شناخت امام عصر (عج) ـ بخش اول

خداوند، معرّف امام عصر عج

 

كسب معرفت نسبت به امام عصر عجّل‌الله‌فرجه امر واجبی است كه روح سایر واجباب محسوب می‌شود. برای كسب این معرفت عاجزانه به درگاه حضرت حق عرض می‌كنیم: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی‏ حُجَّتَكَ‏ فَإِنَّكَ‏ إِنْ‏ لَمْ‏ تُعَرِّفْنِی‏ حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏»[1] گرچه به ما اذن گفتن و شنیدن و گام برداشتن در جهت كسب معرفت امام زمان عجّل‌الله‌فرجه داده شده است اما معرفی امام عجّل‌الله‌فرجه از جانب خداوند صورت می‌گیرد. «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی‏ حُجَّتَكَ» «خدایا ! تو حجّت خود را به من شناسان.»

اگر روی شنیده‌ها، گفته‌ها، آموخته‌ها و صدقه‌های خود حساب باز كنیم، مشرك محسوب می‌شویم و از معرفت بی‌بهره می‌مانیم.

بر این باوریم كه معرفه الامام از جهتی سهل و ازجهت دیگر ممتنع است، سهل بودن این معرفت به این دلیل است كه :

پری رو تاب مستوری ندارد                                   چو در بندی ز روزن سر برآرد

زیبا روی عالم می‌خواهد جلوه‌گر شود و خودش را معرفی می‌كند، وقتی كسی خودش درصدد معرفی خویش باشد شناخت او آسان و سهل می‌شود.

از سوی دیگر این شناخت ممتنع است، زیرا حقیقت این معرفت هرگز میسر نیست. هرچقدر در وادی شناخت پیش برویم باز هم از ادراك كامل حقیقت وجودی امام زمان عجّل‌الله‌فرجه عاجزیم.

اگر قصد معرفت داریم باید ابتدا محرم حریم ولایت شویم، باید وجود خود را از رذایل تطهیر كنیم، از منیت‌ها و معصیت‌ها پرهیز داشته باشیم و از ادعا و شعار جدا شویم. در این صورت رزق «من حیث لا یحتسب» معرفت و عنایت مدام حضرت، همچون نهری روان، در زندگی ما ساری و جاری می‌شود.

در اواخر دعای ندبه به خدای سبحان عرض می‌كنیم:

«اللَّهُمَّ وَ نَحْنُ‏ عَبِیدُكَ‏ التَّائِقُونَ‏ إِلَى وَلِیكَ، الْمُذَكِّرِ بِكَ وَ بِنَبِیكَ…»

در این عبارت خود را با عنوان شیفته و مشتاق «ولی خدا» معرفی می‌كنیم.

من كه نادیده خریدار تو‌‌ام                                    نه خریدار كه بیمار توام

شیفته امامی هستیم كه توجه به او یادآور خدا و پیامبر خداست.

ما خواهان شناخت امام زمان عجّل‌الله‌فرجه هستیم، ولی بنا نداریم پس از ورودمان به وادی معرفت، میزان شناختمان را به دیگران اعلام كنیم و اهل ادعا شویم.

 

مَثَل شیعه، مَثَل زنبور عسل

 

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«إِنَّمَا مَثَلُ‏ شِیعَتِنَا مَثَلُ النَّحْلَةِ فِی الطَّیرِ لَیسَ شَی‏ءٌ مِنَ الطَّیرِ إِلَّا وَ هُوَ یسْتَضْعِفُهَا فَلَوْ أَنَّ الطَّیرَ تَعْلَمُ مَا فِی أَجْوَافِهَا مِنَ الْبَرَكَةِ لَمْ تَفْعَلْ بِهَا ذَلِك‏»[2]

«شیعیان ما همانند زنبور عسل در میان پرندگان مى‌باشند، هیچ پرنده‌اى نیست جز اینكه زنبور عسل را كوچك مى‌شمارد، اگر پرندگان مى‌دانستند كه چه بركتى در درون زنبوران عسل وجود دارد هرگز این كار را نمى‌كردند.»

  • ‌ شیعه باید مثل زنبور عسل باشد، بطنش را برای همه آشكار نمی‌كند و درونیاتش را به ملكه تحویل می‌دهد. در بیرون از كندو سراغ گل‌ها می‌رود، شیره می‌مكد و بطنش را از آنچه «فیهِ‏ شِفاء» است پر می‌كند و به ملكه ارائه می‌دهد.
  • بنا نیست معرفة‌الامام، ما را مدعی كند و شناخت‌مان به همه اعلام شود، بلكه باید موجب روش و منش نیكوی ما شود. شیعه باید در عالم، زیبابین باشد، با پاكی‌ها ارتباط برقرار كند، سرمایه وجودی الهی داشته باشد و موجودی‌اش را به ملكه دین و یعسوب الدین بسپارد.

علی بن مهزیار بیست سال به مكه مشرف شد به این امید كه امام زمانش را ملاقات كند، بعد از بیست سال، حضرت دنبال او فرستادند. زمانی كه زیر خیمه امام زمان عجّل‌الله‌فرجه رفت، حضرت به او فرمودند: «كنا متوقعك لیلا و نهارا» «ما شبانه روز منتظرت بودیم.»

علی بن مهزیار می گوید: به امام زمان عجّل‌الله‌فرجه عرض كردم:

«اسَیدِی‏ مَتَى‏ یكُونُ‏ هَذَا الْأَمْرُ؟ فَقَالَ إِذَا حِیلَ بَینَكُمْ وَ بَینَ سَبِیلِ الْكَعْبَةِ وَ اجْتَمَعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ اسْتَدَارَ بِهِمَا الْكَوَاكِبُ وَ النُّجُومُ فَقُلْتُ مَتَى یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ لِی فِی سَنَةِ كَذَا وَ كَذَا تَخْرُجُ دَابَّةُ الْأَرْضِ [مِنْ‏] بَینِ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ مَعَهُ عَصَا مُوسَى وَ خَاتَمُ سُلَیمَانَ یسُوقُ النَّاسَ إِلَى الْمَحْشَرِ قَالَ فَأَقَمْتُ عِنْدَهُ أَیاماً وَ أَذِنَ لِی بِالْخُرُوجِ بَعْدَ أَنِ اسْتَقْصَیتُ لِنَفْسِی»[3]

«امام مهدى عجّل‌الله‌فرجه در پاسخ به این پرسش على بن مهزیار که: سرورم! این امر (ظهور) کى خواهد بود؟ فرمود: هنگامی که راه کعبه بر شما بسته شود و خورشید و ماه جمع شده و دور آن‌ها را ستارگان بگیرند. عرض کردم: در چه زمانی خواهد بود؟ فرمودند در فلان سال، سالی که دابه الارض از بین صفا و مروه خروج می‌کند در حالیکه عصای موسی و انگشتر سلیمان در نزد اوست و مردم را به سمت محشر سوق می‌دهند…»

«از سوق دادن مردم به محشر» دو تعبیر می‌شود:‌

  1. نقش امام عجّل‌الله‌فرجه این است، ما را برای عالم محشر آماده می‌كند. مردم را به سوی حیات طیب سوق می‌‌دهد و افراد را در تجمعی زیبا، گرد هم می‌آورد.
  2. محشر محل حشر است، گویا ولی عصر عجّل‌الله‌فرجه همه را به طرف مركزیت خودش جمع می‌كند، موانع را از سر راه افراد بر می‌دارد و آن‌ها را به سوی خود سوق می‌دهد تا همه به قطب عالم بپیوندند.

                موذن گر ببیند قامت تو                     به قد قامت بماند تا قیامت

محشر، وجود خود حضرت است، امام عجّل‌الله‌فرجه مردم را دور خود جمع می‌كند مگر كسی كه خودش نخواهد به امام زمانش پیوست داشته باشد. (نفرمود مؤمنین یا متقین فرمود «ناس»، همه را جمع می‌كند.)

 

تقویت باورها در دوران غیبت

 

امام صادق علیه‌السلام‌ می‌فرمایند:‌

«إِذَا سَمِعُوا الصَّوْتَ‏ مِنَ‏ السَّمَاءِ أَلَا إِنَّ الْحَقَّ فِی عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه‌السلام وَ شِیعَتِهِ قَالَ فَإِذَا كَانَ مِنَ الْغَدِ صَعِدَ إِبْلِیسُ فِی الْهَوَاءِ حَتَّى یتَوَارَى عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ ثُمَّ ینَادِی أَلَا إِنَّ الْحَقَّ فِی عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ وَ شِیعَتِهِ فَإِنَّهُ قُتِلَ مَظْلُوماً فَاطْلُبُوا بِدَمِهِ قَالَ فَ یثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ‏ عَلَى الْحَقِّ وَ هُوَ النِّدَاءُ الْأَوَّلُ وَ یرْتَابُ یوْمَئِذٍ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ…‏»[4]

«زمانی می‌آید كه صدایی از آسمان شنیده می‌شود: آگاه باشید حق با علی علیه‌السلام و شیعیان اوست. در مقابل آن، صدایی می‌گوید: حق با عثمان و شیعیان اوست. آن‌ها كه اهل ایمان هستند بر قول اول تثبیت می‌شوند و افرادی كه دلی بیمار دارند با شنیدن ندای دوم گرفتار شك وتردید می‌شوند.»

شیعیان باید آنقدر در دوران غیبت به حقانیت امیرالمؤمنین علیه‌السلام و امام عصر عجّل‌الله‌فرجه باور داشته باشند كه در زمان پخش این دو ندا در عالم، دچار تردید و تزلزل نشوند.

در روایت دیگری می فرماید:

«قَالَ‏ ینَادِی‏ مُنَادٍ مِنَ‏ السَّمَاءِ أَوَّلَ النَّهَارِ أَلَا إِنَّ عَلِیاً وَ شِیعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ قَالَ وَ ینَادِی مُنَادٍ فِی آخِرِ النَّهَارِ أَلَا إِنَّ عُثْمَانَ وَ شِیعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ[5]

زراره می‌گوید: از امام صادق علیه‌السلام پرسیدم:

«فَمَنْ‏ یعْرِفُ‏ الصَّادِقَ‏ مِنَ‏ الْكَاذِبِ‏ قَالَ یعْرِفُهُ الَّذِینَ كَانُوا یرْوُونَ حَدِیثَنَا وَ یقُولُونَ إِنَّهُ یكُونُ قَبْلَ أَنْ یكُونَ وَ یعْلَمُونَ أَنَّهُمْ هُمُ الْمُحِقُّونَ الصَّادِقُونَ[6]

«چه كسی می‌تواند منادی صادق را از منادی دروغگو تشخیص دهد؟ حضرت فرمودند: كسانی كه با كلام ما در ارتباط باشند، ولایت ما را بپذیرند و باور داشته باشند كه ولایت ما در نظام عالم قدمت داشته. چنین كسانی محق صادق را تشخیص می‌دهند.»

 

شأن و مقام امام، فراتر از درك انسان

 

از امام علی علیه‌السلام روایتی نقل شده است كه در آن مقام ائمه علیهم‌السلام را معرفی می‌كنند:‌

«تَصَاغَرَتِ‏ الْعُظَمَاءُ وَ تَحَیرَتِ الْحُكَمَاءُ وَ تَقَاصَرَتِ الْحُلَمَاءُ وَ حَصِرَتِ الْخُطَبَاءُ وَ جَهِلَتِ الْأَلِبَّاءُ وَ كَلَّتِ الشُّعَرَاءُ وَ عَجَزَتِ الْأُدَبَاءُ وَ عَییتِ الْبُلَغَاءُ عَنْ وَصْفِ شَأْنٍ مِنْ شَأْنِهِ أَوْ فَضِیلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ وَ أَقَرَّتْ بِالْعَجْزِ وَ التَّقْصِیرِ وَ كَیفَ یوصَفُ بِكُلِّهِ أَوْ ینْعَتُ بِكُنْهِهِ أَوْ یفْهَمُ شَی‏ءٌ مِنْ أَمْرِهِ أَوْ یوجَدُ مَنْ یقُومُ مَقَامَهُ وَ یغْنِی غِنَاهُ لَا كَیفَ وَ أَنَّى وَ هُوَ بِحَیثُ النَّجْمُ مِنْ یدِ الْمُتَنَاوِلِینَ وَ وَصْفِ الْوَاصِفِین‏»[7]

در وصف شأن اولیاء،‌ همه بزرگان احساس كوچكی می‌كنند و همه علما احساس كمبود علم می‌كنند و همه شعراء درمانده و همه افراد بلیغ، گنگ و همه افراد خطیب دچار لكنت شده‌اند، همه فصحا عاجزند وكل زمین و زمان تواضع می‌كنند. آیا امام شناخته می شود؟ آیا وصف می‌شود؟ آیا دانسته می‌شود؟ آیا فهمیده می شود؟ آیا كسی كه شعاع خداست درك می شود و تحت سیطره قرار می گیرد؟ آیا شعاع خدا را می شود فهمید و حرفش را زد؟ آیا كسی كه شرافت زمین و آسمان با او است قابل درك است؟ شأن و مقام آل محمد صلّی‌الله‌علیه‌وآله از وصف وصف كنندگان برتر است.

تنها می‌توان گفت:‌

آب دریا را اگر نتوان كشید                           هم به قدر تشنگی باید چشید

 

امام؛ طبیب و رفیق ما

 

در ادامه كلام امام علی علیه‌السلام، امام به عنوان «الطبیب الرفیق» معرفی شده است.

امام عصر عجّل‌الله‌فرجه هم طبیب ما و هم رفیق ماست. حضرت در عین حال كه بسیار متعالی است، در كنار ما و نزدیك ماست. اگر رفیقمان طبیب باشد، هنگام بیماری به راحتی به او رجوع می‌كنیم و در نوبت نمی مانیم. اگر خود به بیماری‌مان بی توجه باشیم او جویای حالمان می‌شود و از درمان‌مان دست نمی‌كشد تا شاهد بهبودی كامل‌مان باشد و پس از بهبود و سلامت، از مراقبت ما دست بر نمی دارد.

امام عصر عجّل‌الله‌فرجه رفیق است، نزدیك ماست، بارها در خانه‌مان رفت و آمد داشته، كنار سجاده‌مان حضور پیدا كرده و هرزمان كه برای درك مطلبی مشكل داشتیم، فهم و دركمان را تقویت كرده است.

 

امام؛ شاهد اعمال بندگان

 

امیرالمؤمنین علیه‌السلام‌ می‌فرماید:‌

«أَنَ‏ الْإِمَامَ‏ مُؤَیدٌ بِرُوحِ‏ الْقُدُسِ‏ وَ بَینَهُ وَ بَینَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَمُودٌ مِنْ نُورٍ یرَى فِیهِ أَعْمَالَ الْعِبَاد»[8]

«امام بواسطه روح القدس تأیید شده است و بین او و خداوند عزوجّل عمودی از نور است كه اعمال بندگان را در آن می‌بیند.»‌

عمود نوری از زمین به آسمان در مقابل امام قرار دارد كه اعمال ما را در آن مشاهده می‌كند.

جام جهان نماست ضمیر منیر دوست                    اظهار احتیاج خود آنجا چه حاجت است

این امر هم موجب خجالت و  هم مسرّت است. از یك سو زمانی كه به یاد می‌آوریم امام شاهد عملكردهای نازیبا، جسارت‌ها و گستاخی‌های ما بوده، می‌خواهیم زمین دهان باز كند و ما را ببلعد.

از سوی دیگر اعمال قلبی‌ما هم به چشم اماممان آمده است. حبّ، ‌عمل قلب ماست. توجه به این امر كه حضرت ولی عصر عجّل‌الله‌فرجه ‌ از عشق و محبت ما به خود مطلع است، وجودمان را از سرور و بهجت لبریز می‌كند.

به مولایمان! عرض می‌كنیم:‌

آقا جان! عاشقانه شما را دوست داریم، یاری‌مان كنید عشق‌مان با معرفت و خلوص همراه باشد و عارفانه و خالصانه به شما عشق بورزیم.

از سوی دیگر تمنا داریم نگذارید محبت ما با اذیت و زحمت شما قرین باشد. می‌خواهیم از جهالت‌ها دور باشیم تا مهر و دوستی‌مان به شما آسیبی نزند و با اسائه ادبی همراه نباشد.

 

 

تاریخ جلسه: 95/7/7 ـ جلسه 1

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] اصول کافی، ج1، ص337

[2] مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ج1، ص 63

[3] الغیبه، ص266

[4] فضائل امیرالمومنین، ص203

[5] اصول کافی، ج8، ص310

[6] فضائل امیرالمومنین، ص201

[7] بحارالانوار، ج25، 171

[8] الخصال، ج2، ص528

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *