پیامبر خاتم (ص) در قرآن ـ بخش نوزدهم

مقدمه

 

در بررسی آیه بیست و چهارم سوره مباركه انفال دانستیم خداوند متعال برای معرفی حضرت از نام «محیی» استفاده كرده و از مومنان خواسته شده تا دعوت ایشان را پذیرا باشند.

اكنون با مطالعه آیه موضوع این دعوت را در می‌یابیم.

 

امور حقیقی

 

آنچه موضوع دعوت بندگان است، ورود حقیقت در قلب مؤمن است. علمی حقیقی تا به واسطه آن قلب زنده شود. قلب آدمی آنگاه زنده می‌شود كه به خدا ایمان آورد.

به طور خلاصه سیر دعوت پیامبر صلّی‌الله علیه‌وآله به این شرح است:

ورود علمی بر اساس حقیقت به قلب بنده، كه موجب شناخت حقیقتی به نام خدا می‌شود، این شناخت خود ایمانی حقیقی را به دنبال خواهد داشت. آن كس كه حقیقت خدا را درك كرد با حول و قوه الهی استعدادهای پنهان خود را به كار گرفته و ضمن رعایت ادب حضور در عرصه بندگی تلاش بسیار خواهد كرد كه در سایه این مجاهدت به مقام فنا خواهد رسید و این خود حیاتی حقیقی و جاودان است كه بنده را مظهر نام حی خداوند خواهد كرد.

 

دوری امّت پیامبر (ص) از عذاب الهی

 

«وَمَا كَانَ اللّهُ لِیعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِیهِمْ وَمَا كَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یسْتَغْفِرُونَ»[1]

«و[لى] تا تو در میان آنان هستى خدا بر آن نیست كه ایشان را عذاب كند و تا آنان طلب آمرزش مى‏‌كنند خدا عذاب‏ كننده ایشان نخواهد بود»

این آیه كه از عذاب الهی سخن می‌گوید دو شرطی كه موجب دوری امت از عذاب می‌شود را این طور مطرح می‌كند:

1.حضور پیامبر در میان امت

2.مداومت بر استغفار امت

 

شرح مختصری بر این عوامل:

 

1.حضور پیامبر در میان امّت

 

حضور پیامبر در میان امت هم شامل زمان حیات حضرت می‌شود و هم بعد از حیات پیامبر با برقراری ارتباط نزدیك با ایشان و اجرای سنن نبوی در زندگی امكان پذیر است.

در هر دو حالت این وجود مقدس مایه امن و امان امت است و به اذن حق موجب آرامش جمع است.

از آن جا كه ایشان جلوه «رحمت الهی» هستند با حضور خود غضب الهی را دور می كنند.

اقامه دستورات حضرت در زندگی فردی و اجتماعی، موجب جلب رحمت الهی و دوری از تألم می‌شود.

با این توصیف اگر خمودگی و قبض احساس می‌كنیم به جهت فاصله‌ای است كه از ایشان و یا تعلیمات دین گرفته‌ایم.

وقتی به جهت آسیب از جانب دیگران غمگین هستیم، در واقع «حلم» حضرت در برخورد با شخصی كه بر سرشان زباله می‌ریخت و این كه هرگز او را نفرین نكردند و حتی از سفره دعا نیز مرحوم نساختند را فراموش كرده‌ایم .

اجرای همین رفتار حضرت و دعا در حق آزارنده هم شخص را به آرامش می‌رساند و هم شخص خاطی را هدایت می‌كند.

وقتی تسلیم بودن در برابر حكمی الهی را در محضر معصوم بیاموزیم و نگرانی و اضطراب در لحظات بیماری فرزند و سپس آرامش امام باقر علیه‌السلام را بعد از رحلت فرزند خود به یاد داشته باشیم،  دیگر در مصیبت‌ها زبان به اعتراض نخواهیم گشود و اعتماد به خیر بودن فعل الهی غم را از دلمان می‌زداید.

این همان آرامشی است كه در سایه اجرای سنت حضرت و حفظ ارتباط با ایشان نصیب خواهد شد .

اكنون بعد از بیان چگونگی كسب آرامش به انواع عذاب ها و راه برون رفت از آنها را اشاره می‌كنیم:

 

عذاب دنیوی

 

طبق كلام خداوند سبحان حضور حضرت در  زندگی مانع عذاب الهی است .این سنت الهی هم عذاب دنیوی و هم عذاب اخروی را شامل میشود .عذاب دنیوی در زندگی روزمره ما نیز به جهت عدم حاكمیت حضرت است.

 

عذاب جهل

 

در پرتو حضور پیامبر و انجام فرامین ایشان از این عذاب نیز در امان خواهیم بود.

 

عذاب فراق

 

اصل عذاب دوری از حق است .

پیامبر حبیب خداست و از آثار حضورش در جمع ، نزدیكی به حضرت حق و كسب مقام قرب است. در جمعی كه مزین به نور پیامبر است دوری از خداوند معنی ندارد.

 

٢. استغفار

 

یكی از عواملی كه عذاب الهی را مرتفع می سازد استغفار است .

استغفار یعنی ابتدا شناخت و اعتراف بنده به گناه و جرم صادر شده و سپس در خواست مستور بودن و رفع جرم از درگاه الهی .

انسانی كه طلب مغفرت دارد دیگر عیوب خود را توجیه نمی كند .حاكمیت وجود مقدس حضرت در زندگی ما موجب می شود هم به عیوب خود واقف شویم و هم بدون هیچ توجیهی سعی در رفع آن داشته باشیم .

چنین فردی در زندگی خود احساس امنیت خواهد كرد و عذاب فراق او را در بر نخواهد گرفت.

 

صلح پیامبر

 

«وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»[2]

«و اگر به صلح گراییدند تو [نیز] بدان گراى و بر خدا توكل نما كه او شنواى داناست»

«جنح» در كلام عرب به معنی «میل» است .

خداوند سبحان به حضرت سفارش می‌كند كه اگر كسی از در دوستی وارد شد و یا بعد از آن كه در مقابل تو بود میل به صلح و مدارا داشت، تو نیز با او مصالحه كن.

این پیام الهی بیانگر این مطلب است كه پیامبر در این مورد به خدا توكل داشته باشد و نگران خدعه طرف مقابل و دور زدن او نباشد .

در واقع سنت الهی بر این اساس است كه در صورت تمایل افراد به اصلاح امور خود، مورد پذیرش درگاه الهی واقع شوند.

وجود مقدس حضرت با نادیده گرفتن سابقه سوء آنها  بدیها را مستور می‌گرداند و به افراد كمك می‌كند تا تمایلات صحیح آنها تحقق یابد.

به مجرد تمایل به سازش با شریعت و قبول رسالت، بدون معطلی و پیش شرط، نه تنها مورد پذیرش واقع می شویم بلكه گویی استقبالی نیز  صورت می‌گیرد.

گویی این سفارش الهی به حضرت است كه با وساطت خود شرایط محقق شدن امیال صحیح افراد را فراهم آورند.

این استقبال باعث رویش بذر امیال  مثبت و بارور شدن خواسته های صحیح می‌شود.

باید مطمئن بود به محض اراده كردن فعلی درست،  مورد حمایت حضرت واقع خواهیم شد و خود به جهت كمك به میدان خواهند آمد.

 

حمایت خدا و مؤمنین از پیامبر (ص)

 

«وَإِن یرِیدُواْ أَن یخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللّهُ هُوَ الَّذِی أَیدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ»[3]

«و اگر بخواهند تو را بفریبند [یارى] خدا براى تو بس است همو بود كه تو را با یارى خود و مؤمنان نیرومند گردانید»

گاهی گرایش مثبت افرادی كه تا كنون در مقابل حضرت بودند، نوعی تاكتیك است.

در واقع این گرایش و اعلام موّدت، فعلی است كه بنا بر مصلحت و در مقطعی خاص صورت می‌گیرد و یا صرفاً به جهت اجابت دعا و قضای حاجت است. بعد از گذر زمان نیز فرد دوباره به جایگاه قبل باز می‌گردد .

در مواردی نیز با درك حلاوت این پیوند میل به حضرت و فرامین ایشان برای همیشه با افراد عجین میگردد و سودای باز گشت به تمایلات سابق را از سر به دور می‌كند.

خداوند به حضرت اطمینان می‌دهد اگر خدعه و نیرنگی از طرف مقابل وارد شود، او را كفایت و تقویت خواهد كرد و علاوه بر یاری الهی از تقویت مؤمنین نیز برخوردار خواهد بود.

حمایت دائم حضرت حق، ایشان را از تأثیر منفی هرنوع نیرنگی محفوظ می‌دارد.

حمایت مؤمنین از پیامبر و تقویت ایشان از جانب امت‌، در واقع شرافتی است كه خداوند برای مؤمنان قائل شده است و آنها را لایق این اعتبار دانسته است.

مؤمنان به واسطه وجود مبارك حضرت از این فیض الهی بهره‌مند خواهند شد.

البته در رأس مؤمنان وجود نازنین حضرت امیر علیه السلام و ائمه معصومین قرار دارند كه واسطه در یافت منبع خیر و بركت الهی هستند ولی این عرصه‌ای است كه مؤمن شرف حضور در آن را به سبب حضرت رسول كسب كرده است.

 

مؤلف القلوب، فقط خداوند است

 

«وَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا مَّا أَلَّفَتْ بَینَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَینَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَكِیمٌ»[4]

«و میان دلهایشان الفت انداخت كه اگر آنچه در روى زمین است همه را خرج مى‏كردى نمى‏توانستى میان دلهایشان الفت برقرار كنى ولى خدا بود كه میان آنان الفت انداخت چرا كه او تواناى حكیم است»

تا كنون در این سوره آنچه مشاهده كردیم بیان الطاف الهی بود كه به واسطه حضرت نصیب امت می‌شد.

اكنون در صدر و ذیل این آیه، خداوند بر نقش خود در ایجاد الفت در دلهای مؤمنین تأكید كرده و احسان حضرت در این مورد را، به تنهایی، بی‌اثر معرفی می‌كند.

یعنی در این اندیشه مباش كه با ارائه خدمات خوب به افراد و رفتار نیك می‌توانی آنها را به خود جلب كنی. (الانسان عبید الاحسان)

جمع‌آوری كننده قلوب فقط خداوند است. اگر چه تو حبیب خداوند می‌باشی و منیت در تو راه ندارد، ولی انس میان افراد اثری است كه تنها عامل آن خداوند سبحان است .

این معنا در فراز دیگری از كلام وحی نیز بیان شده است .

«وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ »[5]

«و ما قلبهای آنها را به یكدیگر پیوند دادیم»

یكی از هشت مورد مصرف زكات واجب «الفت بین قلوب» است؛ یعنی هزینه كردن، جهت ایجاد زمینه مساعد برای گرایش دیگران.

اما همین هزینه نیز شرط كافی نیست و آنچه الفت را برقرار می‌كند تنها اراده خداوند است و بس. مؤلف تنها و تنها  خداوند سبحان است.

با  اطمینان كامل از عدم وجود ذره‌ای منیت در قلب نازنین حضرت بازهم خداوند سبحان خطاب به ایشان، متذكر می‌شود:

موفقیت‌های چشمگیر تو در راه ابلاغ رسالت و دست‌آورد‌های بزرگ اسلام و اتحاد اطرافیان و نزدیكانت منوط به مدیریت و كارآمدی تو نیست و ذره‌ای از آن را نبایستی به خود نسبت دهی و باید بدانی كه همه امور در دست خداست.

 

نصرت خدا و مؤمنین، دو پشتوانه محکم برای پیامبر (ص)

 

«یا أَیهَا النَّبِی حَسْبُكَ اللّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»[6]

«اى پیامبر خدا و كسانى از مؤمنان كه پیرو تواند تو را بس است»

ایجاد الفت در قلوب مؤمنین كه توسط خداوند برقرار می شود، نوعی تفضل به بنده است كه از آنان یاورانی  مناسب برای حضرت می‌سازد و با این اعتبار توفیق متابعت از رسول را می‌یابند.

نصرت و یاوری خداوند و مدد همین گروه از مؤمنان دو سرمایه و پشتوانه محكمی است كه در این آیه به آن اشاره شده و به پیامبر اطمینان می‌دهد كه این دو كفایت امور را خواهند كرد.

از سوی دیگر، ایمان عقد القلب است.

ابتدا تبعیت در قلب مؤمن ایجاد می‌شود. ولی باید این پیروی در عرصه عمل هم بروز یابد. در واقع مؤمن كسی است كه ضمن تبعیت قلبی از پیامبر در اجرا نیز این متابعت را داشته باشد. تابعیت صوری و بدون عمل كافی نیست.

 

رهایی از شرک، در فضایی امن

 

«وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِینَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یعْلَمُونَ»[7]

«و اگر یكى از مشركان از تو پناه خواست پناهش ده تا كلام خدا را بشنود سپس او را به مكان امنش برسان چرا كه آنان قومى نادانند»

اولین چیزی كه در بررسی این آیه توجه انسان را جلب می‌كند، استفاده از صفت «مشرك و لایعلمون» برای گروه یاد شده است. به بیان دیگر عامل اصلی شرك  را جهل معرفی می‌كند. اگر افراد اهل علم باشند مشرك نخواهند شد. طبق كلام الله خیلی از افراد، فكر می‌كنند برای خدا كار می‌كنند در حالی‌كه چنین نیست[8] و آنها مشرك هستند. از سوی دیگر در فرازی از كلام الله شرك را نوعی نجاست معرفی میكند.[9] رهایی از این نجاست علاوه بر استغفار فضایی امن را می‌طلبد كه در پناه حضرت ممكن خواهد بود.

در این فضا بر اساس تعلیمات حضرت با توحید الهی آشنا شده و از نجاست شرك رها خواهیم شد.

 

مجیر

 

صفتی كه در این آیه برای حضرت بیان شده ایمنی بخشی و امنیت گستری است.

ایشان پناه هر پناه‌جویی است، حتی اگر مشرك باشد. یا در عرصه‌ای دشوار جویای امنیت شود، و یا اینكه تا لحظه‌ای قبل در مقابل حضرت باشد.

این صفت حضرت در زندگی ما جاری است. ایشان واسطه فیضی هستند كه در تمام احوال به اذن حق فرصت مجددی را به بنده عطا می‌كنند تا حقایق را با گوش جان بشنود و بپذیرد .

 

ضیافت

 

تنها پذیرش پناهنده كافی نیست بلكه باید ضیافتی برای او فراهم كرد تا در آن كلام حق را بشنود، گرچه پذیرا نباشد.(اكرم الضیف ولو كان مشركا)

 

فضای ضیافت

 

از آنجا كه هدف از برقراری این ضیافت، آموزشی است كه با شنیدن كلام حق صورت می‌گیرد، جهت  اثر پذیری بیشتر این آموزش باید فضایی آرام تعبیه كرد، فضایی خالی از سرزنش و تهدید. فضایی كه در آن سخنی از پیشینه فرد پناه‌جو به میان نیاید.

 

مأمن

 

بعد از اینكه پناهجو كلام خدا را شنید باید به طور مدام حس امنیت داشته باشد، نباید او را رها كرد و بایستی او را در مكانی امن مستقر كرد، حتی اگر پذیرای كلام الهی نشده باشد؛ زیرا جهالت موجب چنین جایگاهی برای او شده است.

 

عامل پناه‌جویی

 

پیامبر وظیفه دارد، هرگاه كه بنده امنیت خود را در خطر ببیند و نیازمند آغوشی مطمئن برای رهایی از اضطراب‌های خود باشد و دست به دامان نبوت شود، او را بپذیرد و امنیت او را فراهم آورد. گاه این امر در فضای كارزار است و گاه در فضایی مملو از حزن و یا فرح (مانند فاطمیه، محرم و اعیاد كه رجوع به حضرات معصومین بیشتر است).شخص طالب معرفت در این فضای امن حقیقت را  شنیده و پذیرا خواهد شد.

اثر این مراجعات و پناهندگی ها، كسب آرامش در سایه وجود نازنین حضرت است. مهم این است كه به آرامش ظاهری و دنیوی بسنده نكنیم و طالب راحت دائم باشیم.

چون بنده به این نكته آگاهی ندارد پیامبر بر او ترحم می‌كند زیرا عامدانه فراق را انتخاب نكرده بلكه جهل عامل این فاصله است.

 

تاریخ جلسه:97/11/1 ـ جلسه 19

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] سوره مبارکه انفال، آیه 33

[2] سوره مبارکه انفال، آیه 61

[3] سوره مبارکه انفال، آیه 62

[4] سوره مبارکه انفال، آیه 63

[5] سوره مبارکه کهف، آیه 14

[6] سوره مبارکه انفال، آیه 64

[7] سوره مبارکه توبه، آیه 6

[8] سوره مبارکه یوسف، آیه 106

[9] سوره مبارکه توبه، آیه 28

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *