رفعت منزلت
«بِالْإِفْضَالِ تَعْظُمُ الْأَقْدَارُ»[1]
«با بخشش، قدرو منزلت انسان بالا میرود»
یکی از معانی قدر، ارزش است. اگر هدیه گیرنده در مقابل هدیهای که دریافت کرده، هدیهای ارزشمندتر بدهد، به آن، اِفضال میگویند. در زبان عرب به هدیهای که ابتدائاً داده میشود، اِنعام میگویند. اگر در هنگام بخشش به دیگران، تنها رضایت خداوند در نظر گرفته شود به آن، احسان اطلاق میشود.
راه افزایش قدر و منزلت هر فردی در آن است که در مقابل لطف دیگران به جای مقابله به مثل، پرداختی بیش از دریافت داشته باشد؛ چرا که اگر پرداخت انسان به اندازه دریافت او باشد، تنها مقابله به مثل کرده است پس اگر میخواهیم قیمتی و ارزشمند شده، شعاع وجودی ما گسترش یابد، در مقابل محبت، دعا و هدایای مادی دیگران، پرداختی به مراتب بیشتر داشته باشیم.
«إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها»[2]
«و چون بر شما سلام گفته شود، با سلامی نیکوتر از آن، پاسخ گوئید»
در درخواست از خداوندسبحان نیز از فضل او تمنا میکنیم؛ چراکه فعل ما ارزشی ندارد تا معادل آن برای ما کارگشا باشد:
«اَللّهم عامِلْنا بِفَضْلِكَ وَ لا تُعامِلْنا بِعَدْلِكَ»[3]
«خدایا! با ما فاضلانه رفتار كن و با ما عادلانه رفتار نكن»
خدایا با زیاده و فضل خود با ما معامله کن، که اگر با عدل خود با ما رفتار کنی نصیبی نمیبریم.
اتمام نعمت
«وَ بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَةُ»[4]
«و بافروتنی، نعمت تمام میگردد»
فردی که از نعمت علم با وساطت خدای سبحان بهرهمند است، دو نوع برخورد میتواند داشته باشد.
- به علم خود مغرور شده، فخر فروشی و خودبرتربینی داشته باشد.
- این نعمت موجب افزایش خضوع او در مقابل خدا و تواضع او در مقابل خلق خدا شود.
به عبارتی دیگر فرد بر این باور باشد که نیروهای بسیاری در بین خلق، اعم از اینکه او آنها را بشناسد یا نه، دستاندرکار تعلیم او بودهاند.
بسیاری از اوقات افرادی را که برای ما دعا میکنند، نمیشناسیم؛ اما نعمات بیشماری با دعای آنان به ما رسیده است. توفیق طاعت و ترک معصیت، عافیت، اعتبار، آبرو و منزلت اجتماعی و…نعماتی هستند که خود بهدست نیاوردهایم بلکه با دعای افرادی که نمیشناختیم برای ما حاصل شده است. بنابراین، روش اتمام نعمات این است که در مقابل خدا و خلق او متواضع باشیم.
تواضع از اموری است که مانع از به چشم آمدن میشود و صاحب نعمت با فروتنی در مقابل مردم، در برابر نگاه بد آنان، مانع ایجاد میکند.
چنانچه نعمت سبب طغیان فرد شود و خود را تافته جدا بافته بداند، تیر نگاه مردم او را مورد هدف قرار میدهد. هنگامی که انسان، نعمتی را دریافت کرده است تواضع نموده و به نقش دیگران در رسیدن نعمت اعتراف کند از چشم بد مصون میماند. به عنوان مثال به دیگران بگوید: این نعمت با دعای شما به من رسیده است.
تواضع، مانع از چشم زخم شده و موجب میشود نعمت، تداوم داشته و کامل گردد. شکر موجب فزونی نعمت و تواضع موجب اتمام آن است.
فردی که هنگام دریافت نعمت خضوع بیشتر در مقابل خدا، و تواضع مقابل خلق خدا داشته باشد، اتمام نعمت را برای خود رقم زده است.
موجبات سَروری
«وَ بِاحْتِمَالِ الْمُؤَنِ يَجِبُ السُّؤْدُدُ»[5]
«با تحمل زحمت(هزینه) سَروری بهدست میآید»
مؤونه دو معنا دارد:1- زحمت 2- هزینه کردن.
با تحمل زحمتها و هزینهها، سیادت و سروری برای فرد ایجاد شده و به میزانی که تحمل بالاتر باشد سیادت افزون میشود.
بعضی از افراد حاضر نیستند هیچ نوع هزینهای را متحمل شوند. از وقت، آبرو، عافیت و محبت خود برای کسی خرج نمیکنند اما، توقع عزت و سروری دارند. درحالیکه:
نابرده رنج، گنج میسر نمیشود
برای کسب اعتبار و منزلت اجتماعی، باید موجودی فرد هزینه شود. هزینه کردن مال، عاطفه، توان، وقت، علم، آبرو و… بزرگی و سیادت را به ارمغان میآورد. شکرگزاری خداوند سبحان از انسانی که صحیح هزینه میکند، آن است که به او برتری میدهد: «یا خَیرَ شاکِرٍ وَ مَشکُورٍ»
برتر شدن هزینه دارد و بدون هزینه، محقق نمیشود.
روشهای برخورد
روش مقابله با مخالفان
«بِالسِّيرَةِ الْعَادِلَةِ يُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ»[6]
«روش عادلانه، مخالفان را در هم میشكند»
مناوی کسانی هستند که میخواهند انسان را از پا در بیاورند، با کدام روش میتوان با چنین افرادی مقابله نمود؟
- با تعصب شدید با آنها رفتار کرد و مطلقاً آنان را رد کرد.
- کاملاً آنان را تأیید کرد.
- امور صحیح آنان را تحسین و امور نادرستشان را تقبیح نمود.
اما امیرالمؤمنین علیهالسلام توصیه میفرمایند: باید برای غلبه بر آنها روش عادلانه را در پیش گرفت؛ یعنی رفتاری به دور از افراط و تفریط.
افراط یا تفریط، موجب تسلط مخالف و مقهور شدن ما میگردد. افراط-تأیید همه جانبه- و تفریط-طرد همه جانبه- ، فضائی مناسب برای سمپاشی مخالف بر علیه ما ایجاد میکند؛ اما وقتی طرف مقابل، با انصاف و اعتدال ما مواجه شود به تدریج از مخالفت دست بر میدارد.
در ارتباطات خانوادگی، با مخالف خود به عدالت رفتار کنیم. سکوت مطلق و یا سخن گفتن بیش از حد، در اختلافات نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه موجب دامن زدن به اختلاف میشود.
روش برخورد با نادان
«وَ بِالْحِلْمِ عَنِ السَّفِيهِ تَكْثُرُ الْأَنْصَارُ عَلَيْهِ»[7]
«و با شكيبايى در برابر بىخرد، ياران انسان زياد گردند»
در برخورد با سفیه چند نوع عکسالعمل میتوان داشت:
- با جار و جنجال سفاهت او را به همه اعلام کنیم.
- با او دائما مقابله و مبارزه کنیم.
- او را تحمل کرده و حلیم باشیم.
از امیرالمؤمنین علیهالسلام میآموزیم اگر خواهان یارگیری در مقابل سفیه هستیم باید او را تحمل کرده و سکوت کنیم. شکایت و مقابله، مفید فایده نخواهد بود؛ زیرا شکایت از نادان، عاقل را نابخرد جلوه میدهد. مقابله با سفیه نیز خود علامت نادانی است.
کسی که در مقابل نادانیِ سفیه حلم میورزد، مورد تأیید دیگران قرار گرفته و همه به یاری او میشتابند.
استمرار در عمل
«قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ»[8]
«عمل اندکی که پيوسته باشد، بهتر است از کار بسياری که فرد را خسته و ملول میسازد»
کار زیادی که منجر به خستگی و کسالت شود، بالاخره رها میشود. به عبارتی هر کاری که با علاقه و عشق همراه نباشد، برای فرد خستهکننده بوده در نهایت کنار گذاشته میشود.
اگر جزء گروهی هستیم که امور کثیری را نیمه رها کردهایم، برای خود شرح وظایف کم، اما مداوم بنویسیم.
برای تداوم خوبیها، انسان باید از مقدار کم شروع کرده، سپس به مرور بر آن بیفزاید. به عنوان مثال کسی که میخواهد به زود بیدار شدن عادت کند، هرهفته 3 دقیقه زودتر از هفته قبل بیدار شود. پس از یک سال این زمان به مقدار قابل توجهی میرسد. هر خیری که میخواهیم به دیگران برسانیم، از کم شروع کنیم تا تداوم داشته باشد.
رغبت یا بیاعتنائی
«زُهدُكَ في راغِبٍ فيكَ نُقصانُ حَظٍّ، و رَغبَتُكَ في زاهِدٍ فيكَ ذُلُّ نَفْسٍ»[9]
«بىاعتنائى به كسىكه به تو راغب است سبب کاستی بهره، و تمايل تو به كسى كه به تو بىرغبت است، خوارى نفس است»
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: افراد دو دسته هستند: گروهی مشتاق شما و گروه دیگر به شما بیرغبت هستند. این دو دسته را باید از هم جدا کنید. باید نسبت به فرد مشتاق، علاقه نشان دهید، زیرا بیرغبتی در مقابل محبت و اشتیاق افراد،
اولاً: نشانه بیعقلی است، چراکه خدای سبحان میان قلوب افراد انس و الفت ایجاد نموده است و ناشکری در مقابل این نعمت، بی عقلی است.
ثانیاً: نشانه کمبود عاطفه است. فردی که در مقابل محبت دیگران، واکنش صحیح نداشته و نمیتواند ابراز علاقه آنان را بهطور صحیح پاسخ دهد، از نظر عاطفی تأمین نشده است. در مقابل ابراز علاقه دیگران، باید علاقه نشان دهیم. بیرغبتی در مقابل کسی که اشتیاق به ما دارد، موجب از دست دادن سهم و لطفی است که باید نصیب ما میشد.
رغبت و علاقه در مواجهه با کسی که نسبت به ما بیعلاقه است نشانه کمبود عقل و با عزت فرد ناسازگار است. به عبارت دیگر؛ نسبت به کسی که به ما بیرغبت است، مقابله بهمثل داشته باشیم، چرا که ابراز محبت به او خوار کردن خویش است، درحالیکه مؤمن باید عزیز باشد. علاوه بر این، اظهار علاقه به چنین کسی تأیید برخورد نامناسب اوست.
در اشتیاق و بیرغبتی باید دل به دل راه داشته باشد.
حیات طیب
«سُئِلَ (عليهالسلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً[10] فَقَالَ: هِيَ الْقَنَاعَةُ»[11]
«از امام عليهالسّلام در مورد آیه «فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً»«بنده صالح نيكوكار را زندگانى نيكوئى دهيم»، سؤال شد، فرمودند:آن زندگانى نيكو، قناعت است»
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: لذت بردن از زندگی با قناعت محقق میشود. برخی افراد میدانند چگونه از زندگی لذت ببرند. قناعت، دستورالعملِ زندگی لذتبخش است. اگر میخواهیم موفق باشیم باید از موجودی خود لذت ببریم. به عنوان مثال کسی که 70 درصد از سلامتی بهرهمند است باید با همین مقدار شاکر بوده و از آن لذت ببرد. به خاطر 30 درصدی که موجود نیست، زندگی را بر خود و دیگران حرام نکند. فردی که مطالب را بهطور عادی مینویسد در حسرت تندنویسی نماند، بلکه برای داشتن دستان سالم شکرگزار بوده و از این نعمت لذت ببرد.
تا زمانی که چشم افراد به دنبال «نیستها» باشد، از «هستها» لذت نمیبرند. افرادی اینچنین در سفرهای پر نعمت، به دنبال آنچه نیست میگردند. اما افراد قانع از یک لقمه نان، لذت سفرهای رنگین را میبرند.
نگرش به اعمال خیر
«افْعَلُوا الْخَيْرَ وَ لَا تَحْقِرُوا مِنْهُ شَيْئاً فَإِنَّ صَغِیرَهُ كَبِیرٌ وَ قَلِیلَهُ كَثِیرٌ وَ لَا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ إِنَّ أَحَداً أَوْلَى بِفِعْلِ الْخَيْرِ مِنِّی فَيَكُونَ وَ اللَّهِ كَذَلِكَ إِنَّ لِلْخَيْرِ»[12]
«كار خیر را انجام دهید و اندك آنرا كوچك مشمارید زیرا نزد خدا، خُرد آن بزرگ و كم آن بسیار است.كسى از شما نگوید دیگرى از من بهانجام كار نیك سزاوارتر است كه سوگند بهخدا، دیگرى سزاوارتر و شایسته تر خواهد بود»
کار خیر را انجام دهید و هیچ مقداری از آن به نظر شما حقیر جلوه نکند، هرچند کوچک باشد.
گاه خیرات مانند نمک هستند، یک ذره از آن، به غذا طعم و مزه میدهند. گاه نبود این ذرات به زندگی افراد صدمه میزند، زیرا بعضی از خیرات با همه کوچکی، اثراتی قابل توجه دارند. کسی که سنگی را از سر راه بر میدارد، از فاجعهای بزرگ پیشگیری کرده است: «لَا تَحْقِرُوا مِنْهُ شَيْئاً» چیزی از آن را تحقیر نکنید. «فَإِنَّ صَغِیرَهُ كَبِیرٌ وَ قَلِیلَهُ كَثِیرٌ»: عمل خیر، کوچک آن، بزرگ و کم آن، زیاد است. هیچ خیری، کم نیست.
«وَ لَا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ إِنَّ أَحَداً أَوْلَى بِفِعْلِ الْخَيْرِ مِنِّی»: بعضی از افراد کارخیر را انجام نمیدهند به این بهانه که فلانی نسبت به انجام آن اولویت دارد. این امر با گفتن آن، محقق میشود: «فَيَكُونَ وَ اللَّهِ كَذَلِكَ» کسی که اقبال بر شانه او نشست و در معرض خیرات مختلف قرار گرفت، اما خود را قابل ندانست، بلافاصله این توفیق را از دست میدهد. خیرات تعطیل نمیشوند چراکه اهل و مشتاقانی دارند. کسی که از انجام آن سربازمیزند، تنها خود را محروم کرده است.
تاریخ جلسه: 1391.4.19 ـ جلسه چهارم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[2] سوره مبارکه نساء، آیه 86
[3] شرح اصول کافی ملاصالح مازندرانی، ج10، ص 215
[4] نهج البلاغه، حکمت 215
[5] نهج البلاغه، حکمت 215
[6] نهج البلاغه، حکمت 215
[7] نهج البلاغه، حکمت 215
[8] نهج البلاغه، حکمت 270
[9] نهج البلاغه، حکمت 443
[10] سوره مبارکه نحل، آیه 97
[11] نهج البلاغه، حکمت 221
[12] نهج البلاغه، حکمت 414