تفسیر آیه 146 سوره آل عمران

قرآن در آیه 146 سوره آل عمران می‌فرماید:

آیه-146-آل-عمران-موسسه علمیه السطان علی بن موسی الرضا ع

 

خدای سبحان در این آیه به گروهی که طالب حقیقت هستند الگوی سالم را معرفی می‌کند.

 

«وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ»

 

اثر همراهی با ولیّ خدا

 

با توجه به عبارت «معه» «با پیامبر»، قرآن می‌فرماید: وقتی فردی ملازم رکاب اولیاء باشد، چنان قوّتی به او عطا می‌شود که از همه آفات سلوک مصون می‌ماند.

اگر ما همراه اولیاء باشیم به جهت قوّت ابتدایی که به ولیّ خدا داده شده از عوارض سلوک مصون می‌مانیم.

 

هزینه در محضر ولی بودن

 

در محضر اولیاء بودن هزینه دارد و هزینه آن صرف‌نظر کردن از مال و جان است «قَاتَلَ مَعَهُ» هرگاه بخواهیم در محضر اولیاءالله قرار بگیریم باید قبول زحمت کنیم زیرا در محضر ولیّ خدا بودن زحمت‌کشی دارد.

در محضر اولیاءالله هم انسان دشمن شناس می‌شود و هم با دشمن مبارزه می‌کند و از عافیت‌طلبی ظاهری دست می‌شوید، مثلاً در دو ماه محرم و صفر ما هرگز نمی‌خواهیم ادای همراهی با این کاروان را داشته باشیم، بلکه تلاطم و زحمت و پرکاری به زندگی ما تزریق می‌شود که در هیچ زمان دیگری چنین نمونه به ما نشان نمی‌دهند که اگر می‌خواهید با اولیاءالله باشید و در مدرسه اباعبدالله علیه‌السلام، باید سوز سینه داشته باشید و هزینه کنید.

 

هر مؤمن، یک جماعت

 

«رِبِّیُّونَ»: جمع (رِبّی)، عالِمان راسخ در علوم دینی. مردان خدا. مؤمنان مخلص.

مفسرین درباره عبارت «ربّیون» می‌گویند: هر چند افراد زیادی پیامبران را همراهی نمی‌کردند، اما قرآن می‌گوید: «رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ». قرآن عنوان «کثیر» را برای اقلیت مؤمن ذکر کرده است، به این معنا که هر مؤمن خود به تنهایی به اندازه یک جماعت کارایی دارد.

در ادعیه آمده است:

«سیّدی…أَنَا الْقَلِيلُ الَّذِي كَثَّرْتَهُ…»[1]

«مولای من…من اندکی هستم که ‏بسیارش فرمودی»

مؤمن یکی است اما سعه وجودیش زیاد است هر مؤمن یک جماعت است، پس نباید به ظاهر امور توجه کرد.

در توضیح جمع بودن «ربّیون» گفته می‌شود اگر هر یک از ما در نماز فرادی از صیغه جمع استفاده می‌کنیم و می‌گوییم «نعبد، نستعین، اهدنا» این امر به دو معناست:

اول آنکه ما به همه خوبان عالم ضمیمه می‌شویم و دیگر این که هر فردی مجموعه‌ای از عقل، روح، قلب و جسم در وجودش است و همه اعضا و جوارح در محضر حق حضور دارند و آشفتگی و انفکاکی در آنها نیست.

 

منسوب به رب بودن

 

«رِبِّيُّونَ» ربیون منسوب به ربّ هستند. یعنی تربیت شدگان رب. تربیت شدگانی که به نحوی تربیت شدند که این نسبت در آنها مشاهده می‌شود. تربیت شدگان در محضر خدای سبحان همگی به یک شکل‌اند، فکر و روش و اعتقاد و فعل‌شان همه یک امر را نمایش می‌دهد آنان همه منسوب به ربّ خویش‌اند.

 

ناشناخته بودن کثرت همراهان اولیاءالله

 

«کثیر» تنوین دارد، تنوین علامت نکره است. آیه بیان می‌دارد کثرت همراهان پیامبران برای شما ناشناخته است، کثرت همراهان اولیاءالله برای شما ناشناخته است. در کربلا همراهان اباعبدلله جدای از آل الله، 72 نفر بودند اما کثرت آنان همه عالم را گرفته است، برای عموم کثیر بودن همراهان اولیاء ناشناخته است.

 

 

«فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَ مَا ضَعُفُواْ و َمَا اسْتَكَانُواْ»

 

ادب در معیّت اولیاءالله بودن

 

1- سست نشدن

 

در جنگ احد شایعه شد پیامبر کشته شده و همین امر سبب شد تعدادی از یاران ایشان به دنبال غنیمت بروند. این گروه با خود گفتند حال که پیامبر از دست رفته غنایم را از دست ندهیم.

قرآن می‌فرماید: بسیاری از پیامبران پیشین همراهان زیادی داشتند هیچ یک از همراهان آنان چنین برخوردی با پیامبر خویش نکرده بودند به این معنی که در محضر پیامبرشان سستی نکردند تا سبب شکست‌شان شود.

 

«فَمَا وَهَنُواْ» «سست نشدند» ضعف، عجز و سکون مربوط به وقتی است که ما تک‌روی داشته باشیم.

اگر باور کنیم:

رشته‌ای بر گردنم افکنده دوست                  می‌کشد آنجا که خاطرخواه اوست

در این صورت هیچ ضعف و عجزی بر ما بار نمی‌شود.

 

علت سست شدن‌ها نگرانی‌هاست

 

«فَمَا وَهَنُواْ» مخاطبین آیه در محضر ولیّ مضطر نبودند، چون اضطراب فرد را ناتوان و ضعیف می‌کند. از این فعل معلوم می‌شود در محضر ولیّ امنیت افاضه می‌شود. یعنی اگر در جنگ همراه ولی الله و در معیت او باشید یا زنده می‌مانید یا از دنیا می‌روید. اگر زنده بمانید که جانتان را مجدداً برای حق خرج خواهی کرد و اگر از دنیا بروید به لقاءالله پیوسته‌اید و چیزی را از دست نداده‌اید.

سست شدن انسان به دلیل نگرانی‌های اوست. وقتی نگران هستیم سست می‌شویم و چون نگرانی از میان برود تواناییم.

 

 2- ضعیف نشدن

 

در پیکار با دشمن ضعف و سستی بر اولیاءالله عارض نمی‌شود زیرا به منبع لایزال الهی متصل‌اند.

ادب ملازم ولیّ بودن سست نشدن و زحمات را متحمل شدن است که مخاطبین آیه رعایت کردند.

اگر مسیر بندگی با بزرگتر طی شود، هرگز احساس ضعف نمی‌کنید، بزرگتر اجازه افراط و تفریط نمی‌دهد گاهی آتش بس و گاهی حرکت سریع را اعلام می‌کند، گاهی کاروان را متوقف می‌کند و گاهی آنها را به شتاب و سرعت وا می‌دارد. در هر حال سختی که همراه با بزرگتر به انسان می‌رسد قابل تحمل است. انسان همراه بزرگتر در طلب حق ناتوان نیست. هرگز عجله نمی‌کند بلکه منتظر دستور است.

 

  • معنای دیگر:«وَمَا ضَعُفُواْ»؛ در قلوب مخاطبین آیه شبهه‌ای عارض نشد بلکه یقین داشتند.

 

3- عقب‌گرد نداشتن

 

استکانت به معنی «سکون» و «خضوع» است. در اصل به معنی سکون است. اما خضوع هم گفته شده. در ادبیات ما از آن معنای سازش نیز برداشت شده. همراهان پیامبران سازش با دشمن نداشتند.

ادب ملازم ولیّ بودن خاضع نشدن در مقابل دشمن است که مخاطبین آیه رعایت کردند.

آن کس که با ولی الله باشد حرکت قهقرایی ندارد به گفته یکی از مفسرین گویا همیشه جوان می‌ماند و پیر نمی‌شود.

پیرم ولی به گوشه چشمی جوان شوم            لطفی که از سراچه آفاق بگذرم

هربار که ولی خدا به او توجه می‌کند احساس جوانی و سرحالی دارد «متی ترانا» هروقت به چشم ولی الله می‌آید افاضه فیض خاصی صورت می‌گیرد و یک قدرت خاصی به او عطا می‌شود.

 

  • معنای دیگر «وَمَا اسْتَكَانُواْ»؛ مرتد نشدند و از دین خود دست بر نداشتند و به دین دشمن گرایش پیدا نکردند.
  • بعضی از مفسرین می‌گویند «وَهَنُواْ» وهن: ضعف قلبی است «ضَعُفُواْ» اعم از قلبی و جسمی است و«اسْتَكَانُواْ» استکانت: اظهار آن ضعف و عجز است.

 

دوستی خالصانه شرط خدمت است

 

یکی از مفسرین در رابطه با «وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ» می‌گوید: همراهی با ولی یعنی وفاداری به حق و قیام به امر بندگی خالصانه و حضور دائم در صحنه عاشقی، اما مهم این است که انسان از این جد و جهد هرگز جدا نشود و بر عهد دیرینه پایبند بماند، شرط خدمت دوستی خالصانه است. مخاطبین آیه صادقانه دوستی خود را به اثبات رساندند، به همین جهت محبوب حق قرار گرفته‌اند «وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ»

 

«وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ»

 

عناوین زیبا

 

همراهان پیامبر صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم محبوب خدای سبحان‌اند و خدا موجودی خویش را در اختیار آنان می‌گذارد. این گروه صابراند به همین جهت از عزت دو عالم بهره‌مند هستند.

در سیر حرکت با اولیاءالله یکی از عناوین بسیار زیبا «صابر» است و همین عبارت معلوم می‌کند که معیّت و همراهی با ولی سختی دارد، اما این همراهی چنان فرد را سرمست می‌کند که سختی در چشم او سختی نمی‌آید پس متوجه اذیت‌های سفر نخواهد شد.

ظاهر آیه نشان می‌دهد هرگاه در محضر ولیّ خدا به طور کامل خوش خدمتی صورت بگیرد زیباترین عناوین به افراد داده می‌شود.

خدای سبحان هرگاه بنده را با عنوان زیبا چون «یا ایّها الّذین آمنوا»، «ولله یحبّ الصّابرین» مورد خطاب قرار می‌دهد و یا با این عناوین آنها را یاد می‌کند به یقین قصد بیان وظایف بندگی را دارد. وظایف بندگی اگر عاشقانه نباشد سخت است. اما حضرت حق با این عناوین به بندگان یادآوری می‌کند که شما در امنیّت هستید و یا شما محبوب من هستید و همین دلگرمی‌ها بنده را به مقام تسلیم در مقابل معشوق وا می‌دارد. همه دوندگی و تلاش ما برای این است که یک لحظه در چشم محبوب جا بگیریم. دوست داریم در حریم معشوق به بازی گرفته شویم و ما را به حریم او راه دهند.

نکته جالب اینجاست که اگر فکر انسان معطوف به خیری باشد خود به خود آمار خلاف او پایین می‌آید و سعی می‌کند به آن خیر و به آن خیّر نزدیک شود و همین امر سبب می‌شود از خلاف دوری کند. وقتی به ما اجازه جدّ و جهد در محضر حق داده می‌شود همین امر ما را تأمین می‌کند، چون تمام جدّ و جهد ما از آن روست که با عافیت مخاطب خدای سبحان قرار گیریم. اگر مزه این عناوین را دریافت کنیم و عنوان صابر بر ما بار شود تأمین هستیم و نیاز به کسی نداریم.

 

دست خالی نبودن در محضر ولی الله

 

در محضر ولیّ هرگز انسان دست خالی نیست، به دلیل این که محبوب حق است و خدای سبحان موجودی خود را برای محبوبش خرج می‌کند. از این رو همیشه فرد تأمین است.

 

از مصادیق صبر شتاب نکردن در رسیدن به مقصد است

 

یکی از مصادیق صبر آن است که انسان جزع و فزع و شتاب در رسیدن به مقصد ندارد. هرگاه در محضر ولی قرار می‌گیرد نه بی‌قرار است و نه عجله دارد. او یقین دارد بالاخره روزی حکومت حقّه کل عالم را فرا می‌گیرد به این جهت هیچ دغدغه‌ای ندارد و می‌داند فرج دیر و زود می‌رسد.

 

هرگز خسته نمی‌شویم

 

داماد آیه الله گلپایگانی می‌گوید: خدمت آیه الله شاهرودی مشرف شدم ایشان گفتند پیاده‌روی برای زیارت اباعبدالله علیه السلام داشتی گفتم بله.

ایشان فرمودند شب جمعه‌ای دم غروب از فلان جا رد شو ببین چه خبر است، رفتم دیدم مرغ‌هایی هستند یک گروهشان می‌گفتند: «وای حسین قد قُتِل» گروه دیگر می‌گفتند: «وای حسین کشته شد»

برگشتم خدمت آیة الله شاهرودی فرمودند: چی دیدی گفتم خیلی عجیب بود این پرنده‌ها حرف می‌زدند ایشان فرمودند اینها سالیان سال است همان جا چنین می‌کنند و شبهای جمعه حاضر شده برای حضرت عزاداری می‌کنند.

وقتی پرنده از عزاداری خسته نمی‌شود رزمنده خسته شود؟ وقتی با حضور در محضر امام چنین قوّتی به انسان داده می‌شود و او این قوّت را ادراک می‌کند جایی برای خستگی وجود ندارد.

 

تعاریف در آیه

 

تعریف در این آیه دو نوع است یکی تعریف نفی و دیگری اثباتی.

تعرف اثباتی حضور در محضر ولی الله است. «قَاتَلَ مَعَهُ» قتال در محضر ولی تعریف اثباتی است، چون صفتی را اثبات می‌کنند که کسی همراه معصوم به جنگ برود.

اما تعریف نفی این است که کار نادرست را نفی می‌کند و در این آیه سه امر نفی می‌شود: «فَمَا وَهَنُواْ، وَمَا ضَعُفُواْ، وَ مَا اسْتَكَانُواْ» «سستى نورزيدند، ناتوان نشدند، تسليم (دشمن) نگرديدند»

 

 

تاریخ جلسه: 97/8/5 ـ جلسه 123     

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] دعای ابوحمزه ثمالی

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *