سیری در دعای ندبه ـ بخش دوازدهم

ضیافةالله؛ زمان شناخت امام

 

این جلسۀ کلاس امام زمان شناسی در ماه رمضان برگزار می‌شود؛ ماهی که زمان شناخت امام عصر  است. برای این مدعا چند دلیل ذکر می‌کنم:

  1. هر شب در دعاهای ماه رمضان از خدای سبحان، حج را درخواست می‌کنیم. از سوی دیگر در روایات آمده است: «تَمَامُ الْحَجِّ،لِقَاءُ الْإِمَامِ»[1] گویا از آغاز ماه رمضان، دل به نحو دیگری بهانۀ امامش را می‌گیرد و برای التیام خود با طلب و درخواست حج، غیر مستقیم، لقای امام را تمنا می‌کند.
  2. در ماه رمضان خود را ملزم می‌دانیم که هر شب دعای افتتاح بخوانیم. در قسمت پایانی، بخش قابل توجهی از دعای افتتاح به امام عصر اختصاص دارد.

در واقع ماهیت ضیافت الهی معرفت امام و برقراری ارتباط با آن بزرگوار است. این ضیافت وقتی برای ما ضیافت است که بتوانیم دائم به محضر حضرت ولیّ عصر عرض ارادت داشته باشیم  و پروانه وار، به گِرد وجود مقدس‌اش طواف کنیم.

 

فیض خاص

 

به نظر بنده، در این ماه افاضات امام زمان هم با دیگر ماه‌ها متفاوت است؛ زیرا همۀ اعمالی که در این ماه مستحب شمرده شده، قطعاً برای وجود مقدس حضرت نیز مستحب است؛ پس امام زمان به صورت ویژه در حال رسیدگی به زیر دستان است؛ در حال افطار دادن، در حال پرداخت صدقه، در حال آزاد کردن بنده و ….

البته وجود مقدس امام، در هر زمان شخصیت ثابتی دارد؛ ولی جلوه‌گری افعال حضرت در این ماه،  بیش از سایر زمان‌هاست.

با این اوصاف،ضیافت ماه رمضان یک دوره کلاس امام زمان شناسی است که خدای سبحان برای ما برگزار کرده تا «ولیّ الله» را  که واسطۀ تمام فیوضات الهی است، به ما معرفی کند.

 

شب قدر؛ زمان جلوه‌گری امام

 

در شب‌های قدر که قلب ماه رمضان است، در دعای جوشن کبیر  مکرر وجود مقدس حضرت را صدا می‌زنیم: «الغوث الغوث»

به فرمایش مرحوم ملا هادی سبزواری در کتاب شرح اسماء الحسنی «غوث»، وجود مقدس حضرت ولیّ عصر  است. پس یقین داشته باشید در این ماه، که جلوه‌گری حضرت بیش از سایر زمان‌هاست، به‌ اعتبار ضیافت الهی و به لطف میزبان این ضیافت، موانع بین ما و امام هم بیش از سایر زمان‌ها مرتفع می‌شود. ضروری است این فرصت را غنیمت بشماریم و از این ضیافت به اندازۀ کافی بهره ببریم.

 

امام؛ شریک قرآن

 

در  ماه رمضان، حضور ما در محضر قرآن، بیش از سایر ماه‌هاست.

«شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآن‏»

یقین داریم که پشت پردۀ قرآن صامت، قرآن ناطق است. به این معنا که هر زمان اذن حضور در محضر قرآن به ما داده می‌شود، اذن حضور در مقابل وجود مقدس امام که شریک قرآن  و معادل قرآن است نیز به ما داده شده است. همین که در ماه رمضان ارتباط ما با قران بیش از زمان‌های دیگر است، از ارتباط فزون‌تر ما با  حضرت ولیّ عصر حکایت می‌کند.

خبر  آمد  خبری  در  راه  است

خرم آن دل که از آن آگاه است

 

امام؛ زینت اهل ایمان

 

در روایتی در ذیل آیه ٣١ سورۀ اعراف:

«خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد»

آمده است که منظور از «زینت»، امام است. رمضان ماه بندگی خداست، به خاطر بسپاریم در این زمان مبارک، روزگار خود را بدون امام نگذرانیم و  بدون زینت، بندگی نکنیم.

 

لزوم طهارت و پاکی جان

 

در زمانی به سر می‌بریم که شرایط ، برای امام‌شناسی مهیاست. البته به ما گفته شده است:«شست‌و‌شویی کن و آنگه به خرابات خرام»؛ اما جای نگرانی نیست؛ زیراکه این پاکی و طهارت هم با وساطت خود حضرت که «ماء مَعین»است، صورت می‌گیرد .

وظیفۀ ما صرفاً «شوق» و «طلب» است و اگر در این زمان خاص از طلب و درخواست غافل باشیم، گرفتار خسارتی عظیم شده‌ایم.

*****

در جلسات گذشته، به بررسی قسمت‌های پایانی دعای ندبه رسیدیم و اینک، فرازی دیگر:

 

«وَ أَرِهِ سَيِّدَهُ يَا شَدِيدَ الْقُوَى وَ أَزِلْ عَنْهُ بِهِ الْأَسَى وَ الْجَوَى وَ بَرِّدْ غَلِيلَهُ يَا مَنْ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏ وَ مَنْ إِلَيْهِ الرُّجْعَى وَ الْمُنْتَهَى»

«خدایا، سید و مولای این بنده را به او  نشان بده، ای صاحب نیروهای شگرف، و به دیدار سرورَش ، اندوه و سوز دل را از او زایل کن و  آتش تشنگی اش را سرد و خاموش فرما. ای آن که بر عرش چیره است و بازگشت و سرانجام همه به سوی اوست.»

 

خودبینی، ممنوع

 

نمی‌گوییم «اَرِنی سَیِّدی»«مولایم را به من نشان بده»، بلکه می گوییم: «أَرِهِ سَيِّدَهُ»،«مولایش را به او نشان بده.»، در حالی که در فرازهای قبلی: «بِنفْسی»،«عزیزٌ علیَّ» ضمیر «من»مطرح شده است؛ در اینجا ضمیر غایب به کار می بریم؛ یعنی امکان وصال مولا زمانی میسر است که خود را نبینیم، برای هیچ‌یک از تلاش‌های خود، بهایی قائل نباشیم و  پاداشی در نظر نگیریم. هرگاه خودمان از خودمان غایب شویم، او جلوه‌گر می‌شود و در وجود ما ظهور می‌کند.

در این فراز، برای رسیدن به کوی وصال دوست، روی هیچ چیزی حساب باز نمی‌کنیم، فقط و فقط در کمال عجز و فقر از خدا تمنا می کنیم: «أَرِهِ» خدایا، تو  به این بندۀ مبتلا، امامش را نشان بده.

 

خسارت غفلت

 

نمی‌گوییم «أَرِه امامه»،بلکه می‌گوییم: «أَرِهِ سیده»؛ «سید» به معنای مالک، صاحب، سرور، مهتر و بزرگ هر قومی است. ما در حریم دعا با حقایق عجیبی مواجه می‌شویم. یکی از حقایق این است که به میزان توانمندی خود پی می‌بریم و به دنبال آن، می‌یابیم که باغفلت از قابلیت‌های خویش، در حق خود ظلم کرده‌ایم!  خدای سبحان این شایستگی را به ما عطا کرده است که به عنوان رعیت، گاه به حضور سرور و بزرگ‌تر خود برسیم . حال اگر رعیت آن قدر مشغول امور مادی و دغدغه‌های زندگی باشد که از آقا و  سید خود غفلت کند و نتواند به دیدار او نائل شود، مشکل خود اوست.

 

همراهی و معیّت با امام

 

یکی از بزرگان می‌فرماید: «مهم‌تر از این که ما امام را ببینیم، این است که ما به چشم امام بیاییم و او ما را ببیند.»؛ زیرا بزرگتر با نگاه به کوچک‌تر، متوجه کمبودها و نواقص او می‌شود؛ وقتی بزرگ‌تر، وجودی بسیار توانا، آگاه، دلسوز و مهربان باشد، به مجرد پی‌بردن به نیازهای زیر دست خود، در اسرع وقت و به احسن وجه او را تأمین می‌کند؛ اما کسی که عاشق باشد، به محض ارتباط با امام، در رأس همۀ نیازهایش، یک تمنا دارد:«همراهی و معیّت با امام»

در دیاری که تویی، بودنم آنجا کافی است

آرزوی    دگرم    غایت  بی‌انصافی   است

به جاست که انسان  از امام،  فقط خودش را بخواهد.

روز و شب با تو بودنم هوس است

بی تو بودن،  نبودنم  هوس  است

می‌دانیم اگر با امام زمان  زندگی را سپری کنیم از رهاوردهای این همراهی برخوردار می‌شویم؛ معاد و معاش‌، دین و دنیا و ظاهر و باطن ‌ما تأمین می‌شود؛ اما آنچه  بیش از همه چیز اهمیت دارد، «با او بودن» است.

درخواست «وَ أَرِهِ سَيِّدَهُ»؛ یعنی من می‌خواهم همه برنامه‌های زندگی‌ام زیر نظر سید و سروَرم باشد. خدایا، او را به من نشان بده تا متوجه شوم نحوۀ زندگی و عملکردم، مورد رضایت او هست یا نه؟

 

رفع موانع

 

واضح است برای مشاهدۀ آن سید، موانع زیادی وجود دارد که برای رفع آن‌ها خدا را با نام «شَدِيدَ الْقُوَى» می‌خوانیم.  خدایی که «شدید القوی» است می‌تواند با سرعت و سهولت، همه موانع را  از سر راه وصال، حضور و شهود مرتفع کند. پس برای تحقق این آرزو ، روی خود هیچ حسابی باز نمی‌کنیم و همه کار را به دست او می‌سپاریم.

 

«وَ أَزِلْ عَنْهُ بِهِ الْأَسَى وَ الْجَوَى»

«با ديدار او، اندوه و سوز دل را از بنده‌ات زایل كن.»

 

سوز فراق

 

اگر می‌خواهیم خود را محک بزنیم و دریابیم که امام زمان را به عنوان سید و مولای خود قبول داریم یا نه، کافی است ببینیم در سینۀ ما چقدر غصه و سوز فراق وجود دارد. ببینیم چقدر دلتنگ امام هستیم، چقدر تمنای دلمان این است که گاهی به نگاهی، ما را مورد تفقد قرار دهد و غم و غصه را از سینۀ ما بزداید.

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا    بگویم     شرح     درد     اشتیاق

اگر این درد و سوز باشد، او را به عنوان «سید» انتخاب کرده‌ایم و اگر غافلانه و بی‌توجه زندگی می‌کنیم و  در هجران مولای خود، سوزی نداریم، هنوز آن بزرگوار را به عنوان آقا و سرور نپذیرفته‌ایم و در شمار رعیّت امام زمان محسوب نمی شویم.

 

رفع غم

 

«اَزِل»از باب افعال است که بر یکباره انجام شدن فعل دلالت می‌کند.

تمام غصه‌های ما به دلیل دوری از امام است. کسی که  به امامش نزدیک شود دیگر غمی ندارد.

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

بگشای لب که قند فراوانم  آرزوست

در این عبارت، برای خود از ضمیر غایب استفاده می‌کنیم:«عنه»؛ یعنی خدایا، برای تحقق این درخواست،  تو خدایی خود را نشان بده، من هیچ قابلیتی ندارم. برای رسیدن به وصال امام، امیدم به بارش لطف توست، خودم هیچ شایستگی ندارم.

تا زمانی که وصال آن حضرت برای ما محقق نشود،  در زندگی ما آرامش باطنی وجود نخواهد داشت.

 

«وَ بَرِّدْ غَلِيلَهُ»

«آتش تشنگی بنده‌ات را خنک کن.»

 

طلب یقین

 

با وصال مولا، سوز سینه به برودت تبدیل می‌شود و حرارت، به خنکا. در روایات، یقین به عنوان «بارد» ذکر شده است، گویا یقین، درون  انسان را خنک می‌کند.

خدایا، در رابطه با امام زمان، مرا به عین‌الیقین برسان، عین‌الیقینی که در باطن وجودم خنکا و آرامش ایجاد کند.

 

آرام و قرار دل

 

گاهی رذایل و صفات ناپسند اخلاقی مانند حرص،کینه، بدبینی، بدخواهی و حسد موجب کدورت ما شده و آرامش‌مان را سلب کرده است؛ اما هنگامی که امام برای ما جلوه‌گری کند،یک باره همۀ رذایل از بین می‌رود و فضائل و کمالات جایگزین آن‌ها می‌شود.

با وصال به حضرت، دیگر از رذایل خود رنج نمی‌کشیم و از سوز سینه ناآرام نمی‌شویم. همان‌گونه که وقتی آبی فراوان از جایی عبور می‌کند از ناپاکی‌ها اثری نمی‌ماند؛ با حضور امام و به لطف و عنایت او از نازیبایی‌های وجود ما هم چیزی باقی نمی‌ماند. غیر ممکن است پیوست به حضرت ولی عصر صورت گیرد و آرامشی خاص بر وجودمان حاکم نشود.

در روایات آمده است:

«أَنَّ قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَن‏»[2]

«دل مؤمن، عرش خدای رحمان است.»

با توجه به این روایت، گویا به خدای سبحان می گوییم: ای خدایی که از دل من مطمئن هستی و بر آن تسلط داری، آتش تشنگی دلم  را خنک کن.

زمانی که خدای رحمان  بخواهد سلطه خود را بر دل مؤمن نشان دهد، وجود مقدس حضرت ولی عصر را به عنوان «امیرالامراء» دل معرفی می‌کند و این چنین، بندۀ خود را اکرام می‌کند.

 

«وَ مَنْ إِلَيْهِ الرُّجْعَى وَ الْمُنْتَهَى»

«ای خدایی که بازگشت و سرانجام همه به سوی اوست.»

 

بازگشت به‌سوی اوست

 

این عبارت دعا یادآور این آیۀ آشناست:«إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»؛ بازگشت همه ما به سوی خداست؛ اما این رجعت، مربوط به پایان عمر ما نیست. «راجع» اسم فاعل است و نشان از استمرار کار دارد. ما لحظه به لحظه در حال رجوع به خداوند هستیم .

 

رجعتی عاشقانه

 

می‌دانیم که به سوی خدا می‌رویم؛ ولی می‌خواهیم با امام خود، به خدا رجوع کنیم. اگر بدون امام به سوی خدا برگردیم، رجوع‌مان قهری و اجباری است و برای ما لذتی ندارد. اگر با امام نباشیم و از او دور شویم به بیراهه رفته‌ایم و در مسیری انحرافی پیش  می‌رویم که ما را به خداوند نمی‌رساند.

پس به درگاه حضرت حق عرض مى‌كنيم: «ای خدایی که باید رجوع به تو را اختیار کنم عاجزانه از تو می‌خواهم مولای این بنده را به او نشان دهی تا در رجوع به تو، از مسیر منحرف نشود و رجعتش، عاشقانه  و همراه با لذت و حلاوت باشد.» خدایا،می‌دانم در نهایت باید به تو برسم؛ولی می‌خواهم در این سیر، با امامم همراه باشم. اگر بدون امام به سویت بیایم، همۀ سرمایه عمرم را از دست خواهم داد و از مصادیق«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْر»خواهم بود.

 

«اللَّهُمَّ وَ نَحْنُ عَبِيدُكَ التَّائِقُونَ إِلَى وَلِيِّكَ الْمُذَكِّرِ بِكَ وَ نَبِيِّكَ»

«خدایا، ما بندگان،  به شدّت مشتاق به سوی ولیّ تو هستیم، همو که  مردم را به یاد تو و پیامبرت مى‌اندازد.»

 

بندگان ثابت قدم

 

«عَبِيد» صفت مشبهه است؛ بنابراین  «نَحْنُ عَبِيدُكَ»؛ یعنی ما بندگانی هستیم که می‌خواهیم همیشه با ثبات‌قدم  بندگی کنیم، بندگانی که گریز پا نیستیم.

کسی که می‌خواهد همواره لباس بندگی به تن داشته باشد، همواره در خدمت مولای خویش است و تسلیم محض اوامر او.

امر آنچه تو  فرمایی

حکم آنچه تو بنمایی

 

«التَّائِقُونَ إِلَى وَلِيِّكَ»

«خدایا، وجه مشترک ما این است که همگی شیفتۀ ولیّ تو هستیم.»

 

شیفتگان امام

 

صدق ادعای خود را محک بزنیم، اگر مشتاق امام عصر باشیم، باید به طرق گوناگون، شیفتگی خود را با اظهار ارادت، ابراز محبت، خدمت و… به حضرت نشان دهیم. در این فراز دعا، ضمیرها، مخاطب است؛ یعنی اگر می‌خواهیم در شمار مشتاقان امام زمان باشیم، باید خود را در حضور خدای سبحان ببینیم. در فضای غفلت و جهالت، شیفتگی بی‌معناست.

وقتی خود را گروه بندگان مشتاق معرفی می‌کنیم؛ یعنی هر کدام از ما با همۀ شیفتگان امام عصر ارتباط بر قرار کرده‌ایم. دیگر کسی «من» نیست و همه «ما» شده‌ایم. نتيجۀاین امر، قوّت و قدرت یکایک محبین آن حضرت است.

 

شوق؛ عامل افزونی تلاش

 

«التَّائِقُونَ» اسم فاعل است؛ یعنی هم، اکنون مشتاق هستیم و هم، آینده. شوق، صفتی است مخصوص به انسان. ملائک با همۀ امتیازاتشان، دارای شوق نیستند؛ به همین جهت هیچ‌گاه ارتقاء رتبه ندارند. شوق، انسان را در هر مرحله‌ای که قرار دارد،به مرحلۀ بالاتر می‌رساند.

گویا در دعای ندبه به خداوند عرض می‌کنیم: همۀ ما مشتاق دیدار امام خود هستیم و  هرچقدر وصال نصیب‌مان شود، مشتاق‌تر می‌شویم.

هر چه شوق افزون شود، تلاش برای رسیدن به مقصود بیشتر می‌شود. شوق عاملی برای بندگی روزافزون انسان است.

 

مشتاق دیدار

 

خدای سبحان، با فضل و کرمش در عالم معنا به ما عناوین زیبایی داده است. یکی از این عنوان‌ها که در دعای ندبه با آن آشنا می‌شویم «تائقون»است. همۀ ما اجازه داریم در رابطۀ با امام، خود را «مشتاق دیدار» معرفی کنیم. نکند به این عنوان زیبا بی‌توجه باشیم و آثار آن در زندگی ما نمودی نداشته باشد!

به محضر مقدس ولیّ عصر عرض می‌کنیم:«مولا جان! در وجود ما بِدم و آتش شوق وصالت را در ما شعله‌ور کن. نگذار هیچ زمانی این آتش به سردی بگراید و زندگی ما بدون اشتیاق به تو، سپری شود.»

 

امام؛ یادآور خدا و رسول

 

يكى  از دلائل اشتياق ما به امام زمان اين است كه ما را به ياد خدا و پيامبر خدا مى‌اندازد:«الْمُذَكِّرِ بِكَ وَ نَبِيِّكَ.» وقتی ولایت‌مدار شويم و «ولیّ خدا» بر ما حاکم شود، ابرهای نسیان و غفلت و جهالت از آسمان زندگی‌ مامرتفع می‌شود و خدا را در زندگی  خود، حاضر و ناظر می‌بینیم.

«الْمُذَكِّرِ» باب تفعیل است و دلالت بر تدریج دارد. یادآوری امام عصر در یک مقطع خاص نیست. همیشه و همه جا، در خلوت و جلوت،  خدا را به یاد ما می‌اندازد. اگر هنگام نماز با حضور قلب، نماز می‌خوانیم، اگر این شب‌های ماه رمضان، دلمان برای مناجات با خدا  پر می‌کشد، سراغ دعای افتتاح و ابوحمزه می‌رویم و خود را در محضر خدا احساس می‌کنیم؛ یادمان باشد امام زمان واسطۀ فیض ما بوده، در کنارمان حاضر شده و موانع را کنار زده است. هنگام مناجات، دعا و توسل ، پس از جاری شدن اشک، امام در کنارمان حضور پیدا می‌کند.

آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد

با اشک ریختن، گویا مسیر راه امام را آب‌پاشی می‌کنیم و چشم انتظار قدوم مبارک‌شان هستیم. هر ذکر و توجهی که به خدا داریم، با وساطت «ولیّ خدا»ست. هر بار که یاد خدا می‌افتیم، آرامشی زاید‌الوصف نصیب‌مان می‌شود و سیل نگرانی‌ها از زندگی رخت بر می‌بندد:

« أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[3]

«بدانيد كه تنها با ياد خدا دلها آرام مى‌گيرد

آری، واسطۀ همۀ این امور، مولای مهربان ماست که در همۀ مواهب زندگی مدیون آن بزرگوار هستیم.

 

قصد دوست

 

زمانی که بین ما و امام وصلی ایجاد شود، «حاجی» می‌شویم. «حج» به معنای قصد است. پس از ارتباط با امام، نه قصد کوی دوست، که قصد خود دوست را می‌کنیم. گویا امام با یادآوری‌اش ما را مستطیع می‌کند، مُحرم می‌کند و در طواف، جلودارمان می‌شود. پس از اینکه زائر ولیّ عصر شدیم، او ما را هم، زائر حقیقت حضرت حق می‌کند، هم، زائر پیامبر.

در ماه رمضان، هرشب از خدای سبحان طلب می‌کنیم:

«ارْزُقْنَا حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِنَا هَذَا وَ فِي كُلِّ عَام‏»[4]

به خداوند می‌گوییم: حال که ما را به ضیافت خود دعوت کردی، از حضور بهره‌مندمان کن، حضوری که در آن همواره به یاد تو و به یاد پیامبر تو باشیم.

 

مهر بی پایان

 

به حضرت ولیّ عصر عرض می‌کنیم: آقاجان! زمانی که پیامبر اکرم را به یاد ما می‌اندازی ماجرای فتح مکه در خاطرمان نقش می ‌بندد؛  آن هنگام که مشرکین مکه نگران بودند که آتش  خشم و قهر پیامبر دامنگیرشان شود؛ اما حضرت رسول به آن‌ها فرمود:

«قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»[5]

«گفت: امروز ملامت و سرزنشی  بر شما نیست! خداوند شما را می‌بخشد؛ و او مهربان‌ترین مهربانان است!»

از نحوۀ برخورد امام زمان با خطاهایمان، نگران نباشیم، از عقوبتش نهراسیم. مِهر او با قهرش قابل قیاس نیست.

تو که یک گوشۀ چشمت غم عالم ببرد

حیف باشد که تو باشی  و  مرا غم ببرد

در انتها به حضرت ولیّ عصر عرض می‌کنم:مولا جان! شما برای بهره‌مندی خاص ما از ضیافت‌الله، دست به دعا بلند کنید. از خدا بخواهید ماه رمضان برایمان نورٌ علی نور شود؛ هم در محضر قرآن باشیم و هم در محضر نورانی شما که شریک القرآن هستید.

آقاجان! با شرمندگی سر پایین می‌اندازیم و عذرخواهانه، از شما خواهشی داریم: شما را با عنوان «شریک الاعمال» می‌شناسیم، استدعا می‌کنیم اجازه دهید در ایام ضیافةالله  عمل  ما که از جهت  ارزش، به منزلۀ صفر است، در کنار عمل بی‌نهایت شما قرار گیرد و این‌گونه با اعمال شما شریک شویم. به  این امید  که منظور نظر میزبان قرار گیریم و از پذیرایی خاصش برخوردار شویم.

 

تاریخ جلسه:1400/2/1 ـ جلسه 12

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]. عیون اخبار الرضا، ج 2 ، ص 262

[2]. بحارالأنوار، ج 55، ص  39

[3]. سوره رعد، آیه  28

[4]. مفاتیح‌الجنان

[5]. سوره یوسف، آیه ٩٢

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *