نگاه حضرات معصومین
امام رضا (ع) در روایتی میفرمایند:
«لَنَا أَعْيُنٌ لَا تُشْبِهُ أَعْيُنَ النَّاسِ وَ فِيهَا نُورٌ وَ لَيْسَ لِلشَّيْطَانِ فِيهِ شِرْكٌ»
« ما دارای چشمانی هستیم که شبیه چشمان مردم نیست و نوری در چشم ما است که شیطان نمیتواند در آن رخنه کند.»
امام رضا (ع) میفرمایند: نگاه ما اهل بیت به نگاه هیچ کس شبیه نیست، حضرات معصومین علیهمالسلام عین الله الناظرهاند، آنان چشم باز خدای سبحانند، چشمانی که هیچ چشمی به آن چشم شبیه نیست.
تشعشع نگاه این چشمها از عمق جان میگذرد و به قلوب امنیت میبخشد و حصاری برای دل ایجاد میکند که شیطان نمیتواند به آن نفوذ کند، نگاهی مهربان، امنیتبخش و نگهدارنده، نگاهی که گرمای آن خطاها و کمکاریهای بندگان را ذوب میکند و قلوب را آماده پذیرایی از بقیةالله الاعظم (عج) میکند، چون این نگاه بر دلی بگذرد غم و غصهای در آن باقی نمیماند.
نگاهی رئوف، آرامش بخش، امید دهنده، یاری کننده و سرشار از همه خیرات و خوبیها .
محبوب، یک نظر فکنَد گر به سوی ما افزون شود به هر دو جان آبروی ما[1]
نگاه امام رضا (ع) به سوی خداست و نگاه ما به سوی خود.
نگاه امام رضا (ع) مهربان است و نگاه ما نامهربان.
نگاه حضرت امیدبخش است و نگاه ما ناامید.
نگاه حضرت زیباییها را صید میکند و نگاه ما صیاد زشتیها میشود.
نگاه حضرت به خوبیها معطوف است و نگاه ما بر زشتیها.
نگاه حضرت بر زیاده و فضل خداوند سبحان است و نگاه ما بر کمبودهای زندگی.
نگاه حضرت بر استعدادهای ماست و نگاه ما بر کمکاریها و نواقصمان.
نگاه حضرت به حال است و نگاه ما به گذشته و آینده.
ما فات مضی و ما سیأتیک فأین قم فاغتنم الفرصۀ بین العدمین[2]
نگاه حضرت تعیین کننده است و نگاه ما متزلزل و لغزنده.ط
نگاه او میسازد و نگاه ما تخریب میکند.
نگاه حضرت رها از هر تعلقی است و نگاه ما بر تعلقاتمان وابسته است.
و نگاه او … .
ای سلطان خوبان! ما چشم بر نگاههای مهربان و رئوف تو دوختهایم تا نگاهمان سامان یابد و سازنده گردد. چیزی در عالم نیست که چشمانت به آن بنگرد مگر آنکه پند و اندرزی در آن باشد.[3]
یا علی بن موسی الرضا ! نگاهم کن تا چشمانم از آنچه میبیند پند گیرد.
پند حکیم محض صواب است و عین خیر فرخنده آن کسی که به سمعِ رضا شنید[4]
«برگرفته از کلام استاد زهره بروجردی»
[1] کتاب خاطرات 60 سال خدمتگزاری
[2] غررالحکم و دررالکلم،ص222 : «آنچه از دست رفت، گذشت و آنچه میآید کجاست؟ برخیز و فرصت میان دو نیستی را دریاب.»
[3] بحارالأنوار، ج75، ص319
[4] حافظ