عباس، پیام‌رسان عاشورا

مقدمه

 

یکی از الطاف خداوند سبحان بر ما هدایت و راهنمایی به کشتی نجات اباعبدالله الحسین علیه‌السلام است. کشتی‌ای که به تعبیر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله سریع­ترین و وسیع­ترین کشتی است و اگر فردی سرنشین آن شود، سعادت دنیا و عقبی را انتخاب کرده ­است و کسی که از این کشتی محروم شود، در طوفان عالم ماده غرق شده ­است و فردی که موفق به شناسایی این کشتی شود، ورود به آن با عنایتی خاص، برای او میسّر خواهد شد.

 

عباس، باب‌الحسین

 

وجود مقدس حضرت ابالفضل العباس باب ورود به کشتی نجات حسین علیه‌السلام است و اگر کسی از این باب وارد کشتی شود برای همیشه در آن ماندگار خواهد شد.

امام صادق علیه‌السلام در معرفی حضرت ابالفضل می‌­فرماید:

«كانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِيٍّ نافِذَ البَصيرَةِ»[1]

(عموی ما عباس دارای بینشی ژرف بود.)

بصیرت به معنای تیزبینی است. کلمه «نافذ» بصیرت را تقویت می‌­کند و به‌معنای نگاهی است که در عمق هر چیز فرو می‌­رود.

 

نمایشی از بصیرت حضرت ابالفضل

 

حضرت ابوالفضل العباس روز هشتم ذیحجه سال 60 هجری قمری در زمانی که قافله امام حسین علیه‌السلام قصد ترک مکه به قصد عزیمت به کربلا را داشت بر بام کعبه خطبه‌ای در ستایش از سیدالشهداء ایراد فرمود، آنچه در متن ذیل می‌‏آید متن این خطبه پرشور است.

«اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی شَرَّفَ هذا بِقُدُومِ اَبیهِ، مَن کانَ بِالاَمسِ بیتاً اَصبَح قِبلَةً»[2]

«سپاس خدای را که بیت الله را با قدوم پدرش(منظور امام علی علیه‌السلام است) مشرّف کرد؛ آنچه که دیروز بیت بود،[امروز] قبله گردید.»

         کعبه آن سنگ نشانی است که ره گم نشود          حاجی احرام دگر بند و ببین یار کجاست

تمام قداست و شرافت خانۀ خدا با روح ولایتی است که در آن حاکم است. این خانه اگر زادگاه علی علیه‌السلام نبود، از این شرافت و قداست بهره نداشت. گرچه خانه کعبه از زمان حضرت ابراهیم ساخته شده­ است، اما پس از به دنیا آمدن امیرالمومنین به قبله تبدیل شد؛ جهت‌­گیری افراد به سوی خدا با این خانه آغاز شد و همه موظف شدند که توجه خاص به این خانه داشته ­باشند.

تا قبل از اینکه کعبه قدمگاه علی علیه‌السلام شود، «بیت‌الله» بود نه «قبله‌گاه»؛ اما پس از این که قدمگاه علی علیه‌السلام شد، قبله‌گاه مسلمین شد. هر مسلمانی در هر گوشۀ عالم در هنگام ادای فریضۀ خود، باید توجه خاص به این خانه داشته­ باشد.

 

بصیرت‌سازی حضرت عباس

 

حضرت ابالفضل العباس نه‌تنها بصیرت دارد بلکه بصیرت­‌ساز است، و به همه اعلام می­‌کند که این خانه روح دارد، و روح این خانه همان علی علیه‌السلام پدر حسین علیه‌السلام است، همان کسی که شما او را تنها گذاشتید!

 

مخاطب حضرت همه حُجّاج هستند:

«اَیّهَا الکَفَرةُ الفَجَرة اَتَصُدُّونَ طَریقَ البَیتِ لِاِمامِ البَرَرَة؟ مَن هُوَ اَحَقُّ بِه مِن سائِرِ البَریه؟»

«ای ناسپاسان گناهکار آیا راه بیت را بر امام نیکوکاران می‌­بندید؟ چه کسی سزاوارتر به این بیت است از دیگر موجودات؟»

حضرت با به نمایش گذاشتن بصیرت خود می‌­فرماید: اگر کسی با حسین علیه‌السلام نیست، نه‌تنها ولایت ندارد؛ بلکه مؤمن هم نیست. گرچه ظاهراً مسلمان است؛ اما هم نسبت به خدا ناسپاس است هم نسبت به پیامبر خدا! ظاهراً نمازگزار و حاجی است و عبادتی را انجام می­‌دهد؛ اما فاجر و طغیانگر است. از حریم انسانیّت خارج شده و از مرز انسانیّت تعدّی کرده ­است. انسانیّت بدون ولایت غیرممکن است. اگر فردی ولایت را با جان و دل پذیرفت، در حریم و افق انسانیت قرار گرفته است؛ اما اگر تنها به ظواهر توجه کرد، فاجر است.

 

عباس، پیام‌رسان عاشورا

 

پیام‌رسان جریان عاشورا قبل از حضرت زینب سلام‌الله‌علیها، ابالفضل العباس علیه‌السلام است. از اجتماع عظیم حجاج نهایت استفاده را می‌­کند و به همه اعلام می‌­دارد که ستمکاران مانع اقامت حسین علیه‌السلام در مکه می­‌شوند و اگر بماند، کشته می­‌شود، به‌اجبار باید حج خود را نیمه­‌ تمام بگذارد و مکه را ترک کند.

حضرت ابالفضل علیه‌السلام در این خطبۀ رسا به همه اعلام می‌­کند که حسین علیه‌السلام را از خانه پدری رانده‌­اند، و او برای حفظ قداست خانۀ خدا از مکه خارج می‌­شود؛ چراکه ستمگران در کنار کعبه قصد کشتن او را دارند.

ماه منیر بنی­‌هاشم بر بام کعبه کلاس امام زمان شناسی برگزار کرده‌­است:

«وَ لَولا حِکمَ اللهِ الجَلیه وَ اَسرارُهُ العِلّیه وَاختِبارُهُ البَریه لِطارِ البَیتِ اِلیه قَبلَ اَن یمشی لَدَیه»

« و اگر حکمت‌های خداوند بلندمرتبه نبود و اسرار بالا و امتحانات موجودات نبود، همانا بیت به سوی او پرواز می­‌کرد.»

عبارت عجیبی است: «خانۀ خدا مشتاق حسین علیه‌السلام است!» و هنگامی که این خانه، جدایی حسین علیه‌السلام از خود را مشاهده می‌­کند دردمند می‌­شود؛ زیرا می‌­بیند «اشباح الناس» گرد او در طواف‌اند؛ اما حاجی واقعی از او دور است.

«قَدِ استَلَمَ النّاسُ الحَجَر وَ الحَجَرُ یستَلِمُ یدَیه»

«مردم استلام حجر می­‌کنند؛ اما حجر در پی دست حسین علیه‌السلام و وامدار اوست و قداست خود را  مدیون دست او می‌­داند.»

 

سقای معرفت

 

«وَ لَو لَم تَکُن مَشیةُ مَولای مَجبُولَةً مِن مَشیهِ الرَّحمن، لَوَقَعتُ عَلَیکُم کَالسَّقرِ الغَضبانِ عَلی عَصافِیرِ الطَّیران»

«و اگر خواست مولای من، خواست خداوند رحمان نبود هر آینه بر سر شما مانند بازِ شکاری که بر گنجشکان فرود می‌آید نازل می­‌شدم.»

ابالفضل سقای معرفت است و بهترین شناخت از امام حسین علیه‌السلام را نصیب انسان می­‌کند.

حضرت، از امام حسین علیه‌السلام با عنوان «مَولایَ» یاد می‌­کند و می­‌فرماید: شما بسیار ضعیف و ناچیز و ناتوانید و اگر مولایم حسین اجازه دهد مانند بازی شکاری بر شما حمله‌­ور می­‌شوم. اجازه ندادن او اجازه ندادن خداست. خدا اجازه نمی‌­دهد که ما ابتدائاً بر شما مسلط شده و بخواهیم با شما درگیر شویم.

 

مرگی لذت‌بخش

 

«اَتُخَوِّفونَ قَوماً یلعَبُ بِالمَوتِ فِی الطُّفُولیة فَکَیفَ کانَ فِی الرُّجُولیهِ؟»

« قومی را که مرگ را در کودکی به بازی می­‌گرفتند، می­‌ترسانید؟! در حالی‌که اکنون در مردانگی قرار دارند.»

با بیان این جمله، حضرت، روضه علی اصغر را بر بالای بام کعبه می‌­خواند:«شش ماهۀ این کاروان هم از مرگ هراس ندارد، شما بزرگترهای این کاروان را از مرگ می‌­ترسانید؟! مرگ نزد این خانواده، عروج به‌سوی خداوند؛ به سوی دوست، در اوج رغبت و شوق است. مرگ وقتی در راه حق باشد، خوشی و سعادت است.

سیدبن‌طاووس در مقدمۀ لهوف می­‌فرماید: «اگر به جهت ظلمی که در تاریخ به وقوع پیوسته و همراهی و هم‌دردی با پیامبر نبود، روز عاشورا روز خوشی، روز لباس نو پوشیدن و خوشحالی بود؛ زیرا که کاروانی عاشقانه به وصال دوست نائل شدند!»

 

عباس و دستان شفاعت‌گر

 

«وَلَفَدَیتُ بِالحامّاتِ لِسَید البَریاتِ دونَ الحَیوانات»

«اگر خدا به عباس اجازه می‌­داد به جای آنکه حیوانی را جلوی قدم­‌های حسین علیه‌السلام ذبح کند، بزرگترهای شما را قربانی می­‌کرد.»

اگرخدا اجازه می­‌داد، عباس به تنهایی با همه مخالفین حسین علیه‌السلام پیکار می­‌کرد. خدا نخواسته است که در این عالم قدرت عباس نمایان شود؛ چراکه باید دست­هایش را برای شفاعت در قیامت به‌­کار گیرد.

***********

«هَیهات فَانظُرُوا ثُمَّ انظُرُوا مِمَّن شارِبُ الخَمر وَ مِمَّن صاحِبُ الحَوضِ وَ الکَوثَر وَ مِمَّن فی بَیتِهِ الوَحی وَ القُرآن وَ مِمَّن فی بَیتِه اللَّهَواتِ وَالدَّنَساتُ وَ مِمَّن فی بَیتِهِ التَّطهیرُ وَ الآیات»

« نگاه کنید ببینید این شارب الخمر(یزید) از چه خانواده­‌ای است؟ و صاحب حوض و کوثر از چه خانواده‌­ای است؟ نظاره کنید در خانه چه کسی کنیزک آوازه خوان و بساط شراب برپاست! و درخانه چه کسی مکرر قرآن خوانده شده و وحی نازل شده‌­است؟ در خانه چه کسی آیه تطهیر نازل شده و این آیه درباره کدام خانواده نازل شده‌­است؟»

 حسین علیه‌السلام خامس اهل کساء است، او ناشناخته و گمنام نیست. همه به جایگاه او نزد پیامبر، آگاهید، اشتیاق پیامبر به او را مشاهده کرده­‌اید! حال می­‌خواهید او را زیر سم ستوران قرار دهید! در حالی‌که همۀ شما حسین علیه‌السلام را می‌­شناسید.

 

عباس، سپر بلای حسین

 

«وَ أَنتُم وَقَعتُم فِی الغَلطَةِ الَّتی قَد وَقَعَت فیهَا القُرَیشُ لِأنَّهُمُ ارادُوا قَتلَ رَسولِ الله صلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه»

«همان اشتباهی را که قریش مرتکب شدند، شما تکرار می­‌کنید؛ قریش می­‌خواستند پیامبر را بکشند، و شما می‌خواهید پسر پیامبر را بکشید.»

حضرت به همه اعلام می­‌کند که یزیدیان قصد کشتن حسین علیه‌السلام را دارند. گرچه حاجیانی که در آن روز در مکه حضور داشتند در جریان قتل امام حسین علیه‌السلام شرکت نداشتند؛ اما حضرت به آنها می‌فهماند که اگر ساکت بمانید و موضع خود را اعلام نکنید، با آنان خواهید بود چراکه: «الرّاضي بِفِعلِ قومٍ كالدّاخِلِ فيهِ مَعَهُم»[3] (هر كه به كردار عده‌­اى راضى باشد، مانند كسى است كه همراه آنان، آن كار را انجام داده­ باشد.)

ابالفضل خود را معرفی می­‌کند و واقعه لیلة‌المبیت را به یاد همه می‌­آورد که یادتان هست وقتی ارادۀ قتل پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را کردند، علی علیه‌السلام در بستر پیامبر(ص) آرمید؟ تا زمانی که علی علیه‌السلام زنده بود موفق به قتل پیامبر نشدند. اکنون بدانید من فرزند همان علی علیه‌السلام هستم که سپر بلای پیامبر بود. و من سپر بلای حسین‌­ام. تا من زنده‌­ام نمی‌­توانید به حسین علیه‌السلام آسیبی وارد کنید!

 

عباس؛ بلاگردان حسین

 

«تَعالوا اُخبِرُکُم بِسَبیلِه بادِروُا قَتلی وَاضرِبُوا عُنُقی لِیحصُلَ مُرادُکُم لابَلَغَ الله مِدارَکُم وَ بَدَّدَا عمارَکُم وَ اَولادَکُم»

«بیایید تا به راهش [راه کشتن امام حسین علیه‌السلام] آگاهتان کنم؛ پس مبادرت به کشتن من کنید، و گردنم را بزنید تا به مقصودتان برسید. خدا شما را به مقصودتان نرساند و عمرتان و فرزندانتان را کوتاه کند.»

ابالفضل بلا گردان حسین علیه‌السلام است و احدی نمی‌­تواند به حضرتش تعرض کند. او علمدار سپاه حسین علیه‌السلام است.

همه شما بر یک مدار حرکت می‌کنید و یک مقصود دارید، اجتماع کرده‌اید و حسین علیه‌السلام را احاطه کرده‌اید و براندازی شریعت را هدف گرفته‌­اید؟!

می‌خواهید نام حسین علیه‌السلام را خاموش کنید، اما به خواست الهی، حسین علیه‌السلام هر روز درخشش خاصی دارد.

تاریخ زبان گویایی است که انسان در می‌­یابد، هرچه از روزگار و زمانه می­‌گذرد، حقیقت ولایت پررنگ­تر و واضح­تر نشان­ داده ­می­‌شود.

حضرت با عبارت:«وَ بَدَّدَا عمارَکُم وَ اَولادَکُم» نفرینی کرد که تا ابد گریبانگیر آنان شد.

 

نفرین بر ستمگران

 

در  انتهای خطبه حضرت می‌­فرماید:

«وَ لَعَنَ الله عَلَیکُم وَ عَلی اَجدادکُم»

«نفرین خدا بر شما و و اجدادتان.»

این روش و منش از اجداد شما ناشی می­‌گیرد که مانع حق و عدالت بوده‌­اید. حتی اجداد شما هم عاشقانه در خدمت پیامبر نبودند. پس لعنت خدا بر شما و نیاکانتان.

 

سامان زندگی در پرتو ولایت

 

حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در خطبۀ فدکیه می­‌فرماید: «امامت در زندگی شما به مانند نخی است که دانه‌های تسبیح به آن کشیده شده‌­است.» نخ، همه دانه­‌های تسبیح را کنار هم قرار می‌­دهد و وقتی این نخ پاره شود، دانه‌­های تسبیح از هم متفرق می­‌شوند. امامت نیز، همۀ انسان‌ها را به یک رشته در می­‌آورد و از تشتّت و پراکندگی رها می‌سازد؛ نه تنها مومنین در یک رشته قرار می­‌گیرند؛ بلکه همه امورات زندگی با ولایت، سامان می­‌یابد. تحت ولایت حسینی، زندگی انسان سروسامان می‌­یابد.

به سامانی رسان یارا دل سودایی مارا                  وگرنه ده شکیبایی سر غوغایی مارا

 

مدیریت زندگی با اباعبدالله است

 

هر انسانی با معرفی حضرت ابالفضل از امام حسین علیه‌­السلام می‌­یابد که مدیریت زندگی با اباعبدالله است. انسان به‌میزانی که سراغ ولایت برود، امور زندگی او منظم می­‌شود و به‌میزانی که از ولایت حسینی جدا بماند، دچار تشتت و پراکندگی می‌شود.

 

ما در پیاله عکس رخ یار دیده­‌ایم

عباس علیه‌السلام ذوب در حسین است. وقتی دست بر آب فرات برد قصد نوشیدن نداشت! می­‌خواست ببیند آیا شبیه حسین علیه‌السلام شده­ و آیا لیاقت شهادت را یافته ­است؟

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌­ایم               ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما

او دائم از دست خدای سبحان می­‌نوشد:«سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا»[4] (پروردگارشان شرابى طهور (پاك و پاك‌كننده) به آنان مى‌نوشاند)

ساقی کربلا! ابالفضل! نمی­‌دانم در آب چه دیدی؟! اما آمده‌­ام بگویم:

ساقیا بر خیز و درده جام را

 سقای عشق و معرفت! آمده‌­ایم تا با نگاهت ما را دریابی و از دستان مبارکت آب معرفت بنوشیم. آمده­‌ایم تا از وفادار عالم، درس وفا و ادب بیاموزیم.

یادم زوفای اشجع الناس آید         از چشم ترم سوده­ی الماس آید

آید به جهان اگر حسین دگری         هیهات برادری چو عباس آید

 

 

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

تاریخ جلسه: 1390.9.14

 


[1] عمدة الطّالب ، ص 356

[2] مناقب سادة الکرام، ج۳، ص۲۷۰

[3] نهج البلاغة : الحكمة 154

[4] سوره انسان، آیه 21

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *