در نهج البلاغه سال جاری بحث مرگ را پیگیری میکردیم، عرض کردیم گرچه عنوان مرگ مورد علاقه ما نیست اما واقعیتی است که باید در گوشه گوشه زندگی ما خود را به نمایش بگذارد و نباید هیچ برههای از زندگی با نسیان از این واقعیت سپری بشود، هرچه این واقعیت در زندگی ما ظاهرتر و جاریتر و حاکمتر باشد نوع زندگیمان متفاوت میشود و هرچه خدای ناخواسته خود را از آن دور بپنداریم گرفتار خسارتی غیرقابل جبران میشویم. علیرغم اینکه اکثریت افراد از توجه به این واقعیت گریز دارند اما وقتی در خدمت امیرالمؤمنین علیهالسلام قرار میگیریم حضرت به شدّت ما را متوجه این واقعیت میکنند و از ما میخواهند از این امر مهم غافل نشویم زیرا توجه به مرگ در تدبیر امور زندگی نقش بسیاری دارد. البته این توجه بدان معنا نیست که ما صرفاً انتظار مرگ را بکشیم و هیچ اقدام و حرکتی نداشته باشیم بلکه به این معناست که اقدامات لازم را جهت زندگی رو به کمال پیدا کنیم.
راهکار ترس از مرگ در کلام امیرالمومنین ع
امیرالمومنین علیهالسلام در خطبه 160 میفرمایند:
«فَأَعْرِضُوا عَمَّا يُعْجِبُكُمْ فِيهَا لِقِلَّةِ مَا يَصْحَبُكُمْ مِنْهَا أَقْرَبُ دَارٍ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ وَ أَبْعَدُهَا مِنْ رِضْوَانِ اللَّهِ»[1]
«پس از آنچه شما را در دنيا به شگفت مىآورد دورى كنيد براى كمى آنچه از آن به همراه شما مىآيد»
حضرت به ما راهکار میدهند که به جای ترس از مرگ چنین کنید:
قبل از این فراز درباره دنیا فرمودهاند که دنیا منقطع است و تمام میشود.
در این فراز میفرمایند: رویتان را برگردانید از آن چیزهایی که در دنیا شما را به شگفتی میاندازد و برایتان تعجب برانگیز است چون آن چیزها بسیار کم با شما باقی میمانند.
غصه خوردن ممنوع
«فَغُضُّوا عَنْكُمْ عِبَادَ اللَّهِ غُمُومَهَا وَ أَشْغَالَهَا لِمَا قَدْ أَيْقَنْتُمْ بِهِ مِنْ فِرَاقِهَا»[2]
«پس اى بندگان خدا از گرفتاريها و كارهاى دنيا (كه شما را از آخرت باز مىدارد) چشم بپوشيد براى آنچه باور داريد جدائى و تغيير احوال آنرا»
حضرت در این عبارات میفرمایند: چشمهایتان را بر غصههای دنیا ببندید، آنکس که غصه دنیا را میخورد یاد مرگ نیست و برای مرگ کاری انجام نداده. هر کس باید مطمئن باشد اگر غصه دنیا را بخورد کارایی و سطح توانمندیاش کم میشود. چشمتان را از غصههای دنیا بردارید زیرا باور دارید دنیا تمام شدنی است و مرگی در پیش است، وقتی به مرگ یقین دارید به غصههای دنیا نگاه نکنید. در دنیا ثبات و پایداری نیست روزی خوشی و روز دیگر ناخوشی است، روزی سلامتی و روزی بیماری است، روزی غنا و روزی فقر است، حالات دنیا دائماً تغییرپذیر است.
اگر میخواهید غصه دنیا را نخورید به گورستان بروید و ببینید آنان که غصه دنیا را خوردند حتی استخوانهایشان پوسیده است و بندهای بدنشان از هم جدا شده است
عبرت گرفتن
«وَ اعْتَبِرُوا بِمَا قَدْ رَأَيْتُمْ مِنْ مَصَارِعِ الْقُرُونِ قَبْلَكُمْ قَدْ تَزَايَلَتْ أَوْصَالُهُمْ وَ زَالَتْ أَبْصَارُهُمْ وَ أَسْمَاعُهُمْ وَ ذَهَبَ شَرَفُهُمْ وَ عِزُّهُمْ وَ انْقَطَعَ سُرُورُهُمْ وَ نَعِيمُهُمْ فَبُدِّلُوا بِقُرْبِ الْأَوْلَادِ فَقْدَهَا وَ بِصُحْبَةِ الْأَزْوَاجِ مُفَارَقَتَهَا لَا يَتَفَاخَرُونَ وَ لَا يَتَنَاسَلُونَ وَ لَا يَتَزَاوَرُونَ وَ لَا يَتَجَاوَرُونَ»[3]
«و بآنچه از تباه شدن مردم روزگارهاى پيش ديديد عبرت گيريد كه بندهاى ايشان از هم جدا و چشمها و گوشهاشان زائل شده، و شرافت و بزرگوارى از كفشان رفته، و شاديها و خوشگذرانيها از آنها جدا شده، پس بودنشان با فرزندان به دورى و همنشينى با زنها به جدائى بدل شده، بيكديگر فخر و ناز نمىكنند، و فرزند نمىآورند، و به ديدن هم نمىروند، و همسايه و همنشين هم نيستند»
«وَ اعْتَبِرُوا بِمَا قَدْ رَأَيْتُمْ مِنْ مَصَارِعِ الْقُرُونِ قَبْلَكُمْ»
عبرت بگیرید از مردمی که قبل از شما بودهاند و الان در قبر قرار گرفتند. (مَصرَع به معنای لغزشگاه) حضرت از قبر با لفظ مصارع یاد میکنند تا بیان دارند افراد با پای خود وارد قبر نمیشود بلکه گویا به داخل قبر لیز خوردهاند و در آن داخل شدهاند.
عبرت بگیرید با آنچه از آرامگاههای افراد قبل از خود میبینید، «مَصرَع» به معنای افتادن بر زمین است، گذشتگان به گونهای بر زمین افتادند که در دل خاک جای گرفتند، از آنان عبرت بگیرید.
«اعتبار» به معنای عبور کردن است گاهی ما قصد عبرت گرفتن از امری را داریم اما در آن متوقف میشویم و فراموش میکنیم علت توجهمان به آن چه بوده است در حالیکه برای عبرت گرفتن از بررسی زندگی گذشتگان باید عوامل موفقیت و شکست آنان را دید و عبرت گرفت.
«قَدْ تَزَايَلَتْ أَوْصَالُهُمْ وَ زَالَتْ أَبْصَارُهُمْ وَ أَسْمَاعُهُمْ»
همه آنان که غصه دنیا را خوردهاند استخوانها و مفاصلشان از هم جدا شده و چشم و گوششان از بین رفته است، چیزهایی که در دنیا به آن گوش میکردند بعد از مرگ اصلاً به گوششان نمیرسد.
حضرت در این فراز از بسته بودن چشم سخن نمیگویند بلکه میفرمایند بصیرت آنان نسبت به امور دنیوی زائل شده است.
زوال نعمات
«وَ ذَهَبَ شَرَفُهُمْ وَ عِزُّهُمْ»
بسیاری از مردگان شرافت و عزتشان از بین رفته است.
اگر سؤال کنید شرافت و عزت چه کسانی بعد از مرگ از بین نمیرود؟
در پاسخ گفته میشود: علماء و شهداء.
روایت میفرماید: مؤمن، شهید از دنیا میرود هر چند در بستر جان دهد. یکی از علائم بقای مؤمن بعد از مرگ آن است که هرکس هنگام ورود به قبرستان به کلیه مؤمنین سلام میدهد چون زنده و باقی است و سلام وارد بر گورستان را میشنود اما غیر مؤمن بعد از مرگ شرافتی ندارد که سلامی به او برسد او اهلیتی برای «لا اله الا الله» نداشته است.
«وَ انْقَطَعَ سُرُورُهُمْ وَ نَعِيمُهُمْ»
این فراز یقیناً در ارتباط با غیرمؤمن است زیرا سرور مؤمن بعد از مرگ نیز جریان دارد اما سرور غیر مؤمن با مرگ پایان میپذیرد زیرا لذات او در دنیا متمرکز بوده و طالب نعیم باقی و لذات آخرت نبوده است.
«فَبُدِّلُوا بِقُرْبِ الْأَوْلَادِ فَقْدَهَا»
از مردگان عبرت بگیرید آنان به جای آنکه تقرب به اولاد داشته باشند، گرفتار فقدان آنها هستند.
اگر سؤال شود آیا فرزندان مردگان بعد از مرگ به آنها ملحق نمیشوند پاسخ میدهیم ملحق شدن اولاد تنها منحصر به مؤمن بودن است زیرا قرآن در ارتباط با ذریه مؤمنین میفرماید: «أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ»[4]؛«ذریه آنان را به ایشان ملحق میکنیم»
«وَ بِصُحْبَةِ الْأَزْوَاجِ مُفَارَقَتَهَا»
و به جای آنکه به همسرانشان پیوست داشته باشند، مفارقت از آنان دارند.
در ارتباط با مؤمن روایت است همسر مؤمن در قیامت به او عرضه میشود او میتواند همسر دنیاییاش را انتخاب کند یا نکند اما غیرمؤمنین در قیامت از یکدیگر گریزاناند به همین جهت زوجیتی میان آنان برقرار نمیشود.
«لَا يَتَفَاخَرُونَ وَ لَا يَتَنَاسَلُونَ وَ لَا يَتَزَاوَرُونَ وَ لَا يَتَجَاوَرُونَ»
«لَا يَتَفَاخَرُونَ» اموات هیچگونه فخرفروشی به یکدیگر و زاد و ولدی ندارند، به زیارت یکدیگر نمیروند و مجاور یکدیگر نیستند؛ حضرت با این عبارت بیان میدارد عبرتی از مردگان بگیرید، بعد از مرگ هیچ کس نمیتواند به دیگری فخرفروشی کند نه به جهت جمال، نه به جهت مال و نه به جهت قدرت و نه به جهت علم
«لَا يَتَنَاسَلُونَ» ازدیاد و تکثیر و تولید و زایمانی ندارند، هرکس باید در همین دنیا چندان خود را زیاد کند و چندان طلب برکت کند که وجود او در حالیکه ظاهرا یک نفر است تبدیل به یک امت شود، بعد از مرگ ازدیادی صورت نمیگیرد زیرا در قیامت نکاح و تناسلی وجود ندارد و نسلی اضافه نمیشود.
«لَا يَتَزَاوَرُونَ» عبرتی بگیرید که مردهها به دیدن هم نمیروند و همدیگر را زیارت نمیکنند یعنی گرچه جسمها کنار هم هستند ولی ارتباطی با یکدیگر ندارند.
«لَا يَتَجَاوَرُونَ» مجاور یکدیگر نیستند. ممکن است ظاهراً در یک قبرستان در کنار هم باشند اما آنکس که مؤمن است به وادی السلام نجف منتقل شده تا در کنار سایر مومنین قرار گیرد. اموات گرچه ظاهراً در قبرستان با یکدیگر مجاور هستند اما گاه صرفا این مجاورت ظاهری است.
راهکار دیگری که حضرت برای آمادگی مرگ به ما آموزش میدهند آن است که غصه دنیا را نخورید، به جای آنکه از مرگ بترسید تمهیدات و مقدماتی فراهم کنید که اگر مرگ بر شما وارد شود گویا انتظار آن را داشتهاید مرگ برای شما زائر غیر محبوب نبوده اما اگر غصه دنیا را داشته باشید زمانی که وارد قبر میشوید دست خالی هستید چون غصهها زمان نداد که برای مردن کار کنید.
تاریخ جلسه؛ ۹۵.۱۰.۱۳ و 95.11.11 ـ ادامه جلسه ۸ و جلسه 9
این جلسه ادامه دارد…
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] نهج البلاغه مرحوم فیض الاسلام، خطبه ۱۶۰، فراز ۱۰، ص۵۱۵
[2] نهج البلاغه مرحوم فیض الاسلام، خطبه ۱۶۰، فراز ۱۱، ص۵۱۵
[3] نهج البلاغه مرحوم فیض الاسلام، خطبه 160، فراز 12، ص515
[4] سوره مبارکه طور، آیه 21