«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»
در محضر امام هادی علیه السلام شخصیت كلی همه حضرات معصومین برای ما تبیین میشود، هرچه انسان با چهره حقیقی معصوم بیشتر آشنا شود، جایگاه خود را بیشتر شناسایی میكند، هر یك از ما مأموم ائمه هستم و ائمه ولی نعمت یكایك ما هستند، پس در كلاس امامشناسی هر چند صراحتاً جایگاه معصوم برای ما تبیین میشود، اما در نهایت معرفت النفسی به دست میآید. در فرازهایی كه با هم دنبال كردیم، به عبارت «وَ بُرْهَانَه» رسیدیم اجازه بدهید تا عبارت برهان را در جلسات بعد در كنار نور بیان كنم.
و در این جلسه فرازی را دنبال نمائیم، كه مكرر در طول روز آن را بر زبان میآوریم: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیكَ لَهُ كَمَا شَهِدَ اللَّهُ لِنَفْسِهِ وَ شَهِدَتْ لَهُ مَلَائِكَتُهُ وَ أُولُو الْعِلْمِ مِنْ خَلْقِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیم»
اعتراف به توحید
در رابطه با این فراز چند مطلب باید ذكر شود، مطلب اول آن است كه اگر بپرسید چرا اعتراف به توحید در لابلای زیارت جامعه مطرح شده است؟ میگوئیم امام هادی علیهالسلام در زیارت جامعه به تبیین شخصیت و جایگاه امام میپردازند و اگر كسی نسبت به زیارت جامعه و دیدگاه امام هادی علیهالسلام آشنا نباشد ممكن است در رابطه با حضرات معصومین دچار غلو شود.
ما در ابتدای زیارت جامعه آموختیم نگرانی و خوف غلو برای هر زائری وجود دارد، نگرانی به جهت آنكه بعد از شناخت معصوم امكان دارد زائر خدای ناخواسته امام را در جایگاه ربوبیت قرار دهد و ائمه اطهار را خدا بداند.
در ابتدای زیارت جامعه، مُعزَل غلو و آسیب آن با ذكر صد تكبیر قبل از زیارت مرتفع میشود اما در نیمه زیارت نیز مجدداً خطر غلو به سراغ زائر میآید و امام هادی علیهالسلام برای رفع این خطر مجدداً به اعلام توحید میپردازند.
امام هادی علیهالسلام در میانه زیارت جامعه به اعلام توحید میپردازند تا بیان دارند ما حضرات معصومین نمایندهی خداوند سبحان هستیم و هر یك از ما در مقابل حضرت حق عبد محضیم.
تفاوت در مراتب توحید مطرح شده
اعلام توحید در میانهی زیارت جامعه با توحید ابتدایی متفاوت است.
- تكبیر گویی زائر قبل از زیارت جامعه توحیدی ظاهری و سطحی است اما توحیدی كه در میانه مطرح میشود توحیدی است كه بعد از شناخت حضرات معصومین ایجاد شده، توحیدی عمیق و حقیقی است زیرا آن كس كه میخواهد به توحید حقیقی دست یابد، باید از مسیر ولایت بگذرد.
- نكتهی دیگر شهادت میانی آن است كه مأموم در اعلام شهادت با امام هماهنگ و همآوا میشود.
امام میفرمایند: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» مأموم هم همین را اعلام میكند، این ذكر، ذكری است كه وحدت كلامی میان امام و مأموم را بیان میكند امام و مأموم، هر دو به یك امر اعتراف میكنند و آن شهادت به توحید است.
تفاوت میان شهید و علیم
اشهد از ماده شهید است و شهید به كسی گفته میشود كه چیزی از او غایب نیست.
تفاوت میان شهید و علیم چیست؟ هر دو بر امری آگاهی دارند، شهید كسی است كه از امور ظاهریه آگاه است و علیم كسی است كه بر علوم باطنیه احاطه دارد، اما تفاوت شهید و علیم جدای از نوع علمشان آن است كه شهید نه تنها از امور ظاهریه مطلع است بلكه آن امور را علنی و آشكار بیان میكند یعنی برای دیگران از امور پردهبرداری میكند ولی علیم چنین نمیكند.
ممكن است این تعریف برای شما عجیب باشد اما در قالب مثال و مصداق آن را بیان میكنیم. اگر زائر در زیارت جامعه گواهی میدهد كه معبودی به غیر از خدا در عالم نیست به این معنا است كه در تمام عالم امر، وحدت حق ظهور دارد و توحید امر پنهان و پوشیدهای نیست. یگانگی حضرت حق علنی و آشكار است.
شاعر میگوید: «هر گیاهی كه از زمین روید وحده لاشریك له گوید»
درک توحید با چشم دل
زائر در ابتدای زیارت جامعه متوجه ظهور توحید نیست اما بعد از آشنایی با ولیالله موانع شهود او مرتفع میشود و توحید را ادراك میكند، او یگانگی حضرت حق را درك میكند و آن را با چشم دل احساس میكند و آنچه با دل احساس میكند با زبان بیان میكند و میگوید: «خدا یكی است و غیر از او كسی نیست».
اگر از شخصی که در مجلس حاضر است شهادتی طلب کنند و او بگوید من شاهد بر ماجرا نبودهام دیگر عنوان شاهد بر او بار نمیشود زیرا شاهد كسی است كه امر مورد شهادت را با چشم خود دیده باشد.
در زیارت جامعه وقتی زائر میگوید «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» یعنی من شهادت میدهم كه توحید در كل عالم امكان جاری است و من زائر تا به حال آن را نمیدیدهام اما چون ولیالله خود را شناختم با معرفتی كه از شناخت او بر من حاصل شد توحید بین شدم.
معرفت معصوم غبار دیدگان را مرتفع میکند
در پی شناخت حضرات معصومین غبار و كدورت شهود از مقابل دیدگان زائر مرتفع میشود و میبیند كه همهی عالم، زبان به توحید خداوند سبحان باز كردهاند، این شهادت به نوعی اعلام و نماد هماهنگی زائر با كل موجودات عالم است.
زائر در هر اذان و اقامهای شهادت میدهد و میگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» اما هرچه ارتباط او با مقام ولایت قویتر شود از مقام علمالیقینی به عینالیقینی دست مییابد، او در عینالیقین به جایی میرسد كه ذرهای تردید در یگانگی حضرت حق ندارد، به عبارت دیگر نقش ولایت مرتفع كردن ابهامات و شبهاتی است كه نسبت به یگانگی خداوند سبحان در زندگی زائر وجود دارد.
زائر میگوید: هیچ شریكی برای خدا نیست «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیكَ لَهُ»، نه اولیاء و معصومین شریك او هستند، نه ملائك و نه نظام كون و نه افلاكیان هیچ چیز و هیچ كس شریك حضرت حق نیستند.
توحید اوج خوشی و اوج امنیت انسان را تأمین میكند، زیرا در پذیرش توحید هر كس تنها با یك وجود در نظام عالم سروكار دارد وجودی كه جامع همه كمالات و خوبیهاست و نیاز به كس دیگری ندارد كه بخواهد خواستههای او را مرتفع كند و همین یكتا بینی اوج لذت و خوشی افراد است.
نقش معصومین در توحید پذیری بندگان چیست؟ آنان راهنما و دلیلی هستند برای رساندن بندگان به توحید و هدایتگرانی هستند برای دستیابی زائر به یقین و واسطهای برای رسیدن به شهود.
زائر در زیارت جامعه كبیره هنگامی كه به فراز «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» میرسد به یقین برای او پرده برداریهایی صورت میگیرد كه اثر توحید را در نظام هستی با چشم میبیند و روح وحدت حاكم بر كلیه موجودات را دریافت میكند.
حضور خدا در گوشه گوشه زندگی
زائر حضور حق را در هر گوشهای از زندگیاش احساس میكند یعنی آنبهآن و لحظه به لحظه خدا را شاهد بر خویش و بر اعمال خود میبیند و همین امر سبب میشود در انجام مسئولیتهای خویش قصوری نداشته باشد برای او جلوت و خلوت یكی میشود و محراب و محل كار هر دو برای او محل عبودیت است.
اگر زائر زیارت جامعه به این درجه و مقام دست یابد دیگر در عالم هستی سرگردان و حیران نیست بلكه زندگیاش جهتدار میشود و لحظه به لحظه آن معنا مییابد. چنین زائری خود را واله و سرگردان معبودی میداند كه همه موجودات در حال تسبیحگویی و اعلام وحدانیت او هستند. زائر با رسیدن به چنین جایگاهی دیگر هیچ خطری را احساس نمیكند هرچه برای او رخ مینماید امنیت است.
اشهد صیغه سیزدهم فعل مضارع است، فعل مضارع بر حال و استمرار دلالت دارد. در این فعل بنده میگوید: هم در حال خدایی خدا را برخویش احساس میكنم و هم در آینده شاهد توحید میباشم.
برای موحد هیچ امری در عالم هستی مبهم و ناشناخته نیست زیرا آن را ساخته دست صانعی یكتا میداند او باور دارد خدایش همیشه هست چون در هر حالی وجود خدای خویش را نه تنها احساس میكند كه با چشم دل او را میبیند .
اشهدُ به این معناست كه شهود زائر زیارت جامعه، گاه به گاه و لحظه به لحظه نیست بلكه با وساطت ولایت معصوم شهود او دائمی و ابدی است.
شهادت فرد ناقص به یگانگی خدای کامل
اگر سؤال كنید بنده از آن رو كه در مقابل حضرت حق ناقص است چگونه به خود اجازه میدهد به یگانگی خداوند سبحان شهادت دهد؟ اصلاً وجود ناقص چه نقشی در عالم دارد كه بتواند درباره واجب الوجود شهادت دهد، شهادت ممكن الوجود چه فایدهای در نظام عالم ایجاد میكند؟
در پاسخ میگوئیم: اولاً عبارت «أَشْهَدُ» نمایانگر لسان فطرت بنده است زیرا هریك از ما در عالم الست در پاسخ «الستُ بربكم» جواب دادیم «بلی» زبان فطرت هریك از ما اعلام توحید و یگانیگی حق است زیرا خمیر مایه اولیه بشر از هر نوع آلودگی مبرا بوده است.
صدای بنده، انعکاس شهادت خدا به یگانگی خود
با موجودیت جدیدی كه شناخت حضرات معصومین علیهمالسلام نصیب زائر میکند اولین اعتراف او اعتراف به توحید است و میگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» یعنی این من زائر نیستم كه گواهی میدهم بلكه خدا خود به توحید خویش گواهی میدهد.
صدای بندگان تنها فقط انعكاس گواهی دادن خدای سبحان است. به عبارتی صدای زائر صدای خود خداست نه گواهی بنده، اصل گواهی دادن به توحید كار خداست، به اندازهای كه هر یك از ما صیقلی و شفاف شویم عكس توحید در ما به نمایش گذاشته میشود و از جانب ما هم توحیدی در نظام عالم اعلام میشود.
خدا، خود عاشق خود است و بیشترین میزان عشق را خود خدا نسبت به خود دارد «إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یحِبُّ الْجَمَال»[1] خدا خویشتن خود را دوست دارد.
اگر بپرسید آیا خدا موجودات را هم دوست دارد؟ میگوئیم خدا همه چیز را دوست دارد چون هر چیز و هر كس جلوهای از خدایی اوست و هر چیز به نحوی جلوهگاه حق است.
اعلام نیاز به بینیاز
ثانیاً هر چند شهادت انسان ناقص برای كامل علیالطلاق ازدیاد كمالی نمیآورد اما شهادت او سبب میشود كه حضرت حق به نیاز بنده توجه بیشتری داشته باشد.
انسان نیازهای كمالی خود را بیان میكند و بالاترین نیاز او وصال به حق است. نیاز بنده هنگام شهادت دادنش در محضر حق بیشتر نمایان میشود؛ زیرا نقصان و كاستی انسان در مقابل خدای كامل به وضوح نمایان میشود.
جالب این جاست كه در زیارت به زائر اجازه داده میشود تا در مقابل همه خدایی خدا شهادت بدهد او نمیگوید : اشهد رب، اشهد رزاق، اشهد حكیم بلكه میگوید: اشهد الله، من شاهد همه خدایی خدا هستم تا با این شهادت اعلام كند در هر صفتی كه خداوند، كامل است بنده ناقص است و تقاضای كمال دارد.
تحیر از شناخت خدا
قبلاً عرض كردهایم اله مشتق از اَلِه است یعنی تحیر بنده نسبت به خدای سبحان ذاتی است زیرا هر ادراكی از حقیقت شناخت خدا ناتوان است، یعنی «تحیّر العقول عن كنه معرفته» اما با آن كه عقلها در شناخت خداوند متحیرند در زیارت جامعه به آنها اجازه داده میشود كه بگویند: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» هر چند انسان اجازهی شناخت ذات خداوند سبحان را ندارد اما به او مجوز اعتراف به یگانگی ذات حق داده شده است.
تنها وجود آرامشبخش
اما اگر الله را از ماده اَلَه به معنای سكون و آرامش بگیریم باید بگوئیم كه همه بندگان با رسیدن به خدای سبحان به آرامش میرسند زائر با اشهد اعلام میكند در نظام عالم تنها یك وجود آرامش بخش است و آن خدای یگانه است. قرآن میگوید: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[2]
واله و شیدای حق
اما اگر «الله» را از ماده «وَلَهَ» به معنای «ذهاب العقل» بگیریم، میگویم وله یعنی شیفته، كسی كه عقلش در مقابل خداوند از دست رفته باشد. حضرت حق، معشوقی است كه همه مخلوقات را عاشق خود كرده است.
زائر زیارت جامعه برای عشق ورزیدن به خدای سبحان نمیتواند تنها از ابراز عقل استفاده كند بلكه عقل را تا مرحلهای در شناخت حق به پیش میبرد و از آنجا به بعد تنها عشق میتواند او را همراهی كند پس «أَشْهَدُ» یعنی زائر شهادت میدهد همه موجودات عالم فطرتاً به معبود خویش عشق میورزند.
میل به وصال
كلمه اله را به معنای اِله الفصیل بدانیم؟
«اله» ذاتی است كه هر كس از او جدا گردد خود را با تضرع به او نزدیك میكند، هر موجودی كه از خدا جدا افتد متضرعانه مایل به وصال اوست.
وجودی غیرقابل ادراک
زیارت جامعه تا قبل از این فراز به معرفی معصوم از لسان معصوم میپردازد اما در این فراز امام هادی علیهالسلام به معرفی خداوند سبحان میپردازند و میگویند: هیچ كس عارف به ذات خداوند سبحان نیست؛ زیرا ذات حق قابل ادراك نیست، در عین این كه همه ظهور حق را در عالم میبینید اما این دیدن دلیل بر عارف شدن به ذات حق نیست.
«وَحْدَهُ لَا شَرِیكَ لَهُ كَمَا شَهِدَ اللَّهُ لِنَفْسِهِ»
نكته دیگری كه در این فراز وجود دارد عبارت «لَا شَرِیكَ لَهُ» است «برای خدا شریكی نیست»
این عبارت بدین معناست كه نه پول نه مدرك نه مقام نه پست نه حسب و نسب و نه همسر و والدین، هیچیك توانایی شریك بودن با حق را ندارند و نمیتوانند جایگزین خداوند شوند و كارایی او را برعهده گیرند. «لَا شَرِیكَ لَهُ»
در ادامه فراز آمده است: «كَمَا شَهِدَ اللَّهُ لِنَفْسِه» اگر میگوییم خدا همه كاره است و او در عالم درس عاشقی را به همه القا میكند با استفاده از عبارت «كَمَا شَهِدَ اللَّهُ لِنَفْسِه» است.
یعنی خدا خود گواه بر توحید است، بندگان بلندگو و اكوی حق و آئینهدار او هستند و عكس حق در بندگان تجلی میكند.
در روایتی آمده است: «ما وحّد الله غیر الله» «به غیر از خدا هیچ چیز نمیتواند به خدا نسبت توحید بدهد.»
اگر بگویند این روایت به چه معناست. میگوئیم صدای همه توحید گویان انعكاس صدای خدا است و صدای جداگانه از حق نیست.
گفتهاند: هیچ یك از بندگان به خدا نسبت یگانگی ندادهاند چون هر كس كه بخواهد نسبت یگانگی به او بدهد در ابتدا باید خود را مطرح كند. یعنی آن فرد باید وجودی برای خویش قائل شود. خدای او میان خود و خدایش تقسیم میشود.
گواهی دادن بندگان به خدا فایدهای برای آنها ندارد در حالیكه گواهی دادن خدا به یكتایی خود رتبه و مقام ممكن الوجود را بالا میبرد زیرا واجب الوجوب صدای ممكن الوجود را نمیشنود بلكه انعكاس صدای خود را میشنود فقط این شهادت از سوی ممكن الوجود این امتیاز را دارد كه این پاسخ گویی برای ممكن الوجود منظور میگردد گویا در این شهادت به زائر گفته میشود وقتی در جریان ولایت قرار بگیری تا مرحلهای بالا میروی كه از عرش ندایی میآید كه قرار نیست تو احساس نقص و كاستی نسبت به خود داشته باشی بلكه خدا خود با شهادتش نسبت به یگانیگی خویش نقصان بندهاش را مرتفع میكند.
اجازه بدهید «شَهِدَتْ لَهُ مَلَائِكَتُه» را هفتههای بعد بررسی كنیم.
تاریخ جلسه: 90/8/4
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] اصول کافی، ج6، ص438
[2] سوره مبارکه رعد، آیه 28