلاش نكنند و به فكر خویشتن و زندگى سراى دیگر نیز باشند. روشن است كه زن و فرزند انسان یا از دوستان خدا هستند و تكیه بر لطف پروردگار دارند و خدا هم آنها را از لطف خود محروم نمىسازد؛ پس جای نگرانی نیست؛ یا جزو دوستان خدا نیستند که در این صورت نباید برای این افراد وقت گذاشت.
باید دانست دوست انسان و دوستِ دوست او و دشمنِ دشمن او در شمار دوستان او هستند؛ اما دوستِ دشمن، یقیناً برای او مشکل ایجاد میکند و در شمار دوستانش نیست. اگر چنین فردی دشمن خداست چرا باید به او مهربانی و محبت کرد؟! به فردی که دشمن خداست و مانعی بر سر راه بندگان خداوند ایجاد میکند و حجابی است برای رشد و کمال، نباید خدماترسانی داشت. نباید برای فرد گمراه، بیجهت و دلسوزانه تلاش کرد. این شخص، تنها مستحق دعای خیر است تا به راه آید.
فردی هم که در مسیر حق است بهطور یقین خداوند مراقب و نگهدار اوست. خداوند حمایتهای لازم خود را از بندگانش دریغ نمیکند. وقتی نگاه آدمی به اهل و عیال خود چنین باشد، دیگر مشغولیات و تلاشهای جدیتری نسبت به امور خانواده ندارد و از غصۀ بیجا که سازنده نیست، دوری میکند.
1. غصهخوری ممنوع
برای امور معیشتیِ یک انسانِ معصیتکار نباید غصه خورد. نگرانی برای افراد متدین هم کار بیهودهای است؛ زیرا خداوند مراقب چنین افرادی هست. طبق آیۀ:
«…وَهُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ»[2]
«و آنها در غرفههاى بهشتى آسوده خاطر خواهند بود.»
مسلماً پروردگار در همه موارد از دوستان خود مراقبت میکند و تا قیامت نعماتش را در اختیار ایشان قرار میدهد؛ پس نگرانی، بیجاست.
توجه به صفات نیک دیگران، راهکار اصلاح خود
«أَیهَا النَّاسُ تَوَلَّوْا مِنْ أَنْفُسِكُمْ تَأْدِیبَهَا وَ اعْدِلُوا بِهَا عَنْ ضَرَاوَةِ عَادَاتِهَا»[3]
«اى مردم، خودتان به ادب كردن و اصلاح نفسهاتان بپردازید و آنها را از جرأت و دلیرى بر عادتها و خوها (ى ناشایسته) بازگردانید.»
بعضی افراد یک سلسله عیوب دارند که خود به آنها واقفند؛ اما نمیخواهند این عیوب دوام داشته باشد و خواهان رفع این نقائص هستند. لازم نیست مردم عیوب و نقائص هم را به یکدیگر تذکر دهند؛ کافی است آدمی تنها بصیرت داشته باشد و بر صفات نیک دیگران تمرکز کند. وقتی انسان آلوده، به خوبی خوبان توجه کند خودبهخود متوجه عیوب خود میشود.
طبق فرمایش حضرت، خودمان باید مُتِوَلّی تربیت خود شویم، خود را ادب کنیم، تَأدیبِ خود را به عهده بگیریم، این امر را به دیگری نسپاریم و برای خود دلسوزی داشته باشیم. راه اصلاح این است که منتظر ادب زمانه و دیگران نمانیم و خود مؤدِّب خود باشیم.
اجتناب از آنچه برای دیگران نمیپسندیم؛ راهکار تأدیب خود
«وَ کفَى أَدَباً لِنَفْسِک تَجَنُّبُک مَا کرِهْتَهُ لِغَیرِک»[4]
«و کافی است ادب و آراستگى ترا به دورى نمودن از آنچه (زشتى) براى دیگرى دوست ندارى.»
کافی است برای ادب کردن خویش به یک امر توجه کنیم و آن اینکه هر امری را برای دیگران نمیپسندیم خود نیز انجام ندهیم. اگر میخواهیم دیگران با ما یکرنگ و صادق باشند؛ باید ما هم با دیگران صادق باشیم. اگر دوست نداریم چهرۀ افسردۀ دیگران را ببینیم؛ نباید در انظار مردم افسرده باشیم.
ادب نوعی آراستگی است که توسط خود فرد بایستی انجام شود. هرکس مؤدبتر است آراستهتر است و بیشتر به چشم دیگران میآید. اگر سردی رفتار دیگران را دوست نداریم؛ نباید با دیگران با سردی رفتار کنیم. هر رفتار و گویشی را که از دیگران انتظار داریم، باید خود به آن عامل باشیم.
تقوا؛ راهکار کسب عزت
«وَ لَا عِزَّ أَعَزُّ مِنَ التَّقْوَى»[5]
«هیچ عزتی بالاتر از تقوی نیست.»
راهکار کسب عزت، ترک گناه است که کلید سعادت دنیا و آخرت است. وقتی آدمی خلاف و معصیتی در نظام عالم انجام میدهد و توبه هم نمیکند؛ در حقیقت خود را آلوده میکند و چون با این آلودگی باعث اذیت و آزار دیگران میشود، عزّتی هم ندارد. هیچ امری همچون تقوا به انسان عزّت نمیدهد. مال و مقام و مدرک ممکن است موقتاً انسان را عزیز کند؛ اما تقوا عزّت باقی و دائم بههمراه دارد.
هیچکدام از علمای جلیلالقدر گذشته بهطور رسمی به ما خدماترسانی نکردند؛ ولی همۀ مؤمنین دوست دارند خود را به قبر این بزرگواران برسانند و قبور ایشان را زیارت کنند. این چه عِزَّتی است که خداوند به ایشان داده است که بعد از گذشت سالیان زیاد عزیز هستند! ایشان بهدلیل تقوایی که داشتند این همه عزّت نصیبشان شده است. هیچ امری از امور دینی عِزَّتبخشتر از تقوا نیست. اگر خواهان عزّت هستیم باید با خداوند معامله کنیم و همواره در میدان مراقبه باشیم و پرهیز کنیم از این که کارها برای به چشمآمدن نزد مردم انجام دهیم.
قناعت، راهکار از بین بردن فقر
«وَ لَا کنْزَ أَغْنَى مِنَ الْقَنَاعَةِ وَ لَا مَالَ أَذْهَبُ لِلْفَاقَةِ مِنَ الرِّضَى بِالْقُوتِ»[6]
«و هیچ گنجى بىنیاز كنندهتر از قناعت و هیچ دارائى، فقر را جلوگیرتر از تن دادن به روزى رسیده نیست.»
هیچ گنجی بیش از قناعت انسان را غنی نمیکند. قناعت بیشترین میزان ثروت را به ما میدهد. اگر همواره در مقابل نعمات الهی شاکر و در زندگی، قانع و راضی باشیم؛ رنگ و بوی فقر از زندگی ما زدوده میشود. اگر انسان متموِّلی راضی به داراییهایش نیست و همواره در حسرت داشتن مال و خانۀ دیگران است، باید بداند که در عین دارایی فقیر است.
امام جواد علیهالسلام میفرماید: «اگر می بینید کسی شکر نعمتی اندک را نمیکند برای نعمات زیاد هم شکر نخواهد کرد!» چنین فردی هیچگاه به موجودیاش راضی نیست. اگر بهترینها را هم داشته باشد راضی نیست و بهدنبال چیز دیگری است.
راهکار غنی بودن راضی بودن به موجودی است. اگر فرد همواره به این مقدار از نعماتی که دارد راضی است و حال خوشی دارد و حسرت زندگی کسی را نمیخورد؛ به این معناست که خدای مهربان گنجی نصیب او کرده است که دیگر ثروتمندان از این گنج محروم هستند.
رضا به دادههای الهی، راهکار رسیدن به آسایش
«وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى بُلْغَةِ الْکفَافِ فَقَدِ انْتَظَمَ الرَّاحَةَ»[7]
«و هر كه بهآنچه به او رسیده است اكتفاء کند به آسودگى پیوسته و در آسایش فرود آمده است.»
اگر از توقعات خود کم کنیم و از زندگی راضی باشیم؛ در آسایش به سر میبریم و اگر به موجودی قناعت نکنیم و در مادیات افزونطلب باشیم، آسایش نخواهیم داشت.
طُلّاب علوم دینی معتقدند خداوند امور معیشتی و زندگی طلبگی آنان را تحت عنایات خود قرار داده است؛ به همین جهت فکر ایشان از کسب درآمد فارغ است؛ به همین جهت زندگی راحتی دارند. اگر میخواهیم در زندگی آسایش و آرامش داشته باشیم باید به حداقل اکتفا کنیم و در مادیات افزونطلب نباشیم. بعضی از افراد در دنیا کارزدهاند! یعنی بسیار کار میکنند تا درآمد خوبی داشته باشند؛ اما در نهایت بدون آنکه از آن استفادۀ بهینه کنند، این جهان را ترک میکنند!
استفادۀ صحیح از نعمت، راهکار دوام آن
«یا جَابِرُ مَنْ کثُرَتْ نِعَمُ اللَّهِ عَلَیهِ کثُرَتْ حَوَائِجُ النَّاسِ إِلَیهِ فَمَنْ قَامَ لِلَّهِ فِیهَا بِمَا یجِبُ عَرَّضَهَا لِلدَّوَامِ وَ الْبَقَاءِ وَ مَنْ لَمْ یقُمْ فِیهَا بِمَا یجِبُ عَرَّضَهَا لِلزَّوَالِ وَ الْفَنَاءِ»[8]
«اى جابر، هر كه نعمتهاى خدا (دارائى و دانائى و بزرگى و مانند آنها) بر او بسیار شود، درخواستهاى مردم بهاو بسیار مىشود، پس كسیكه براى خدا در آن نعمتها به آنچه كه واجب است قیام کند، آنها را همیشگى و پایدار مىسازد، و آنكه براى خدا در آنها بهآنچه كه واجب است قیام نکند آنها را به نابودى و نیستى مىكشد.»
ما خواهان ماندگاری نعمات الهی در زندگی خویش هستیم. باید بدانیم بهمیزانی که از این نعمات بهتر استفاده کنیم، تداوم خواهد داشت. هرکس از نعمات خداوندی بیشتر بهره برد، مراجعات مردم نیز به او بیشتر خواهد بود. اگر آدمی نعمات الهی را درست و صحیح مصرف کند و امور واجب خود را تمام و کمال انجام دهد، یقیناً این نعمتها را در معرض دوام و پایداری قرار داده است؛ اما اگر نعمات را در راه صحیح مصرف نشود؛ در معرض زوال و ناپایداری قرار میگیرند. اگر نعمتهای خداوندی حبس شوند حتماً از بین میروند.
زکات دعای مستجاب این است که سفرۀ دعا گسترده شود و انسان به تنهایی برای خود دعا نکند؛ اگر به این امر توجه نداشته باشیم خداوند نعمت مُستَجابُ الدَّعوِه بودن را از ما سلب میکند. اگر نعمت آبرو درست مصرف نشود؛ خداوند این نعمت را میگیرد. بنابراین زندگی آرام و بدون دغدغه، غایت و هدف برای انسانیت انسان نیست. این آرامش تنها یک نعمت است؛ مهم اینجاست که آدمی چگونه از آن استفاده میکند؟
اما گاه فرد آنقدر ذوب در این نعمت میشود که بندگی خداوند را که هدف خلقت است به دست فراموشی میسپارد. انسان الهی باید به خود یادآور شود که زندگی آرام و بیدغدغه باید مقدمۀ بندگی برای او باشد. این آرامش هدف و غایت برای او نیست، بلکه مقدمهای است برای اینکه بندگی به درگاه الهی سهل و راحت انجام پذیرد. اما اگر از این نعمت پروردگار درست و بهینه استفاده نشود؛ آنگاه آرامشی در زندگی نیست؛ گاه انسان دعا میکند که خداوند به او سلامتی دهد؛ اما بداند که سلامتی با شکر آن ملازم است و اگر فرد نعمت سلامتی را قدر بداند و صحیح مصرف کند؛ خداوند دوام آنرا ضمانت کرده است.
شناخت منکر و معروف، راهکار زندگی صحیح
«فَمَنْ لَمْ یعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفاً وَ لَمْ ینْكِرْ مُنْکراً قُلِبَ فَجُعِلَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ وَ أَسْفَلُهُ أَعْلَاهُ»[9]
«پس كسیكه به دل كار شایسته را نشناخت و ناشایسته را انكار نکرد، وارونه میشود و سرش پائین و پایش بالا خواهد شد (در دنیا آسایش ندارد.)»
حضرت در این حکمت در بارۀ کسانی صحبت میکند که كار درست و صحیح را نمیشناسند و آن را تأیید نمیکنند. کار ناشایست را نیز انكار نمیکنند. چنین افرادی بنابر فرمودۀ حضرت در دنیا آسایش ندارند و خوشبختی آخرت را نیز از دست میدهند و در نهایت گرفتار کیفر همیشگی هستند، گویا زندگی وارونهای را انتخاب کردهاند؛ به این معنا که زندگی آنان در سراشیبی و رو به پایین است.
بعضی از افراد عمدۀ وقتشان را در زندگی برای کسب کمال صرف میکنند و توجهشان به امور مادی به اندازۀ ضرورت است. اصل زندگی را صرف امور مادی نمیکنند و زندگی خود را برای امور متعالی صرف میکنند. در زندگی صحیح، اولویت با امور معنوی و امور باقی و پایدار است نه امور مادی و گذرا. انگیزۀ افراد نیکوکار در زندگی دنیایی حرکت به سمت بالا و کمال است. اگر تمامی فکر انسان کسب امور دنیوی باشد؛ ارزش امور متعالی را نشناسد و از ضد ارزشها بیزاری نجوید و یا آنها را ضد ارزش نداند؛ خداوند زندگی او را در این عالم وارونه میگرداند؛ زیرا همۀ فکر او مادیات و توجهاش امور دنیوی است و برای او ارزش هر چیزی با مادیات سنجیده میشود.
گفتنی است توجه به مادیات، بسیار خزنده شروع میشود. با نشناختن کار درست و انکار نکردن کار نادرست این حرکت خزنده آغاز میشود. برای مثال خلافی را از جوانی مشاهده میکنیم؛ اما چون عامل این خلاف، فرد جوانی است او را تقبیح نمیکنیم، رفتار او را خلاف نمیدانیم و آن را نادیده میانگاریم؛ یا قلباً معروفی را معروف نمیدانیم و آن را از سر اجبار انجام میدهیم! در چنین مواردی که بهای کار ارزشمند را نمیدانیم یا ضد ارزشها را منکر به حساب نمیآوریم؛ دچار عقوبت الهی خواهیم شد و بنابر فرمودۀ امیرالمؤمنین خداوند در این عالم زندگی ما را وارونه و سرنگون میکند.
همۀ فکر چنین فردی دنیای مادی است. چنین فردی حتی اگر با فرد اهل سلوکی دوست شود؛ تمامی فکر و ذهن او درگیر قیمت پوشش و زیورآلات اوست؛ نه رفتار و منش صحیح او.
اگر کسی با دلش معروف را شناسایی نکند و منکر را آشکار نسازد، قلبش واژگونه میشود. اگر میخواهیم زندگی سالمی داشته باشیم باید ارزشها و ضد ارزشها را بشناسیم و نسبت به آنها عکسالعمل مناسب نشان دهیم. باید روی دل و قلب خود کار کنیم و منکر و معروف را بشناسیم. معروف مورد پسند خداوند است و منکر منظور نظر شیطان. اگر واقعا از جهل بیزاری جوییم و منکر را تقبیح کنیم، در راه پسند الهی گام برداشتهایم.
اگر حسرت زندگی جاهلان را داشته باشیم و ضد ارزشها را نازیبا ندانیم، عکسالعمل چنین رفتاری آن است که زندگی و افکارمان بر اساس سنت الهی وارونه میشود.
راهکار زندگی صحیح داشتن آن است که در باطن معروفها را پسندیده و منکرها را قبیح بدانیم. حتی در درون خویش نیز نباید بدیها را توجیه کنیم وگرنه زندگی از حالت صحیح خود خارج میشود.
گفتار شایسته، راهکار حفظ نعمت
«فَرُبَّ کلِمَةٍ سَلَبَتْ نِعْمَةً وَ جَلَبَتْ نِقْمَةً»[10]
«چه بسا یك كلمه موجب سلب نعمت شود و گرفتارى پیش آورد.»
چه بسا یک سخن نابهجا نعمتی را از انسان سلب کند. برای مثال فردی در مقابل کمی توفیقاتش بگوید: «خدا توفیق نداده است!» و بابت این عبارت تهمتآمیز، شکایت به خدا هم داشته باشد. انسانی که توفیقات بسیاری داشته است و اکنون آنها را ندارد؛ اگر همۀ این کمتوفیقیها را برای دیگران بازگو کند و آنها را از جانب خداوند بداند؛ نعمتهای خود را از دست میدهد. بسیاری از نعماتی که در زندگی از دست میدهیم به جهت استفاده از عبارات نادرستی است که بکار میبریم.
راهکار حفظ نعمت، استفادۀ صحیح از کلمات و عباراتی است که از دهان خارج میشود. باید مراقب سخنان خود باشیم. حتی در پیشنهادات کاری، نباید از ناتوانی سخن به میان آوریم. با سخن از ناتوانی، قطعاً ناتوان میشویم چون به ضمیر ناخودآگاه خویش القای ناتوانی کردهایم!
سازگاری با مردم؛ راهکار دوری از کینه
«مُقَارَبَةُ النَّاسِ فِی أَخْلَاقِهِمْ أَمْنٌ مِنْ غَوَائِلِهِمْ»[11]
«نزدیك شدن به مردم در اخلاقشان (مانند آنان در امر زندگانى رفتار نمودن موجب) ایمنى است از كینههاشان.»
راهکار دلگیر نشدن از یکدیگر آن است که تا آنجا که ممکن است به هم نزدیک شویم. مثلا در کاری که معصیت نیست؛ و در فرهنگ افراد کار درستی است، با ایشان همراه شویم.
وقتی با آداب و رسوم دیگران که بر خلاف دین و مذهب نیست، همرنگ باشیم؛ محبت دیگران را به خود جلب کردهایم و از کینۀ آنان به خود پیشگیری میکنیم. مثلا در هنگام وصلت با خانوادۀ جدید، به آنها احترام بگذاریم و آداب و رسومشان را جدی بگیریم. در این همراهی، تا جایی که حدود الهی را رعایت کنیم، دوستی و محبت وجود دارد و از کدورت جلوگیری میشود.
تاریخ جلسه: 92/5/28 ـ جلسه 8
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. نهجالبلاغه، حکمت 344 .
[2]. سوره سبأ، آیه 37.
[3]. نهجالبلاغه، حکمت 351.
[4]. نهجالبلاغه، حکمت 357.
[5] . نهجالبلاغه، حکمت 363.
[6]. نهجالبلاغه، حکمت 363.
[7]. نهجالبلاغه، حکمت 363.
[8]. نهجالبلاغه، حکمت 364.
[9]. نهجالبلاغه، حکمت 367.
[10]. نهجالبلاغه، حکمت 373.
[11]. نهجالبلاغه، حکمت 393.