مقدمه
غرض ما از حضور در محضر نهج البلاغه چند امر است:
- باورمان این است که نهج البلاغه اَخ القرآن (برادر قرآن) است، کلمات این کتاب از لسان کسی صادر شده که عصمت مطلقه است و کلام او کلام حق است گرچه لسان امیرالمؤمنین علیهالسلام لسان انسانی است اما کلام، کلام حق است.
- با حضور در محضر کلمات امیرالمؤمنین علیهالسلام هر یک از ما به نوعی امیرالمؤمنین علیهالسلام را از غربت خارج میکنیم زیرا باورمان این است که امیرالمؤمنین علیهالسلام حتی در میان شیعیان و متدینین و طلاب نیز بسیار غریباند، ما میخواهیم با توفیق حضور در محضر کلمات مولا حضرت را از غربت رها کنیم و بیعتی با وجود مقدس حضرت داشته باشیم.
- باور داریم امام حیّ و حاضر است، در زیارت هر معصومی به حیّ و حاضر بودن آن امام شهادت میدهیم زیرا به آن بزرگواران با عنوان «السلامُ عَلَیکَ» سلام میدهیم ضمیر مخاطب «ک» دلیل بر حاضر و حیّ بودن امام است، وجود مقدس امیرالمؤمنین علیهالسلام حیّ و حاضرند است، آگاه و بصیر به همه معضلات و مشکلات ما هستند.
با توجه به حاضر بودن امام هرگاه که در محضر نهج البلاغه قرار میگیریم حضرت مشکلات ما را بر ما نمایان میکنند و عمق آنها را بر ما معلوم مینمایند و طریقه رفع آنها را به ما آموزش میدهند و علت آن را متذکر میشوند و در نهایت راهی فرا روی هریک از ما قرار میدهند، حضرت به ما میآموزند از دنیا استفاده بهینه داشته باشیم و حداکثر سرمایه معنوی را با نگرش و روش و منش صحیح بدست بیاوریم.
نهجالبلاغه کلیه فرمایشات حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام نیست بلکه تنها بخشی از فرمایشات ایشان است که سید رضی (ره) آنها را جمعآوری کرده است.
این مقدمه را عرض کردم تا به خود و شما یادآوری کنم حضور در محضر فرمایشات امیرالمؤمنین علیهالسلام را مغتنم بدانیم، زیرا افراد تحصیل کرده فراوانی هستند که از جهت فقه و اصول در مدارج عالی قرار دارند اما اُنس و ارتباطی با نهج البلاغه ندارند.
ما در آغاز سخن از وجود مقدس امیرالمؤمنین علیهالسلام درخواست میکنیم که هم لذت معرفت کلمات حضرت را بچشیم و هم این آموزهها را در سیره عملی خود خالصانه بکار گیریم.
رهاورد شناخت صحیح نسبت به مرگ
امسال موضوعی را انتخاب کردهام که در شرایط عادی به خود اجازه نمیدهیم درباره آن بیاندیشیم، موضوعی که اگر تأملی در مورد آن داشته باشیم نورانیّت آن نه تنها زندگی ما را منوّر میکند بلکه از برکت شناخت این موضوع تا قیامت مُنتفِع میشویم.
موضوعی که حضرت در نهج البلاغه به آن توجه داشتهاند موضوع مرگ است، اما این نوع مرگ انسان را دلسرد به زندگی نمیکند بلکه با فراگیری آن، چگونه زندگی کردن را در مییابیم؛ مرگ موضوعی است که لحظه به لحظه در زندگی ما جاری است،
قرآن میفرماید:
«كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ»[1]
«هر نفسی چشنده مرگ است»
مرگ بخش جداگانهای از زندگی من و پایان خط نیست، قرآن تصریح میکند انسان لحظه به لحظه مرگ را میچشد. گاهی عدم معرفت صحیح نسبت به موضوع مرگ موجب ضعف و دلسردی و ناتوانی و افسردگی و یأس ما میشود و این همه به دلیل آن است که مرگ را درست نمیشناسیم و اگر آن را درست شناسایی کنیم نتایج این شناخت در زندگی رومزه ما کاملاً معلوم میشود، شناخت درست مرگ ما را به انسانهایی توانا و هدفدار و با نشاط و شاکر بدل میکند که استفاده بهینه را از فرصت فعلی داشته باشیم.
برای شناخت صحیح موضوع مرگ در کنار امیرالمؤمنین علیهالسلام قرار میگیریم، من همیشه عرض کردهام هرآنچه را میخواهیم آموزش بگیریم باید به سرچشمه شریعت متصل شویم و از زلال شریعت بنوشیم تا آن علم حیات و این آموختن به بهتر زندگی کردن بدل شود.
امیرالمومنین علیهالسلام در خطبه 230 نهج البلاغه میفرماید:
«وَ أُوصِيكُمْ بِذِكْرِ الْمَوْتِ وَ إِقْلَالِ الْغَفْلَةِ عَنْهُ وَ كَيْفَ غَفْلَتُكُمْ عَمَّا لَيْسَ يُغْفِلُكُمْ وَ طَمَعُكُمْ فِيمَنْ لَيْسَ يُمْهِلُكُمْ فَكَفَى وَاعِظاً بِمَوْتَى عَايَنْتُمُوهُمْ حُمِلُوا إِلَى قُبُورِهِمْ غَيْرَ رَاكِبينَ وَ أُنْزِلُوا فِيهَا غَيْرَ نَازِلِينَ فَكَأَنَّهُمْ [كَأَنَّهُمْ] لَمْ يَكُونُوا لِلدُّنْيَا عُمَّاراً وَ كَأَنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ لَهُمْ دَاراً…» [2]
«و شما را سفارش می کنم بیاد مرگ و کم غافل شدن از آن، و چگونه غافلید شما از چیزیکه (مرگ) از شما غافل نیست، و چگونه طمع و آز دارید از کسیکه (ملک الموت) شما را مهلت نمیدهد. پس (برای شما) کافی است پند دهنده مردگانی که دیدید آنها را بر دوشها بسوی قبرهاشان بردند در حالیکه سوار نبودند، و در قبرها نهادندشان در حالیکه فرود نیامده بودند پس گویا ایشان بنا کنندگان دنیا نبودند و همیشه آخرت جایگاه آنان بوده…»
چگونه غافلید؟
حضرت میفرمایند: «أُوصِيكُمْ بِذِكْرِ الْمَوْت» به شما یادآوری و وصیّت و سفارش میکنم که یاد مرگ باشید. «وَ إِقْلَالِ الْغَفْلَةِ عَنْهُ» اقلال از ماده قلیل به معنای کم کردن غفلت از مرگ است، باید میزان توجهتان به مرگ فراوان باشد، «كَيْفَ غَفْلَتُكُمْ عَمَّا لَيْسَ يُغْفِلُكُمْ» چگونه غافلید از امری که او از شما غافل نیست، حضرت میفرمایند: شما باید توجه به مرگ داشته باشید چون مرگ توجه به شما دارد. باید میزان توجه شما به مرگ زیاد باشد، چگونه از مرگ غافل هستید در حالیکه او از شما غافل نیست یعنی مرگ همیشه توجه به من دارد چگونه میتوانم من نسبت به مرگ بیتوجه باشم.
چه خوش مهربانی هر دو سر بی
که یک سر مهربانی دردسر بی
پای سخن اموات
برای موعظه شما مردگان کافی هستند، باید پای سخن مردهها نشست، کسانی که با چشم خود آنها را دیدید و حال در میان شما نیستند، آنها حمل شدند به قبرهایشان در حالی که سواره نبودند، اگر حضرت از عبارت «سواره نبودید» استفاده میکنند از آن روست که سوار شونده بر مرکب سوار شدن را خود انتخاب میکند اما مردگان انتخابی ندارند، آنان بر شانههای دیگران قرار میگیرند و به قبرهایشان حمل میشوند، آنان راکب و سواره محسوب نمیشوند.
مردگان در قبورشان فرود آمدند در حالی که بسیاری از آنها با میل خود فرود آمدن را انتخاب نکردهاند، آنان گمان میکردند فرصت زیادی دارند اما عمر آنان به گونهای پایان یافت که گویا اصلاً در دنیا نبودهاند.
هرگاه انسان میمیرد اطرافیان تا 40 روز و نهایتاً تا یکسال به یاد او هستند، اصلاً وقتی انسان مرد گویا سالهاست که مرده است و هیچ اثری از او باقی نمیماند، چنان است که گویا آخرت همیشه خانه او بوده و از قدیم مرده و از صفحه زندگی محو شده است.
روایت میگوید:
«مُوتُوا قَبلَ اَن تمُوتُوا»[3]
«بمیرید پیش از آن که به مرگ طبیعی بمیرید»
مولوی میگوید:
تو بمیر ای خواجه قبل مردنت
تا نبینی سختی جان کندنت
انسان باید یک موت اختیاری داشته باشد تا مخاطب عبارت «أُنْزِلُوا فِيهَا غَيْرَ نَازِلِينَ»؛«در قبرها نهادندشان در حالیکه فرود نیامده بودند» واقع نشود، اگر موت اختیاری داشته باشیم چون مرگمان فرا رسد گویا خودمان ورود به قبر را انتخاب کردهایم.
مرگ اگر مرد است گویا نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
اگر انسان خود مردن را انتخاب کند «غیر نازلین» نیست.
چنین قفس نه سزای من خوش الحان است
روم به روضه رضوان که مرغ آن چمنم
تاریخ جلسه؛ 95.7.5 ـ جلسه 1
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه عنکبوت، آیه 57
[2] نهج البلاغه، خطبه230، ص758، فراز 3
[3] بحار الأنوار (ط- بيروت)، ج66، ص317