بررسی ساختار خانواده ـ بخش چهارم

مقدمه

 

به لطف حضرت حق، نقش خانواده را از نگاه امیرالمؤمنین علیه‌السلام بررسی می­‌کنیم و در محضر ایشان می‌آموزیم چه اموری به نقش ما در خانواده کمک می­‌کند. امور بسیاری در زندگی نیاز به آموختن دارند و با اطلاعات ضمنی و عادی نمی‌توان مسیر بندگی را صحیح طی کرد. بسیاری از ما تا دهه­‌های قبل هیچگاه تصور نمی‌کردیم ادارۀ صحیح خانواده نیاز به آموزش و آموختن داشته باشد و گمان می­‌کردیم ادارۀ خانواده خود به خود و با تربیت ابتدایی به صورت طبیعی انجام می­‌شود؛ اما از آنجا که معتقدیم هر چه به زمان ظهور ولیّ‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه نزدیک می­‌شویم، عقول بارورتر می­‌شوند، به ضرورت بسیاری از آموزش­ها در زندگی پی‌ می‌بریم. یکی از اموری که نیاز به آموزش دارد، چگونگی ادارۀ خانواده است.‌

خدا را شاکر هستیم که اولاً آموزش در این موضوع را برخود واجب دانستیم، ثانیاً اين آموزش را از سرچشمۀ شريعت دریافت می‌­کنیم؛ یعنی جایی که سلائق شخصی در آن وارده نشده است؛ زیرا هنگامی که سلائق مختلف در شریعت وارد شود، آنچه که نصیب فرد می‌شود، آسیب‌زاست. همانطور که مصرف آب آلوده موجب حصبه می‌شود، آموزه‌های آلوده نیز صدمات جبران ناپذیری به برخی از ساختارها وارد می­کند.

گاهی ممکن است این سؤال پیش آید که با وجود یادگیری موضوع­های مختلف، آنچه که می‌خواهیم محقق نمی‌شود! در نتیجه یادگیری‌های ما در این عرصه بی‌فایده است، در حالی که امیرالمؤمینن علیه‌السلام کاملاً ضد این قضیه را به ما آموزش می‌­دهند.

 

خواستن، توانستن است

 

در حکمت 379 نهج البلاغه[مرحوم فیض‌الاسلام]، امیرالمؤمنین علیه‌السلام می­‌فرماید:

«مَنْ‏ طَلَبَ‏ شَيْئاً نَالَهُ أَوْ بَعْضَه‏»

«هر كه چيزى را بجويد آن را يا بعض آن را خواهد يافت.»

حضرت در این حکمت اشاره می­کند اگر در طلب امری باشیم حتمأ به آن خواهیم رسید و همۀ آن، یا بعضی از آن را دریافت خواهیم کرد. مثلأ اگر ما می‌خواهیم ساختار خانواده بر مبنای آموزه‌های شرعی و دینی شکل گیرد، یا قصد ادارۀ صحیح خانواده را داریم، یا می‌خواهیم خانوادۀ ما مجرای فضایل اخلاقی و باقیات‌الصالحات باشد؛ صِرف این خواسته­‌ها برای ما کامروایی فراوانی ایجاد می‌کند و این چنین نیست که درخواست ما ابتر بماند، البته گاه کامل به مقصود می‌­رسیم و گاه به مقداری از آن نائل می‌­شویم.

 

نقش والدین در خانواده

 

امام علیه‌السلام در حکمت 432 نهج‌البلاغه می‌­فرماید:

«الْوِلَايَاتُ‏ مَضَامِيرُ الرِّجَال‏»

«حكومتها ميدان‌هاى (آزمايش) مردان است.»

«الْوِلَايَاتُ»، یعنی قدرت­هایی که به افراد داده می‌شود، حکومتی که نصیبِ فرد می‌شود.

«مَضَامِير»، جمع مضمار از ماده ضمیر است و به امور پنهانی اطلاق می‌شود.

«مضمار» در زبان عرب هم به معنی محل مسابقه و هم به اسبی که وسیلۀ مسابقه است،اطلاق می‌شود.

خانواده بستری است که والدین در آن نقش­آفرین هستند و ولایت دارند. نقش والده کمتر از نقش والد نیست. خانواده عرصۀ مسئولیت مادر نیز هست و باید نظرات او نیز حاکم باشد، مگر اینکه رفتارش به گونه­ای است که نظراتش قابل قبول نیست.

با حاکمیتی که در خانواده به ما عطا می‌شود خود را می‌شناسیم. در خانواده به ما قدرت داده شده است: قدرتی برای تربیت، قدرتی برای رشد،‌ قدرتی جهت سرنوشت‌سازی افراد و …؛ در این قدرت، ما شناخته می­‌شویم. خواسته­‌هایی که در باطن داریم و در وجود ما پنهان شده است، ‌به وسیله عرصۀ قدرتی که در اختیار ما قرار می‌گیرد ظهور پیدا می‌کند. اگر باور کنیم قدرت، باطن ما را نمایش می‌دهد، ضروری است خود را اصلاح کنیم تا از عرصۀ قدرتی که در اختیارمان قرار گرفته است حُسن استفاده را انجام دهیم.

اگر تابع هوایِ نفس خویش هستیم، خانواده نیز عرصۀ هوی و هوس ما خواهد شد؛ اما اگر خواستۀ باطنیِ ما ظهور بندگی خدا باشد، حال كه قدرت در اختيارمان قرار گرفته است، خانواده نیز در این مسیر گام برخواهد داشت. به عبارت دیگر با قدرتی که نصیبمان شده است، خیلی از امورِ مطلوب که نتوانستیم برای خود محقق کنیم، اکنون در خانواده جاری می‌کنیم؛ بنابراین در هر سنی باید به خواسته­های خود تجدید نظر کنیم و به مطلوب­‌هایمان توجه داشته باشیم.

 

خانواده، عرصۀ مسابقه

 

خانواده مانند عرصۀ مسابقه است. در مسابقات برای سبقت گرفتن نباید دیگران را تخریب کرد، بلکه باید هوشمندانه عمل کرد. حرکت سریع به عنوان یک آزمایش است. گاهی اوقات در خانواده، قصدِ اجرای نظراتِ عقلانی را داریم؛ اما این بدان معنا نیست که نظر بقیۀ اعضای خانواده طرد شود. وقتی با این دید نگاه کنیم حاضر به شکست هیچ‌کس نیستیم و تاخت‌وتاز نخواهیم داشت.

هر چه بیشتر می‌آموزیم به اين نتيجه می‌رسیم که یکی از رموز موفقیت، شناخت درست است وقتی شناخت، صحیح باشد همۀ امور اصلاح می‌شود؛ اما وقتی شناخت نادرست باشد همۀ امور منجر به شکست می‌شود. گاهی یک نظر درست عقلانی در خانواده ارائه داده­‌ایم و این نظر عقلاً و شرعاً فائق آمده است؛ ولی نباید لحظه‌ای به شکست دیگر اعضای خانواده راضی بود و خود را به عنوان بَرنده مطرح ‌کرد.

 

لجاجت و آسیب به خویشتن

 

نکتۀ دیگری که از امیرالمؤمنین علیه‌السلام آموزش می‌گیریم این است که فضای خانواده فضای لجاجت نیست. لجاجت موجب آسیب شخصیتی می‌شود و خانواده جایی است که لجاجت، بیشترین تخریب را به آن وارد می‌کند. با قدرتی که در خانواده نصیب ما می­‌شود باید حُسن استفاده را داشته باشیم.

«اللَّجَاجَةُ تَسُلُ‏ الرَّأْي‏»[1]

«ستيزگى، انديشه را دور می­‌سازد.»

وقتی که در فضای خانواده اقدام به لجاجت کنیم قبل از اینکه به اندیشۀ دیگران صدمه وارد کنیم، خود را به عنوان یک فردِ بی­­­خرد نشان داده­ایم.

 

لجاجت در خانواده چیست و تفاوت آن با صبوری کدام است؟

 

لجبازی و صبوری هردو به‌معنای مقاومت و پافشاری است؛ اما لجاجت، مقاومتی همراه با ستیز، جدل و نزاع است و صبوری مقاومتی همراه با تدبیر، اندیشه و مداراست. گاهی اوقات ما مسائل خانواده را درست تشخیص داده­ایم و حال لازم است اقداماتی انجام شود. برای انجام این اقدامات از دو راهکار می‌­توان استفاده کرد:

  1. لجاجت: وقتی اقدامات­ با لجاجت انجام شود، فضای خانواده تبدیل به محلی برای نزاع می­شود به‌گونه­ای که به اصطلاح برای دیگر اعضای خانواده، شمشیر را از رو بسته­‌ایم؛ پس در این راهکار محبتی در میان نیست و لطف و مدارا در نظر گرفته نشده است. ما گمان می­‌کنیم اقدامِ ارزشمندی انجام داده­ایم در صورتی‌که این چنین نیست. پافشاری بر نظرِ صحیح، بدون استفاده از ادبیات مناسب و ایجاد روابط عاطفی سالم، نتیجۀ مطلوبی نخواهد داشت. برای انجام کارِ صحیح، برنامه­ریزی لازم است. اثر نمایشِ نزاع در خانواده این است که فرزندان، گفتگو با والدین را آغاز نزاع و درگیری در نظر می­‌گیرند و در نتیجه گفتگو با غریبه‌ها را بر گفتگو با والدین ترجیح می‌دهند.
  2. صبوری: این راهکار علاوه بر پایداری بر نظر صحیح، با چاشنی محبت و مدارا همراه است و ما از ابتدا در جهتِ جبهه­‌گیری نیستیم. گاهی اوقات لازم است همراهی با طرف مقابل داشته باشیم تا بتوانیم ايرادشان را به زبان خودشان به آنها گوشزد کنیم. در تاریخ داریم که حضرت ابراهيم حنيف است و در رأس خداپرستان قرار دارد، اما گاهی اوقات همراهی با بت­پرستان، حتی موقتی لازم بوده است تا عيب و ايراد كارشان به آنها نشان داده شود.

پس اگر در فضای خانواده تشخيص صحیح داديم، اساسِ اقدامات، استقرار در موضعِ صحیح است؛ اما شیوۀ باقی ماندن بر موضع صحیح، نیاز به تدبر و تأمل دارد. در جنگ و جدل شیطان حاکم می‌شود و قطعاً این شيطان است که خوشحال می‌شود. جدل در فضای خانواده، راهکار اشتباهی است که عزّت والدین را از بين می­برد و در آخر ناقص‌العقل جلوه خواهیم کرد و در نتیجه، نگاه فرزندان به اندیشۀ والدین، نگاه زیبایی نخواهد بود.

 

تقلید از بردباران و بردبار شدن

 

گاهی اوقات می­‌گوییم تحمل نداریم و صبرمان لبریز شده است! اميرالمؤمنين  علیه‌السلام در حکمت 198 نهج البلاغه[مرحوم فیض‌الاسلام] می­‌فرماید:

«إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَكَ أَنْ يَكُونَ مِنْهُمْ».

«اگر بردبار نيستى خود را به بردبارى وادار، كه كم اتفاق می‌افتد که كسى خويش را به گروهى شبیه کند و از ايشان نشود.»

هر خصلتی كه طبيعى شخص نباشد و خود را به آن وادار کند، عادت او می‌شود و عادت، طبيعت ثانويه او خواهد شد؛ بنابراین  طبق فرمايش حضرت، تبديل اخلاق و صفات، ممكن است.

حضرت می‌فرماید: حتی اگر بردبار نیستید، از افراد بردبار تقلید کنید، تحمل کنید و خودتان را حليم جلوه دهید. انسان دارای توان و قدرت است؛ قدرت ترک جدل، تحمل، صبر و قدرت تدبیر امور؛ اما اگر در بررسی خویش متوجه شد فاقد این قدرت­هاست، باید آن‌ها را تقلید کند و گریز نداشته باشد. به بیان دیگر حضرت نمی‌فرماید اگر حلیم نیستید، مجوّز عصبانی‌شدن را دارید، بلکه می‌فرماید: اگر جزو خوبان نیستید رفتار آنها را تقلید کنید و سعی کنید مانند آن‌ها شوید. غير ممكن است نه جزو خوبان باشیم و نه قادر به تقلید از آنها باشیم، البته از آنجا که «تَحَلَّم» باب تفعل است و یکی از معانی آن تکلف و سختی است؛ نتیجه می­‌گیریم که تقلید زحمت دارد و تحمل برخی از امور بسیار دشوار است. حلم از خانوادۀ عقل و نماد عقل است و مقاومت بی‌خردانه نیست. حضرت می‌فرماید اول تقلید کنید سپس به‌تدریج  به آن خو، متخلّق می‌شوید.

 

جزئی‌نگر نباشیم

 

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در حكمت 204 نهج‌البلاغه می­فرماید:

«أَغْضِ‏ عَلَى‏ الْقَذَى‏ وَ الْأَلَمِ تَرْضَ أَبَدا»

«از خار و خاشاك (سختي‌ها و گرفتاری‌ها) چشم ببند و گرنه هرگز خوشحال نخواهى ماند.»

بسیاری از اموری كه موجب آزار و اذیت ما می­شود امور کلان نیست، بلکه اموری جزئی هستند و در حد خار و خاشاک است. اگر می‌خواهیم این خار و خاشاک چشم ما را آزار ندهد، باید چشم­ها را روی هم بگذاریم؛ زیرا اگر بخواهیم دائمأ خار و خاشاک را ببینیم، دائماً اذیت می‌شویم.

با بستن چشم و نادیده گرفتن آزارهای جزئی آرامش خواهیم داشت. بسیاری از اموری که موجب آزار  ما می‌شود و در گوشه و کنار زندگی‌مان و در محیط خانواده از ناحیۀ همسر، خانواده، فامیل و …  وجود دارند، امور جزئی هستند که همواره وجود دارند؛ بنابراین اگر دائماً  روی آن‌ها تمرکز کنیم، دچار آسیب می‌شویم. بسیاری از گرفتاری­هایی که در فضای خانواده پیش می‌آید به دلیل جزئی­نگری ­است. اگر می­خواهید شاداب و سرحال باشید باید چشم‌تان را روی امور جزئی ببندید. سرحالی و شادابی جزو جوهرۀ خانوادۀ سالم است. اگر در خانواده «أَغْضِ‏ عَلَى‏ الْقَذَى» نباشد خانواده بيمار و مريض است. هیچ تضمینی وجود ندارد خاشاکی كه اکنون از اطرافیان به چشم ما رفته است، آخرین خاشاک و ناراحتی باشد. گاهی اطرافیان نمی‌­دانند از رفتار آنها اذیت شده­ایم و یا می‌دانند ولی سال­های متمادی به این رفتار عادت کرده­‌اند و تغییر رفتار آنها خیلی زمان‌بَر است؛ بنابراین بهترین روش برای دوری از آسیب، چشم‌بستن بر امور جزئی است.

 

ناسپاسی در نعمات الهی

 

در حكمت 238 نهج‌البلاغه اميرالمؤمنين علیه‌السلام می‌فرمايد:‌

«احْذَرُوا نِفَارَ النِّعَمِ‏ فَمَا كُلُّ شَارِدٍ بِمَرْدُود»

«از رميدن و دور شدن نعمت­ها (بر اثر كفران و ناسپاسى) بترسيد كه هر گريخته­‌اى را بازگشت نیست.»

از کوچ کردن نعمت­ها بترسید. بپرهیزید که نعمت از دستِ شما برود؛ زیرا هر چیزی که بگریزد، برگردانده نمی‌شود. شاید برخی از چيزهايي را كه از دست شما رفته است، بتوانید مجدد به دست بياوريد؛ ولي بعضی دیگر را نمی‌توان به‌دست آورد. اگر با رفتار نادرست، قلبی از ما روی­گردان شد و یا رابطۀ ما با فرزند گسسته شد، برگشت آن حتمی نیست. اگر با يك برخورد نامناسب عزّت ما در خانواده از دست برود، ممکن است دیگر قابل بازگشت نباشد. ‌دربارۀ همه نعمت­ها حتی ارتباط خونی با فرزندان باید این گونه نگاه کرد که مبادا نعمات کوچ کنند. آسایش، آرامش و محبّتی که اکنون وجود دارد برای همیشه تضمین نشده است؛ بنابراین در خانواده سعی بر این داشته باشیم که سالم‌ترین و صحیح­ترین برخورد و راهکار را انتخاب کنیم تا کوچ نعمات اتفاق نیفتد؛ زیرا تضمینی برای بازگشت وجود ندارد.

 

تاریخ جلسه:95/5/19 ـ جلسه 4

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] . نهج‌البلاغه مرحوم فیض‌الاسلام، حکمت 170

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *