راه در امان ماندن از آسیبها
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
«مُقاربةُ النّاس فی اخلاقِهِم اَمِنَ مِن غَوائِلِهم»[1].
«نزديك شدن به مردم در اخلاق آنان (مانند آنان رفتار نمودن) موجب ايمنى از كينههای ایشان است».
برای درامان ماندن از آسیب دیگران، در اموری که ممکن است، میتوان به خلقیات آنها نزدیک شد. بعضی عادات و رفتار خلاف شرع و گناه محسوب نمیشوند؛ به همین جهت میتوان با همراه شدن با مردم در این امور، از آسیب آنان درامان ماند.
بعنوان مثال فردی که تازه ازدواج کرده و با قوانین خانواده همسر مواجه میشود، اگر انجام ندادن برخی از آداب و رسوم آنان، بیاحترامی محسوب میشود با همراهی با آنان به سهولت میتواند از بسیاری از شرور در امان بماند، گرچه انجام آداب سخت و دشوار است اما نتیجه آن شیرین و گواراست و ارزش تحمل این سختی را دارد. جریان بیمهری در خانواده به مراتب سختتر از همراهی با بعضی عاداتی است که گناه محسوب نمیشوند.
اگر فرد با گروهی در ارتباط است که تعارف زیاد را میپسندند، به یک بار تعارف اکتفا نکند؛ زیرا موجب دلسردی و بهانهجویی میشود. شاد نمودن مؤمن مستحب است بنابراین میتوان با کاری که حرام و مکروه نیست، موجب خوشحالی طرف مقابل شد.
روش زندگی باید بهگونهای باشد که تنش و درگیری ایجاد نشود. در هر جمعی باید فضای محبت حاکم باشد. با اصرار بر منیّت و تعصب نسبت به آداب و رسوم خود، نمیتوان از کینه دیگران درامان ماند.
در بعضی از خانوادهها دیده میشود که فردی با وجود تازه وارد بودن به جهت بهرهمندی از صفت مدارا، از محبوبیت بالایی برخوردار است، اما همین جمع با فرد دیگر نه تنها ارتباط صمیمانه برقرار نمیکنند بلکه به مرور او را حذف میکنند، در حالیکه او با رعایت اموری بسیار جزئی، میتوانست از چنین برخوردی جلوگیری کند.
ریشه بسیاری از اختلافات امور جزئی است؛ ذرهای کوچک دامنه آتش را وسعت میدهد.
اگر امری جزء فرهنگ خانوادگی نیست اما حرام و مکروه نیز محسوب نمیشود، به آن احترام بگذاریم. در این صورت به سهولت میتوانیم جمعی را خوشحال و راضی کرده و از کینه وآسیب آنان در امان بمانیم.
راه سلامت جسم
«أَلَا وَ إِنَّ مِنَ الْبَلَاءِ الْفَاقَةَ وَ أَشَدُّ مِنَ الْفَاقَةِ مَرَضُ الْبَدَنِ وَ أَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْبِ»[2]
«آگاه باشید نداری از جمله بلاهاست و سختتر از آن بیماری بدن و از آن سختتر، بیماری دل است»
حسادت نشان از بیماری قلب دارد. حسود به لطف خدا تردید داشته و به مردم بدبین است. این تردید و بدبینی ریشه در قلب او دارد. همانگونه که برای فردی که به بیماری لاعلاج مبتلا شده، متأثر میشویم و دست به دعا بر میداریم، برای حسود که دچار بیماری قلب شده باید غمگین شد و دعا کرد.
افرادی که میخواهند جسم سالم داشته باشند، باید قلب خود را تقویت کنند. به میزانی که دل تقویت شود جسم نیز از سلامتی برخوردار است. تقویت دل متکی به تقوا بوده و از این طریق، یقین فرد افزون میشود. متقی از افکار، خطورات سوء و حسرت نسبت به دیگران پرهیز میکند و وعدههای الهی را باور دارد و در نتیجه به تقسیمات و مقدرات الهی اعتراضی ندارد.
راهکار سلامت جسم آن است که دل، متقی باشد؛ یعنی از بدخواهی نسبت به خلق و بیاعتمادی نسبت به خدا، پرهیز کند.
فرد حسود به جای شاد شدن از پیشرفت دیگران، از موفقیت آنان احساس ناخرسندی میکند و به جای کوشش برای پیشرفت خود، سعی در ایجاد مانع در راه رشد دیگران دارد.
اعتقاد موجب تقویت سلامت میشود
برخی از روانشناسان بر این عقیدهاند که اعتقاد و اعتماد به دارو بیش از دارو اثر دارد؛ فردی که نسبت به تأثیر دارو تردید داشته باشد تاثیری از آن نخواهد دید.
اعتقاد به علم و قدرت و حکمت خداوند، موجب تقویت قلب و صحت بدن میگردد، اما بیاعتمادی به حق و بدبینی نسبت به دیگران، نه تنها روان فرد، بلکه جسم او را نیز دچار مشکلات عدیده میکند. بنابراین قلب باید از امور ناخوشایند پرهیز کند تا جسم سالم بماند.
«أَفْضَلُ مِنْ صِحَّةِ الْبَدَنِ ، تقَوَی الْقَلْبِ»[3]
«تقوای دل افضل از سلامت بدن است»
چنانچه قلب تقوا داشته باشد، جسم توانا میگردد. در این صورت بیماری بر فرد مسلط نشده بلکه از آن عبور میکند؛ فردی که معتقد است بیماری او را از پا در میآورد، اعتقاد او محقق میشود.
قلب باید از ناامیدی پرهیز کرده، خدای سبحان را شافی بداند. قلب متقی با نگرش زیبا باعث قوت و سلامت جسم میشود.
روش مواجهه با دنیا
«خُذْ مِنَ الدُّنْيَا مَا أَتَاكَ وَ تَوَلَّ عَمَّا تَوَلَّى عَنْكَ فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ فَأَجْمِلْ فِي الطَّلَبِ»[4]
«بگير از (كالاى) دنيا آنچه (از راه حلال) بهسوى تو مىآيد، و رو بگردان از آنچه از تو رومىگرداند (دستت نمىرسد) و اگر اين كار را نمیكنی، پس در طلب و خواستن زياده روى مكن (از حرام و گناه دورى كرده رنج بسيار بهخود و اهل بيت خويش روا مدار)»
از دنیا هرچه به سوی تو میآید بگیر، که خدا رسانده و شکر آن را به جای آور و استفاده کن. «وَ تَوَلَّ عَمَّا تَوَلَّى عَنْكَ…» از آن امور دنیا که از تو اعراض کرده، روی گردان و هر مقدار از دنیا را که در اختیار تو قرار گرفته، خوب استفاده کن.
به هر میزان که از عافیت، مال و نعمت بهرهمندیم باید به خوبی از آن استفاده کنیم و حسرت نداشتهها و کمبودها را نخوریم.
«تَوَل» یعنی «رویت را برگردان»: به نداشتهها متمرکز نباش، بلکه از داراییها استفاده کن و به آنچه نداری نیاندیش.
«فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ فَأَجْمِلْ فِي الطَّلَبِ» اگر نتوانستی رو برگردانی و درپی طلب بودی، به اجمال طلب کن و به تدریج بخواه. به عنوان مثال خانه را، اندک اندک بزرگ کنید و شکر هر مرحله را به جا آورید چرا که همه لطف خدا بوده است.
به عبارت دیگر؛ اگر چشمداشت و آرزویی فراتر از معمول دارید آن را مدیریت کرده و سنجیده گام بردارید.
طلب شما مجمل و مختصر باشد. مطالبات زیاد نداشته باشید. اگر این مقدار فعلی بزرگتر و بیشتر شد، خدای را سپاس گویید. به عنوان مثال فردی که خانوادهای خوب و فرزندان متدین و طراز اول دارد، این مقدار نعمات دنیوی را لطف خدا دانسته و نسبت به آنها شاکر باشد، چراکه احتمال داشت هیچیک از موهبات فعلی موجود نباشد. بنابراین آنچه را دارید به طور صحیح استفاده کنید و به آنچه ندارید نظر نداشته باشید، اگر نمیتوانید اینگونه باشید، لااقل از دنیا کم بخواهید.
روش برخورد با ثروت
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
«يَا بُنَيَّ لاَ تُخَلِّفَنَّ وَرَاءَكَ شَيْئاً مِنَ اَلدُّنْيَا فَإِنَّكَ تَخَلِّفُهُ لِأَحَدِ رَجُلَيْنِ إِمَّا رَجُلٌ عَمِلَ فِيهِ بِطَاعَةِ اَللَّهِ فَسَعِدَ بِمَا شَقِيتَ بِهِ وَ إِمَّا رَجُلٌ عَمِلَ فِيهِ بِمَعْصِيَةِ اَللَّهِ فَشَقِيَ بِمَا جَمَعْتَ لَهُ فَكُنْتَ عَوْناً لَهُ عَلَى مَعْصِيَتِهِ وَ لَيْسَ أَحَدُ هَذَيْنِ حَقِيقاً أَنْ تُؤْثِرَهُ عَلَى نَفْسِكَ»[5]
«ای فرزند من بعد از خود مالی بر جای مگذار زیرا آنچه برجای میگذاری برای یکی از این دو خواهد بود: یا کسی که آن مال را در طاعت خدا به کار میبرد پس او با آنچه سبب بدبختی شما بوده، سعادتمند میگردد، یا کسی است که آن مال را در معصیت خدا صرف میکند پس به آنچه تو برای او باقی گذاشتهای بدبخت شود و تو در این معصیت یار او باشی، و این دو هیچیک شایسته آن نیست که او را بر خود گزینی.»
به عنوان مثال فردی که از مال خود خمس و صدقه نپرداخته تا برای فرزندان خود، ارث بیشتری بگذارد، این وجوهات برعهده او باقی مانده و سبب عقاب او میگردند؛ اما فرزندان او با پرداخت خمس و صدقه، صاحب پاداش الهی میشوند. در حالیکه فرد خود، میتوانست به این پاداش و ثواب برسد. بنابراین افرادی که ارث میبرند دو گروهند:
گروهی از مال به ارث برده، در راه طاعت استفاده میکنند.
گروه دیگر کسانی هستند که اهل معصیت بوده و با ارثی که به آنان رسیده مرتکب معصیت بیشتری میشوند.
بنابراین هیچیک از این دو گروه سزاوار ارجحیت بر فرد نیستند.
بسیاری از افراد وصیت میکنند که پس از مرگ برای آنان خیرات داده شود، اما وارثان آنان که اکنون خود را مالک میبینند، از این امر سرپیچی میکنند. شیوه مقابله با مال دنیا آن است که پس از خود، آنچه را که سبب شقاوت خود بوده برای سعادت یا معصیت دیگران باقی نگذاریم، چرا که وارثان، با آنچه موجب شقاوت شما بوده یا سعادتمند میشوند و یا به سبب ارثیه، معصیت میکنند و بدین ترتیب ارثگذار در معصیت، مُعین و مددکار شمرده میشود، درحالیکه هیچ یک از این دو گروه شایستگی ارجحیت بر فرد را ندارند.
روش برخورد با استاد
«لاتَجْعَلَنَّ ذَرَبَ لِسَانِكَ عَلَى مَنْ أَنْطَقَكَ وَ بَلاَغَةَ قَوْلِكَ عَلَى مَنْ سَدَّدَكَ»[6]
«تيزى زبانت را بر علیه كسي كه ترا گويا كرده (آموخته) و استوارى گفتارت را علیه كسي كه ترا (در گفتار) بهراه راست راهنمائى نموده نگردان»
شايد بتوان گفت: تندى زبان و بلاغت گفتار را بر علیه «دين خدا» كه تو را گويا كرده و به راه راست هدایت نموده بكار نگیر؛ بسيار قبیح است به كسى شمشير دهند تا دشمن را دفع نمايد اما با آن، شمشيردهنده را از پای درآورد.
«ذَرَبَ» یعنی تیزی. تیزی زبان خود را علیه کسی که تو را گویا کرده به کار نگیر.
والدین زحمت رشد و آموزش فرزند را متحمل شدهاند، فرزند نباید با ایشان برخورد نامناسب داشته باشد، بلکه باید در مقابل آنان گفتاری نرم بهکار گیرد.
«سَدَّدَ» یعنی محکم کردن. با کسی که به شما آموزش داده و راهکار صحیح زندگی را آموخته است بدزبان نباشید. برای محکوم کردن فردی که حق تعلیم گفتار بر گردن شما دارد گفتار تند بکار نبرید.
در نپذیرفتن نظریه معلم، با کنایه، اجمال، اختصار و احترام نظر خود را مطرح کنید و قصد مقابله با او را از طریق فصاحتی که به شما آموزش داده، نداشته باشید.
روش مقابله با معصیت
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
«اذْكُرُوا انْقِطَاعَ اللَّذَّاتِ وَ بَقَاءَ التَّبِعَاتِ.» [7]
«به ياد داشته باشيد كه لذات (معاصى بهسرعت) پايان مىگيرد و تبعات و آثار سوء آن باقى مىماند.»
یادآوری فناپذیری لذات و باقی ماندن مسئولیت آن، مانع از ارتکاب گناه میشود.
پیامد معصیت کدورتی است که حیات فرد و سرنوشت فرزندان او را تحت تأثیر قرار میدهد. اگر بخواهیم به سهولت از معاصی دست برداریم، باید به خاطر داشته باشیم که لذت معصیت مقطعی است، اما تبعات آن اعم از گرفتاریهای دنیوی و عقوبت اخروی، باقی هستند.
گرچه برخی لذات مباح هستند اما زیاده روی درآنها مانع از انجام مسئولیت میشود.
به عنوان مثال خواب لذت دارد اما زیادهروی در آن، مانع از انجام وظائف و موجب اضطراب خواهد بود. افراد پر مسئولیت با استفاده از زمان پربرکت بینالطلوعین، وظائف خود را به بهترین نحو انجام میدهند و تا پایان روز، پرتلاش و پرانرژی به فعالیت خود ادامه میدهند، لذت خواب منقطع بوده اما تبعات آن تمام ساعات روز را در بر میگیرد.
مثال دیگر: چنانچه فرد از غذای شبههناکی استفاده کند، اثر آن تا مدت زیادی زندگی او را تحت تأثیر قرار میدهد، درحالیکه اگر از ابتداء از آن امساک میکرد، دچار تبعات آن نمیشد.
ریشهکن کردن عجب
برخی افراد، زیبایی، عادات و گاهی شخصیت خود را میپسندند. این افراد ابتداء شخصاً خود را میپسندند سپس انتظار پسند دیگران را دارند. عُجب بر هر فردی عارض نمیشود بلکه کسی به آن دچار میگردد که امتیازاتی داشته باشد، فردی که خود را دارای امتیاز نمیداند به این رذیله گرفتار نمیشود. بیماری عُجب در اوج دارایی بر فرد عارض میشود.
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
«ما لِابْنِ ادَمَ وَالْفَخْرِ اوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ اخِرُهُ جيفَةٌ وَ لا يَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لا يَدْفَعُ حَتْفَهُ»[8]
«فرزند آدم را با عجب و فخر چه کار؟ اول نطفه بدبو بود آخر مردار میشود نه مىتواند روزى خويشتن را فراهم كند و نه مرگ را از خود دور نمايد»
فردی که به فرموده امیرالمؤمنین علیهالسلام در جلب رزق و دفع مرگ خود عاجز است چگونه میتواند دچار عجب و خودپسندی شود؟! شخصی که بداند هر چه دارد لطف خدا و به حول و قوه او بوده، متکبر و اهل عجب نحواهد شد.
انسان گاهی اوقات فراموش میکند که توانایی دور کردن مرگ و پوسیدگی پس از آن را ندارد. اگر ناتوانی خود را به یاد داشته باشد، بر عجب و تکبر جرأت پیدا نمیکند.
تاریخ جلسه1391.4.21 ـ جلسه پنجم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] نهج البلاغه ،حکمت 401
[2] نهج البلاغه، حکمت 388
[3] نهج البلاغه، حکمت388
[4] نهج البلاغه حکمت 393
[5] نهج البلاغه، حکمت 416
[6] نهج البلاغه، حکمت 411
[7] نهج البلاغه حکمت425
[8] نهج البلاغه. حکمت 454