تفسیر نام «الظاهر» خداوند
فردی به نام حسین بن خالد روایتی طولانی از قول امام رضا علیهالسلام نقل میکند که حضرت در آن اسماءالحسنی را توضیح دادهاند. در این قسمت ما فقط نام «الظاهر» را بررسی میکنیم.
«وَ أَمَّا الظَّاهِرُ فَلَیسَ مِنْ أَجْلِ أَنَّهُ عَلَا لِلْأَشْیاءِ بِرُكُوبٍ فَوْقَهَا وَ قُعُودٍ عَلَیهَا وَ تَسَنُّمٍ لِذُرَاهَا وَ لَكِنْ ذَلِكَ لِقَهْرِهِ وَ لِغَلَبَةِ الْأَشْیاءِ وَ قُدْرَتِهِ عَلَیهَا كَقَوْلِ الرَّجُلِ ظَهَرْتُ عَلَى أَعْدَائِی وَ أَظْهَرَنِی اللَّهُ عَلَى خَصْمِی یخْبِرُ عَلَى الْفَلْجِ وَ الْغَلَبَةِ فَكَهَذَا ظُهُورُ اللَّه عَلَى الْأَشْیاءِ…»[1]
«و امّا ظاهر، به این معنى نیست كه با سوار شدن بر اشیاء و نشستن بر آنها، از آنها بالا رفته است؛ بلكه به این خاطر به او ظاهر گفته مىشود كه بر همه چیز چیره و قاهر است و بر همه چیز غلبه یافته و نسبت به همه چیز قادر است. مثلا گفته مىشود: «ظهرت على أعدائی» یعنى: «بر دشمنان خود پیروز شدم» و «أظهرنى اللَّه على خصمی» یعنى: «خداوند مرا بر دشمنم پیروز گردانید» در اینجا منظور از ظهور، فتح و غلبه است و ظهور خدا بر اشیاء نیز چنین است.»
غلبه بر دشمن به این معناست که دیگر دشمن ظهوری ندارد و آن کس که دیده میشود شخص پیروز است. با این توضیح وقتی میگوئیم خداوند ظاهر است یعنی روی هر چیز فقط چهرهای از نقش محبوب دیده میشود یعنی تنها روی آن چیز خدایی خدا جلوه میکند.
در قرآن آمده است:
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»[2]
«خداوند نور آسمانها و زمین است»
یعنی ما در عالم به هر چیز نگاه میکنیم قبل از آن که آن شخص و یا آن موجود را ببینیم؛ اول نور حق را بر آن میبنیم و بعد آن چیز به چشم ما میآید.
اگر زمانی امری به ما واگذار میشود و ما قبل از انجام گمان میکنیم در انجام این امر ناتوانیم، در حقیقت نام ظاهر خداوند سبحان را بر خویش ندیده گرفتهایم وگرنه خداوند منزه از آن است که در انجام کاری ناتوان باشد.
اگر خدا ظاهر بر بنده باشد بنده مغلوب اوست و حضرت حق غالب. خداوند با جلوه نام ظاهر خویش بر بندگان غلبه میکند. پس در هر حالتی خدا باید دیده شود. حول و قوه هر کاری از آن حضرت حق است:
« لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»
اهل معرفت در این عالم به هر کجا نگاه میكند و هر شیء از اشیاء و یا فردی از افراد را میبیند همه را جلوهای از نام ظاهر حضرت حق میدانند.
اگر کسی به دعای امام زمان خویش به چنین دید زیبایی نائل شود؛ هیچ گاه امور عالم ماده و کثرات آن وی را به خود مشغول نمیدارد؛ زیرا این فرد تنها یک چیز میبیند آن هم جلوه نام ظاهر معشوق است.
با بصیرتی که حضرت در رابطه با نام ظاهر خدا برای انسان ایجاد میکند، افراد هیچگاه به خیراتی که از آنها صادر میشود مغرور نمیشوند. انجام هر خیری را قبل از آن که به خود نسبت دهند؛ آن را لطفی از سوی حق میدانند. وقتی به ثمره کار خیر مینگرند اثری از خود در آن کار نمیبینند، بلکه تنها غلبه حضرت حق در آن هویدا است.
همچنین اگر کسی از دیگران دلگیر و افسرده خاطر شود؛ چون آن فرد را تحت نام ظاهر حق و بندهای از بندگان حق و آیهای از آیات الهی میبیند؛ از بدی و آزارش چشم میپوشد. با این دیدگاه زندگی برای هر صاحب بصیرتی راحت و سهل میشود.
توضیحی دیگر برای نام «الظاهر»
«… وَ وَجْهٌ آخَرُ وَ هُوَ أَنَّهُ وَ هُوَ الظَّاهِرُ لِمَنْ أَرَادَهُ لَا یخْفَى عَلَیهِ شَیءٌ وَ أَنَّهُ مُدَبِّرٌ لِكُلِّ مَا یرَى فَأَی ظَاهِرٍ أَظْهَرُ وَ أَوْضَحُ أَمْراً مِنَ اللَّهِ تَعَالَى فَإِنَّكَ لَا تَعْدَمُ صَنْعَتَهُ حَیثُمَا تَوَجَّهْتَ وَ فِیكَ مِنْ آثَارِهِ مَا یغْنِیكَ وَ الظَّاهِرُ مِنَّا الْبَارِزُ بِنَفْسِهِ وَ الْمَعْلُومُ بِحَدِّهِ فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ لَمْ یجْمَعْنَا الْمَعْنَى»[3]
«وجه دیگرى نیز براى ظهور خداوند هست و آن اینكه او براى هر كس كه او را بخواهد ظاهر است و هیچ چیز بر خدا پوشیده نیست و تدبیر هر چه دیده مىشود، به دست اوست، پس چه ظاهرى از خداوند ظاهرتر و آشكارتر است؟ تو به هر كجا رو كنى، مصنوعات و مخلوقات او را مىبینى و در وجود خودت آثارى از او هست كه براى تو كافى است، ولى ظاهر در مورد ما مردمان به كسى گفته مىشود كه وجودش بارز و آشكار بوده، به وسیله حدّ و وصفش معلوم باشد، پس اسم مشترك است ولى معنى متفاوت»
اگر کسی اراده وصال به حق را بکند خدا بر او ظاهر است؛ پشت پرده و پنهان نیست. هر کس که میلش رسیدن به حق است خدا بر او پنهان نیست؛ کافی است بنده اراده وصال به نام ظاهر حق را بکند. اسم ظاهر، بما هو ظاهر ظهور دارد و نیازی به جستجو کردن و دنبال گشتن ندارد؛ فقط کافی است میل وصال در ما باشد.
«أَنَّهُ مُدَبِّرٌ لِكُلِّ مَا یرى» «ظاهر، کسی است که تدبیر میكند هر چیزی را که دیده میشود»
اهل لغت شاید کمتر ظاهر را در معنای مدبر امور معنا کرده باشند؛ اما حضرت میفرماید خداوند مدبر و تدبیرکننده و تنظیمکننده امور بندگان است. در تدبیر حضرت حق منیت و نفسانیات بندگان ظهوری ندارد؛ هر چه هست وجه حقانی فرد است که جلوهای از اسم ظاهر حضرت حق است.
پاسخ به یک سؤال
با توجه به توضیحات حضرت ممکن است این سؤال مطرح شود که پس انسان در این میان چه کاره است؟ آیا قانون جبر بر زندگی او حاکم است؟ گفته شد خداوند مدبر، تدبیر همه امور را میکند و آنچه را او اراده کند بنده انجام میدهد؛ آیا این به این معناست که انسان در اراده حضرت حق جایی ندارد؟
در پاسخ میگوییم:
اصل مختار بودن انسان است و این اختیار در اینجا کاملاً ظهور دارد؛ زیرا او بزرگترین و اساسیترین انتخاب زندگی خود را میکند: او انتخاب میکند که خدا به جای او انتخاب کند. او تفویض امور خویش را به حضرت حق میسپارد. این تفویض امری اجباری نیست بلکه کاملاً اختیاری است. انسان آگاه هر روز صبح به خدای خویش میگوید:
«وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِباد»[4]
«و كار و بارم را به خدا مىسپارم. بىگمان خداوند به [حال] بندگان بیناست»
اگر مجدداً پرسیده شود: چگونه ادعای خود را اثبات میکنید؟ پاسخ میدهیم: تفویض امور امری اختیاری است؛ زیرا بسیار دیده میشود که افراد به اراده خود از این اختیار رویگردانند. آنها اصلاً حاضر نیستند امور خود را به خدا واگذارند و گمان کنند اگر خود تدبیر امور خویش را داشته باشند به یقین موفقترند.
برخی از افراد نیز مقداری از امور خود را به خدا واگذار میکنند؛ اما اگر از آنها سؤال شود خواهند گفت: «البته خدا امور ما را تدبیر میکند ولی اگر فلان کس نبود و یا فلان اتفاق نمیافتاد؛ کار ما به نتیجه نمیرسید» اینان حقیقتاً بر اسم ظاهر خداوند سبحان چشم پوشیدهاند.
از این رو قرآن در آیات فراوانی میگوید: اکثریت مردم جاهلاند، اکثریت مردم عاقل نیستند و… یکی از نشانههای جهل و بی عقلی آنان همین است که جلوه نام ظاهر خدا را نمیبینند و او را مدبر امور خویش نمیدانند.
« فَأَی ظَاهِرٍ أَظْهَرُ وَ أَوْضَحُ أَمْراً مِنَ اللَّهِ تَعَالَى»؛ «پس چه ظاهر از خداوند ظاهرتر و آشکارتر است» حضرت در این جمله استفهام انکاری بیان میکنند که اصلاً هیچ ظاهری ظاهرتر و هیچ واضحی واضحتر از خدای سبحان نیست. چنان نیست که تنها اهل معرفت و اهل دل از اسم ظاهر حضرت حق بهرهمند شوند و بقیه افراد از آن بیبهره باشند. هر کس که در پی دیدن اسم ظاهر خداوند باشد آن را خواهد دید، بلکه به گفته بابا طاهر عریان:
به دریا بنگرم دریا تو بینم به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به هرجا بنگرم کوه و در و دشت نشان از قامت رعنا تو بینم
این جمله حضرت را به شکل کاربردی بررسی میکنیم:
من به جرأت عرض میکنم خدا برای عامه مردم در مسجد الحرام و حرم پیامبر بیشتر از زندگی روزمرهشان جلوهگری دارد. افراد در زیارات جلوه نام ظاهر خدا را بیشتر ادراک میکنند.
ممکن است کسی در خانه و شهر خودش اهل معصیت باشد ولی چنانچه توفیق حج نصیبش شود؛ نه تنها معصیت نمیکند بلکه از زمانهای خود برای عبادت بیشترین بهره را میبرد. این یکی از مواردی است که نام ظاهر خدا جلوه میکند.
اگر هر یک از ما همیشه حضور خدا را به همین اندازه واضح و روشن درک كنیم به یقین در امر بندگی قدمهای فراوانی برخواهیم داشت.
انسان، عالَم اکبر
حضرت بسیار روشن گرانه بحث را دنبال میکنند و میفرمایند تو به هر کجا رو کنی مصنوعات و مخلوقات خدا را میبینی و نیز در وجود خودت آثاری از او هست که برای تو کافی است.
وجود هر انسانی به گفته امیرالمؤمنین علیهالسلام عالم اکبر است:
«وَ تَحْسَبُ أَنَّكَ جِرْمٌ صَغِیرٌ/ وَ فِیكَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَر»[5]
«تو گمان میکنی جِرم کوچکی هستی درحالیکه دنیایی بزرگ در تو نهفته است»
اگر روایت امام رضا علیهالسلام را در كنار روایت امیرالمؤمنین علیهالسلام بگذاریم خواهیم دید هر لحظه اسم ظاهرِ خدا در وجود ما تجلی میكند. اگر رشد و كمالی نصیب بنده میشود تحت نام ظاهر خدا تدبیر میشود و آن مدبّر برای بنده این میزان كمال را تدبیر كرده است. حال انسانی كه خداوند برای او چنین خیراتی را تدبیر كرده است؛ از سوی دشمن نفس تهدید میشود زیرا نفس هر كس بزرگترین دشمن اوست؛ اما انسان با توسل به اسم ظاهر خداوند میتواند بر این دشمن نیز غلبه كند.
اگر خدا اذن دهد که ما بر نفس اماره خویش غلبه کنیم دیگر نفس امارهای از ما دیده نمیشود بلکه خدایی خدا جلوه میکند و همین غلبه سبب میشود تا نفس اماره به نفس مطمئنه بدل شود. در نفس مطمئنه خدا ظاهر و غالب است و نفس اماره مغلوب.
حضرت در ادامه، اسم ظاهر برای خلق و اسم ظاهر برای خالق را از یکدیگر جدا میکند که پرداختن به این موضوع از بحث ما خارج است.
تاریخ جلسه: 86/9/5 ـ جلسه 9
این جلسه ادامه دارد…
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] عیون اخبارالرضا، ج1، ص148
[2] سوره مبارکه نور، آیه35
[3] عیون اخبارالرضا، ج1، ص149
[4] سوره مبارکه غافر، آیه44
[5] دیوان امیرالمؤمنین، ص175