امید ـ بخش سی و ششم

امید به چه کسی؟

 

«وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا»[1]

«و آنان غیر از خدا، معبودانی را برای خود برگزیدند تا مایه عزّتشان باشد! (چه پندار خامی)!

 

«كَلَّا سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا»[2]

«هرگز چنین نیست! به زودی (معبودها) منکر عبادت آنان خواهند شد؛ (بلکه) بر ضدّشان قیام می‌کنند!»

لازمه امید به خدای سبحان ناامیدی از غیر اوست. کفار و مشرکین برای کسب عزت و اقتدار، غیر خداوند را به عنوان آلهه برمی‌گزیدند به این امید که عزت می‌یابند و از محبوبیتی برخوردار می‌شوند. قرآن کریم می‌فرماید هرگز چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد و به زودی معبودهایی که آنان به عنوان الهه برگزیدند از ایشان اعلام برائت می‌کنند و عزتی که به دنبالش بودند نتیجه‌ای جز ذلت نمی‌بخشد.

 

راهی برای عزت

 

توحید راهی میان بر برای نیل به عزت است در‌حالی‌که غالب مردم عزت را از راهی دیگر می‌جویند، برخی به دنبال کسب مدرک‌اند و برخی به دنبال مال و مقام و دسته‌ای دیگر به دنبال جاه و جلال و … .

 

عزیز کیست و چه کسی عزت می بخشد؟

 

قرآن کریم در مواضع مختلفی عزت را فقط از جانب خداوند می‌داند و می‌فرماید: « لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً»[3] و درجایی دیگر عزت بخش را خداوند می‌داند همانطور که ذلیل کننده را او معرفی می‌کند و می‌فرماید:«وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ»[4]

 

دریای بیکران امید

 

«وَهَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى»[5]

«و آیا خبر موسی به تو رسیده است؟»

 

«إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى»[6]

«هنگامی که (از دور) آتشی مشاهده کرد، و به خانواده خود گفت: «(اندکی) درنگ کنید که من آتشی دیدم! شاید شعله‌ای از آن برای شما بیاورم؛ یا بوسیله این آتش راه را پیدا کنم!»

«فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي يَا مُوسَى»[7]

«پس چون به آن آتش رسید، ندا داده شد: ای موسی!»

 

«إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى»[8]

«به یقین این منم پروردگار تو، پس کفش خود را از پایت بیفکن؛ زیرا تو در وادی مقدس طوی هستی.»

 

«وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى»[9]

«و من تو را [به پیامبری] برگزیدم، پس به آنچه وحی می شود، گوش فرا دار.»

 

آیات بیانگر داستان حضرت موسی است که از جانب کوه طور آتشی را دید و به خانواده‌اش گفت درنگ کنید، من آتشی دیدم شاید شعله‌ای از آن را برایتان بیاورم، یا وقتی کنار آن قرار گرفتم راهنمایی پیدا شود و راه را به من نشان دهد. زمانی‌که به آتش نزدیک شد صدایی شنید که خود را خداوند معرفی می‌کند و به او امر می‌کند نعلینت را از پا در بیاور به درستی‌که در وادی مقدس قرار داری.

        

عرصه امید عرصه فضل خداوند است؛ عرصه‌ای که بی‌کرانگی آن قابل تصور نیست، از همین رو امید نعمات و الطافی مافوق تصور نصیب انسان می‌کند. موسی امیدوار است از طریق آن شعله‌ای که در ظاهر آتش بود راه را بیابد و به مقصود برسد اما زمانی‌که به آن نزدیک شد به نوریت آن پی برد نه ناریت آن. آن زمان موسی امیدوار بود برای خانواده‌اش شعله‌ای از آتش با خود بیاورد و منفعتی برایش تدارک گردد، اما زمانی‌که به آتش نزدیک می‌شود کلیم‌الله می‌گردد و در عوض برخورداری از رحمت خدا از خداوند بهره‌مند شد و بی واسطه با خداوند هم کلام شد.

 

مقامات عرفانی

 

مقامات عرفانی دو مرحله دارد: مرحله اول بنده رنگ به رنگ می‌شود و ثبات مقامی ندارد و مرحله دوم بنده در جایگاه عالی‌ای که راه یافته مستقر و ثابت می‌شود. کسانی‌که امیدوار به رحمت حق هستند در مقام تمکین به سر می‌برند و سرگردانی‌ای در آن مقام ندارند.

امید ثمره‌ای مافوق تصور نصیب انسان می‌کند، موسی امیدوار بود قطعه‌ای از آتش را در اختیار بگیرد و برای دستیابی به آن هجرت و حرکت کرد اما خدای سبحان کوه طور را با دنیایی از نور نصیب او کرد و او را برگزید و به او فرمود من تو را انتخاب کردم :«وَأَنَا اخْتَرْتُكَ»

امید نگاه انسان را از موجودی خود به موجودی خداوند منتقل می‌کند و قرب به خدای سبحان را نصیب او می کند قربی که او را مجتبی و مرضی حق می نماید.

 

تلازم امید و هجرت

 

امید بدون هجرت و حرکت محقق نمی‌شود و فعالیت و تلاش می‌طلبد نه خمودی و سستی. همچنانکه موسی هنگامی‌که از آتش امید به گشایش داشت خود به راه افتاد نه آنکه منتظر شود آتش خود را به او نزدیک کند.

 

عصایت را کنار بگذار!

 

«وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى»[10]

  «و آن چیست در دست راست تو، ای موسی؟!»

 

«قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى»[11]

«گفت: این عصای من است؛ بر آن تکیه می‌کنم، برگ درختان را با آن برای گوسفندانم فرومی‌ریزم؛ و مرا با آن کارها و نیازهای دیگری است.»

 

«قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى»[12]

«گفت: ای موسی! آن را بیفکن.»

 

«فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى»[13]

«پس موسی آن (عصا) را افکند، که ناگهان اژدهایی شد که به هر سو می‌شتافت.»

 

«قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى»[14]

«گفت: آن را بگیر و نترس، ما آن را به صورت اولش بازمی‌گردانیم.»

 

زمانی‌که خدای سبحان از حضرت موسی سؤال کرد چه چیزی در دست داری و او پاسخ داد عصایم است که به آن تکیه می‌کنم و گوسفندانم را با آن به چرا می برم و منافع دیگری نیز دارد.

موسی عصایی داشت که به آن تکیه می‌کرد و به آن اعتماد می‌کرد، عصایی که خداوند امر به انداختن و کنار گذاشتن آن کرد تا اعتمادش به غیر خدا نباشد و حتی برای کارهای ناچیز و ابتدایی نیز بر خداوند اعتماد کند.

عصاهای افراد متفاوت است؛ عصای یکی همسر و فرزند است و دیگری مقام و مدرک، مال و… . در هرحال آنچه یقینی است آنکه اعتماد بر هر امر غیر خدایی باید کنارگذاشته شود همانطور که موسی به فرمان خدا عصایش را کنار گذاشت. نتیجه این امر آرامشی است که بر وجود انسان حاکم می‌شود.

امید اعتماد بر حق است نه اعتماد بر سبب. خداوند به موسی امر کرد عصایی که بر آن تکیه می‌زد و اعتماد می‌کرد را بیاندازد تا تنها امیدش به خدای سبحان باشد، موسی به فرمان خداوند عمل کرد و عصایش را افکند و ناگهان دید عصا تبدیل به اژدهایی خشمگین شد، خشمی که نماد غضب خداوند است اما وقتی مانع اعتماد و توکل او به خداوند نشود و به عنوان سببی از اسباب در نظر گرفته شود خداوند امر به برداشتن ان نیز می‌کند.

 

هدایت جباران 

 

«فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى»[15]

«اما به نرمی با او سخن بگویید؛ شاید متذکّر شود، یا (از خدا) بترسد!»

آیه از امید به رحمت خداوند سخن می‌گوید، امیدی که حتی جبارترین جباران زمان را می‌تواند تسلیم حق کند تا پندپذیر شوند و خشیت در مقابل خداوند داشته باشند.

انسان امیدوار از هیچ کس و هیچ چیز ناامید نیست، او باور دارد اگر رحمت حق سایه اندازد سنگی تبدیل به کیمیا می‌شود و سرسخت‌ترین افراد هدایت می شوند.

انسان امیدوار خدابین است و خودی نمی‌بیند به همین جهت خداوند امیدش را محقق می‌کند و باورنکردنی‌ترین امور را در حقش تحقق می‌بخشد.

 

بهبود روابط

 

امید تعاملات اجتماعی انسان را بهبود می بخشد؛ زیرا در همه کس و همه چیز خداوند را می‌بیند و به همین جهت نسبت به پست‌ترین افراد امید به رشد و کمال دارد و بادید حقارت به آنان نمی‌نگرد.

 

تاریخ جلسه: 99/7/5 ـ جلسه 36

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] سوره مبارکه مریم، آیه 81

[2] سوره مبارکه مریم، آیه 82

[3] سوره مبارکه یونس، آیه 65

[4] سوره مبارکه آل عمران، آیه 26

[5] سوره مبارکه طه، آیه 9

[6] سوره مبارکه طه، آیه 10

[7] سوره مبارکه طه، آیه 11

[8] سوره مبارکه طه، آیه 12

[9] سوره مبارکه طه، آیه 13

[10] سوره مبارکه طه، آیه 17

[11] سوره مبارکه طه، آیه 18

[12] سوره مبارکه طه، آیه 19

[13] سوره مبارکه طه، آیه 20

[14] سوره مبارکه طه، آیه 21

[15] سوره مبارکه طه، آیه 44

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *