در محضر امام حسن مجتبی (ع) ـ بخش بیست و دوم

گفتگوی پدر و پسر(5)

 

در روایتی، امیرالمؤمنین علیه‌السلام از امام حسن مجتبی علیه‌السلام مجموعه سؤالاتی پرسیده‌ و ایشان پاسخ‌ داده‌اند[1]؛ به عبارت دیگر پرسش و پاسخ هر دو از معصوم است. نکته قابل توجه دیگر در این روایت، پاسخ‌های کوتاه و عمیق امام حسن علیه‌السلام است؛ باید از این بزرگوار مختصر و مفید حرف زدن را آموخت.

در ادامه به قسمتی از این گفتگو اشاره می‌شود:

 

معنای جوانمردی

 

««حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام از امام حسن مجتبی علیه‌السلام پرسیدند: «فما المُروءة؟» «مروت و جوانمردی چیست؟» ایشان پاسخ دادند: «العفافُ و إصلاحُ المالِ» «عفاف و اصلاح اموال».»[2]

 

عفاف

 

به نظر استاد بروجردی، معنای عفاف منحصر در کنترل شهوات جنسی و پرهیز از نگاه نادرست به نامحرم نیست بلکه معنای وسیع‌تری دارد. در عرف به کسی عفیف گفته می‌شود که نگاه هوس‌آلود به نامحرم ندارد در حقیقت «چشم پاک است»؛ این عفت ظاهری است و اما عفت باطنی آن است که فرد با حسرت به دارائی، توفیقات و زندگی دیگران چشم ندوزد و آه نکشد. نگاه بی‌عفتانه به موجودی دیگران، آسیب‌زاست. یک جوانمرد هرگز حاضر نیست به خاطر او به دیگری آسیبی برسد.

 

اصلاح اموال

 

اصلاح اموال به معنای پرداخت حق‌الله و حق‌الناس می‌باشد. جوانمرد اجازه نمی‌دهد که حقوق دیگران در دارائی‌اش بماند و باعث ناپاکی مال شود.

 

چهار نشانه جوانمردی

 

روایت شده است که:

«روزی امام حسن مجتبی نزد معاویه حضور داشتند؛ عمروعاص چند سؤال از حضرت پرسید که یکی از سؤالات این بود: «جوانمردی چیست؟» حضرت فرمودند:

«حفْظُ الرَّجُلِ دِينَهُ وَ إِحْرَازُهُ‏ نَفْسَهُ‏ مِنَ الدَّنَسِ وَ قِيَامُهُ بِأَدَاءِ الْحُقُوقِ وَ إِفْشَاءُ السَّلَام‏‏»[3]

«حفظ دین، حفاظت نفس از آلودگی، اقدام به انجام وظایف(پرداخت حقوق دیگران) و آشکارا سلام کردن»»

جوانمردی یعنی فرد عقاید حقه خود را در هر شرایطی حفظ کرده و از آلودگی‌های اخلاقی و فکری پرهیز نماید و مراقب باشد آلودگی‌های رایج در جامعه مانند حرص، بی‌غیرتی و… به او سرایت نکند.

جوانمرد کمر همت به اداء حقوق دیگران بسته است به نحوی که گویا امروز آخرین روز زندگی‌اش است و دیگر فرصتی برای جبران ندارد.

همچنین جوانمرد در روابط با اطرافیان گرم برخورد می‌کند که یکی از نمونه‌های سلام کردن با صدای رسا می‌باشد. «سلام» نام خداست و باید خیلی آشکار و واضح آن را به زبان بیاوریم. البته باید توجه داشت که هنگام ورود در مجالس درس یا سخنرانی نباید بلند سلام کرد چرا که جواب سلام واجب است و اگر هر کس پاسخ سلام فرد تازه وارد شده را بدهد؛ همهمه ایجاد شده و تمرکز افراد و نظم جلسه بهم می‌ریزد.

در اصل داستان نیز چند نکته وجود دارد:

  1. حلم امام حسن مجتبی علیه‌السلام به حدی ست که فرد پستی چون عمروعاص به خود اجازه می‌دهد از ایشان سؤال ‌بپرسد و حضرت نیز پاسخ او را به طور کامل می‌دهند.
  2. سؤال زیبا نشانه زیبایی درون سؤال‌کننده نیست. عمروعاص خبیث و بی‌ایمان بود هر چند سؤال زیبایی از حضرت پرسید.

 

برادری، همراهی در خوشی و ناخوشی

 

««حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام از امام حسن مجتبی علیه‌السلام پرسیدند: «فما الإخاء؟» «برادری چیست؟» ایشان پاسخ دادند: «الوفاءُ في الشّدّة و الرّخاء» «وفاداری در سختی و آسانی».»[4]

 

وفاء به معنای انجام وظیفه در بالاترین درجه کیفی و کمی می‌باشد. برادری یعنی فرد در هر شرایطی نسبت به طرف مقابل وفادار باشد. برخی از افراد در سختی‌ها کنار یکدیگر هستند لکن در خوشی‌ها یکدیگر را رها می‌کنند و برخی برعکس، در خوشی‌ها و آسانی‌ها حضور دارند و در ناخوشی‌ها و سختی‌ها فرد را رها می‌کنند. حضرت می‌فرمایند برادری یعنی در سختی و آسانی خدمات کامل به طرف مقابل داده شود.

برخی گمان می‌کنند مشکلات منحصر در مشکلات مالی و بیماری است و در این زمان در کنار فرد آسیب‌دیده حضور دارند؛ لکن باید توجه داشت که گاهی افراد زندگی بی‌مشکلی دارند و صرفا نیاز به روابط عاطفی سالم و ارتباط روحی دارد در نتیجه به هنگام آسانی و خوشی نیز باید کنار آنان حضور داشت.

 

تعریف حلم

 

««حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام از امام حسن مجتبی علیه‌السلام پرسیدند: «فما الحِلم؟» «حلم چیست؟» ایشان پاسخ دادند: «كَظمُ الغيظ و ملكُ النَّفس» «فروخوردن خشم و مالکیت بر نفس».»[5]

 

در زبان عرب گره بالای مشک را «کظم» می‌گویند. کاظمین الغیظ کسانی هستند که وقتی مَشکِ عصبانیت‌شان در حال سرریز شدن است بر آن گره می‌زنند و اجازه نمی‌دهند که خشم‌شان کنترل‌نشده بروز کند.

علامت دیگر حلم، تسلط بر خود و مدیریت فکر، عمل و سخن است. هر کس مالک افکار، احساسات و رفتار خویش است عنوان حلیم بر او صدق می‌کند و در ادبیات گفتاری او «دست خودم نبود» معنایی ندارد. حلیم، مالک قوه غضبیه خویش است و آن را با عنان عقل مدیریت می‌کند.

 

ترس چیست؟

 

««حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام از امام حسن مجتبی علیه‌السلام پرسیدند: «فما الجُبن؟» «ترس چیست؟» ایشان پاسخ دادند: «الجرأةُ على الصّديق و النكولُ عَن العدوّ» «گستاخى بر دوست و گريز از دشمن‏».»[6]

 

امام حسن مجتبی علیه‌السلام معتقدند انسان ترسو کسی‌ست که در برخورد با دوستان و خانواده خود احترام را رعایت نکرده و گستاخانه رفتار نماید و در عوض جرأت مقابله با دشمن و مخالف فکری را نداشته و از او فرار می‌کند.

چنین فردی جا به جا کاری دارد؛ در حریم خانواده و جمع دوستانه که باید با احترام و ملاطفت خطای آنان را گوشزد کند برخورد تند و بی‌ادبانه دارد و از طرفی در مجلس آلوده به گناه شرکت می‌کند در حالی که جرأت تذکر به صاحب مجلس را ندارد. در محیط خانواده هتاکی داشته لکن در مقابل کسانی که انحراف فکری و رفتاری دارند؛ نمی‌تواند موضع صحیحی بگیرد.

در نتیجه کسی که در حریم خانواده و جمع دوستانه متابت و ادب را رعایت کند؛ در مقابل دشمن و خلاف‌کار توانایی موضع‌گیری صحیح و نهی از منکر را خواهد داشت.

 

تاریخ جلسه: 87/10/16 ـ جلسه 11

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] بحارالانوار( ط – بیروت)، ج 75، ص 102/حلیة الابرار فی أحوال آل محمد و آله الأطهار علیهم‌السلام، ج 4، ص 50

[2] معانی الاخبار، النص، ص 258

[3] بحارالانوار(ط – بیروت)، ج 44، ص 90

[4] الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم، ص 506

[5] تحف العقول، النص، ص 225

[6] تحف العقول، النص، ص 225

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *