اهل بیت رحمت
روایتی که امام باقر علیهالسلام زیاد میفرمودند و سند آن را به پیامبر صلّیاللهعلیهوآله نسبت میدادند.
«بَلِيَّةُ النَّاسِ عَلَيْنَا عَظِيمَةٌ- إِنْ دَعَوْنَاهُمْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَنَا- وَ إِنْ تَرَكْنَاهُمْ لَمْ يَهْتَدُوا بِغَيْرِنَا»
«گرفتارى ما از دست مردم زياد است اگر آنها را دعوت كنيم بحقيقت نمىپذيرند، اگر آنها را رها كنيم جز بوسيله ما هدايت نخواهند يافت»
همچنین میفرمودند:
مَا يَنْقِمُ النَّاسُ مِنَّا نَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ ِوَ مَعْدِنُ الْحِكْمَةِ وَ مَوْضِعُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَهْبِطُ الْوَحْي»[1]
«مردم هرگز عيبجوئى از ما نميكنند. ما اهل بيت رحمت و درخت نبوت و معدن حكمت و جايگاه آمد و رفت ملائكه هستيم و بر خاندان ما وحى نازل شده.»
بيان: ما ينقم الناس منا أي ما يكرهون و يعيبون منا[2]
- حضرت فرمودند اگر مردم را دعوت کنیم پاسخ ما را نمی دهند؛ یعنی ما را برای رفع گرفتاری های خود، مؤثر نمی دانند)و اگر رهایشان کنیم از طریق دیگری هم هدایت نمی شوند.
مشکل ما با مردم این است که هم کارشان بدست ماست و هم ما را قبول ندارند. اگر ما اینها را ترک کنیم گم می شوند.
در ادامه می فرمایند : چرا مردم ما را اذیت میکنند؟در ما چه عیب و ایرادی می بینند که ما را رها می کنند و به سراغ ما نمیآیند؟
در حالی که ما اهل بیت رحمت هستیم. رحمت خدا در این عالم که نازل می شود، بواسطهی ما به مردم جاری میشود. (رحمت: کمال رسانی)
توضیح کلام حضرت:
- حضرات معصومین خانهای دو در هستند. از یک در، ابتدا تمام رحمات و خیرات و برکات از جانب خدای سبحان بر ایشان نازل میشود و سپس از در دیگر، به همهی عالم صادر میشود.
- گویا حضرت میفرمایند هر خیر و کمال و رشدی که به مردم میرسد از ناحیه ماست، و بدست ما موانع و مشکلات آنها رفع میشود تا به کمالات و خیرات برسند. پس چرا مردم ما را رها میکنند و سراغ ما نمیآیند تا ما چتر رحمت را بر آنها بگسترانیم و آنها را از فروبستگیها برهانیم؟
- اگر مردم ما را میشناختند برای خیر دنیا و آخرتشان به غیر از ما مراجعه نمیکردند و بسوی ما میشتافتند.
در کلام امام باقر (ع)، دین چیست؟
ابی الجارود نقل میکند[3]: روزی به امام باقر علیهالسلام عرض کردم آیا شما میدانید که من شما را دوست دارم و از همه جدا شدم تا به شما وصل شوم و ولایت شما را در زندگیام بپذیرم؟
حضرت فرمودند: بله
عرض کردم: از شما یک سوال دارم که میخواهم پاسخگوی آن باشید؛ زیرا من نابینا هستم، پای راه رفتن هم ندارم، و امکان آن را ندارم که هر زمان بخواهم زائر شما بشوم.
حضرت فرمودند: بگو چه میخواهی؟
گفتم: به من خبر بدهید که دین شما و اهل بیت شما چیست که من هم به همان ملتزم باشم؟
حضرت فرمودند: اگر چه کلامت کلام کوتاهی است اما سؤالت سؤال عظیمی است.
به خدا قسم دین خود و پدرانم را در اختیار تو قرار میدهم.
اولا باید باور داشته باشی که به غیر از خدای سبحان در عالم هیچ کس کارهای نیست.
و بعد اعلام به رسالت پیامبرصلّیاللهعلیهوآله و اقرار به هر چه که پیامبر آوردهاند داشته باشی، دوستان ما را دوست و دشمنان ما را دشمن بداری، تسلیم نظر ما و چشم انتظار قائم ما باشی، و تلاش و ورع بکار گیری.
توضیح کلام حضرت:
دین مجموعه ای است از:
- باور توحید و رسالت
- اقرار به وحی و ولایت ائمه علیهالسلام
- حب دوستان اهل بیت و بغض دشمنان ایشان
- تسلیم امر ولایت بودن
- منتظر بودن برای فرج امام زمان عجّلاللهفرجه
- در راه دین تمام تلاش خود را به میدان آوردن
- پرهیز کردن از مخالفت با خدای سبحان و اولیاء او
بنابراین دین حقّه دینی است که ولایت در همهی جوانب و اطرافش جایگاه خاصی دارد، و رعایت نکردن امور مذکور گویا نوعی بیدینی برای فرد محسوب میشود.
