مقدمه
اگر حقیقتاً چشم انتظار وجود مقدسی باشیم که او را بهعنوان حجت خدا میشناسیم، قطعاً این انتظار در زندگی ما آثار خاص خود را نشان میدهد.
در زمرۀ شهیدان
شخصى به نام منهال قصاب نقل مىكند به امام صادق علیهالسلام عرض كردم: از خدای سبحان بخواهيد شهادت، روزی من شود. امام در پاسخ فرمود: «مؤمن، شهيد است.» سپس اين آيه را تلاوت كرد:
«وَ الَّذِين آمَنُوا بِاللهِ وَ رُسُلهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ»
سپس فرمود:
«الْعَارِف مِنْكُمْ هَذَا الْأَمْرَ الْمُنْتَظِرُ لَهُ الْمُحْتَسِبُ فِيهِ الْخَيْرَ كَمَنْ جَاهَدَ و اللهِ مَعَ قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ ص بِسَيْفِهِ. بَلْ وَ اللهِ كَمَنْ جَاهَدَ مَعَ رَسُولِ اللهِ ص بِسَيْفِهِ.َ بَلْ وَ اللهِ كَمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ الَّلهِ ص فِی فُسْطَاطِه. ثم قال: وَ الَّذِين آمَنُوا بِاللهِ وَ رُسُلهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ»[1]
«كسى كه این امر (امر ولایت مهدى علیهالسلام) را شناخت، چشم به راه او بود و این چنین تصور کرد که همۀ خیرات، در وجود قائم آل محمد و زمان او ظاهر میشود، مانند کسی است که با شمشيرش در رکاب او جهاد کرده است، بلکه مانند شخصى است که در رکاب پیامبر جهاد داشته است، بلکه همچون كسى است كه در محضر پیامبر و در خیمۀ او شهید شده است. سپس مؤید نظر خویش را از قرآن ذکر کردند: «و كسانى كه به خدا و پيامبرانش ايمان آوردهاند، آنان همان كسانى هستند كه سر تا پا صداقتند و نزد پروردگارشان گواهانند، پاداش و نورشان را دارند.» و در ادامه فرمودند: «به خدا قسم، در شمار صادقين و شهيدان در نزد پروردگارتان هستيد.»
زمانى كه انسان به معرفت امام عصر عجلالله تعالیفرجه دست يابد و حقيقتاً منتظر فرج حضرت باشد، صاحب بينش و نگرشی صحیح میشود و به حدى از شايستگى مىرسد كه زیباترین و کاملترین عناوین را دریافت میکند. عنوان «صدیق» و «شهید» در زمرۀ بالاترین عناوینى است که از طریق این شناخت نصیب انسان میشود.
در واقع، معرفت راه میانبُری است که هم موانع خاص را مرتفع مىسازد و هم كمالات ويژهاى را نصیب بنده میكند.
برترینهای تاریخ
امام سجاد علیهالسلام مىفرمايد:
«إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَيْبَتِهِ الْقَائِلينَ بِإِمَامَتِهِ وَ الْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ»[2]
«كسانی كه در زمان غیبت او ( مهدى علیهالسلام) زندگی میکنند؛ در صورتی که به امامتش معتقد باشند و در انتظار ظهور او، روزگار را سپرى كنند، از اهل همۀ زمانها برترند.»
دقت كنيد «أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ» به اين معناست كه منتظرين حقيقى در زمان غيبت، از ياران پيامبران و حتى از اصحاب خاص معصومين، ارزشمندتر و با فضيلتتر هستند!
در روايت ديگرى، حضرت امام صادق علیهالسلام میفرماید: «قدر و منزلت منتظرين دورۀ غيبت از بسیاری از شهیدان بدر و احد برتر است.»، البته در صورتی که این انتظار تا پایان عمر با انسان همراه باشد و او را از هرگونه غفلتی حفظ كند.
پايدار، در مسير انتظار
امام حسن عسکری علیهالسلام فرمود:
«إِنَّ ابْنِی هُوَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِي وَ هُوَ الَّذِي يَجْرِي فِيهِ سُنَنُ الْأَنْبِيَاءِ ع بِالتَّعْمِيرِ وَ الْغَيْبَةِ حَتَّى تَقْسُوَ الْقُلوب لِطُولِ الْأَمَدِ فَلا يَثْبُتَ عَلى الْقَوْلِ بِهِ إِلَّا مَنْ كَتَبَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی قَلبِهِ الْإِيمَانَ وَ أَيَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْه»[3]
«پس از من فرزندم قائم است و اوست که مانند پیامبران، عمری دراز و غیبت خواهد داشت در غیبت طولانی او دلهایی تیره گردد. فقط کسانی در اعتقاد به او پای برجا خواهند ماند که خداوند عزو جل دل آنان را به فروغ ایمان ثابت و آنان را با مدد خویش مؤید گرداند.»
طبق اين روايت، انتظار رزقی است که نصیب هر كسى نخواهد شد. عموم مردم در آخرالزمان، به جهت طولانی شدن غیبت، گرفتار قساوت قلب میشوند و پذيراى حقيقت نيستند. تنها افرادی بر این انتظار پایدار میمانند که ايمان در دلهاشان ثبت شده و خدای سبحان آنان را با روح خود تقویت کرده است.
گویا قلب انسان منتظر از قلوب ديگران متفاوت است؛ زیرا در دل او سند عاشقی ثبت شده است و اين سند تا ابد اعتبار دارد. دل انسان منتظر داراى قوّتی است که طولانی شدن دورۀ انتظار هیچگونه تزلزل و تردیدى در آن ایجاد نمیکند.
ايمانى شگفت
در روایتی وجود مقدس پیامبر اکرم به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مىفرمايد:
«یا علی! أَنَّ أَعْجَبَ النَّاسِ إِيمَاناً وَ أَعْظَمَهُمْ يَقِيناً قَوْمٌ يَكُونُونَ فِی آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ يَلحَقُوا النَّبِی وَ حَجَبَتْهُمُ الْحُجَّةُ. فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلى بَيَاضٍ»[4]
«علی جان! ایمان مردم آخرالزمان شگفتترین نوع ایمان و یقین آنان، گستردهترین نوع یقین است. گروهی در آخرالزمان هستند که پیامبر را ندیدهاند و حجت خدا نیز از ایشان غایب شده است؛ اما آنان هم چنان به سیاهی بر روی سپیدی ایمان دارند.»
آنان که در زمان حجت خدا زندگی کردهاند، او را دیدهاند، صدای آسمانیاش را شنیدهاند و از زلال معارف الهی او نوشیدهاند، کجا؟! و کسانی که هرگز امام خود را ندیدهاند؛ ولی عاشقانه و خالصانه به او ایمان دارند، در عطش دیدار او میسوزند و چشم انتظار ظهورش هستند؛ کجا؟! قطعاً گروه دوم از جایگاهی خاصتر و منزلتی بالاتر برخوردارند.
در واقع، زندگى در عصر غیبت، امتیازی است که امتیازات خاص دیگری را به دنبال دارد و انسان را از امور معنوی نادر و ارزشمندى بهرهمند میكند.
گشایندۀ گشایشها
حضرت امام باقر علیهالسلام در روايتى به عبدالحمید واسطی فرمود:
«يَا [أَبَا] عَبْدِ الْحَمِيدِ أَ تَرَى مَنْ حَبَسَ نَفْسَهُ عَلى اللهِ لَا يَجْعَلُ الَّلهُ لَهُ مَخْرَجاً ؟بَلى وَ الَّلهِ لَيَجْعَلنَّ الَّلهُ لَهُ مَخْرَجاً. رَحِمَ اللهُ عَبْداً أَحْيَا أَمْرَنَا»[5]
«آیا به نظر تو کسی که خود را برای خدا وقف کرده است، خدا برای او گشایشی قرار نمیدهد؟ (سپس خود حضرت پاسخ میدهند) به خداوند قسم، قطعاً خدا برای او گشایش قرار میدهد. سپس فرمودند: خدا رحمت کند بندهاى را كه امر ما را احياکند.»
در این روایت، چند نكته حائز اهمیت است:
- وقف خود براى خدا، با احياى امر ولايت نشان داده مىشود؛
- انسانى كه خود را وقف خدا كند از هيچ جنبۀ زندگی، در بنبست قرار نمىگيرد و همواره از جهت فکری، عملی، علمی، توانی و مالی گشايش در پيش دارد؛
- چنین فردی همواره در حال رشد است؛ زیرا در پى گشايشهاى معنوى از مقامی به مقام والاتر راه مییابد و از مرتبهای به مرتبۀ بالاتر حرکت میکند. زمانى كه خداوند براى انسان فرج و راه خروج قرار دهد از هر انحرافی مصون میماند و هيچ ضلالتی پیش رویاش قرار نمیگیرد؛
- كسى كه براى احياى امر ولايت، خود را وقف امام کند و در خدمت ولىّ الله قرار گیرد، مشمول دعاى معصوم میشود، رحمت حق او را فرا میگیرد و هرگز سوءعاقبت او را تهديد نمىكند.
حقيقت اين است که در عصر غیبت، همۀ خيرات دنيوى و اخروى منوط به معرفت امام است؛ معرفتى كه مقدمۀ انتظار به شمار میآید و موجب ارتباط عاشقانه و خدمت صادقانه به ولیّ الله مىشود. این چنین است که انسان با سیرى كمالی، از انواع فضائل و برکات بهرهمند میشود.
«بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ تِلادِ نِعَمٍ لَا تُضَاهَى»
«جانم به فدايت، تو نعمتى قدیمی هستی که هیچ شبیهی نداری.»
جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت
در این عبارت بار ديگر به منتظر اجازه داده شده است تا جان خویش را به امامش تقدیم کند.
این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست
روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم
البته اين نكته قابل تأمل است كه براى تقدیم جان، بايد در حضور حضرت بود، نه در غیبت. نکتۀ دیگر اينكه به منتظر اجازه فدا شدن داده میشود و این خود موهبتی است که نمیتوان شکر آن را به جای آورد؛ زیرا یک وجود ناقص با قربانی شدن در محضر وجود کامل، در واقع از نقصان خویش جدا میشود و به کمالی فوق تصور دست مییابد. گويا منتظر با تكرار عبارت «بِنَفْسِي أَنْتَ» مىخواهد اظهار كند كه فدايى بودنش براى حضرت، فراتر از ادعاست و حقيقتاً خواستار قربانى شدن است.
نعمت دیرینه
«أَنْتَ مِنْ تِلادِ نِعَمٍ»
«تو نعمتی قدیمی هستی»
داعى، امام خویش را مخاطب قرار میدهد و وجود مقدس او را نعمتى ديرينه اعلام میکند. امام، نعمتی قدیمی است و شاید، قدیمیترین نعمت. قدیمیتر از نعمت وجود خودمان و از نعمت وجود والدینمان و حتی قدمت این نعمت، از فطرت بیشتر است. اگر ما در عهد الست «بلى» گفتیم، بهواسطۀ همین نعمت ولايت بوده است.
موهبتی بی بدیل
«لا تُضاهَی»
« هیچ شبیهی نداری.»
نعمت وجود امام شبيه هيچيك از نعمات زندگى ما نيست. نه شبیه نعمت اباء و امّهات است، نه شبیه نعمت عافیت و سلامت و نه شبیه نعمت عقلانیت و شهود و… در واقع ساير نعمتهاى زندگی ما سفرهنشین این موهبت بزرگ و بىنظير است. حال كه از نعمتى بىنظير برخورداريم، با همۀ وجود مىگوييم:
هیچ کس را این چنین یاری که ما را هست، نیست
کس از این باده که ما مستیم از او، سرمست نیست
همانگونه كه در زندگى انسان، اشياء، امور و حتى ارتباطهايى كه قدمت زيادترى دارند از ارزش بيشترى برخوردارند، در نعمتهاى الهى نيز اين گونه است. نعمتى كه از آن بهرهمند مىشويم هر چه قديمىتر باشد، برايمان گرانقدرتر و موجب دلخوشى و شادمانى بيشتر است.
از يك سو، خداى سبحان را سپاسگزاريم كه اين موهبت قديمى و بىنظير را برايمان حفظ كرده است، به ما توفيق داده تا با قديمىترين نعمتش ارتباط برقرار كنيم و در شمار مأمومين و منتظرين حضرت ولىّعصر عجلالله تعالیفرجه باشيم، از سوى ديگر «بِنَفسِى اَنت» را بر زبان جارى مىكنيم تا با تفديه و جاننثارى خود به محضر امام، اين نعمت از حفاظت بيشترى برخوردار شود.
در واقع، با فدا كردن جان خود به فنا مىرسيم. گويا تلويحاً از حضرت درخواست مىكنيم نعمت وجود خود را براى ما حفظ كند؛ زيرا به اين امر واقف شدهايم كه خود از عهدۀ حفظ اين نعمت بزرگ بر نمىآييم.
نسیم صبح به صد شور و شوق مىگوید
گل شکفته به بالین خار مىآید
نسیم صبح به شمع خموش ميگوید
چو سوختى به کنارت نگار مىآید
«بنفسی انت» گفتن ما، همان سوختن ماست. پس از این فدا شدن:
نسیم صبح به قلب شکسته میگوید
دوا و مرهم قلب فگار میآید
تاریخ جلسه: ۹۹/۷/30 ـ جلسه 3
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] بحار الانوار، ج ٢۴، ص ٣٨
[2] بحار الأنوار ،ج 52، ص 122
[3] کمال الدین، ج 2، ص 524
[4] کمال الدین، ج ۱ ، ص ٢٨٨
[5] کافی، ج8، ص80