مقدمه
موضوعی که در این سلسله مباحث بررسی میکنیم، هویت زن مسلمان است. علت این بررسی آن است که گاه دیده میشود زن در نقش زنانۀ خویش نیست و از جایگاه خود عدول میکند. این عدول نوعی ظلم محسوب میشود؛ زیرا هرچه از جایگاه حقیقی خویش خارج و منحرف شود، در حقیقت از مسیر عدل منصرف شده و گرفتار ظلم شده است؛ زیرا به فرموده قرآن تمام موجودات، تسبیحگوی حضرت حق هستند:«وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍإِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ»[1] هرگونه اعتراضی به نظام عالم خارجشدن از تسبیح حق و ارتکاب ظلم است. با این شناخت، همراه با سایر مخلوقات در مسیر سِیر الیالله قرار میگیریم و تسبیحگوی حق میشویم و باور میکنیم زنبودن از طُرق سِیر الیالله است که در اختیارمان قرار دادهاند.
چند سؤال اساسی در این سلسله مباحث مطرح است:
- جایگاه حقیقی زن چیست ؟
- حقیقت و هویت زن چیست؟
- چه وظایف و مسئولیتهایی بر عهده دارد؟
اگر بانوان هویت خویش را بیابند نه غبطۀ مردان را میخورند و نه مایلاند تشبّه به آنان پیدا کنند؛ زیرا جایگاه خویش را برای اظهار وجود خود کافی میدانند.
هویّت انسانی
در بررسی هویت زن ابتدا هویت انسانی او را واکاوی میکنیم. در این بررسی مییابیم همۀ افراد عبد هستند، در جایگاه بندگی قرار دارند و تفاوتی میان زن و مرد وجود ندارد،همگی دارای یک قبله، یک کتاب، یک پیامبر و یک شریعت هستند. کمالی که زن و مرد از آن برخوردارند یکسان است. هر دو در نهایت به یک جایگاه منتقل میشوند و در ابتدا نیز از یک جایگاه به عرصۀ دنیا قدم نهادهاند. قانونگذارِ هردو یکی است و مقصد و مطلوب هردو نیز یکسان است. مسیر، مسیر بندگی است و هدف بندگی، قرب و کسب رضای الهی. حتی الگوهای رفتاری زن و مرد نیز از یکدیگر متمایز نیست و باهم مشترک است.
معرفی الگو
در سورۀ مبارکه تحریم خدای سبحان برای مؤمنان (اعم از زن و مرد) مثالی میزند و میفرماید:
«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ»[2]
«خداوند برای مرد و زن مؤمن، زن فرعون را به عنوان الگو قرار میدهد.»
در ادامۀ سوره خداوند برای کافران (اعم از زن و مرد) نیز مثلی معرفی میکند و میفرماید:
«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوط كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما»[3]
خدای سبحان در معرفی الگو برای مؤمنین یک زن را معرفی میکند: همسر فرعون، همچنانکه در معرفی الگو برای کفار نیز دو زن را معرفی میکند: همسر نوح و همسر لوط که در عین ارتباط نزدیکی که با پیامبرشان داشتند تأثیری از ایمان آنها نگرفتند و بر کفر خود باقی ماندند.
یکسان بودن ارتقای معنوی زن و مرد
آنچه دین به ما آموزش میدهد این است که در معنویات، ارتقای زن و مرد یکسان است؛ اما کیفیت این ارتقا در ارتباط با هریک متفاوت است و جنسیت، هیچ نوع مانعی برای قرب و نیل به کمال ایجاد نمیکند.
زن در جایگاه عبودیت همانند مرد است و این چنین نیست که شارع برای مرد تخفیفاتی در نظر گرفته باشد که برای زن، آن را قائل نشده باشد، بلکه مسئولیتهای هریک در عرصۀ بندگی با یکدیگر متفاوت است.
در بررسی جایگاه زن ممکن است با روایاتی برخورد کنیم که بعضاً ذهنیت نامناسب و آزاردهندهای را برای ما ایجاد کند؛ روایاتی که از نگاه ما زن در جایگاه تحقیر است؛ اما با نگاهی عمیق حقیقت، امری دیگر است. اگر در دیدگاه شرع زن حقیقتاً تحقیر شده باشد؛ پس چرا روایات بسیاری در بیان تکریم مادر یا همسر(زوجه) یا دختر بیان شده است؟!
روایات ستایش زن
در ابتدا روایاتی را مطرح میکنیم که در آن اسلام به جنس مونث توجه خاصی کرده و او را ستوده است، این روایات درحالی است که در عصر جاهلیت، دختران به قدری منفور بودهاند که آنان را زنده به گور میکردند.
- پیامبر میفرمایند: «نِعْمَ الْوَلَدُ الْبَنَاتُ مُلْطِفَاتٌ مُجَهِّزَاتٌ مُونِسَاتٌ مُبَارَكَاتٌ مُفَلِّيَاتٌ»[4]؛«دختران چه فرزندان خوبى هستند! انسانهاى لطيفى كه آماده انجام امور پدر و مادر خود و انسگيرنده، بابركت و نوازشدهنده هستند.»
- در بعضی روایات قید محجبهبودن دختر را آورده و فرمودهاند: «نِعمَ الولدُ البَنات المُخدّرات»[5] دختران پردهنشین بهترین فرزندان هستند؛
- در بعضی از روایات میفرمایند: «نِعْمَ الْوَلَدُ الْبَنَاتُ مُلْطِفَاتٌ مُجَهِّزَاتٌ مُؤْنِسَاتٌ بَاكِيَاتٌ مُبَارَكَات»[6] دختران چه فرزندان خوبی هستند، دخترانی که بالطافت و دارای روحی مهرباناند، توانا و آمادۀ خدمت هستند، میتوانند اُنس برقرار کنند، احساسی هستند و وجودی بابرکت دارند؛
- روایتی دیگر میفرماید:«مِنْ يُمْنِ المَرْأَةِ أَنْ يَكُونَ بِكْرُهَا جَارِيَةً أَيْ أَوَّلُ وَلَدِهَا ابْنَة »[7] از برکت زن آن است که اولین فرزندش دختر باشد؛
- هرچند اصل اولیه به تساوی رفتار کردن میان فرزند دختر و پسر است؛ اما اگر اولویتی وجود داشته باشد در ارتباط با زنان است، همچنانکه در روایتی از پیامبر صلّیاللهعلیهوآله آمده است:«سَاوَوا بينَ أولادَكُم فِي العَطيّةِ فَلو كُنتَ مُفضّلا أحداً لفضّلت النّساء »[8]؛«بین فرزندانتان در بخششکردن مساوات را رعایت کنید،من اگر کسی را برتری دهم زنان را برتری می دهم.»
روایات توجه خاص به جنس مؤنّث
برخی روایات به طور خاص توصیه به توجهکردن به زنان و دختران دارد.
- در روایتی از قول پیامبرصلّیاللهعلیهوآله ارزش عطیه خریدن برای زوجه را به قدری والا معرفی میکند که هرکس به بازار رود و هدیهای برای همسرش بخرد مانند این است که به قومی محتاج و نیازمند صدقه میدهد:«مَنْ دَخَلَ السُّوقَ فَاشْتَرَى تُحْفَةً فَحَمَلَهَا إِلَى عِيَالِهِ كَانَ كَحَامِلِ صَدَقَةٍ إِلَى قَوْمٍ مَحَاوِيج وَ لْيَبْدَأْ بِالْإِنَاثِ قَبْلَ الذُّكُورِ فَإِنَّ مَنْ فَرَّحَ ابْنَةً فَكَأَنَّمَا أَعْتَقَ رَقَبَةً مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ »[9]
در ارتباط با توزیع عطیه نیز حضرت بیان میکنند:« پدر باید عطیه را ابتدا به دختران بدهد، بعد پسران؛ زیرا هرکس دخترش را خشنود کند، گویا بردهای از نسل ابراهیم را آزاد کرده است.
علت اینکه دین ارزش خاصی برای انوثیت قائل شده است و مؤنث بودن را عامل ترجیح میداند شاید این باشد که دختران باید ابتدا از تکریم خاص والدین بهرهمند شوند و تحت عواطف ویژهای قرار گیرند تا بتوانند این احساس را در آینده به فرزندانشان منتقل کنند و قوام یک خانواده را تشکیل دهند و مایه سکنای همسر شوند.
بنابراین زن نیازمند محبت دریافت بیشتری است زیرا در آینده باید بازپرداخت بیشتری داشته باشد.
- پیامبر صلّیاللهعلیهوآله فرمودند: «إِذَا كُنْتَ فِي صَلَاةِ التَّطَوُّعِ فَإِنْ دَعَاكَ وَالِدُكَ فَلَا تَقْطَعْهَا وَ إِنْ دَعَتْكَ وَالِدَتُكَ فَاقْطَعْهَا»[10]؛«زمانیکه در نماز مستحبی هستی، اگر پدرت تو را خواند نماز را قطع نکن؛ اما اگر مادرت تو را خواند نماز را قطع کن.» نماز حریم حضور در محضر حق و ارتباط با حضرت معبود است که اجازه قطع آن در شرایط عادی جایز نیست؛ اما اسلام به قدری برای مادر اهمیت و احترام قائل شده است که اگر در حین نماز (مستحبی) خواستهای از فرزندش دارد، نه تنها اجازۀ قطع نماز داده شده بلکه توصیه شده است فرزند نماز را قطع کند و به درخواست مادر پاسخ دهد.این امر شاید بدان جهت باشد که مادر روحی لطیف و شکننده دارد و تأخیر در اجابت خواستۀ او شاید آسیبی به لطافت روحش وارد کند.
- در روایتی امام باقر علیهالسلام میفرمایند: موسی بن عمران به خدای سبحان گفت: «يَا رَبِ أَوْصِنِي قَالَ أُوصِيكَ بِي فَقَالَ يَا رَبِ أَوْصِنِي قَالَ أُوصِيكَ بِي ثَلَاثاً قَالَ يَا رَبِ أَوْصِنِي قَالَ أُوصِيكَ بِأُمِّكَ قَالَ يَا رَبِ أَوْصِنِي قَالَ أُوصِيكَ بِأُمِّكَ قَالَ أَوْصِنِي قَالَ أُوصِيكَ بِأَبِيكَ »[11]؛«خدایا، به من سفارشی کن. خدای سبحان فرمود: سفارش میکنم حق من را رعایت کن، دوباره موسی گفت: به من وصیتی کن. خداوند همان پاسخ سابق را داد. بار سوم نیز همان سوال و پاسخ تکرار شد، در مرتبۀ چهارم که درخواست توصیهای کرد خدای سبحان فرمود: تورا به توجهکردن به مادرت توصیه میکنم،و این سوال و پاسخ سه بار تکرار شد. در بار چهارم خداوند فرمود تو را به توجهکردن به پدرت سفارش میکنم.»
ریحانه بودن زن
امیرالمؤمنین در وصیتشان به محمد حنفیه میفرمايد:
«فَإِنَ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ فَدَارِهَا عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ أَحْسِنِ الصُّحْبَةَ لَهَا لِيَصْفُوَ عَيْشُكَ.»[12]؛
«زن ریحانهای است که نیاز به رسیدگی و مراقبت خاص دارد،همانطور که اگر گُلی به حال خود رها شود بعد از مدتی پژمرده میشود، زن نیز باید احترام شود.»
قهرمانبازی وظیفۀ زنان نیست. زن باید عهدهدار مسئولیتهایی متناسب با طبع لطیفاش باشد نه وظایفی سخت و طاقت فرسا. به فرمودۀ آیت الله جوادی آملی، زن جلوۀ جمال حق است نه جلوۀ جلال حق. به واسطۀ زن، جمال و زیبایی خدای سبحان به نمایش گذاشته میشود نه قدرت و عظمت الهی.
این موضوع تنها اختصاص به دختران و یا مادران ندارد بلکه زن به صرف زن بودن در تمام مقاطع سنی باید این امور را رعایت کند.
ریحانهبودن زن دلیل بر ناکارآمدی او در عرصۀ اجتماع نیست، بلکه حاکی از آن است که ارتباط با زن نیازمند آداب خاصی است. همانطور که برای بقا و حفظ گُل باید محافظت لازم صورت گیرد و در ارتباط با زن نیز باید آدابی خاص رعایت شود تا شادابی و نشاط زن باقی بماند.
شادابی زن موجب نشاط خانواده
در روایتی آمده است:
«حَقُ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ إِذَا كَانَ ذَكَراً أَنْ يَسْتَفْرِهَ أُمَّهُ»[13]
«حق فرزند بر پدر آن است که مادرش را شادمان نگاه دارد.»
اسلام زن بانشاط و سرزنده پرورش میدهد نه زنی کسل و افسرده (همچنانکه گُل نماد نشاط و طراوت است).شادابی زنان باعث نشاط خانواده میشود و افسردگی آنان به نشاط خانواده صدمه وارد میکند (نه آنکه فقط به حال زن مضرّ باشد).
تاریخ جلسه: 96/5/3 ـ جلسه اول
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[2]. سوره تحريم، 11
[3]. سوره تحريم، آیه 10
[4]. الکافي، ج6، ص۵
[5]. مكارم الأخلاق، ج 1، ص 472
[6]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ،ج15، ص 115
[7]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج15، 111
[8]. نهج الفصاحة، ص 519
[9]. الأمالي، شیخ صدوق، ص 577
[10]. مستدرک الوسایل، ج 15، ص 118
[11] . تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج۲۱، ص۴۹۲
[12]. من لا يحضره الفقيه، ج3 ، ص 551
[13]. الکافی، ج6، ص48