در محضر آیاتی از سوره مبارکه بقره و آل عمران

به رسم ادب عاجزانه خدای سبحان را سپاسگزاریم که اذن حضور در محضر قرآن را با وساطت حضرت ولی عصر علیه السلام امام حیّ حاضر ناظر نصیبمان فرمود و اعتراف می‌کنیم که گرچه برای حضور در محضر قرآن آداب ظاهری و باطنی خاصی لازم است که شاید بعضی از ما از پاره‌ای از آن آداب به دور باشیم ولی عاجزانه محتاج دعای خیر حضرت ولی‌عصر علیه‌السلام هستیم تا یکایک ما را مورد دعای خیر خود قرار دهند و تأدب به آداب الهی در مودبه و سفره خانه قرآن نصیب یکایک ما شود و بیشترین حقایق و نورانیت را از این سفره پر فیض با سهولت و عافیت درخواست کنیم ان‌شالله.

 

  سوره مبارکه بقره، آیات 260-259

 

 آیه 259 : …قَالَ أَنَّىَ يُحْيِي هَذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا…

 آیه 260 : …وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى…

 

آیات بیانگر داستان عزیز و حضرت ابراهیم است. هردو احیای موتی را طلب کردند تا بدانند خداوند چگونه مرده‌ها را زنده می‌کند، تفاوت گفتار عزیر و حضرت ابراهیم در این است که عزیر گفت خداوند چگونه اجساد را بعد از مرگ شان زنده می‌کند؟! و ابراهیم به خداوند گفت: خدایا به من نشان بده چگونه مردگان را زنده می‌کنی؟ خداوند به دلیل بجا نیاوردن ادب کلام عزیر بعد از صد سال به او احیای اموات را نشان داد درحالیکه به حضرت ابراهیم بعد از بیان خواسته‌اش نشان داد.

  • ادب سهولت در زندگی و سرعتی در سیر ما ایجاد می‌کند. برخی بزرگان می‌گویند نسبت ادب به اصل کار مانند نسبت آرد به نمک در پختن نان می‌باشد، باید برای مقدار کمی از کار مقدار زیادی ادب لحاظ شود و بیش از آنکه توجهمان به کثرت عمل باشد باید بیشتر توجهمان به کثرت ادب باشد.

***

سوره مبارکه آل عمران، آیه 26 :

 

 قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

«بگو : خدايا ! اى مالك همه موجودات ! به هر كه خواهى حكومت مى‏‌دهى و از هر كه خواهى حكومت را مى‏‌ستانى، و هر كه را خواهى عزت مى‌‏بخشى و هر‌كه را خواهى خوار و بى‌‏مقدار میكنى ، هر خيرى به دست توست، يقيناً تو بر هر كارى توانايى.»

 

خداوند، مالک حقیقی

 

  •  «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ» خدای سبحان مالک مُلک و سلطنت است.
  • مطابق فرموده قرآن «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة»[1] آن چیزی که پیامبر اظهار و بیان می‌کند نه تنها باید عقیده ما شود بلکه باید بر زبان‌مان نیز جاری شود.
  • الله اسم جامع تمام صفات جمال و جلال حق است، در الله تمام اسامی حق مانند رزاق، وکیل و حکیم و مجمل و …قرار گرفته است.

م مشدد در «اللهم» جانشین حرف ندای «یا» در «یا الله» است که بر خلاف یا که حرف ندا برای بعید است بیانگر قرب و انس می‌باشد. بعضی از تفاسیر می‌گویند که وقتی نداکننده خداوند را چنین ندا می‌کند از همه قطع امید می‌کند و تنها توجه‌اش را به حضرت حق مبذول می‌دارد و مراعات ادب را می‌کند.

  • ادبی که رعایت می‌شود این است که در بدو حضور در مقابل یک کامل، ابتدا به گوشه‌ای از صفات او پرداخته شود و ثنای او شود:«اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء»
  • ثناگوییِ خدای سبحان این است که مالک الملک است، مالک حقیقی‌ای که قدرت بر عطا و منع، ازدیاد و نقصان، ایجاد و فنا و انواع تصرفات را دارد.

 

اعطای سلطنت

 

  • «تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء» یکی از تصرفات خداوند اعطای سلطنت به بندگان است. خداوند سلطان عظیم الشانی است که تمام کائنات تحت حیطه قدرت او قرار دارند و اگر به بنده سلطنتی عطا کند سلطنت ناقص و محدود وموقت اعطا نمی‌کند، بلکه سلطنتی که او عطا می‌کند دائمی، کامل و وسیع است.
  •   خداوند عرصه سلطنت را در اختیار هرکس که اراده کند قرار می‌دهد و می‌داند چنین فردی از قدرتش لحظه ای بر علیه حق استفاده نمی‌کند و آن را به میل و اراده حق بکار می‌برد.
  • خداوند به کسی سلطنت خود را واگذار می‌کند که علی‌الدوام در بندگی و اطاعت او باشد.
  • کد « مَن تَشَاء » عبودیت است. هر قدر بنده در عبودیت قوی‎تر باشد، میزان قدرتی که خدای سبحان به او عطا می‌کند بیشتر است.
  • اگر خداوند به کسی سلطنت اعطا کند قدرت مقابله با نفس اماره را خواهد داشت و به مجرد خواست و اراده مطلوبش محقق می‌شود، به عنوان مثال تا اراده اغماض عیوب مردم را می‌کند می‌تواند از عیوب مردم چشم‌پوشی کند، زمانیکه قصد صادق‌الوعدی می‌کند می‌تواند صادق‌الوعد باشد، اگر اراده اخلاص می‌کند می‌تواند خلوص نیت داشته باشد و… .

 

سلب سلطنت  

 

«وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء» خداوند قدرت اعطای سلطنت را به همه بندگان دارد ولی ربوبیت او گاهی اقتضا می‌کند به جهت مصرف ناصحیح بنده این قدرت را از برخی سلب کند.

  • در ارتباط با سلب سلطنت از کلمه «نزع» استفاده شده است. «نزع» یک باره کندن و ریشه‌کن کردن است، خداوند قدرت را به نحوی از بنده سلب می کند که متنبه شود تا با این تنبه او را رشد بدهد.
  • اگر بنده در عوض خداباوری خودباور شود و به جای اعتماد به حق، اعتماد به نفس داشته باشد خداوند سلطنتش را از او سلب می‌کند.

  

خداوند، عزّت دهنده حقیقی

 

«وَتُعِزُّ مَن تَشَاء» خداوند هرکس را که بخواهد عزیز می کند.

عزیز دارای چند معنی است:

  • نفوذ ناپذیر: عرب به زمینی که چیزی در آن فرود نمی‌رود «ارض عزاز» می‌گوید.

خداوند اگر اراده کند، بنده را نفوذ ناپذیر قرار می‌دهد تا شیطان در او نفوذ نکند. در این هنگام بنده عزیز می‌شود و از آسیب شیاطین خارجی و داخلی (شیطان نفس اماره) در‌امان می‌ماند.

  • محترم و مکرم: خداوند هرکس را بخواهد اکرام می‌کند و در مقابل دیگران عزت خاصی به او عطا می‌کند.
  • نادر الوجود: خداوند هرکس را اراده کند بی‌مثل و مانند و به تعبیری بی‌بدیل و بی‌نظیر می‌کند.

هریک از ما بی‌نظیر هستیم و در دستگاه آفرینش مثل و مانندی نداریم و تک هستیم و زمانیکه خداوند را صدا می‌زنیم گویا برای خود خدایی داریم، خداوندی که برای او بی‌نظیر هستیم و اگر اراده کند ما را در میان بندگان نیز بی نظیر قرار می‌دهد.

 

سلب عزّت، مقتضی ربوبیّت

 

«وَتُذِلُّ مَن تَشَاء» خداوند هرکس را که بخواهد ذلیل می‌کند.

  • اگر بنده ادعایی از خود داشته باشد یا شاکر موجودی‌اش نباشد یا نعمات برایش عادی شود و… ربوبیت حق اقتضا می‌کند نعمت را از بنده سلب کند.

 

دست یابی به خیرات

 

«بِيَدِكَ الْخَيْرُ» تمام خیرات در دست خداوند است.

گاهی افراد بیراهه می روند و گمان می کنند خود می‌توانند به خیرات دست یابند به عنوان مثال در روایت آمده:

«الإنسان عبیدُ الإحسان»

«انسان عبد و برده احسان است»

برخی افراد به دیگران لطف می‌کنند تا به این طریق آنان را عبد و عبید خود کنند، غافل از آنکه خداوند محبوبیت عطا می‌کند و بنده بدون خواست و اراده حق اراده ای ندارد.

  • در شرح حال شیخ جعفر مجتهدی آمده فردی با ایشان از حرم همراه شد و در مسیر توقف کردند تا برای ایشان آب‌میوه بخرند. زمانیکه آب میوه را خرید و بازگشت دید مرحوم مجتهدی به پهنای صورت اشک می ریزند و گریه می‌کنند. علت را از ایشان جویا شد فرمودند اینجا سیب فروشی است که هیچ کس از او خرید نمی‌کند، برو و تمام سیب هایش را یکجا بخر. همه سیب ها را خریدم و در مسیر هرجا می‌رفتیم مقداری از آن را پخش می‌کردیم.

 اگر اعمال‌مان در عالم معنا خریدار نداشته باشد و موجودی مان را (به جهت عدم اخلاص، شرک، ریا و…) نخرند خداوند یکی از اولیائش را می‌فرستد تا آن‌را یکباره خریداری کند.

  • اگر بنده به این توحید برسد که تمام خیرات و کمالات و برکات و رحمات و… انحصاراً از آنِ خداست و دیگران واسطه‌ای از جانب حق هستند علی الدوام در حضور قرار دارد.
  • یکی از مفسرین می‌گوید که دادن‌ها و گرفتن‌های حق زیباست. اگر خداوند بعد از عزت بنده به او ذلت می‌دهد هم اعطای عزّت زیباست و هم سلب عزّت زیباست و مقتضی ربوبیت اوست، ربوبیت حق اقتضا می‌کند گاهی نعمت از بندگان سلب شود تا طغیان نکنند.
  • نماد عزت در پیشگاه خلق ذلت خاص در مقابل خالق است، خداوند به هرکس عزت عطا کند در برابر او ذلیل و عبد است.
  • خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید «عبدي أطعني أجعلك مثلي‏» بنده من! مطیع من شو تا تو را مثل خود قرار دهم. خداوند عزیز است و بنده را عزیز قرار می‌دهد، صاحب سلطنت است و به بنده تفویض سلطنت می‌کند.

 

حضور مؤدبانه

 

 «إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» وقتی بنده چنین شناختی مطابق آیه نسبت به خداوند داشت به یقین می‌رسد (در آیه از حرف لعلّ استفاده نشده بلکه از «إنّ» استفاده شده که مفید یقین است) و در حضور حق قرار می‌گیرد (در آیه از ضمیر مخاطب در عوض غایب استفاده شده) حضوری مؤدبانه در کمال خضوع، در اوج بندگی و تسلیم محض. چنین حضوری انسان را متوجه نام «عَلِيمٌ‏ بِذاتِ‏ الصُّدُور» خداوند می‌کند و یقین می‌کند خداوند از نیات، افکار، ضمایر و باورهای او مطلع است و اگر لحظه‌ای گرفتار شرک شود و بر بندگان اعتماد کند حرکتی قهقرایی خواهد داشت زیرا «هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن» .

  • از خداوند درخواست می‌کنیم آنقدر توفیق شکر و ادب نسبت به داده ها را به ما عطا کند که لحظه‌ای گرفتنش را مصلحت نداند.

 

تاریخ جلسه: 97/2/29 ـ جلسه دوم

«برگرفته از کلام استاد زهره بروجردی»

 


 

[1] . سوره مبارکه احزاب، آیه 21

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *