مرگ بخش بیست و سوم

رهاورد توجه به مرگ

 

توجه به مرگ چه فایده‌ای برای زندگی روزمره ما دارد؟ پاسخ این سوال را در ج6 بحارالانوار می‌بینید.

«عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ حَدِّثْنِي بِمَا أَنْتَفِعُ بِهِ فَقَالَ يَا أَبَا عُبَيْدَةَ مَا أَكْثَرَ ذِكْرَ الْمَوْتِ إِنْسَانٌ إِلَّا زَهِدَ فِي الدُّنْيَا.»[1]

«فردی به نام ابوعبیده به امام باقر علیه‌السلام می‌گوید: آقا من فدای شما، یک سخنی بگویید که من از آن نفع ببرم.حضرت فرمودند: هیچ انسانی زیاد یاد مرگ نکرد مگر اینکه نسبت به دنیا بی‌رغبت شد»

پس توجه به مرگ موجب می‌شود تعلقات ما کم رنگ شود؛ نه اینکه وظایفمان را در دنیا انجام ندهیم و گوشه‌گیر شویم.

هرچقدر توجه ما به مرگ بیشتر باشد وابستگی‌ها و تعلقاتمان کم‌تر شده و وابستگی‌مان به کسی افزون می‌شود که قرار است دائم با او باشیم و بر او وارد شویم، تعلقمان به کسی افزون می‌شود که مرگ زمان ملاقات با او حساب می شود. پس یاد مرگ باعث بی‌تعلقی به مادیات می‌شود.

 

آیا اجازه درخواست مرگ را داریم؟

 

«جَاءَ رَجُلٌ إِلَى الصَّادِقِ ع فَقَالَ قَدْ سَئِمْتُ الدُّنْيَا فَأَتَمَنَّى عَلَى اللَّهِ الْمَوْتَ فَقَالَ تَمَنَّ الْحَيَاةَ لِتُطِيعَ لَا لِتَعْصِيَ فَلَأَنْ تَعِيشَ فَتُطِيعَ خَيْرٌ لَكَ‏ مِنْ‏ [أَنْ‏] تَمُوتَ‏ فَلَا تَعْصِيَ وَ لَا تُطِيعَ.»[2]

یک فردی خدمت امام صادق علیه‌السلام می‌آید و به حضرت عرض می‌کند: از دنیا خسته شدم و آرزوی مرگ می‌کنم، حضرت فرمودند: آرزوی زندگی کن چرا آرزوی مرگ می‌کنی، تمنای زندگی‌ای را کن که اطاعت در آن زندگی باشد نه عصیان، اینکه زندگی کنی و اطاعت خدای سبحان را بکنی برای تو بهتر است از اینکه بمیری زیرا بعد از مرگ نه اطاعتی است و نه معصیتی.

پس به جای اینکه ما درخواست مرگ را بکنیم درخواست زندگی سالم را داشته باشیم، زندگی‌ای که در آن مطیع محض خداوند باشیم، زندگی‌ای را طلب کنیم که بدون معصیت باشد و در آن توفیق طاعت داشته باشیم.

 

«دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى رَجُلٍ يَعُودُهُ وَ هُوَ شَاكٍ فَتَمَنَّى الْمَوْتَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ فَإِنَّكَ إِنْ تَكُ مُحْسِناً تَزْدَدْ إِحْسَاناً إِلَى إِحْسَانِكَ وَ إِنْ كُنْتَ مُسِيئاً فَتُؤَخَّرُ لِتَسْتَعْتِبَ فَلَا تَمَنَّوُا الْمَوْتَ.»[3]

«فردی بیمار بود و تمنای مرگ کرد و پیغمبر فرمودند تمنای مرگ نکن، مرگ تمنا کردن ندارد خودش می آید، اگر تا الان کار درست انجام می‌دادی احسانت را بیشتر کن و فکر نکن احسان قبلی تو کافی است، اگر تا الان درست زندگی نکردی و بدکار بودی و می‌خواهی مرگ تأخیر بیافتد برای اینکه تو طلب رضایت خدا را بکنی و از خدا عذرخواهی کنی و با این عذرخواهی گذشته نامناسبت را از بین ببری پس مرگ را طلب نکنید.

پس طبق سوال دوم اگر مرگ موجب اتمام وابستگی‌های ما می‌شود آیا درست است از خدا درخواست مرگ داشته باشیم؟ خیر، نباید چنین درخواستی داشته باشیم.

 

زیرک‌ترین مردم

 

* اگر سؤال شود یاد مرگ موجب افسردگی و کسالت ما نمی‌شود؟

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرماید:

 «أَكْيَسُ‏ النَّاسِ‏ مَنْ كَانَ أَشَدَّ ذِكْراً لِلْمَوْتِ.»[4]

«زرنگ‌ترین و زیرک‌ترین مردم کسی است که با قوّت و شدّت تمنای مرگ را داشته باشد.»

آدم زرنگ از تمام موقعیت‌ها استفاده صحیح می‌کند، زرنگی با افسردگی جمع شدنی نیست، وقتی فرد خیلی یاد مرگ باشد و بخواهد یک لیوان آب دست کسی بدهد یا حتی بخواهد بخندد با آب دادن و خندیدن حساب آخرتش را پُر می‌کند در واقع کوچکترین خدمتی که انجام می‌دهد با توجه به آخرت انجام می‌دهد یعنی رضایت افراد برایش مهم نیست و با خدا معامله می‌کند پس اگر گمان می‌کنیم توجه به مرگ ما را کسل و بی‌نشاط می‌کند صد درصد گمان منفی است چون روایات و ادعیه‌ی ما کسالت را یک شیطنت می‌دانند.

افسردگی افسرده‌ها و کسالت افراد کسل برای این است که یادشان می‌رود چه سفری در پیش دارند و چه توشه‌ای باید جمع کنند، هرچقدر توجه به آن سفر داشته باشیم بیشتر زرنگی می‌کنیم که از هر فکر و هر حرکت صحیحی و هر عمل و هر رزقی به عنوان توشه آن سفر استفاده کنیم. پس زرنگ‌ترین افراد کسی است که بسیار یاد مرگ می‌کند.

در ذیل همین قضیه روایت دیگری از امیرالمؤمنین علیه‌السلام داریم :

«أَكْثِرُوا ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ يَوْمِ خُرُوجِكُمْ مِنَ الْقُبُورِ وَ قِيَامِكُمْ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ تُهَوَّنْ‏ عَلَيْكُمُ‏ الْمَصَائِبُ‏.»[5]

خیلی زیاد یاد سه چیز باشید:

  1. مردن
  2. روزی که از قبر بیرون می‌آیم
  3. روزی که در محضر حق برای حساب ایستاده‌ام، اگر این سه امر را خوب به یاد بیاورید در این صورت گرفتاری‌های دنیا به نظرتان گرفتاری نمی‌آید و مصیبت‌های دنیا به نظرتان ناچیز است و غصه مصیبت‌ها را نمی‌خورید.

 

 

تاریخ جلسه؛ 96.2.4 ـ جلسه13

این جلسه ادامه دارد…

 «برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]  بحار الانوار، ج6، ص126

[2]  بحار الأنوار، ج6 ، ص128

[3]  بحار الأنوار، ج6 ، ص128

[4]  بحار الانوار ، ج6 ، ص135

[5]  بحار الأنوار، ج6 ، ص132

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *