روش ستایش افراد
«الثَّنَاءُ بِأَكْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصِیرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِيٌّ أَوْ حَسَدٌ»[1]
«ستودن دیگران بیش از آنچه شایسته است چاپلوسى، و كمتر از آن ناتوانى یا رشك بردن بر اوست»
در تعریف کردن از شخصیت یا عملکرد مردم، باید اعتدال رعایت شود. طبق فرمایش امیرالمؤمنین علیهالسلام، تعریف کردن بیش از اندازه و کمتر از آن، هردو، در جایگاه مذمت قرار دارند.
«الثَّنَاءُ بِأَكْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ، مَلَقٌ» تعریف بیش از استحقاق فرد، تملقگویی محسوب میشود و نشانه دوروئى است و نزد همگان خصیصهای مذموم شمرده میشود. چنین فردی برخلاف اعتقاد و باور قلبی خود از دیگران تعریف و تمجید دارد.
درتعریف و سپاس از دیگران باید روش صحیح به کار گرفته شود و تنها در مورد آنچه شایسته ثناگویی است، تعریف و تمجید داشته باشیم.
چنانچه بیش از استحقاق فرد از او تمجید شود از اعتدال خارج شده و به عنوان شخصیتی ضعیف النفس شناخته میشویم. اگر زبان به خود واگذار شود، بیم آن میرود که از حد تجاوز کرده، و خَلق را زیاده بر استحقاق بستاید. چاپلوسی وتملق خصلتی ناپسند است که برای جلب منافع مادی صورت میگیرد.
«وَ التَّقْصِیرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِيٌّ أَوْ حَسَدٌ» تعریف و تمجید کمتر از میزان استحقاق به دو دلیل است: یا فرد در تعریف کردن عاجز و ناتوان است و یا نسبت به طرف مقابل حسادت دارد به همین جهت مانع از تعریف حقیقی او میشود؛ زیرا حسود، چشم دیدن نعمات دیگران را ندارد.
به عنوان مثال فردی که غذایی لذیذ را با زحمت تهیه کرده است، اگردر پاسخ زحمت او تعریفی کمتر از استحقاق او انجام شود و یا سعی و تلاش او تحقیر شود، این گفتار علامت ناتوانی و عجز در تعریف منصفانه است. درصورت دوم گوینده به دلیل ناتوانی در تهیه چنین غذایی در تعریف کردن بخل ورزیده و حسادت به او اجازه تعریف صحیح را نمیدهد.
نادیده گرفتن صفات نیک دیگران و خودداری از تعریف نسبت به آنچه شایستگی دارند، نشان از ناتوانی فرد یا رذیله حسادت است.
بنابراین عدل و انصاف آن است كه هر كس را به اندازه شایستگى او ستوده و مقام و منزلت واقعی او را برای دیگران آشكار سازیم.
حراست از آبرو
«مَنْ ضَنَّ بِعِرْضِهِ فَلْيَدَعِ الْمِرَاءَ»[2]
«هر كه به آبروى خویش بخل ورزد (آبرو دوست باشد) باید جدال را رها كند»
خداوند سبحان برای مؤمن عزّت و آبرو را مقدّر کرده است، به همین جهت این دو امر ارزشمند باید محفوظ بمانند. یکی از روشهای حفظ آبرو ترک جدال است؛ جدال، فرد را رسوا کرده و موجب بیآبرویی او میشود.
گاهی جدل در میان مردم و بصورت آشکار صورت نمیگیرد اما اثر خود را در جای دیگر نشان داده و آبروی فرد را در معرض خطر قرار میدهد. کسی که نسبت به آبروی خود بخیل است و نمیخواهد آن را به راحتی از دست دهد، باید جدل را رها کند. اهل جدل در نهایت بیآبرو میشوند؛ زیرا جدل یکی از راههای نفوذ شیطان در زندگی افراد است، هنگامیکه شیطان بر فردی تسلط پیدا میکند عزت او را هدف گرفته و صفات الهی او را مورد هجمه قرار میدهد.
از آن رو که فضای جدل خصمانه است، اعلام نظر در چنین موقعیتی، تأثیری نخواهد داشت. برای احتراز از جدل، باید امر را مسکوت گذاشته و طرح آن به فضائی محبتآمیز موکول شود. در این صورت میتوان با چند تعریف مثبت در مورد طرف مقابل، مانع و فاصله را برداشت، سپس انتقاد را مطرح نمود. چنانچه انتقاد صراحتاً و در فضای مخاصمه طرح شود تأثیر لازم را نخواهد داشت؛ زیرا ارتباط سالم مبتنی بر فضای محبتآمیز است.
راز جوانی
«…وَ الْهَمُّ نِصْفُ الْهَرَمِ»[3]
«…و گرفتارى و اندوه نصف پيرى است»
در مواجهه با مسائل و مشکلات مختلف، میتوان آنها را آسان دید و از کنار آن عبور کرد. برخی از افراد در برخورد با مشکلات بدون هیچ اقدامی غصه میخورند و از این طریق به پیری خود کمک میکنند. فرد باید در برخورد با مشکلات بتواند اقدام مفیدی انجام دهد، غصه خوردن بیهوده است و هیچ نقشی در سرنوشت ایفا نخواهد کرد.
غصه خوردن مانند آب در هاون کوبیدن است که عقل انسان را زیر سؤال میبرد. این شیوهی ناپسند عزت شخص را خدشهدار میسازد و او را نزد دیگران تحقیر میکند. در حالیکه میتوان به جای غصهخوردن، از موقعیت گرفتاری یا بیماری به نحو احسن استفاده کرد. به عنوان مثال فردی که به بیماری دچار شده در این موقعیت خاص میتواند دست به دعا برداشته، ارتباط بیشتری با خداوند برقرار کند؛ چرا که فرمود:
«اَنَا عِندَ المُنکَسِرَةِ قُلُوبُهُم»[4]
«من نزد دلشکستگان هستم»
کسی که قلب شکسته دارد، فرصت خوبی برای مناجات به دست آورده است.
که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته
فردی که دائماً در حال غصه خوردن است، به عوارض جانبی آن دچار شده و زودتر از دیگران پیر و فرسوده میشود؛ زیرا این عادت نکوهیده ناتوانی، ضعف، آسیبهای روحی و جسمی را درپی خواهد داشت.
نجات از افسردگی و غصه خوردن
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: یکی از دلائل غصهخوردن افراد آن است که فرصتها را از دست میدهند.
«مَنْ قَصَّرَ فِي الْعَمَلِ ابْتُلِيَ بِالْهَمِّ وَ لَا حَاجَةَ لِلَّهِ فِيمَنْ لَيْسَ لِلَّهِ فِي مَالِهِ وَ نَفْسِهِ نَصِيبٌ»[5]
«كسى كه در عمل كوتاهى كند به اندوه دچار گردد و خداوند را حاجتی نیست به کسی که در نفس و مالش، او را بهرهای نیست.»
از دست دادن فرصتها و بیکاری، عوامل بزرگی در ایجاد غم و اندوه میباشند. بسیاری از افراد با درنظر گرفتن یک امر ایدهآل، انتظار محقق شدن آن را دارند؛ اما تا رسیدن به مطلوب ازفرصتهای موجود استفاده نمیکنند و زمان بسیاری را از دست میدهند.
برای رهایی از غصه خوری بایستی زمان خود را مدیریت کنیم تا از لحظات زندگی به خوبی بهره ببریم. فردی که زمان را رها کند گرفتار بیکاری میشود و با یادآوری کمبودهای خود، افسوس دارایی دیگران را میخورد. درحالیکه میتواند به جای غصه، از زمان، بهره لازم را برده و به امور صحیح و مطلوب بپردازد.
راه رهایی از غصه خوردن استفاده صحیح از زمان است؛ چراکه
«إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ»[6]
«ضایع کردن فرصتها، اندوه آور است».
به جای اندوه و افسوس باید موفقیتهای دیگری را که نصیب ما شده است، به یادآوریم.
در این حکمت حضرت میفرمایند: علت غصه خوردن افراد، کم استفاده کردن از تواناییها میباشد: «مَنْ قَصَّرَ فِي الْعَمَلِ ابْتُلِيَ بِالْهَمِّ»
کسی که کم کار میکند و در کار کردن کوتاهی دارد، گرفتار غصه میشود. خداوند کسانی را که در کار کردن کاهل هستند مجازات میکند؛ زیرا هر فردی که از توان خود در کار کردن استفاده نکند، زمان او با غصه خوردن پر میشود. روش رهایی از غصه آن است که فرد تمامی زمان خود را از کار مفید آکنده سازد.
افراد پرکار همواره حال خوبی دارند. گاهی اوقات کارهای ما نافع نیست، به همین جهت موجب افسوس و اندوه میشود اما اگر زمان با کارِ درست پر شود، فرصتی برای غصه خوردن باقی نمیماند. چنانچه فرد تقصیر و کوتاهی در کار نداشته باشد، مظهر اسم «وفیّ» خدای سبحان میشود. او کسی است که پر و پیمان کار میکند.
اگر ملاحظه میشود که در برخی از موارد بعضی از افراد در عین پرکاری دچار گرفتاریهای بسیاری هستند؛ به جهت آن است که اعمال آنان با قوانین شرع مطابق نیست. اگر اعمال انسان با شرع تطبیق داشته باشد، مجالی برای غصه خوردن باقی نمیماند.
عدم مدیریت زمان و کمکاری موجب غم و اندوه میشود، اما استفاده صحیح از زمان و توان، قطعاً نشاط دائم را بر زندگی حاکم خواهد کرد. بهترین استفاده از زمان و فرصتها و پرداختن به امور مفید، مجالی برای غصه خوردن باقی نمیگذارد.
شیوهای برای چشم نزدن
«عِظَمُ الْخَالِقِ عِنْدَكَ يُصَغِّرُ الْمَخْلُوقَ فِي عَيْنِكَ»[7]
«بزرگى آفريننده در نزد تو، آفريده را در چشمت كوچك مینمايد.»
چنانچه نعمات، سامان داشتن، ثروت، توفیقات، عافیت و… دیگران به چشم ما میآید، این امر عادی نیست. به عبارت دیگر افراد باید از چشم ما در امان مانده و آسیبی از ما به آنان آنانوارد نشود.
اگر فرد عظمت خداوند را ملاحظه کند، مخلوقات و داراییهای آنان به چشم او نخواهد آمد و علم و قدرت و دارایی افراد در مقابل علم و قدرت و دارایی حق در نظر او ناچیز خواهد بود.
اگر انسان، عظمت را تنها به خالق نسبت دهد، مخلوق در نظر او ناچیز و صغیر جلوه میکند. این امر به معنی تحقیر مخلوق نیست بلکه با در نظر داشتن عظمت، قدرت و دارایی خالق، امور خلق ارزشمند جلوه نمیکند. اگر جزء افرادی هستیم که نعمات دیگران را چشم میزنیم، برای درمان این عادت، نگاه به عظمت خالق داشته باشیم، در این صورت هیچ امری از مخلوق برای ما چشمگیر نخواهد بود و کمال و جمال و قدرت مخلوق در چشم ما بزرگ جلوه نمیکند.
به میزانی که معرفت فرد نسبت به عظمت خالق بیشتر شود برای خلق، عظمت و قدرت قائل نبوده و دارایی مخلوق، نگاه او را به خود جلب نمینماید.
روش اجابت درخواست دیگران
«لَا يَسْتَقِيمُ قَضَاءُ الْحَوَائِجِ إِلَّا بِثَلَاثٍ بِاسْتِصْغَارِهَا لِتَعْظُمَ وَ بِاسْتِكْتَامِهَا لِتَظْهَرَ وَ بِتَعْجِيلِهَا لِتَهْنَأَ»[8]
«روا نمودن درخواستها جز با سه امر، محقق نمیشود: –كوچك شمردن آن تا (نزد پروردگار) بزرگ گردد – پنهان داشتن آن تا (هنگام جزاء) آشكار شود –شتاب در انجام آن تا (برای درخواست کننده) گوارا باشد»
انسانها به یکدیگر احتیاج دارند، به همین جهت هیچ فردی نباید دیگران را تحقیر کند. فقیر به غنی، و غنی به فقیر احتیاج دارد و این امر با غنی بودن فرد تناقض ندارد؛ زیرا زندگی اجتماعی انسانها چنین نیازی را ایجاب میکند.
بنا بر فرموده امیرالمؤمنین علیهالسلام 3 امر موجب خدمت به دیگران میشود:
- «بِاسْتِصْغَارِهَا لِتَعْظُمَ»
تأمین نیاز افراد به میزانی نزد خدای سبحان گرانقدر است که گرچه عامل آن، آن را کوچک میشمارد اما خدای سبحان عمل او را نزد خلق، عظیم جلوه میدهد. اگر قرار است برای دیگری کاری انجام دهیم، کار در نظر ما بزرگ و سخت نباشد بلکه آن را کاری مختصر دانسته و به سهولت انجام دهیم که در این صورت خدا آن را در نظر دیگران بزرگ جلوه میدهد.
- «وَ بِاسْتِكْتَامِهَا لِتَظْهَرَ»:
هنگامیکه به کسی خدمتی ارائه میدهیم و نیازی از او مرتفع میکنیم، لزومی ندارد آن را به همه اعلام کنیم بلکه باید آن را پنهان سازیم، در این صورت خداوند آن را آشکار میسازد. فردی که در رفع نیاز دیگران بسیار کوشا است اما آن را آشکار کرده و همه را مطلّع میکند، این امور از سوی دیگران دیده نمیشود و به حساب نمیآید. سعی و تلاش انسان در کار خیر باید پنهان باشد و کسی از آن آگاه نشود.
- «وَ بِتَعْجِيلِهَا لِتَهْنأ»
برخی افراد رفع نیاز دیگران را با پیششرط، مقدمه، تأمل و تأخیرِ بسیار، انجام میدهند. اما امیرالمؤمنین علیهالسلام توصیه میفرمایند: برای رفع نیاز دیگران تعجیل کنید؛ زیرا در این صورت است که بر فرد نیازمند، گوارا میشود. نیاز مردم به ما لطف خداوند است و توفیق رفع آن، منّتی از جانب خدای سبحان بر ما است؛ زیرا اگر این توفیق از ما سلب شود، خدای سبحان دیگری را جایگزین ما خواهد کرد.
انفاق با سهولت
«…مَنْ أَيْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِيَّةِ»[9]
«…کسی كه پاداش الهى را باور دارد، در بخشش سخاوتمند است»
برخی افراد، در بذل و بخشش بسیار سخاوتمند هستند؛ زیرا یقین دارند که خداوند برای کاری که برای دیگران انجام میدهد، به سرعت جایگزین و جزاء قرار میدهد. یقین به این امر فرد را به بذل و بخشش ترغیب میکند. فردی که از آبرو، تمکّن مالی و توان خود برای خدمترسانی به خلق استفاده میکند، یقیناً از سوی خدای سبحان جایگزینی مناسب برای آنچه هزینه کرده است، دریافت خواهد کرد.
کسانی که به سهولت بذل و بخشش نکرده و به مقدار ناچیز و اندک اکتفا میکنند یقین به جایگزین آن ندارند. به عنوان مثال اگر عالمی علم خود را در اختیار نیازمند قرار ندهد، خداوند نیز همانگونه به او جزاء میدهد. اگر یقین داشته باشیم پاسخ لطف به دیگران، لطف خداوند است، در اقدام به آن تردید نمیکنیم. در بسیاری از اوقات فرد، تنها نیّت خدمت به دیگری را دارد اماخدای سبحان به گونهای جبران میفرماید که بنده شرمنده میشود. فردی که یقین به جایگزینی از سوی خداوند دارد، به سهولت نسبت به دیگران، بخشش دارد. چنانچه پرداختن به امور دیگران برای ما آسان باشد و یقین داشته باشیم که با خدا معامله میکنیم خدا بهترین جایگزین را عطا میکند.
حفظ مادیات
بعضی از افراد برای حفظ مادیات خود تلاش میکنند، اما به میزانی که بیشتر سعی میکنند کمتر به آن دست می یابند. اگر معنویات فدای مادیات شوند، به مادیات فرد صدمه وارد میشود.
به عنوان مثال اگر کسی میخواهد سرمایه و امکانات مالی او روز به روز بیشتر شود به یاد داشته باشد که برای رسیدن به دنیا، دین را فدا نکند. اگر بدون دروغ و ظلم به دنبال دنیا رفت مادیات او افزون میشود، و اگر مادیات او دچار مشکل شده، قطعاً دین را فدا کرده است.
نزول، ربا، پرداخت نکردن خمس و… قربانی کردن دین برای دنیا محسوب میشود. اگر فردی دین را فدا کرد اما دنیا دارد، قطعاً از لذت دنیا بهرهای نخواهد داشت.
«لا يَتْرُكُ النَّاسُ شَيْئاً مِنْ أَمْرِ دِينِهِمْ لِاسْتِصْلَاحِ دُنْيَاهُمْ إِلا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ»[10]
«مردم ترک نمیکنند چیزی از امور دینی را برای رسیدن به منافع دنیوی مگر این که خدای سبحان ضرر فراوانتری را در زندگی دنیوی آنان وارد میکند.»
به عنوان مثال اگر در مراسم عروسی، دین، قربانی شود تا به مردم خوش بگذرد، قطعاً ناراحتی خاصی در این زندگی به وجود میآید. قربانی کردن دین برای رسیدن به خوشیهای دنیوی آسیبهای جدی در پی دارد. کسی که میخواهد امور دنیوی او رشد یابد، نباید برای حفظ مادیات، معنویات، تدین و احکام شرع را قربانی کند.
تاریخ جلسه: 1391.4.26ـ جلسه6
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] نهج البلاغه، حکمت 339
[2] نهج البلاغه، حکمت 254
[3] نهج البلاغه، حکمت 135
[4] منیةالمرید، ص 123
[5] نهج البلاغه، حکمت122
[6] نهج البلاغه، حکمت 114
[7] نهج البلاغه، حکمت124
[8] نهج البلاغه، حکمت97
[9] نهج البلاغه، حکمت132
[10] نهج البلاغه، حکمت 103