استاد حافظیان، به خواهش یکی از دوستان شرحی بسیار کوتاه درباره زندگی خویش با قلمی ساده و صمیمی مرقوم داشته است. بد نیست بخشی از آن نوشته را در اینجا بیاوریم (با تغییری اندک):
سید ابوالحسن حافظیان (ره) در سال 1282 ه.ش. در مشهد مقدس پیدا شد، قبل از بلوغ به مقدمات، صرف و نحو، ریاضی، طب، نجوم، هیأت، فقه و اخلاق نزد اساتید مشغول گردید. از دیدن بعضی اعمال از پدر به ریاضت و عملیات (ریاضتی) شوق وافری پیدا نمود. به سفارش پدر حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی) (ره) او را به شاگردی خود به ریاضات، قبول فرمود، مرتب روزها برای تحصیل علم در مدرسه «میرزا جعفر» (در ضلع شرقی صحن عتیق رضوی – صحن انقلاب) و شبها در حجره فوقانی صحن عتیق جنب ایوان عباسی، مقابل «بقعه مطهره» به عبادات و ریاضات اشتغال داشت. به تدریج شهرت تامی در بین خواصّ و عوام پیدا کرد. از دعوات و عملیات روحانی او عوام و خواصّ بهرهمند میشد.
مدتی به خدمت حاج سید مظهر حسین هندی نیز مشغول بود. وی در اواخر عمر (در مشهد)، در گوشه صحن نو (صحن آزادی فعلی)، حجرات فوق آب آنبار (در ضلع جنوبی) را منزل خود قرار داده بود و مشغول به ریاضتهای شرعی بود…
در سال 1347، باتفاق مرد بزرگ، حاج شیخ مجتبی مدّرس قزوینی (ره) برای ملاقات و زیارت استاد بزرگ و سید جلیل، حضرت سید موسی زرآبادی (ره) به قزوین مسافرت نمودند… آنچه در مدت گذشته به آن موفق شده بود؛ گویا مقدمهای بود از برای رسیدن به آن سید بزرگوار، بعد از آن به ترقیات کاملی موفق گشت. صاحب مکاشفات و ضمیری روشن شد و قوه ارادی او قوی گردید که آثار و علائمش بر همه ظاهر گشت و سالی یک مرتبه به سفر قزوین موفق میشد.
تعویض ضریح امام رضا علیهالسلام
یادآوری میکنم که ضریح مبارک حضرت امام رضا علیهالسلام که اکنون بر آن مرقد ملکوتی قرار دارد؛ از آثار مرحوم استاد حافظیان (ره) است. ایشان حدود 40 سال پیش [1] به فکر اقدام درباره تعویض ضریح قبلی – که فرسوده شده بود- افتادند. سپس با کمک مردم معتقد پاکستان و کمکهای آستان قدس رضوی و مردم ایران برای ساختن ضریح جدید اقدام کرد. پس از اتمام کار ساختن ضریح مطهر، به وسیله هنرمندان اصفهانی و مشهدی و انتقال دادن ضریح سابق به موزه آستان قدس رضوی، ضریح جدید پردهبرداری شد و به بارگاه پر جلال امام ابوالحسن علی بن موسی الرضا علیهالسلام جلوهایی بیشتر بخشید. به یاد دارم که استاد حافظیان (ره) از این توفیق که نصیبش گشت و از این خدمتی که به این بارگاه ملکوتی و حرم روحانی انجام داد؛ بسیار شادمان بود و خدای متعال را شکر میگزارد.
درک محضر بزرگان و سلوک شرعی
باید اشاره کنم که آقای حافظیان (ره)، در «معارف اعتقادی» و «حقایق مبدئی و معادی» و «دریافت شریف روحانی» به مراتب بسیار بالایی رسیده بود که حاصل جوهر روحی قوی و استعداد ممتاز ایشان بود و نتیجه درک محضر بزرگان و سیر آفاق و انفس به ویژه عبادات و ریاضات شرعی و اذکار و ختوماتی که همواره در همه احوال بدانها اشتغال داشت و خود دارای مشاهدات و تصرّفاتی بود بسیار با اهمیت که برخی از آنها را گاه گاه برای دوستان و از جمله این ناچیز بیان میداشت. اموری مهّم نیز خود اینجانب از ایشان مشاهده کرد و مطلع گشت. در طول سالیان دراز، حدود 50 سال کسانی بسیار در مشهد و دیگر شهرهای ایران و هند و پاکستان و نقاط دیگری از جهان، از روحانیت و أدعیه ایشان بهرهمند گشتند و مشکلاتی بسیار رفع گشت و کارهایی سترگ رفت.
افسوس که جزئیات زندگی روحی و پر مضمون ایشان و نوادر احوال و اعمال و خدمات و سرگذشت سیرها و سیاحتهای ایشان، تدوین نیافته است؛ خود چیزهایی مرقوم داشتهاند لیکن بسیار اندک است.
باری ایشان نیز در مبانی (مانند استاد خود سید موسی زرآبادی و دوست خود شیخ مجتبی قزوینی خراسانی (ره)، تفکیکی[2] بودند و در مراحل سلوک نیز مواظبت بر «سلوک شرعی» داشتند و از «سلوک صناعی» به دور بودند. البته ایشان اهل تدریس و تألیف نبودند و اشتغالات فراوانی که در ایران و پاکستان در سایر شؤون خویش داشتند همه اوقاتشان را فراگرفته بود.
خدمت به خلق
همّت مرحوم استاد حافظیان (ره) مصروف خدمت به خلق بود. ایشان ریاضاتی را که کشیده بود و علوم و کمالاتی را که کسب کرده و قدرت روحی را که در پرتو ریاضات و عبادات شرعی و توسّلات و توجّهات به دست آورده بود با تواضع و فروتنی، در خدمت مردم قرار داده بود و راه قرب به «خدا» را خدمت به «خلق خدا» میدانست و در این راه بس نیرو میگذاشت و صبوری میورزید و خوشرویی نشان میداد.
هفتهای دو روز (یکشنبه و چهارشنبه)، در خانه مینشست و در خانه را باز میکرد و هر کس با هر شرایطی میآمد و نزد ایشان مینشست و سخن دل خویش و مشکل زندگی خود – یا فرزندان و بستگان خود را با ایشان در میان مینهاد. آقا پس از شنیدن متواضعانه دردِ دردمند و مشکل شخص گرفتار به چاره آن میپرداخت و بدون طمع و چشمداشت أدعیه لازم برای هر امر را که خود تهیه میکرد؛ آن هم با کمال صحت و ظرافت، در اختیار مردم قرار میداد و هرگاه دستورالعملی نیز ضرورت داشت آن را میگرفت و میآموخت چه بسیار کسان از آن دعاها و دستورها بهرهمند گشتند و نتیجه گرفتند و مشکل آنان – یا صد در صد یا در حدّی قابل قبول برطرف گردید که این خود داستانی دراز دارد. دریغا که اشخاص و موارد، ثبت دفتری نگشته است!
استاد حافظیان (ره) در مورد آن چه میدانست و میتوانست ( که «توانا بود هر که دانا بود» ) و علوم و اسراری که از استادان بزرگ آموخته بود؛ دعاها، ختمها و نسخههایی که اجازاتی درباره آنها داشت و ریاضات آنها را کشیده بود (و برخی بسیار مهم بود)، به طور نوعی، مضایقهای نداشت و اگر کسانی طالب و اهل و مستعد و عامل یافت میشدند، میگفت و میآموخت. از همین رو کسانی از ایشان چیزهایی گرفتند و بهرههایی بردند این مرد بزرگ، همیشه به یاد خلق خدا بود و خدمتها به مردم کرد و آنچه را که به دست آورده بود در راه راحتسازی به خلق و گشودن گره از کار افتادگان، و مشکل داران گذاشته بود، بدین گونه بوده است آثار وجودی این بزرگوار… رضوان الله علیهم أجمعین.
توجه و عنایت به عزاداری و روضه خوانی
یکی از جلوههای ویژه در زندگی علامه حافظیان (ره ) توجه و عنایت ویژه ایشان به عزاداری و روضه خوانی سرور آزادگان و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) بوده است که تا وقتی در مشهد بودند در بیشتر مجالس روضه خوانی شرکت میکردند از جمله در منازل علما بزرگ همانند آیت الله میلانی، سبزواری و مروارید و …
مجالس عزاداری و سوگواری را خود نیز بپا داشته و از زیارت عاشورا غفلت نمیکرد و نام و یاد حسین (ع) را زنده نگه داشته و افتخارش این بود که روضه خوان این درگاه است و از سلاله این نسل حسینی!
آثار استاد
از آثار ایشان یکی «لوح محفوظ» است و دیگری کتابی «شرح و تفسیر لوح محفوظ» و نیز لوح «جُنَّة الاَسْماء» که گمان نمیرود کسی تاکنون این لوح را به این صحّت و کمال و زیبایی نوشته باشد. درباره رموز علمی و خواصّ روحانی این الواح باید در جای خود سخن گفته آید.
[1] – 1336 ه.ش اقدام به ساخت ضریح مطهر حضرت رضا (ع)
[2] – مکتب تفکیک، قابل تفکیک فلسفه و عرفان بشری از دین است نه تعطیل فلسفه. این مکتب، فلسفه را علم تعطیل نمیداند و … برای توضیح بیشتر رجوع شود به مکتب: «مکتب تفکیک» نوشته علامه محمد رضا حکیمی، اشارهای به مکتب تفکیک در همین کتاب مقاله «جامعیت حکیم» – مکتب و طریقت علامه حافظیان (ره) نوشته مرتضی عطایی خراسانی، ص 107 .