متدین باید در همه امور تسلیم امر ولایت معصومین باشد. در انجام طاعت ایشان، جدّ و جهد داشته باشد. دینداری با کسالت سازگار نیست. اگر متدین کاری برای دین نمیکند متدین نیست. از هر نوع مخالفت با اوامر خدای سبحان و احکام شرع پرهیز کند.
پنج راهکار مهم ارتباط با مردم
گزیده ای از وصایای امام باقر علیهالسلام به جابر بن یزید جعفی
«قَالَ لَهُ- يَا جَابِرُ …….وَ أُوصِيكَ بِخَمْسٍ: إِنْ ظُلِمْتَ فَلَا تَظْلِمْ- وَ إِنْ خَانُوكَ فَلَا تَخُنْ- وَ إِنْ كُذِّبْتَ فَلَا تَغْضَبْ- وَ إِنْ مُدِحْتَ فَلَا تَفْرَحْ- وَ إِنْ ذُمِمْتَ فَلَا تَجْزَعْ- وَ فَكِّرْ فِيمَا قِيلَ فِيكَ- فَإِنْ عَرَفْتَ مِنْ نَفْسِكَ مَا قِيلَ فِيكَ- فَسُقُوطُكَ مِنْ عَيْنِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ عِنْدَ غَضَبِكَ مِنَ الْحَقِّ- أَعْظَمُ عَلَيْكَ مُصِيبَةً مِمَّا خِفْتَ مِنْ سُقُوطِكَ مِنْ أَعْيُنِ النَّاسِ- وَ إِنْ كُنْتَ عَلَى خِلَافِ مَا قِيلَ فِيكَ- فَثَوَابٌ اكْتَسَبْتَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَتْعَبَ بَدَنُك… »[4]
ای جابر تو را به پنج چیز نصیحت می کنم:
- إِنْ ظُلِمْتَ فَلَا تَظْلِمْ
اگر کسی از حق تو کم گذاشت تو از حق او کم مگذار. تو بگذار مَظهر نام وفیّ خدا باشی و حق دیگران را پر و پیمان بدهی. اگر دیگران ظلم میکنند و نام شیطان را برای خود میپسندند، تو چرا نام ظالم را برای خود قرار دهی؟
- إِنْ خَانُوكَ فَلَا تَخُنْ
اگر به تو خیانت کردند تو به دیگران خیانت مکن. هیچ گاه در بدیها مقابلهی به مثل نداشته باش.
- إِنْ كُذِّبْتَ فَلَا تَغْضَبْ
اگر راست گفتی و نسبت دروغ به تو بستند، تو عصبانی مشو. زیرا آن کس که باید تو را تصدیق کند(خدا) تو را تصدیق می کند.
- إِنْ مُدِحْتَ فَلَا تَفْرَحْ
اگر دیگران تعریف تو را کردند فوری خوشحال مشو. ممکن است مردم یک روز تعریف و روز دیگر تکذیب کنند.
- إِنْ ذُمِمْتَ فَلَا تَجْزَعْ و فَكِّرْ فِيمَا قِيلَ فِيكَ
اگر مذمت و سرزنش شدی، جزع و فزع مکن، شاید باید آن مذمت را میشنیدی.
در مورد آن چیزی که به تو گفته شده فکر کن، شاید گفته مردم بیربط هم نباشد، آنها یا یا درست میگویند و یا غلط.
اگر دیگران درست گفته باشند و تو به جهت اینکه عیبت نزد آنان بر ملا و تذکرش بر زبان شان جاری شده و از چشم آنان افتادی، ناراحت می شوی، بدان از چشم خدا افتادن خیلی عظیمتر از چشم مردم افتادن است. مغضوبیت خدا خیلی بدتر از مغضوبیت مردم است.
گویا زمانی که از چشم خدا میافتی، خدا عیبت را برای مردم آشکار میکند تا آنها به تو تذکر بدهند. نگو مردم دروغ می گویند، برای رفع عیب خود اقدام کن.
و اگر مردم به تو نسبتی داده باشند که در تو نیست، پس بدان که تو بیآنکه خود را به زحمت انداخته باشی، پاداشی از خدا کسب میکنی .
پس در هر دو صورت اگر تو را سرزنش کردند بجای جزع و فزع کردن فکر کن و آن را به فال نیک بگیر.
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] بحارالانوار، ج46/ص 289
[2] توضیح مرحوم مجلسی ره
[3] الكافى، ج 2 ص 21.
[4] بحار الانوار ج 75/ص 162