علی (ع) نیاز دشمن خود را نیز برآورده میکند
امیرالمؤمنین علیهالسلام در حال نبرد با فردی مشرک بود. آن فرد رو به حضرت نمود و گفت: پسر ابوطالب! شمشیرت را به من بده.
حضرت شمشیر خویش را بطرف او انداخت. مشرک با تحیّر پرسید: تو در چنین شرایطی شمشیرت را به من می دهی؟!!
حضرت فرمودند: تو دست نیاز بسوی من آورده و از من درخواستی داشتی. شرط کرامت نیست که دست رد به سینه سائل زده شود.
آن شخص در همان لحظه خویش را بر زمین افکند و قدم های مبارک حضرتش را بوسید و مسلمان شد.
در این هنگام جبرئیل ندا برآورد و به امیرالمؤمنین علیهالسلام عرضه داشت: هیچ شمشیری جز ذوالفقار، و هیچ جوانمردی جز علی نیست. [1]
به حضرت عرض می نماییم:
امیرالمؤمنین! شما دست رد به نیاز دشمن خود نمی زنید حال برای محبین خود چه خواهید کرد؟
ما نیز سائلانی هستیم که نیاز دنیا و آخرت، نیاز روح و جسم، مادی و معنوی مان را تنها بر باب کرم شما عرضه نموده و اظهار حاجت می نمائیم.
مهم ترین خواستهی ما معیت با شما در دنیا و آخرت و معرفت و محبت شما اهل بیت است. «فمعکم معکم لا مع غیرکم»
هیهات که شما سائلان خویش را دست خالی برگردانید.
یا امیرالمؤمنین یا ذالکرم
یا امام المتقین یا ذاالنعم
انّنا جئناک فی حاجاتنا
لا تخیّبنا و قل فیها نعم
پاسخی بسیار حیرت انگیز
شخصی از امیرالمؤمنین عرضه داشت: چرا شما اینقدر صدقه می دهی و مال خود را برای خویش نگه نمی داری؟
حضرت فرمودند: به خدا قسم اگر می دانستم خدای متعال یکی از اعمال مرا پذیرفته، دست نگه میداشتم. اما به خدا قسم نمی دانم که آیا خدای سبحان یکی از آنها را هم قبول نموده است یا خیر.[2]
علی جان! شما که یک ضربه ی شمشیرت در روز خندق مطابق با عبادت جن و انس می باشد، هنوز به اعمال خود اعتماد نمی کنی. ما را مدد نما که لحظه ای به حال خویش واگذار نشده و از اعمال خویش آسوده خاطر نگردیم.
وجه تشابه محبت امیرالمؤمنین (ع) و قرائت سوره توحید
پیامبر صلّیاللهعلیهوآله فرمودند:
هر کس سوره توحید را یک مرتبه قرائت کند گویا یک سوم قران را قرائت نموده و اگر دو بار قرائت کند گویا دو سوم قران ، و اگر کسی سه بار این سوره را قرائت کند گویا کل قران را خوانده است.
و حبّ علی نیز،چنین است .اگر کسی علی را تنها قلباً دوست داشته باشد یک سوم از ثواب این امّت به او داده می شود و اگرعلی را با قلب و زبانش دوست داشته، دو سوم ثواب این امّت به او داده می شود. و اگر با دل، زبان و دستش علی را دوست داشته باشد گویا ثواب کلّ امّت به او داده شده است.[3]
مرحوم علّامه مجلسی در توضیح این روایت از قول مرحوم میرداماد می فرماید:
سوالی مطرح است که چرا حبّ علی به سوره توحید تشبیه شده است؟
در جواب می فرمایند: نام دیگر سوره توحید، اخلاص است.یعنی سوره توحید انسان را از شرک خالص میکند. محبت علی نیز همانند سوره توحید ، انسان را از کونین(دنیا و آخرت)خلاص نموده و موحّد می سازد.
حبّ امیرالمؤمنین محبت دنیا و عقبی را از قلب محّب خارج، و تنها حبّ معشوق حقیقی ، خدای سبحان را در دل او جایگزین می سازد. بهمین جهت قلبِ محبّ علی علیهالسلام کانون محبت خداست و حرم الله نامیده می شود.
القلب حرم الله فلا تسکن فی حرم الله غیر الله
به تعبیر دیگر ، حب ّ علی شاه کلیدی بوده که بوسیله آن تمام خزائن عالم ،در اختیار محبّ قرار گرفته و او را از عشق به سفلیات باز می دارد.
حب ّ به علی ، حبّ کسی است که خدا و نیز پیامبرص، عاشق اوست .و این عشق ،چنان انگیزه و حرکتی در محبّ ایجاد نموده که حاضر است تمام هستی خویش را به پای محبوب خویش نثار کند. بدون آنکه کمترین درخواست و تقاضایی بابت پرداخت آن داشته باشد.
بابی انت و امّی و نفسی و مالی واسرتی
سوال: چرا در روایت پیامبر ص بجای کلمه ولایت از کلمه محبّت، استفاده شده است؟
در حالیکه دو حدیث مشهور دیگر بطور نصّ، وجه تشابه توحید و ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام مطرح می نماید.و سخن از محبّت حضرت در میان نیست. مانند روایت:
کلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی[4]
و دیگر
ولایة علی بن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی[5]
پاسخ: اگر در روایت مذکور، حبّ علی علیهالسلام ذکر شده بدین دلیل که حبّ حقیقی منجر به تبعیت و ولایت پذیری میشود.
خدای سبحان در سوره مبارکه آل عمران، آیه 31 میفرماید:
«قل ان کنتم تحبّون الله فاتبعونی»
«پیامبر! بگو اگر مرا دوست دارید پس از من تبعیت کنید.»
آیه متذکر آن است که محبّت بدون تبعیت،محبّت محسوب نمی شود. زیرا فطرت انسان بر آن سرشته شده که هر چه را محبوب دارد در پی آن رود. حال اگر محبوب کسی، امیرالمؤمین ع بوده و محبّت ایشان در دلش جایگزین گردید، این محبّـت خودبخود تبعیت و پذیرش ولایت را نیز به ارمغان می آورد.
رشته ای بر گردنم افکنده دوست
می کشد آنجا که خاطر خواه اوست
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] بحار الأنوار، ج41،ص 69
[2] بحار الانوار ج 41 /ص 138
[3] بحارالأنوار، ج39، ص288
[4] بحارالانوار ج 49 ص 126
[5] عیون اخبار الرضا ع ج2 ص 136