مقدمه
به لطف خدای سبحان، در محضر قرآن کریم به بررسی بشارتهای محققالوقوعی که از ناحیه خداوند و رسولش به گروهی از افراد رسیده است، میپردازیم. در بطن این بشارتها قرب و وصال به خدای سبحان نهفته و همین امر موجب خوشی و سرور فرد خواهد شد.
در برخی از آیات قرآن بشارت صراحتا مطرح شده و در برخی دیگر، از محتوا و مفهوم آنها برداشت میشود.
آثار پرهیز از انجام گناهان کبیره
«إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَیئَاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِیمًا»[1]
«اگر از گناهان بزرگى كه از آن نهى مىشوید پرهیز كنید؛ گناهان كوچكتان را بر شما مىپوشانیم و شما را در جایگاهى ارجمند وارد مىكنیم»
در این آیه دو بشارت نهفته است:
نُكَفِّر عَنْكُمْ سَیئَاتِكُمْ
کفر به معنای پوشاندن.
در این آیه خداوند این بشارت را به بندگان میدهد که در صورت پرهیز از انجام گناهان کبیره، سیئات آنان را به گونهای بپوشاند که گویا دفن شده و اثری از آنها در زندگی فرد به جای نخواهد ماند.
فعل «نُكَفِّرْ» از باب تفعیل بوده و بدین معناست که در گذر زمان و به تدریج سیئات فرد پنهان میشود.
سیئه چیست؟
- سیئات با محرّمات متفاوت است؛ سیئه به معنای فعلی است که از نظر شرعی حرام نبوده لکن با انسانیت و اخلاقیات سازگاری ندارد. انجام سیئات ـ ولو جاهلانه ـ هرچند عقوبت اخروی نداشته اما در زندگی فرد اثر نامطلوب خواهد داشت.
یکی از اثرات ارتکاب سیئه، ایجاد اندوه و غصه در دل فرد است(سیئه از ماده سوء به معنای امری که موجب ناراحتی فرد میشود)
- همچنین سیئات شامل بیادبیها و جسارتهاییست که گاهی از بندگان صادر میشود؛ برای مثال تمسخر اولیاءالهی، بیاحترامی به قرآن و…
(لازم به یادآوری است که همانگونه که بیاحترامی به مقدسات آسیب فراوان در پی دارد؛ احترام به آنها نیز برکات زیادی خواهد داشت. درباره یکی از عرفا به نام حبیب اعجمی داستانی نقل شده است: زمانی او به قدری فاسق بود که از مسیر عبورش، کودکان خود را کنار کشیده تا مبادا گرد قدمهایش بر آنها بنشیند. روزی در مسیر عبور خویش، ورقهای از قرآن را روی زمین مشاهده نمود؛ آن را برداشت و بر بلندی قرار داد. به جهت احترامی که به کلام الهی گذاشت؛ مدتها بعد به درجهای از تقوا و معرفت رسید که دیگران خاک پای او را به جهت تبرک بر صورت خود میکشیدند!)
- همچنین کوتاهی در انجام وظایف به دلیل جهالت یکی از مصادیق سیئة میباشد. گاه والدین به علت عدم آگاهی در تربیت فرزندان خویش، شیوه نادرستی را اجرا مینمایند که موجب معیوب شدن و تخریب شخصیت فرزندان میگرددو اثر این جهالت، ناخودآگاه از والدین به نسلهای بعدی نیز منتقل میشود.
بشارتی که خداوند در این آیه به بندگان میدهد آن است که در صورت پرهیز از گناهان بزرگ، سیئات و بیادبیهای فرد پوشیده شده و بیتأثیر خواهد بود. یعنی در مثال مذکور، عیوب شخصیتی و بداخلاقیهای فرد به نسلهای بعدی وی منتقل نخواهد شد. گویا خداوند اجازه تکثیر و رشد به سیئات او نمیدهد.
- همنشینی با بدان یکی دیگر از مصادیق سیئه است که تأثیر فراوانی بر شخصیت شخص دارد. انسان بر اثر مجالست و ارتباط، به همنشینان خود شبیه میشود. اگر فرد از انجام گناهان کبیره پرهیز نماید، خدای سبحان اثر این همنشینی را از بین برده و در گذر زمان خود فرد نیز از چنین مصاحبتی پرهیز مینماید.
- عرفا معنای دیگری برای سیئة در نظر گرفتهاند و آن «ادّعا» میباشد، ادعای خوب ماندن، ادعای عالم بودن و… . احساس وجود و تأثیر در عالم وجود، در پیشگاه خدای سبحان نوعی بیادبی محسوب میشود. ادعا اثر تخریبی زیادی بر زندگی فرد داشته و او بابت ادعای خویش قطعا مورد آزمونهای سخت قرار میگیرد.
خداوند در این آیه بشارت میدهد که در صورت پرهیز از انجام کبائر، ادعاهای نابجای بنده را پوشانده و آثار تخریبی آن را از بین میبرد.
نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِیمًا
در دومین بشارت خداوند میفرماید که درصورت پرهیز از انجام کبائر، آنان را در جایگاه شایستهای قرار میدهد؛ جایگاهی که فرد در آن مورد اکرام دائم خدای سبحان قرار میگیرد.
فعل «نُدْخِلْكُمْ» از باب افعال، به معنای یکباره داخل کردن است؛ یعنی خداوند یکباره انسان را در جایگاهی قرار خواهد داد که فوق تصور اوست.
معرفت درّ گرانیست!
عرفا این جایگاه شایسته را مقام معرفت دانسته و بر این باورند که خداوند با اعطای معرفت خویش به بندگان، آنان را مورد اکرام حقیقی قرار میدهد؛ معرفتی جامع و کامل نسبت به همه اسماء و اوصاف الهی.
شبقدر یکی از اوقاتیست که خداوند عنایت و توجه خاصی نسبت به بندگان خویش دارد از این رو، در دعای جوشن کبیر از هزار اسم خود پردهبرداری مینماید.
بندهای که نسبت به برخی از اسامی الهی عارف و نسبت به برخی دیگر جاهل باشد؛ به «مدخل کریم» راه نیافته است. جهالت نسبت به اسامی الهی به معنای عدم آگاهی از آنها نیست بلکه بدین معنا که فرد حقیقتا معنای آن را درک نکرده و به آن ایمان ندارد. برای مثال بنده با آن که از نام «قدیر» خداوند آگاه است لکن چون معرفت حقیقی نسبت به آن ندارد؛ قدرت را در جای دیگر جستجو مینماید.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند:
«إِذَا أَرْذَلَ اللَّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَیهِ الْعِلْم»[2]
«زمانی که خداوند بخواهد بندهای را خوار نماید؛ علم و معرفت را بر او منع مینماید»
نشانه پستی فرد آن است که خداوند باب معرفت را بر او بسته و شناخت او را از ساحت قدسی خویش محدود مینماید.
فعل «ندخلکم» نشان میدهد که خداوند با قدرت لایزال خویش، بنده را با سهولت و عنایت در جایگاه کریمانه وارد مینماید.
مخاطب این بشارت چه کسانی هستند؟
بندگانی که از ارتکاب گناهان کبیره اجتناب میکنند؛ صلاحیت دریافت این دو بشارت را دارند. از آنجا که بر سر فعل «نُكَفِّرْ» و «نُدْخِلْكُمْ» -که جواب شرط است- حرف «فاء» یا «ثمّ» نیامده؛ تحقق این بشارت فوری خواهد بود.
به عبارت دیگر، اجتناب از کبیره، ظرف وجودی انسان را تطهیر و آن را به سرعت آماده قبول فیوضات الهی مینماید. افراد گوناگونی برای دریافت دستورالعمل مناسب برای سیر و سلوک محضرت آیتالله بهجت مشرف شده و ایشان همیشه یک پاسخ میدادند: انجام واجبات و ترک محرمات.
بزرگترین گناه کبیره
بزرگترین گناه کبیره شرک است که به نوع شرک آشکار و پنهان تقسیم میشود. شرک آشکار(شرک جلیّ) آن است که فرد رسما خدایان دیگر را شریک خدای یکتا بداند. اما شرک پنهان(شرک خفیّ) به معنای آن است که فرد در باطن، خداوند را تنها مؤثر در عالم ندانسته و برای خود و دیگر مخلوقات نیز وجود و تأثیر در نظر بگیرد.
به بیان دیگر، در حقیقت خداوند مبدأ و منشأ صدور خیرات در عالم بوده و هر فعل صحیحی به حول و قوه او انجام میشود ولو در ظاهر افراد مجری آن باشند. حال اگر بنده، انجام فعل خیر را از جانب خود و نتیجه توانایی، تدبیر و زحمات خویش بداند؛ در حقیقت برای خود وجود و تأثیری در کنار خداوند درنظر گرفته که این همان معنای شرک پنهان است.
اگر بنده از از شرک خفی پرهیز نماید بدین معنا که تنها خداوند را فاعل خیرات بداند؛ باطن او تطهیر و مصفا شده و صلاحیت دریافت بشارتهای الهی را خواهد داشت و به همین سبب مسرور است.
شهدا کسانی بودند که از شرک آشکار و پنهان مبرا بوده و مشمول دریافت بشارات الهی شدند از این رو «در قهقهه مستانهشان عند ربهم یرزقوناند»[3]!
تاریخ جلسه: 98/6/24 ـ جلسه 12
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه نساء، آیه31
[2] نهجالبلاغه(فیض الاسلام)، حکمت280
[3] امام خمینی رحمةاللهعلیه