مقدمه
حضرت اباعبدالله علیهالسلام علیالدوام عهدهدار امور قلب ماست:
«اِنَّ لِلْحُسَینِ علیهالسلام مَحَبَّةً مَكْنُونَةً فی قُلُوبِ الْمُؤْمِنینِ»[1]
«در کانون دلهای مؤمنین، محبتی نهفته و ویژه نسبت به حسین وجود دارد.»
حضرت اجازه میدهد دل ما عاشق شود؛ بعد از آن، پای ما بهتبع دل، حرکت میکند، دست ما بهتبع دل پرداخت میکند، چشممان بهتبع دل میگرید و زبانمان بهتبع دل، ذاکر میشود. در یک کلام میتوان گفت هویت ما عوض میشود. در مبحث قلب قرار است خودمان را بررسی و آزمایش کنیم تا اگر خدای نکرده متوجه مشکلی شدیم، بر سر سفرۀ اباعبدالله علیهالسلام از حضرت بخواهیم که با یک نگاه، دلمان را اصلاح کند. در این جلسه موضوع قلب را از صحیفۀ سجادیه پیگیری میکنیم.
بصیرت قلب
در دعای بیست و سوم صحیفۀ سجادیه که دعای عافیت است، از خدای سبحان نعمت عافیت را طلب میکنیم. در زبان عرب، نعمتهای بسیار بزرگ با عبارت «منّت» ذکر میشوند؛ زیرا پس از دریافت این نعمات، ما همه چیز داریم و بزرگی آنها باعث بینیازی ما از نعمتهای دیگر میشود.
«وامنُن عَلَی بالْبَصِیرَةِ فِی قَلْبِی»[2]
«بر من منت بگذار و قلبم را به نور بصیرت خود روشن ساز.»
این درخواست نشاندهندۀ چند امر است:
اول اینکه ما قابلیت داشتن دل بینا را داریم؛
دوم اینکه خود بهتنهایی نمیتوانیم بصیرت قلب را به دست بیاوریم و باید از خداوند درخواست کنیم؛
سوم اینکه ما به یک دل بینا نیاز داریم ( یعنی از کوردلی رنج میبریم وگرنه بصیرت را طلب نمیکردیم!)؛
چهارم اینکه بصیرت دل، ما را از امور زیادی مستغنی میکند؛ چون انسان از دل بینای خود لذت میبرد و امور دیگر در نظرش ناچیز جلوه میکند؛
پنجم اینکه هر کس خود باید برای بصیرت دلش دعا کند.
ممکن است این سوال پیش آید که فایدۀ بینایی دل چیست؟! شاعر پاسخ میدهد:
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
رابطۀ غصه و ظاهربینی
بسیاری از غصههای ما به این دلیل است که ظواهر امور را میبینیم. اما اگر چشم دلمان باز شود، باطن و حقیقت امور را خواهیم دید و متوجه جمال حق میشویم. برای مثال وقتی دید ظاهری ما کاهش پیدا میکند، باید همیشه عینک را همراه خود داشته باشیم؛ این مشکل قابل حل است؛ اما اگر چشم دل ما بسته باشد نشانۀ عجز ماست؛ زیرا از رسیدن به بسیاری از کمالات و دریافت فیوضات ناتوان هستیم.
مضرات بسته بودن چشم دل
انسان با کاهش دید ظاهری و دنیوی، خسارت زیادی را متحمل نمیشود؛ اما اگر چشم دل بسته باشد تا قیامت متحمل خسارت میشود. برای مثال هیچیک از ما حضرت اباعبدالله علیهالسلام را با چشم سر ندیدهایم؛ اما با چشم دل حتماً یک معرفی از وجود مقدس حضرت برایمان صورت گرفته است. ارادت بسیار زیاد ما به امام حسین علیهالسلام هم به همین دلیل است. همین بصیرت قلبی باعث شده است که افراد در پیادهروی اربعین اصلاً متوجه سرما، گرما، باران و… نمیشوند؛ علیرغم اینکه چشم دلشان بیش از هزار سال پیش را میبیند، متوجه عالم دیگر هم هستند. ما از خدای سبحان درخواست میکنیم که به ما نعمت بزرگ بصیرت قلب را عطا کند.
نکتۀ مهمی که از این دعا برداشت میشود این است که به همۀ ما دستور دادهاند دائماً دعای عافیت را بخوانیم و این درخواست مختص گروه یا اشخاص خاصی نیست.
قلب، معیار سنجش
«ارْزُقْنِی الرَّغْبَةَ فِی الْعَمَلِ حَتَّى أَعْرِفَ صِدْقَ ذَلِک مِنْ قَلْبِی»[3]
«و نصیبم گردان رغبت در عمل خالص را تا مشاهده کنم نور صدق آن عمل را در قلب خود.»
در این دعا دل به عنوان یک وسیلۀ سنجش معرفی میشود. از خداوند میخواهیم که میل به کار درست را رزق و روزی هر روز ما قرار بدهد؛ اما میزان این اشتیاق را دل ما مشخص میکند. برای مثال گاهی اوقات بعد از انجام یک کار صحیح، علیرغم تعریف و تمجیدهای دیگران ما حس خوبی نداریم و احساس میکنیم که بهتر از آن هم میتوانست انجام شود. این موضوع را از «دل» خود متوجه میشویم.
دل ما وسیلۀ سنجش میزان صداقت در شوق، رغبت و عشق ما به کار درست است. ممکن است یک نفر به زبان بگوید:«من خیلی امام حسین علیهالسلام را دوست دارم!»؛ اما هیچ یک از اطرافیانش به اندازۀ خود او نمیتوانند صدق میزان عشق او را متوجه شوند. بنابراین به وسیلۀ قلب میتوانیم میزان علاقه یا بیرغبتی خود به امور صحیح را بسنجیم.
نفرت از بدیها
به خدای سبحان عرض میکنیم:
«أَشْعِرْ قَلْبِی الِازْدِجَارَ عَنْ قَبَائِحِ السَّیئَاتِ»[4]
«و بپوشان قلبم را به انزجار از قبایح اعمال بد.»
«شِعار» دو معنا دارد:
1. پوشاندن
«شِعار» به معنای لباس زیر است. از خدا میخواهیم دلمان لباس زیر داشته باشد، لباسی که به دل بچسبد و هیچکس آن را نبیند. این لباس، تنفر از سیّئات و نفرت باطنی از بدیهاست! ممکن است اطرافیان متوجه میزان تنفر ما از بدیها، گناهان، بداخلاقیها و بیادبیها نشوند. ما از خداوند درخواست میکنیم که باطناً از سیّئات نفرت داشته باشیم، بعد از آن است که میتوانیم لباس تقوی را بهعنوان لباس رو، داشته باشیم.
نتیجۀ تنفر از بدیها در باطن، این است که در ظاهر بهدنبال امور ناشایست نمیرویم. نکتۀ جالب توجه این است که همین لباس زیر را هم باید از خدای سبحان دریافت کنیم.
2. دقت نظر داشتن
این عبارت معنای دیگری هم دارد. «شِعار» و «شَعر» از یک ماده هستند. «شَعر» به معنای مو است. امور دقیق و باریکی که ممکن است همه متوجه نشوند را «شعور» میگویند.
در واقع با این تفسیر از خداوند میخواهیم که دلمان نسبت به سیّئات و بدیها، ریزبین و دقیق باشد، حتی در اموری که به نظر دیگران بد نیست. برای مثال ممکن است من در ذهنم فکر بدی نسبت به کسی داشته باشم، هیچکس متوجه این فکر نمیشود؛ اما دلم باید آنقدر ریزبین و دقیق باشد که سریعاً اثر آن فکر نادرست را نشان دهد؛ در نتیجه متوجه میشوم که حال خوبی ندارم و این به خاطر همان فکر نادرست است. دلمان بعد از جزئیترین امور ناشایست هم باید عکسالعمل نشان دهد. از جملۀ این نشانهها میتوان به مکدر شدن یا نماز بدون حضور قلب اشاره کرد.
سلامت قلب
امام سجاد علیهالسلام دل سالم را به ما معرفی میکند و میفرماید:
«وَ اجْعَلْ سَلَامَةَ قُلُوبِنَا فِی ذِكْرِ عَظَمَتِک»[5]
«و قرار ده سلامت دلهای ما را به ذکر عظمت خود.»
هر چقدر بیشتر متوجه عظمت خدای متعال شویم، قلب سالمتری داریم. «عظیم» با «کبیر» متفاوت است. «کبریائی»، بزرگی خداوند است؛ اما «عظمت»، گستردگی اوست. «گستردگی» یعنی هر جا میرویم خدا هست. دل ما باید در خلوت یا جلوت، در سفر یا حضر و… فقط یک وجود را ببیند و او را بهعنوان عظیمترین موجود بشناسد. وقتی وجود عظیم را بشناسیم، در برابر آن خاضع میشویم.
برای مثال اگر ما نشسته باشیم و یکباره خبردار شویم کسی که در کنار ما نشسته است، یک علامۀ مشهور است، ناخودآگاه خاضع میشویم؛ این خضوع بهدلیل شناخت ما از آن علامه ایجاد میشود. حال در مرتبۀ بسیار عالیتر وقتی که ما متوجه عظمت خدای سبحان بشویم، قلبمان در برابر او خاضع میشود؛ یعنی تسلیم اوامر و نواهی حضرت حق میشویم و در برابر او نظر نمیدهیم و اعتراضی نداریم.
علامت قلب سلیم
از نگاه امام سجاد علیهالسلام دلی که به عظمت خداوند توجه داشته باشد، ذاکر میشود. سوال مهمی که ایجاد میشود این است که چگونه میزان توجه خود به عظمت خدای سبحان را ارزیابی کنیم؟! پاسخ این است که هر چه بیشتر عظمت او را درک کنیم، بیشتر خاضع میشویم. واقعیت این است که اگر ما عظمت خدای سبحان را درک کنیم، هرگز کم نمیآوریم و تسلیم نمیشویم.
«وَ هُوَ مَعَكُمْ أَینَ مَا كُنْتُمْ»[6]
«و هر کجا باشید او با شماست.»
هنگامی که دانستیم عظیم بودن خدا باعث میشود در همه جا حضور داشته باشد، هیچ محلی را به دور از چشم خداوند پیدا نمیکنیم؛ در نتیجه هرگز مرتکب گناه نمیشویم.
حتماً همۀ ما کسانی را دیدهایم که بدون هیچگونه علائم ظاهری به پزشک مراجعه میکنند؛ اما مشخص میشود که مثلاً بخشی از رگهای اصلی قلب مسدود شده است و فوراً باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد! در ارتباط با موضوع ما هم همینگونه است؛ ما باید دل خود را ارزیابی کنیم. میزان سلامت یا بیماری قلب خود را متوجه شویم. اکنون که دانستیم سلامت قلب در گرو توجه به عظمت خداست، متوجه میشویم که متاسفانه در بسیاری از اوقات از این موضوع غافل هستیم؛ به همین دلیل کم میآوریم و در مقابل او مرتکب معصیت میشویم.
راهکار داشتن قلب سلیم
میدانیم که همۀ ما روزی را در پیش داریم که هیچ گریزی از آن نیست. روزی که در آن تنها یک امر نافع است:
«یوْمَ لَا ینْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ. إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»[7]
«در آن روز که مال و فرزندان سودی نمیبخشد. مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید.»
نکتۀ اول در رابطه با این موضوع این است که قلب سلیم یک رزق و روزی است و باید این رزق را از خدای سبحان طلب کنیم. گاهی ما برای دستیابی به یک رزق مادی زحمات زیادی میکشیم، چله و ختم میگیریم؛ اما برای رسیدن به یک نعمت معنوی تلاشی نمیکنیم.
قلب سلیم به راحتی به هر کسی داده نمیشود؛ نیازمند درخواست از طرف ماست. باید نیاز خود را اعلام کنیم. واقعیت این است که اگر رزق قلب سلیم در زندگی ما نباشد، موعد نفعرسانی نعمات ما روزی تمام میشود و همۀ نعمتهایمان به ضررمان خواهند شد.
چه کسانی شایستگی قلب سلیم را دارند؟
نکتۀ مهم این است که باید بدانیم خداوند قلب سلیم را روزی کسانی میکند که بسیار دوستشان دارد:
«إذا أحَبَّ اللّهُ سبحانَه عَبداً رَزَقَهُ قَلباً سَلیماً»[8]
«وقتی خدا بندهای را دوست دارد، رزق او قلب سالم است.»
خداوند رزق و روزیهای معمولی را نصیب انسانهای معمولی میکند؛ همانطور که به حیوانات، آسمان، زمین و… رزق خاص خودشان را عطا میکند؛ اما وقتی که خدای سبحان بندهای را بسیار دوست داشته باشد، به او قلب سلیم عطا میفرماید. اولین ویژگی قلب سلیم، داشتن معرفت است. انسان بامعرفت عظمت خدا را به خوبی میشناسد و میداند که همۀ عالم تحت سیطرۀ اوست.
خواص قلب سلیم
1. ادراک بیشتر
«أفضَلُ القُلوبِ قَلبٌ حُشِی بالفَهمِ»[9]
«برترين دلها، دلى است كه آكنده از فهم باشد.»
یکی از خواص قلب سلیم، میزان ادراک بیشتر آن نسبت به سایر قلوب است. گاهی اوقات ما متوجه دلیل تنبیه و مجازاتهایی که برایمان اتفاق میافتد، نمیشویم. فهمیدن ارتباط امور با یکدیگر بسیار مهم است. اگر این ارتباطات را شناسایی نکنیم، مدام اشتباه میکنیم؛ اما اگر قوۀ فهم ما قوی باشد، این مشکلات به وجود نمیآید.
قلب سلیم، ادراک درستی دارد. هنگامی که شیطان بر دل ما مسلط شود، مدام تدلیس و تزئین میکند؛ امور زشت را زیبا و امور زیبا را زشت جلوه میدهد، حق را باطل و باطل را حق نشان میدهد، سَره و ناسَره را برای ما جابجا میکند! در نتیجه ما ادراک صحیحی نخواهیم داشت؛ اما اگر خدای سبحان بر دل ما مسلط شود، ادراک درستی خواهیم داشت.
2. خضوع در برابر حق
قلب سلیم در برابر عظمت خدا خاضع است و خاصیت آن این است که ادراک بالایی دارد. مثلاً در داستان کربلا، حر قلب سلیم دارد؛ به همین دلیل فریب لشکر عمر سعد و حرفهای عمر سعد را نمیخورد و حتی تسلیم مقام فرماندهی لشکر خودش هم نمیشود. این قلب، بسیار فهیم است.
3. اعتدال
«إذا أحَبَّ اللّهُ سبحانَه عَبداً رَزَقَهُ قَلباً سَلیماً و خُلْقاً قَویماً»[10]
«هرگاه خداوند بندهاى را دوست داشته باشد، قلبى سليم و خويى خوش و معتدل به او روزى فرمايد.»
«قویم» از مادۀ قائم است و قائم، امری است که اعتدال دارد؛ یعنی انحراف و انحنا ندارد. میان قلب سلیم و خُلق قویم ارتباط وجود دارد. هرگاه دل ما متوجه عظمت حق شود، دیگر اهل افراط و تفریط نخواهیم بود. باید بدانیم که بداخلاقیهای ما از بددلیهای ما نشأت میگیرد. شاید از نظر ما فقط کسانی که سوء ظن دارند، مدام از همه چیز شکایت میکنند، سختگیر هستند، بددل محسوب میشوند؛ اما حضرت میفرماید:«هرگاه بداخلاق بودید، دلتان مشکل پیدا کرده است.»
فراغت قلب برای محبت الهی
« فَرِّغْ قَلْبِی لِمحَبَّتِک»[11]
«فارغ ساز دل مرا از هر چه جز محبت تو.»
از خدای سبحان درخواست میکنیم که دلمان را برای عاشقی خودش فارغ کند. برای مثال در جایی که کودکان میخواهند بدوند و بازی کنند، باید مسیرشان را خالی کنیم تا زمین نخورند و آسیب نبینند. ما هم از خدای متعال میخواهیم که دلمان اسیر هیچ چیز نشود و فقط جولانگاه عشق خودش باشد. نکتۀ جالب توجه این است که دل ما مثل یک خانم باردار نیست که پس از چند وقت مشخص، فارغ شود. ممکن است خدای نکرده یک عمر بگذرد و از حبّ دنیا و غیرخدا فارغ نشده باشد! اگر این طور باشد دل ما باردار است. محبت غیرخدا سنگین است و روی دل، انبار میشود و مانع حرکت و سیر و سلوک است؛ اما عشق یار، بار نیست و سنگینی ندارد و مانع حرکت نیست.
تاریخ جلسه:94/9/11 ـ بخش 2
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. حماسه حسینی،ج1، ص223.
[2]. صحیفۀ سجادیه، دعای بیست و سوم.
[3]. صحیفۀ سجادیه، دعای بیست و دوم.
[4]. صحیفۀ سجادیه، دعای چهل و هفتم.
[5]. صحیفه سجادیه، دعای پنجم.
[6]. سورۀ حدید، آیۀ .4
[7]. سورۀ شعراء، آیات 88 و 89.
[8]. غررالحکم و درر الکلم، ص 289.
[9]. غررالحکم و درر الکلم، ص 198.
[10]. غررالحکم و درر الکلم، ،ص289.
[11]. صحیفۀ سجادیه، دعای بیست و یکم.