چرا دعای جوشن، جوشن نامیده شده است؟
جوشن به معنای زره است و این عنوان نشان میدهد که داعی از آسیب مصون و محفوظ میماند زیرا در کل عالم خود را در صحنه جهاد میبیند و جوشن او را از شر دشمنان محفوظ نگه میدارد.
در فراز ۱7 خدای سبحان را با عنوان «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ … يَا مُمَكِّنُ» صدا میزنیم.
«يَا مُمَكِّنُ»
«ای خدایی که ثابت کننده هستی!»
«يَا مُمَكِّنُ» به عنوان مثبت تعریف شده است. ای خدایی که ثابت کننده هستی!
ویژگی نام «يَا مُمَكِّنُ» خدای سبحان
قرآن میفرماید:
«يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ وَيُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ»[1]
«خداوند کسانی را که ایمان آوردند، به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان، استوار میدارد؛ هم در این جهان و هم در سرای دیگر! و ستمگران را گمراه میسازد، (و لطف خود را از آنها برمیگیرد)؛ خداوند هر کار را بخواهد (و مصلحت بداند) انجام میدهد!»
خداوند سبحان مؤمنین را با گفتاری ثابت، در این عالم و عالم دیگر تثبیت میکند.
«قول الثابت» کلمه توحید است، این معنا نشان میدهد که مؤمنین هم در این دنیا و هم در آخرت اعتقاد به توحیدشان اثبات شده است. زیرا نوعاً افراد اینگونهاند که خوبی و اعتقادات سالم در آنها پایدار نیست بلکه موقتی است.
داعی در این نام از خدای سبحان طلب میکند در کوی خرابات به مقامی دست یابد زیرا خواهان آن است که کمالات در او به ثبات برسد و تحت هیچ شرایطی از او جدا نگردد و او با ذکر این نام به همین امر توجه دارد.
باید دانست که «مُمَکِّن» باب تفعیل است و یکی از معانی تفعیل تدریج است یعنی خدا به تدریج بنده را به ثبات میرساند و همین، دلیل آن است که بنده باید خدای خود را با این نام بسیار صدا بزند تا به مقام تمکین دست یابد. رساندن بنده به مقام تمکین امری است که مانند سایر امور برای خدای سبحان به یکباره ممکن است اما ربوبیت حضرت حق اقتضا میکند بنده به تدریج به این مقام برسد.
مرحوم حاج ملاهادی (ره) میفرماید: وقتی خدای سبحان بنده را در عرصه بندگی تثبیت کرد اولین نمایش این تثبیت آن است که عبادت او بدون خلل و سستی صورت میپذیرد یعنی علی الدوام عبد است و اختلالی در بندگی او ایجاد نمیشود و فاصلهای در بندگیاش حاصل نمیشود و وقتی ثابت در بندگی شد همیشه بنده است مثلاً یک خانم زمان انجام امور منزل هم در حال بندگی میکند و یک مرد در محل کار و زمان خدمت به خلق بنده است. هرکس تحت این نام قرار بگیرد، فطور و سهل انگاری و مسامحه و سستی در بندگیاش دیده نمیشود.
در ادامه باید گفت چنانچه بنده تحت این نام قرار گیرد به استقامت محض میرسد، به گونهای که هیچ لغزشی بر او عارض نمیشود، وکمالات بنده برای او پایدار و ماندگار میماند.
مفسرین در رابطه با همین نام به چند نکته اشاره کردند: خدای سبحان «مُمَکِّن» است، مکنت به معنای قدرت است، به این معنا که خدای سبحان قدرت سیر سریع را در اختیار بنده قرار می دهد، یعنی قدرت دریافت کاملترین انوار در کمترین زمان را نصیب بنده میشود، قدرت عروج از فرش تاعرش به او داده میشود. داعی با نام «یا مُمَکِّن» از خدای سبحان قدرت هر کار خیری را طلب میکند. من اگر بخواهم نیّات خاص داشته باشم باید قدرت آن را از خدا طلب کنم یا اگر بخواهم محبت بینهایت داشته باشم باید قدرت آن را از خدا طلب کنم تنها بحث عمل نیست بلکه بحث از نیّت و اعتقاد و احساس سالم و یا اخلاقیات میباشد. گاهی دست یافتن به این قدرت از نگاه خلق امکانپذیر نیست اما خدای سبحان میتواند قدرت انجام هر امری را به بنده افاضه کند.
تفاوت میان حال و مقام
در مراحل سلوک مرحلهای به عنوان حال و مرحلهای به عنوان مقام وجود دارد، در مرحله حال کمالات دست یافته پایدار نیستند اما در مرحله مقام کمالات ناگسستنی است و در وجود او اقامت دارند. گاهی این تفاوت زمانی ادراک میشود که مصیبتی بر انسان وارد میشود که او در این زمان چنانچه بیتابی کند و توفیقاتی را از دست بدهد صبرش در مرتبه حال بوده است نه در مرحله مقام این فرد باید خدا را با نام «یا ممکن» صدا بزند تا صبر در او به مرحله مقام برسد.
داعی اگر در دعای جوشن چندین بار ذکر «سُبْحانَكَ يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ يا رَبِّ» را تکرار میکند از آن روست که بیان دارد خدایا تو منزهی از اینکه مُمَكِّنُ نباشی، تو حتماً بنده را در خیرات به مقام ثبات خواهی رساند و اگر بنده به این مقام دست نمییابد از کم توفیقی یا بیقابلیتی او است.
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
داعی با نام «يَا مُمَكِّنُ» به حول و قوه الهی صاحب ملکات اخلاقی متعالی میشود ملکه همان شاکله و حقیقت وجودی او است که از وی جدا نمیشود.
«يَا مُزَيِّنُ»
«ای خدایی که آراسته میکنی!»
مرحوم سبزواری (ره) میفرمایند: همان طور که در نظام عالم زینت بخشی امور بواسطه حضرت حق است، خدای سبحان قلوب را با نورهای خاص و ارواح را با اسرار خاصی زینت میبخشد.
خدای سبحان در سوره مبارکه صافات آیه6 میفرماید:
«إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَةٍ الْكَواكِب»
«ما آسمان دنیا را با ستارگان آراستیم»
آسمان دنیا را با ستارهها زینت داد و همان طور که زمین را با روییدنیهای خاص زینت داده است.
و در سوره کهف آیه 7
«إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا»
«ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل میکنند!»
مفسرین در رابطه با زینت بخشی حضرت حق گفتهاند: همانگونه که در عالم ظاهر امور را زینت میبخشد در وجود انسان نیز زینت بخشی خاصی دارد، او انسان را آراسته میکند تا لایق وصال و یا قرب به حضرت حق شود.
آراستگی با چیست؟
قرآن در سوره حجرات آیه 7 میفرماید: «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُم» «خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهایتان زینت بخشیده»
آنچه مایه آراستگی انسان است از جنس عقیده است.
چنانچه خدا اراده تزیین انسان را بکند تنها یک لایه از لایههای وجودی او را زینت نمیبخشد بلکه هر یک از لایههای وجود او را با امور مربوط به خویش تزیین میکند؛ نفس را با عبادت ظاهری، قلب را با نور محبت، ولایت، معرفت و حقیقت و روح را با آگاه ساختن از اسرار مختلف و سایر مراتب وجودی انسان را با توجه به حالشان تزیین میکند.
پشت پرده نام مزیّن خداوند
پشت پرده نام مزیِّن خدای سبحان تهذیبی نهفته است، حضرت حق در ابتدا پروای از زشتیها را نصیب انسان میسازد و سپس او را به صفات خود آرایش میکند و چنان میشود که بنده جلوه خدای سبحان میگردد به این معنا که صفات او در بنده به نمایش گذاشته میشود و این نام شامل حال همه بندگان است.
چگونه میتوان تحت نام مزیّن خدای سبحان قرار گرفت؟
قران در آیه 156 سوره اعراف میفرماید:
«…. وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ …»
«…و رحمتم همه چیز را فراگرفته؛ و آن را برای آنها که تقوا پیشه کنند… مقرّر خواهم داشت…»
کار خدای سبحان تزیین کردن است اما چون مردم به این امر دعوت شوند گروهی پذیرای این تزیین نبوده و گروه دیگر آراسته شدن را پذیرفته اما آن را از بین میبرند.
باید توجه داشت که تنها کسی تحت این نام قرار میگیرد که خود را تمام و کمال به حضرت حق بسپارد و به اصطلاح عامیانه ریش و قیچی را به او واگذار کند. برای نمونه حُر ابتدا در سپاه مقابل اباعبدالله علیهالسلام قرار گرفت اما با یک انتخاب درست خود را به طور کامل به خدای سبحان سپرد و اصحاب الحسین شد.
نماز آرایشگاه خداوند سبحان
مُصلِّی در نماز آرایشگاهی به نام رکوع دارد او در رکوع در محضر اولیاء الهی قرار میگیرد تا با وساطت ایشان آراسته شده و در سجود به حجله وصل و مجلس انس دست یابد.
ویژگی نام مزیِّن خدای سبحان
خدای سبحان با نام مزیِّن خویش برای بندگان با این عبارت جلوه میکند «یا مَنْ اَظْهَرَ الْجَميلَ وَ سَتَرَ الْقَبيحَ» به گونهای که روی نفسانیّات او پردهای قرار میدهد تا بخل و حرص و حسادت و .. او پوشیده شود تا آنچه از او آشکار میشود تنها زیبایی باشد.
نام «مُزیِّن» خدای سبحان انسان را دائم الحضور میکند، رکوع نشانی از دائم الحضور بودن دارد و فرد با نام مزین دائم الحضور میشود یعنی دائم الرکوع است و مادام خود را در محضر حضرت حق میبیند خداوند آراستگیهایی به او میبخشد که اصلاً در مخیله او جایی نداشت زیرا زمانیکه سخن از تزیین است بحثی فراتر از آرایش مطرح میشود یعنی خدای سبحان کمالات پنهانی انسان را آشکار میکند و زینتهاییکه از ابتدا در درون او قرار داده در مراحل مختلف به فعلیت میرساند تا جاییکه اگر نماز خاضعانه و خاشعانه اقامه شود صفوفی از ملائکه پشت سر او به نماز میایستند (ملائکه مأموم و مصلی امام میشوند) یعنی در حقیقت زشتیهای انسان تحت نام جمیل حضرت حق پوشیده میشوند همان عبارتی که در فراز 22 جوشن کبیر آمده است:
«یا مَنْ اَظْهَرَ الْجَميلَ وَ سَتَرَ الْقَبيحَ»
«ای خدایی که زیبایی را ظاهر می کنی و زشتی را پنهان می کنی!»
در ذیل این عبارت مرحوم حاج ملا هادی (ره) روایتی از امام صادق علیه السلام ذکر میکنند:
«مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لَهُ مِثَالٌ فِي الْعَرْشِ فَإِذَا اشْتَغَلَ بِالرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ وَ نَحْوِهِمَا فَعَلَ مِثَالُهُ مِثْلَ فِعْلِهِ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَرَاهُ الْمَلَائِكَةُ فَيُصَلُّونَ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لَهُ وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَعْصِيَتِهِ أَرْخَى اللَّهُ عَلَى مِثَالِهِ سِتْراً لِئَلَّا تَطَّلِعَ الْمَلَائِكَةُ عَلَيْهَا»[2]
هر مؤمنی در این عالم یک مثالی در عرش دارد، وقتی مؤمن مشغول سجود و رکوع میشود صورت عرشی او در عرش همین کار را انجام میدهد، وقتی ملائک صورت عرشی او را میبینند بر او درود فرستاده و استغفار میکنند. این معنای «یا مَنْ اَظْهَرَ الْجَميلَ» است که خدای سبحان رکوع و سجود مؤمن را برای ملائک آشکار میکند، و صورت موجهی را از بنده بر ملائک آشکار میکند و زمانی که بنده مشغول معصیت میشود خدا یک پرده روی صورت عرشی او میاندازد تا آبروی وی نزد ملائک محفوظ بماند و ملائک مطلع از زشتی بنده نشوند، و این معنای «سَتَرَ الْقَبيحَ» است.
مرحوم حاج ملا هادی (ره) در ادامه روایت میفرمایند که: ملَک وقتی رکوع و سجود و خیرات بنده را میبیند گویا فعل خدای سبحان را مشاهده میکند. این افعال از جهت انتساب آن به خدای سبحان برای ملائک قابل توجه است نه از جهت فاعلیت بنده.
به عنوان مثال اگر استادی تدریس میکند این تدریس دو جلوه دارد جلوهای که ظاهراً از او صادر میشود و جلوهای که از سوی خدای سبحان صادر میشود، حال اگر این تدریس خدایی باشد در حقیقت تنها یک جلوه است و آن جلوه حضرت حق است. شاعر میگوید: از آن دست که او میکشدم میرویم
زیرا تربیت کار انسان نیست مگر آنکه جلوه رب خدای سبحان در او ظهور کند زیرا بنده ناقص نمیتواند کاری چنان کامل انجام دهد که مورد رضایت ملائک قرار گیرد. در حقیقت کارهای خوب انسان دو وجه دارد یک جنبه بشری و یک جنبه ربی در حقیقت حضرت حق بر روی جنبه بشری پرده میاندازد تا جلوه ربی آن کامل و هویدا گردد.
در مثالی میتوان چنین گفت اگر مصلی نماز چهار رکعتی میخواند شاید تنها در چند جمله از نماز حضور قلب تام داشته باشد و در سایر قسمتها دائماً ارتباط او با حضرت حق قطع و مجدد وصل گردد اما خدا قسمتهایی از این نماز را بر ملائک عیان میکند که آبروی بنده خویش را حفظ نماید در حقیقت او همان زمان فرمانبری بنده را و اطاعت از فرمان مولا را نمایش میدهد.
از خدا غیر از این هم انتظاری نیست، زیرا خدایی او اقتضا میکند تا به بنده آبرو بدهد و آبرویی را که خود داده خودش حفظ کند و توفیقی که خود به بنده عطا کرده از او سلب نکند در این زمان داعی میگوید «سُبْحانَکَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ» خدایا منزّه هستی از این که زیباییهای من را به ظهور نرسانی، زیباییهای که تنها جلوه توست.
مگر آنکه ادعای بشر به میان آید و انسان خود مدعی انجام آن خیر باشد در این زمان قسمت خالص کار به ناخالصی تبدیل گشته و غیر خدا جایگزین خدا شده است.
آیة الله کشمیری (ره) در رابطه با این فراز میگویند: «یا مَنْ اَظْهَرَ الْجَميلَ وَ سَتَرَ الْقَبيحَ» یعنی ای خدایی که فاطمه را در عالم اظهار کرد و دشمنانش را پنهان نمود!
تاریخ جلسه: 98/4/10
«برگرفته از کلام استاد زهره بروجردی»
[1] – سوره مبارکه ابراهیم، آیه27
[2] – مفتاح الفلاح، ص 301