احساسات ما، نتیجه عملکرد ماست
امام حسین علیهالسلام فرمودند:
« الْأَمِينُ آمِنٌ وَ الْبَرِيءُ جَرِيءٌ وَ الْخَائِنُ خَائِفٌ وَ الْمُسِيءُ مُسْتَوْحِشٌ إِذَا وَرَدَتْ عَلَى الْعَاقِلِ لَمَّةٌ قَمَعَ الْحُزْنَ بِالْحَزْمِ وَ قَرَعَ الْعَقْلَ لِلِاحْتِيالِ»[1]
«کسی که امانتدار است؛ آرام است و کسی که بیگناه است؛ جرأت دارد و کسی که خیانت کرده است ترسان است وکسی که گناهکار است نگران و وحشت زده است. وقتی بر عاقل مصیبت و ناراحتی وارد میشود؛ غصه را با تدبیر میکوباند و عقل را برای چارهاندیشی وارد میکند»
آرامش روحی، ثمره امانتداری
«الْأَمِينُ آمِنٌ»
به میزانی که افراد امانتدار باشند؛ آرامش روانی بیشتری خواهند داشت. امانت اعم از امانتهاییست که گاهی افراد به یکدیگر میدهند و امانتهایی که خداوند به هر فرد عطا کرده است. عمر، مال، سلامتی جسمی، همسر و فرزندان و… همگی امانتهای الهی هستند. بخشی از ناآرامیهای روحی افراد به این دلیل است که یا امانتدار نبودهاند یا در امانتداری کوتاهی کردهاند.
جرأت داشتن، ثمره درستکاری
« وَ الْبَرِيءُ جَرِيءٌ»
کسی که بی گناه است و اشتباهی نداشته؛ جرأت کارهای مختلف را دارد. مثلا شخصی از بیان سخن حقی پرهیز میکند به این دلیل که اگر آن را بیان کند؛ دیگری رازهای سر به مُهر اشتباهات او را افشا میکند. پس این فرد به دلیل اشتباهات خویش، جرأت بیان حرف حق را ندارد. کسی که در پرونده کاری خویش، خطایی نداشته باشد؛ به راحتی کار درست را انجام میدهند و حرف درست را بیان میکند.
ترس، ثمره خیانت
«وَ الْخَائِنُ خَائِفٌ»
کسی که خیانت کرده؛ دائما ترسان است. خیانت ابعاد وسیعی دارد؛ خیانت به همسرـ مالی یا عاطفی ـ ،خیانت به دیگران در افشای اسرار یا تلف کردن مال و… . حتی کسی که در درس خواندن به استاد خود خیانت میکند؛ زمان امتحان دلهره دارد.
خیانت به خدا بالاترین خیانت است و این خیانت در بیدینی نمود پیدا میکند. خائنِ به خدا، از مرگ و حتی حرفِ مرگ زدن هم میترسد؛ وگرنه کسی که در طول عمر خود، سعی در امانتداری داشته چرا باید از مواجه شدن با مرگ هراس داشته باشد؟!
وحشت زدگی، ثمره بدکاری
«وَ الْمُسِيءُ مُسْتَوْحِشٌ»
یکی از آثار گناه، وحشتزدگی و نگرانی است.
عاقل، غصه نمیخورد
عاقل مدیریت بحران دارد؛ یعنی به هنگام ناراحتی و مصیبت، به جای اندوه و غصه، با به کار گرفتن عقل خویش، بر اوضاع مسلط میشود و از آسیب بیشتر جلوگیری میکند. مثلاً شخصی، عزیزی را از دست داده است؛ غصه علاج کار او نیست؛ با چاره اندیشی باید غصه را نابود کرد. عاقل روزگارش را با غصه نمیگذراند بلکه چاره هر امری را از خدا درخواست میکند.
تاریخ جلسه: 87/12/19 ـ جلسه 1
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص84