اشک بر اباعبدالله الحسین علیهالسلام
ظهور استعدادهای نهفته
محرّم، ماهی است که انسان در پرتو نور مصباح الهدی، حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام، حقیقت گمشدهی خویش را پیدا میکند. گاهی انسان، انسانیتِ خود یا فضیلتها و ارزشها را در کدورت و تاریکی عالم دنیا گم میکند اما در پرتو نور فضای محرّم، گمکردههای خویش را مییابد، البته پیدا کردن و یافتن، نیازمند ابزار و وسیله است که وسیلهی اصلی آن خودِ اباعبدالله الحسین علیهالسلام میباشند، اما خودِ حضرت، ابزار دیگری برای این جستجو در اختیار ما قرار داده اند، ابزاری که برای استفاده از آن لازم نیست زحمت خاصی متحمّل شویم. آن وسیلهی سهل الوصول، اشک بر اباعبدالله الحسین علیهالسلام است که بواسطهی آن بسیاری از استعدادهای نهفته ی انسان، ظهور و بروز میکند و کمالات بسیاری را برای او رقم می زند، کمالاتی که حتی در تصوّر او نمیگنجیده است.
***
اشک بر امام حسین علیهالسلام عنوان مؤمن به انسان میدهد
امام صادق علیه السلام میفرمایند:
روزی امام حسین علیهالسلام در مقابل پیامبرصلّی الله علیه و آله نشسته بودند، پیامبر صلّی الله علیه و آله ایشان را بر دامن خود نشاندند و فرمودند:
«اِنَّ لِقتل الحسین حرارةً فی قلوبِ المؤمنین لا تَبرُدُ ابداً، بِاَبی قَتیلَ کُلِّ عَبرةٍ»[1]
« برای کشته شدن حسین ، در دل مؤمنین حرارت و سوزی است که آن هرگز خنک نمی شود ، پدرم فدای کسی که کشته شدهی هر اشکی است.»
زمان پیامبر هنوز جریان عاشورا اتفاق نیفتاده و افراد باور نمیکردند کسی امام حسین را بکشد. به همین جهت سوال می کنند:
«و ما قَتیلُ کلِّ عَبرَةٍ؟»
« کشته هر اشکی است یعنی چه؟»
حضرت فرمودند:
«لایَذکُرُه مومنٌ اِلاّ بَکی »[2]
«هر مؤمنی یاد حسین بیافتد نمیتواند بدون اشک از ذکر حسین عبور کند»
عبره، اشک مخصوصی است که فقط در مورد اباعبد الله بکار میرود. اشکی که به جهت سوز مصیبت حضرت از صورت عبور می کند، از نظر پیامبرصلی الله علیه و آله ، حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام چنین سوزی در دل مؤمنین ایجاد میکند که با وجود گذشت سالیان طولانی، به مجرد ذکر ایشان، ریزش اشک از چشم صورت میگیرد، در حالی که ممکن است برای از دست دادن نزدیکان، پس از گذشت چند سال، دیگر اشکی وجود نداشته باشد.
از این روایت استنباط می شود که نام مؤمن بر گریه کنندهی اباعبدالله الحسین علیهالسلام ثبت می شود.
طبق روایت فوق، ممکن است سؤال شود افرادی که میخواهند اشک بریزند ولی نمیتوانند، آیا مؤمن محسوب نمیشوند؟
در روایت دیگری حضرت ابا عبد الله الحسین علیهالسلام می فرمایند:
«لا یَذکُرُنی مومِنٌ اِلّا اِستَعبَرَ»[3]
«هیچ مؤمنی مرا یاد نمیکند مگر اینکه میخواهد اشک بریزد»
گویا بفرمودهی حضرت، مؤمن با شنیدن نام ایشان بیتفاوت نیست و به گونهای میخواهد عواطف و احساسات خود را به نمایش گذارد .
(زیرا اِستعبَرَ باب استفعال است. باب استفعال به معنای طلب، استعمال می شود)
***
آیا حزن بر مصیبت اباعبدالله الحسین علیهالسلام هم فضیلتی دارد؟
بله.گاهی بحث اشک نیست فقط با دیدن پرچم سیاه اباعبدالله علیهالسلام، دل خودبخود محزون میگردد.
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
«نَفَسُ المهمومِ لَنا المُغتَمُّ لِظُلمِنا تَسبیحٌ»[4]
«نَفَس غصه دارِ برای ما، به جهت ظلمی که به ما شده، تسبیح محسوب می شود.»
بنابراین کسی که در مصیبت اباعبدالله علیهالسلام محزون و غصه دار است، تنفّس او هم ـ که یک امر غیرارادی است ـ قیمتی شده و تسبیح محسوب میگردد و او همراه با همهی کائنات همنوا گشته و مشغول تسبیح است.
***
اشک بر اباعبدالله علیهالسلام ایجاد سرور میکند
امام حسین علیهالسلام میفرمایند:
«أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَهِ قُتِلْتُ مَکْرُوباً وَ حَقِیقٌ عَلَى اللَّهِ أَنْ لَا یَأْتِیَنِی مَکْرُوبٌ إِلَّا أَرُدَّهُ وَ أَقْلِبَهُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُوراً»[5]
«من کشته شده ی اشکم، و غصه دار کشته شده ام، و خداوند بر خود واجب کرده است که هیچ غمزده ای به نزد من نیاید مگر اینکه شادمان به نزد افراد خانوادهی خود بازگردد»
معلوم می شود اثر اشک نه تنها کسالت و ناتوانی نیست، بلکه اثر آن یک انبساط و سرور باطنی است. گویا پاداش نقدی خدای سبحان به کسی که در مصیبت اباعبدالله اعلام هم دردی می کند، یک خوشی و سرور باطنی است.
سرور و سرّ هم خانواده اند. ظاهرا فرد به سرّی راه پیدا کرده که موجب مسرور بودن او می گردد.
***
سکونت در بهشت
حضرت امام سجاد علیهالسلام میفرمایند:
«مَنْ قَطَرَتْ عَیْنَاهُ فِینَا قَطْرَهً وَ دَمَعَتْ عَیْنَاهُ فِینَا دَمْعَهً بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا فِی الْجَنَّهِ غُرَفاً یَسْکُنُهَا أَحْقَاباً وَ أَحْقَاباً»[6]
«کسى که از دو چشمش قطرهاى اشک در راه ما بیاید، خداوند متعال در بهشت خانهای به او عطا فرماید که روزگارها در آن ساکن گردد»
یعنی اشک نه تنها گریه کننده را در عالم دیگر وارد بهشت میکند بلکه در همین دنیا فضایی برای او فراهم میکند که در آن خوش است.
من که امروزم بهشت وصل حاصل می شود وعده فردای زاهد را چرا باور کنم؟
بهشت جایی است که افراد در آن به سلامت سپری میکنند و از مصاحبین سالم و همجواری با آنان بهرهمندند، به همین جهت، چنین وضعیتی در دنیا هم برای گریه کننده ایجاد میشود.
***
امام حسین علیهالسلام نزد پروردگار به گریه کننده خویش نظر میکنند
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
«إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ عِنْدَ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَنْظُرُ إِلَى مُعَسْكَرِهِ- وَ مَنْ حَلَّهُ مِنَ الشُّهَدَاءِ مَعَهُ وَ يَنْظُرُ إِلَى زُوَّارِهِ- وَ هُوَ أَعْرَفُ بِهِمْ وَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ- وَ بِدَرَجَاتِهِمْ وَ مَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَحَدِكُمْ بِوَلَدِهِ- وَ إِنَّهُ لَيَرَى مَنْ يَبْكِيهِ فَيَسْتَغْفِرُ لَهُ- وَ يَسْأَلُ آبَاءَهُ ع أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لَهُ وَ يَقُولُ- لَوْ يَعْلَمُ زَائِرِي مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَهُ لَكَانَ فَرَحُهُ أَكْثَرَ مِنْ جَزَعِهِ- وَ إِنَّ زَائِرَهُ لَيَنْقَلِبُ وَ عَلَيْهِ مِنْ ذَنْب»[7]
«امام حسین(ع) نزد پروردگار به سپاهیانش و شهدائی که در رکابش شهید شدند، مینگرد و به زیارت کنندگانش نگاه میکند درحالی که به آنها و نامهایشان و نامهای پدران و نیاکانشان و درجات و منزلتهایشان نزد خدای عزوجل، آشناتر است از شما نسبت به فرزندانتان. و بیگمان او کسانی را که بر آن حضرت میگریند، می نگرد و برای آنان، طلب مغفرت میکند و از پدران بزرگوارشان (ع) میخواهد که برای او طلب آمرزش کنند. و میفرماید: اگر زیارت کننده من میدانست که خداوند چه برای او فراهم کرده است، هر آینه خرسندی و سرورش بیش از جزع و گریهاش بود و همانا زائر آن حضرت به خانهاش باز میگردد در حالی که هیچ گناهی نداشته باشد.»
اباعبدالله الحسین علیهالسلام نه تنها برای باکین خود استغفار میکنند، بلکه از پدران خویش هم درخواست استغفار برای ایشان دارند و این امر، گواه بر اهمیّتِ اشکِ بر مصیبت حضرت است. با استغفار حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام ، نواقص گریه کننده مرتفع شود.
***
محبوبترین اشک
امام صادق علیه السلام در روایتی میفرمایند:
«مَا عَيْنٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ وَ لَا عَبْرَةٌ مِنْ عَيْنٍ بَكَتْ وَ دَمَعَتْ عَلَيْهِ وَ مَا مِنْ بَاكٍ يَبْكِيهِ إِلَّا وَ قَدْ وَصَلَ فَاطِمَةَ وَ أَسْعَدَهَا عَلَيْهِ وَ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ أَدَّى حَقَّنَا»[8]
«هیچ چشمی محبوبتر نزد خدا نیست از چشمی كه بر حسین ببارد و هیچ اشكی محبوب تر نزد خدا نیست از اشكی كه برای مصیبت حسین ریخته شود. و هیچ گریه کنندهای نیست که برای حسین علیهالسلام گریه کند مگر اینکه به فاطمه وصل شده و به کمک او رفته و به پیامبر ص وصل شده است و حق ما را ادا کرده است.»
طبق روایت مذکورهنگامی که “قد” بر سر فعل ماضی میآید معنی تحقیق را میدهد، یعنی حتماً، شك نكنید هر چشمی كه بر حسین گریه میكند نه تنها زائر فاطمه شده، بلكه به فاطمه سلامالله علیها رسیده است.
اشک بر حسین علیهالسلام، آنچنان علوّ وجودی به فرد می دهد که او را به فاطمه سلام الله علیها میرساند، فاطمهای که گاه زائر در مدینه هم او را نمی یابد و ندا سر می دهد:
فاطمه من عقدهی دل وا نکردم گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم
***
کمک به حضرت زهرا سلام الله علیها با اشک بر اباعبدالله الحسین علیهالسلام
کسی که اشک بر اباعبدالله الحسین علیهالسلام بریزد به کمک فاطمه سلام الله علیها رفته است. اشک بر حسین علیهالسلام، فرد را از دست خالی بودن و عاجز و ناتوان ماندن، دور می کند، گویا این اشک، آنچنان قوّتی به انسان میدهد که او میتواند آن را برای کمک به فاطمه سلام الله علیها عرضه کند.
ممکن است سؤال شود که مگر نه اینکه «لا یمسه الا المطهرون»، و فقط پاکان میتوانند به ساحت پاک و مطّهر فاطمه سلام الله علیها نائل آیند؟ مگر نه اینکه برای رسیدن به فاطمه سلام الله علیها باید طهارت داشت تا به او وصل شد؟چگونه آلوده دامن و نجس میتواند به او برسد؟
جواب داده میشود که اشک بر اباعبدالله الحسین علیهالسلام آنچنان طهارتی برای فرد ایجاد میکند که خود او هم باور این طهارت را نداشته است.
***
اشک، حلقه اتصال
اگر روایت می فرماید کسی که بر حسین علیهالسلام میگرید، به پیامبر صلّی الله علیه و آله رسیده، و از طرفی در قرآن آمده :«وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ»[9]، معلوم است این اشک جذبه و ربطی بین گریه کننده و پیامبر صلی الله علیه و آله برقرار کرده است، زیرا طبق قانون جذب، باید بین دو چیز که به هم میرسند جذبه ای برقرار باشد.
یعنی اشک بر حسین علیهالسلام، انسان را از تعلّق به مادیات صیقلی داده و او را تطهیر میسازد و وقتی پاک شد میتواند با پاکان ارتباط برقرار کند.
***
اشک، اداکننده حق اهل بیت
این اشک، آنچنان قوّت و قیمت و اعتبار دارد که گویا حقّ پیامبر و آل پیامبرعلیهمالسلام با آن ادا میشود.
واقعیت این است که ما بدهی زیادی به پیغمبر و آل پیغمبرعلیهمالسلام داریم.
پیامبرصلّی الله علیه و آله حقّ حیات، حقّ ابوّت و پدری، حقّ معلّمی، حقّ احسان…..بر گردن ما دارند. پیوسته ما سفره نشین پیغمبرصلی الله علیه و آله و آل ایشان بوده و رزق مادی و معنوی خویش را از سفرهی این خاندان ارتزاق کرده در حالی که از عهدهی هیچ شکر و حقّی که بر عهدهمان دارند بر نیامدهایم.
حال اگر قرار باشد ما به پیامبر صلیاللهعلیه و آله برسیم و دائم شرمندهی بدهیها و حقوق باشیم دیگر چه لذتی از حضور ایشان خواهیم برد؟
جوابی که از متن روایت به ما داده می شود این است که :
«وَ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ أَدَّى حَقَّنَا»
گویا به گریه کنندهی بر حسین علیهالسلام میفرمایند: سرت را بالا بگیر. شرمنده مباش که تو با این اشک خالصانه که از عمق وجودت برخاسته، حقّ ما خاندان را پرداختی.
زیرا وقتی چشمهی دل برای حسین علیهالسلام میجوشد و اشک از چشم جاری می شود گویا فرد عزم بر آن دارد که دیگر دست از گناه شسته و آدم دیگری شود.
اشکِ چنین فردی با اشک عمربن سعد در روز عاشورا تفاوت دارد. این اشک، تحوّل و تغییر به همراه دارد. به فرموده آیه الله حسن زاده آملی، این اشک انسان فرشی را عرشی می کند.
همانگونه که حرّ را تغییر داد.
حرّ، چهار هزار نفر سپاه در اختیارش بود و چهار هزار چشم نظاره گر او بودند. او ابتدا با خویش گفت که باید از این همه نشان و سردوشی جدا شوی .اول باید بی نشان و گمنام شوی تا بعد از آن بتوانی با حالت انکسار و اشک و تضرع به حسین ع برسی.
وقتی بسوی حسین علیهالسلام آمد با سرافکندگی و شرمندگی سر به پایین آمد و گفت :
خجالت میگدازد جسم و جانم اگر بار دیگر حُرَّم نخوانی
اگرچه رفته بودم آمدم من منم آن توبه كار جاوادنی
به قربان تو ای فرزند زهرا كه تنها در میان دشمنانی
و همین موجب گشت که حضرت به او فرمودند: «اِرفَع رأسَک»؛«سرت را بالا بگیر».
گفت سر بالا كن ای مهمان ما! وی به چشمت سرمه ی عرفان ما!
ما پی امداد تو برخاستیم گر تو پیوستی به ما ما خواستیم
قطره بودی وصل بر دریا شدی تو دگر تو نیستی از ما شدی
حرّ! تو دیگر از خود ما شدی. نبینم سرت را پایین بیندازی. حضرت او را از اکرام ویژه خود بر خوردار کردند و به او عمامّه خویش را دادند.
و اینگونه اشک بر حسین علیهالسلام انسان را از شرمندگی جدا می سازد.
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] مستدرک الوسائل، ج 10، ص 318
[2] مستدرک الوسائل، ج 10، ص 318
[3] شیخ صدوق، الأمالی، ص137،
[4] بحارالانوار، ج 44، ص 278
[5] کامل الزیارات، ابن قولویه، ص109
[7] امالی شیخ صدوق، ص 34
[9] سوره نور، آیه 26